هفته نامه «نماینده»/ «احمد علیرضابیگی» که اکنون عهدهدار نمایندگی مردم تبریز، آذرشهر و اسکو در قوۀ مقننه است، از شهریور ۸۷ تا آبان ۹۲ از جانب رئیس قوۀ مجریه بهعنوان استاندار «آذربایجان شرقی» حضور داشته و فعالیت نموده است.«علیرضابیگی» در انتخابات ۷ اسفند از لحاظ تعداد رأی با اختلاف اندکی دومین منتخب مردم تبریز شد و بهمجلس دهم راه یافت. وی براساس تخصص و تحصیلاتش در کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور عضو شده است و در تقسیمات فراکسیونهای سیاسی نیز از اعضای فراکسیون ولایت مجلس بهشمار میرود. آنچه میخوانید، مشروح مصاحبۀ این نمایندۀ مردم تبریز با هفتهنامۀ «نماینده» است که به موضوعات و مسائل مربوط به حوزۀ انتخابیهاش اختصاص دارد.
*در خصوص مسائل حوزۀ انتخابیۀ خود چه توقعی از دولت دارید؟
انتظار این است که دولت به آنچه درخصوص اشتغال و سرمایهگذاری متعهد شده است، پایبند باشد. مردم ما دیدهاند رئیسجمهور آمده و در حضور مهمانان و سرمایهگذاران خارجی، آزادراه بینالمللی بین تبریز و بازرگان را کلنگ زده، اما بعد از ۱۸ ماه اتفاقی رخ نداده است. سایر تعهدات دولت نیز همینطور است که اثری از اجرای آن دیده نمیشود.
*شهر تبریز و استان آذربایجان شرقی چه ویژگیهایی دارد؟
منطقۀ ما کانون تولید و صنعت و اشتغال است. آذربایجان شرقی دروازۀ اروپا و گهوارۀ تمدن نیز هست. همۀ اینها جزو ویژگیهای منطقۀ ماست و حرف برای گفتن بسیار دارد. این منطقه نشان داده است که میتواند استعدادهای زیادی را در خود بپروراند. مثلاً زلزلهای در آذربایجان اتفاق افتاد از لحاظ مقیاس ریشتر با زلزلۀ «بم» برابر بود، با وجود اینکه بعد از حدود ۱۱ سال هنوز تبعات زلزلۀ بم کرمان وجود دارد، اما از زلزلۀ ارسباران آذربایجان کسی حرفی نمیزند و این به دلیل قابلیتهای برجستهای است که مردم این منطقه نسبت به سایر نقاط کشور دارند. این ظرفیتها را دولت باید به آن احترام بگذارد و توقعات مردم را مورد توجه قرار بدهد.
*توقعات مردم منطقۀ شما چیست؟
مشکل همۀ ما در کشور سرمایهگذاری خارجی است. بخش قابلتوجهی از هموطنان ما که در خارج کشور زندگی میکنند سرمایۀ زیادی دارند. اگر قصد جذب سرمایههای خارجی را هم داشته باشیم باید با وساطت و همراهی این افراد باشد. ما در اوج تحریم توانستهایم در تبریز حدود ۶ میلیون تن ظرفیت برای ساخت فولاد ایجاد کنیم. این کار سال ۸۴ در استانی انجام شده است که حتی سابقۀ تولید یک کیلو فولاد نیز نداشت. پایان سال ۹۱ ما ۶ میلیون تن فولاد تولید میکردیم که همهاش هم سرمایهگذاریهای خارجی بود. منظور از سرمایههای خارجی نیز همان هموطنان خارج از کشور است. همان افرادی که روز گرفتاری مردم هم برای بازسازی مناطق زلزلهزده حضور یافتند و خودشان را رساندند تا کار انجام بدهند.
*فکر نمیکنید این روحیه مختص مردم همان منطقه باشد؟
سایر اقوام و استانهای مختلف کشور نیز پایگاههایی در خارج کشور و بیرون مرزها دارند. باید دولت برای احیای این ظرفیت تلاش کند. الان باید از دولت پرسیده شود که در این خصوص چه کاری کرده است. در دولت قبل و شرایط سخت تحریم توانستیم کارهایی انجام بدهیم، دولت چرا در شرایط امروز کاری انجام نمیدهد.
