نماینده: فرهاد ظریف؛ او بی شک بخشی از شیرین ترین خاطرات والیبال ایران است. شماره ۸ ریزاندام والیبال ایران که در این چند ساله هر جا موفقیتی برای والیبال مان بوده، در سایه تلاش بی نظیر اوبدست آمده است. فرهاد که خود سال ها قبل و زمانی که هنوز ولاسکو در ایران بود خیلی راحت در دل مصاحبه اش در کافه خبر از این گفت که برای چند سالی شناسنامه اش را کوچکتر کرده بود تا بتواند بیشتر در والیبال باشد. بخشی از مصاحبه که بعد از انتشار با درخواست مسئولان فدراسیون والیبال حذف شد اما باز تفاوتی در اصل ماجرا نمی کرد. فرهاد در دوره ولاسکو با سرمربی آرژانتینی به یک توافق نانوشته رسیده بودند، او قرار بود خداحافظی کند تا بیشتر در کنار ترمه، دختر نازنینش باشد اما اتفاقات بعد از ولاسکو طوری دیگر رقم خورد و به اصرار مدیران والیبال ایران، او ماندگار شد.
فرهاد ظريف ليبروي ملي پوش بعداز نهمي ايران با اولين تجربه حضورش در ليگ جهاني تيم ملي را بوسيد و كنار كشيد. دوري او اما خيلي طولاني نشد، ظريف سال قبل به درخواست محمدرضا داورزني دوباره به تيم ملي برگشت تا براي دومين تجربه ليگ جهاني همراه تيم باشد. او برگشت و تاحالا هم هست. ۴ بازی ابتدایی تیم ملی والیبال در لیگ جهانی امسال، بار دیگر بازی ها را مرور کنیم. فرهاد هر جا راه افتاده و خیزهایش را برای دفع توپ در عقب زمین خوب انجام داده، تیم ملی ریتم پیدا کرده است و ست ها را بردیم. ست هایی که تعدادشان از مجموع ۴ بازی فقط ۳ تا بوده است.
فرهاد اما این روزها فاصله زیادی از آن فرهاد همیشگی دارد. بدنش خسته است و این خستگی را می توان در عملکردش دید. در لحظه ای که ولو شده روی زمین، غرغرهای سعید معروف را می شنود. فرهاد اما در همین حالت اختلافی فاحش دارد با بازیکن رزروش یعنی علیزاده و احتمالا همه بازیکنان دیگری که برای ایران در پست لیبرو بازی می کنند.
علی دایی را به یادتان هست؟ علی دایی سال ۲۰۰۶؟ جام جهانی آلمان؟ آن بازیها آخرین تصاویر از دوره ملی کاپیتانی بود که کامل ترین بازیکن ملی تاریخ ایران از نظر افتخارات محسوب می شد. دایی بدترین بازی های ملی اش را در آن جام پشت سر گذاشت. دو سالی بود که او در مرز ۴۰ سالگی، بدنش توان خیلی دویدن نداشت و منتقدانش می گفتند دیگر باید از تیم جدا شود اما خودش می خواست ادامه دهد. دایی در بازی با مکزیک بدترین شب فوتبالی عمرش را تجربه کرد، او بعد از آن بازی ها از تیم ملی کنار رفت پون بسیاری می گفتند توانش تمام شده. دایی رفت چون خوب نبود اما تازه با رفتنش بود که فوتبال ایران متوجه شد چه شوکی را تجربه می کند، اینکه در همه سال های بالیدن به علی دایی مهاجمی با نیمی از توان او هم برای تیم ملی آماده نکرده بود. از همان سال تا جالا که با تغییر سبک بازی، گوچه شده فروارد هدف تیم ملی، جای خالی دایی حس می شود.
فرهاد ظریف هم حالا شباهتی عجیب به علی دایی آن سال دارد. او مدتهاست که خودش هم می داند دیگر نمی تواند آن ظریف ستاره باشد و به ته خط نزدیک شده. خودش هم دوست دارد در اوچ ببوسد و بگذارد کنار اما ترس روزهای بعد از او دامن والیبال را گرفته. اینکه در همه روزهای گره زدن والیبال مان به ستاره ای بی نظیر چون فرهاد، نتوانستیم رزروی نزدیک به او را تربیت کنیم و حالا در رخدادهای بزرگ جهانی باید کاسه چه کنم در دست داشته باشیم.
منبع: خبرآنلاین
نظر شما