نماینده؛ مهدی محمدی/ منابع امریکایی امروز از یک مقام بلند پایه این کشور نقل کردند محتمل ترین سناریو در انتهای این دور از مذاکرات این است که توافق نهایی با جزئیات آن رونمایی شود ولی امضا نشود.
هنوز طرف ایرانی –یا هیچ طرف دیگری- این موضوع را تایید یا جزئیات بیشتری از آن اعلام نکرده اما بیایید فرض کنیم این اظهارنظر جدی باشد و شب ۹ تیر یا چند روز بعد از آن، طرفین یک متن حدودا ۶۰ صفحه ای تحت عنوان متن امضا نشده برجام را منتشر کرده و در بهترین حالت برای ادامه مذاکرات بر روی آن توافق کنند.
نشانه هایی هم هست که به ما می گوید این سناریو چندان غیر محتمل نیست چرا که مذاکرات درباره برجام مدت هاست به انتها رسیده، متن ها نوشته شده و سناریوهای مختلف بارها مورد بررسی قرار گرفته است. در واقع، چیزی برای مذاکره بیشتر باقی نمانده است. آنچه باقی مانده تصمیم گیری بر سر یک سلسله پارامترهای خاص درون توافق است که دو طرف عموما آن را پرانتز می خوانند؛ اینجاست که دیگر مذاکره بیشتر لازم نیست بلکه تصمیم لازم است.
از یک منظر، این اقدام نامتعارف –اگر رخ بدهد- به این معناست که طرفین پذیرفته اند مذاکرات شکست خورده است و امکان رسیدن به یک توافق قابل امضا وجود ندارد. تحت این شرایط یک شیوه کم و بییش موثر این است که با انتشار متن هایی که به گفته سرگی ریابکوف تا بیش از ۹۰ درصد تکمیل شده، این مسئله را روشن کنند که دقیقا تا کجا پیش رفته اند، در چه مسائلی توافق وجود دارد و مهم تر از آن، دقیقا اختلاف بر سر چه مواردی منجر به شکست مذاکرات شده است. به تعبیر مذاکراتی، این امر روشی است برای «توافق نکردن»، با این ملاحظه که بتوان گفت مذاکرات پیشرفت های جدی داشته و بنابراین می توان به آن زمان بیشتر داد.
اگرچه ممکن است خرید زمان برای گفت وگوهای بیشتر یکی از اهداف این اقدام باشد، اما هدف اصلی بسیار بزرگتر است.
انتشار متن های نوشته شده بدون امضا و اجرای آنها، در واقع مذاکرات هسته ای را به یک پروژه رسانه ای و عملیات روانی تبدیل می کند که مخاطب آن دیگر افکار عمومی است نه دیپلمات ها. اگربه یاد بیاوریم که دیپلمات ها تا امروز تا چه حد درباره انتشار محتوای مذاکرات تحفظ داشته اند موضوع جالب تر می شود. چرا جنبه محرمانه مذاکرات باید یک شبه از میان برود و همه چیز آشکار شود؟ چرا امریکایی ها به این نتیجه رسیده اند که بهتر است یک پروژه مذاکراتی را بدل به یک پروژه رسانه ای بکنند؟ نکته بسیار مهمی در اینجا نهفته است. از همان روز اول نیز باور بسیاری –از جمله نگارنده- این بود که این مذاکرات بیش از آنکه مذاکرات هسته ای باشد، مذاکراتی است برای مدیریت محاسبات افکار عمومی در ایران و هدف آن، قبل از آنکه تغییر در برنامه هسته ای ایران باشد، تغییر در معادله سیاست داخلی در ایران است. احتمالا چیزی که امریکایی ها به آن اندیشیده اند اجرای یک پروژه C روی افکار عمومی ایران است (پروژه A، مذاکرات رسمی و ملحقات آن، و پروژه B، تلاش برای تحمیل یک توافق بد به ایران از طریق دستکاری پارامترهای اقتصادی و منطقه ای پس از تمدید توافق ژنو بوده است) :
۱- انتشار پیش نویس برجام با همه ضمائم آن
۲- بزرگنمایی جنبه های مثبت آن برای ایران با تمرکز بر مسئله تحریم ها
۳- اصرار بر اینکه پافشاری ایران روی چند مسئله خاص منجر به شکست مذاکرات و محروم شدن مردم ایران از ثمرات اقتصادی ناشی از توافق شده است
۴- بسیج جریان غربگرا در ایران به منظور ایجاد فشار اجتماعی با هدف بالا بردن هزینه های عدم توافق برای نظام
در پروژه C از نیات حقیقی امریکایی ها در پروژه مذاکرات هسته ای پرده برداری خواهد شد. این فاز آخر بازی است. امریکایی ها که تاکنون با مفروض گرفتن مطالبه اجتماعی در ایران، درصدد امتیاز گیری درون اتاق مذاکرات بودند، اکنون ناامید از این مسئله، به تحریک افکار عمومی ایران علیه مواضع مذاکراتی نظام می اندیشند.
رسالت بزرگ تیم مذاکره کننده هسته ای آن روز آغاز خواهد شد. روزی که امریکایی ها خواهند گفت ایران به دلایل غیرمنطقی یک توافق خوب را نپذیرفته، این بیش از هر کس مسئولیت تیم مذاکره کننده است که برای افکار عمومی توضیح بدهد نه توافق خوبی در کار بوده و نه نظام تصمیم غیرمنطقی گرفته است. بهترین راه هم این است که تیم مذاکره کننده پرانتزهای متن نهایی را از دید خود پر کند و نتیجه به افکار عمومی عرضه نماید تا روشن شود که این امریکا بوده که به دلایل غیرمنطقی و زیاده خواهانه راه رسیدن به یک توافق را سد کرده است.
نبرد در حوزه افکار عمومی قلب این منازعه است و به زودی از راه خواهد رسید.
منبع: تسنیم
نظر شما