به گزارش نماینده ازایسنا، یکی از آزادگان دفاع مقدس نقل میکند در یکی از شبهای قدر اسارت تصمیم گرفتیم ۱۰۰ رکعت نماز را بصورت جماعت بخوانیم و از نماز صبح هم شروع کنیم. یکی از بچههای دزفول به نام آقای عبدالرضا کجباف به عنوان امام جماعت انتخاب و قرار شد خیلی سریع نماز خوانده شود و چون اطاق ما طبقه دوم بود نگهبان فقط از کمر به بالای بچهها را میدید و چون بچهها خیلی سریع مینشستند و بلند میشدند و ساعت هم حدود ۲ بعد از نصف شب بود نگهبان به فرماندهی اردوگاه گزارش میدهد اسرا در حال تمرین کاراته، جودو ... هستند و حتماً قصد فرار دارند.
بلافاصله فرمانده با چند سرباز چوب به دست سراسیمه وارد اردوگاه شدند و پشت پنجره اطاق ما ارشد اطاق ما را خواستند و گفتند(شینو هذا تمرینات ریاضیه) این تمرینات ورزشی چه هست که انجام میدهید؟ ارشد در جوابش گفت چون شب قدر است بچهها دارند نماز میخوانند و در نهایت هم چون فرمانده را با عجله از خواب بیدار کرده بودند چند ناسزا که سزاوار خودش بود داد و رفت.
نظر شما