کارخانۀ فولاد بناب ۲ هفته پیش ۸۰۰ نفر از کارگرانش را اخراج کرد؛ یعنی ۸۰۰ خانواده درآمدشان را برای گذران زندگی از دست دادهاند. در شرایطی که دولت مدعی است برجام گشایش ایجاد کرده است چرا نمیتواند اشتغال موجود را حفظ کند. چه اتفاقی افتاده است که همان کارخانههای فولاد ایجادشده، نیروهایشان را در دستههای هزار نفری اخراج میکنند؟ چرا آنها احساس ناامنی میکنند و در حال اخراج کارگرانشان هستند؟
*با توجه به اینکه کشور در حال رکود است و امکان فروش محصولات داخلی در درون کشور فراهم نیست، چرا امکان صادرات را فراهم نمیکنند؟
زیرا واقعیات اقتصادی را منظور نمیکنند و درواقع اقتصاد را با سیاست آمیختهاند. اکنون کارخانههای ما تولید میکنند و محصولاتشان در انبارها میماند چون خریدار ندارد. محصولات داخلی نمیتواند در بازارها با مشابه خارجی رقابت کند، زیرا قیمت تمام شدهشان بالاست. تولیدکنندۀ ایرانی باید مالیات بدهد، تعرفههای آب، برق، گاز و بیمه را باید بپردازد، اما از اغلب کالایی که وارد کشور میشود هیچکدام از اینها را نمیگیرند.
بسیاری از کشورها به صادرکنندههایشان کمک میکنند که اجناسشان به کشور ما صادر شود، ولی اگر ما به صادرکنندگانمان تسهیلات هم بدهیم با درصد بالاست، هزینههای زیاد و مالیات زیادی را دریافت میکنیم. تولیدکنندهها با این شرایط هیچوقت نمیتوانند با کالاهای خارجی رقابت کنند. ما باید قیمت تمامشدۀ کالاهایمان را کاهش بدهیم تا توان رقابت در داخل و خارج کشور داشته باشد.
*این کار بهتنهایی میتواند تولیدکنندهها را از رکود خارج کند؟
نه، بالاخره از طرف دیگر باید کاری کنند هزینۀ تمامشدۀ محصولات وارد شده به کشور یا کالاهای قاچاق نیز افزایش یابد. این کار هم مستلزم این است که ارز قیمت واقعی خودش را داشته باشد. اکنون ارز بهوسیلۀ پول نفت کنترل شده است، درحالیکه اقتضای اقتصاد مقاومتی این است که پشتوانۀ قیمت ارز، تولید ملی باشد. دولت متعهد شده است ارزش پایۀ پول ملی را بالا نگهدارد و این با اهداف صادراتی متعارض است.
*قبلاً در اظهاراتتان نظراتی دربارۀ ماشینسازی تبریز داشتید. کمی توضیح میدهید؟
ماشینسازی یک صنعت توسعهای است که سالها قبل از انقلاب ایجاد شده است و دیگر امروز ماشینآلات، تجهیزات و امکاناتش با شرایط روز منطبق نیست. باید در آن سطحی از نوسازی اتفاق بیفتد که بتواند پاسخگوی نیاز اشتغال بیش از ۲۰ هزار نفر جوان تحصیلکردۀ آذربایجانی باشد. امروز نمیشود با جوانهای تحصیلکرده همانند یک کارگر ساده برخورد کرد. بههرحال این جوانها در رشتههای مختلف متالورژی، الکترونیک و مکانیک تحصیلکردهاند و قابلیتهایش باعث میشود جایی امکان بروز و ظهور یابد.
ماشینسازی تبریز امکان تأمین بخش زیادی از این اشتغال را میدهد، مشروط بر اینکه نوسازی این تجهیزات اتفاق بیفتد. اگر بخواهیم با این موضوع سوداگرانه رفتار کنیم باید بگوییم دولت بفروشد تا خود خریدار این نوسازی را انجام دهد؛ اما این نکتۀ مهمی است که برای بخش خصوصی صرفۀ اقتصادی ندارد که بابت زمین و ماشینآلات پول بدهد، سپس آن امکانات را دور بریزد و ماشینآلات بهروز وارد کند؛ ضمن اینکه دیگر نمیشود توقع ایجاد اشتغال داشته باشیم! بپذیریم که بخش خصوصی متولی ایجاد اشتغال برای جوانان نیست، آنها بهدنبال منفعت اقتصادی خودشان هستند.
*برای این مسئله پیشنهادی دارید؟
معتقدم تنها راهی که برای وصول مطالبات تأمین اجتماعی از دولت ـ که رقم قابل توجهی است ـ وجود دارد این است که این کارخانه را بهعنوان بخشی از مطالبات به تأمین اجتماعی واگذار کنند، زیرا انگیزۀ لازم هم برای توسعه دارد. تأمین اجتماعی خودش یک سازمان بیمهای است که با مشکل «اشتغال» ارتباط مستقیم دارد و بهاندازۀ بخش خصوصی بهدنبال منفعتهای زیاد نیست.
آذربایجان شرقی چندین دانشگاه صنعتی دارد که مجموعههای بزرگی هستند. فارغالتحصیلان این دانشگاهها باید امکان اشتغال داشته باشند تا بتوانند علم خودشان را به ثروت تبدیل کنند. اگر نتوانیم نیازهایشان را برطرف کنیم با پدیدۀ مهاجرت آنها مواجه خواهیم شد. ضرورت دارد که بتوانیم زمینه را فراهم کنیم تا این استعدادها در گسترۀ سرزمین مادریشان متجلی شود.
*وقتی مشکل و راهحل آن معلوم است، پس چه مانعی برای این کار وجود دارد؟
مشکل این است که سازمان خصوصیسازی با این نگاه به موضوع نمینگرد. آنها معتقدند تا آخر سال ۹۵ مطابق برنامه، باید ۱۲ هزار میلیارد تومان پول برای دولت فراهم کنند؛ اگر بخواهند ماشینسازی تبریز را با هر رقمی به تأمین اجتماعی بدهند، پولی به دستشان نمیرسد، زیرا آن را بابت بدهیشان میدهند؛ آنها نگاهشان ملی نیست و سازمانگرایانه بهدنبال پول قابل لمس هستند. این اختلاف ما با سازمان خصوصیسازی و وزارت اقتصاد و دارایی است.
بخش خصوصی که متقاضی خرید کارخانه است، چشم طمع به زمینها و ساختمانهای این کارخانه دارد. ممکن است کارهایی همچون ساخت مرکز تجاری انجام بدهد، اما این کار برای جوانهای تحصیلکرده ایجاد اشتغال نخواهد کرد.
*نکتۀ خاصی باقیمانده است؟
مردم ما خیلی علاقهمند بهفوتبال هستند، تیم تراکتورسازی این امکان را فراهم میکند که مردم منطقه بتوانند استعدادهای خودشان را در سطح ملی و بینالمللی نشان بدهند. انتظار این است که وزارت ورزش برای کمک به برآورده شدن این خواستۀ مردم در موضوع تیم تراکتورسازی تلاش کند. در سنوات گذشته شاهد برگزاری مسابقات پرشور در استادیوم یادگار امام تبریز بودیم که گاهاً تعداد ۱۰۰ هزار نفر در این استادیوم حضور یافته و تیم خود را تشویق میکردند؛ امروزه وقتی مردم با مسئلهای مثل آماده نبودن چمن استادیوم مواجه میشوند، این ظرفیت برای نشان دادن همبستگی و شور و نشاط از بین میرود. این کجسلیقگی است که بهخاطر ناتوانی در تأمین چمن مناسب، تیم به این بزرگی نتواند در خانۀ خودش مسابقه برگزار کند و این اسباب دلخوری مردم را فراهم میکند.
*کدام نهاد باید این مشکل را برطرف کند؟
متولی حل این مشکل، وزارت ورزش است. اهتمامی که این وزارتخانه در قبال تیمهای استقلال و پرسپولیس دارد باید در قبال تراکتورسازی هم داشته باشد. البته ما این را نخواستیم و تا کنون کمکی هم نکردهاند، ولی معتقدیم آنها باید وظیفۀ خودشان را انجام بدهند. چندین مسابقۀ خانگی ما در استادیومهای کوچکتر و با تماشاگران کمتر در وضعیت نامناسبی انجام شده است، درحالیکه استادیوم یادگار امام میتوانست ظرفیت ۱۰۰ هزار نفری برای ما ایجاد کند.