شناسهٔ خبر: 90162 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ

سرمقاله رسالت:

حفاظت از هويت فرهنگی محيط زيست

محیط زیست43

نماینده/سید باقر پیشنمازی: محيط فرهنگي سالم مي‌تواند استعدادهاي انسان را شکوفا سازد و توسعه و پيشرفت را ميسر؛ همچنان که فرهنگ پَست زيست محيطي وپيامهاي آلوده آن، مي‌تواند هشياري وتعقل راسلب نموده وانسان را در حد يک ابزار براي اهداف مادي و انتفاعي ارسال کنندگان آن پيامها تنزل دهد و به حضيض بي منزلتي برساند.

 

فرهنگ که يکي از وجوه تمايز انسان با حيوان است از جهت مفهومي از «انديشه و نگرش» نشأت مي‌گيرد، اما از جهت رفتاري حتماً تحت تأثير نظام تعليم و تربيت است؛ از خانه تا مدرسه و اجتماع و از قبل تولد تا دوره کمال.

بيماري فرهنگي يعني آسيب ديدگي و تضعيف اين «وجه تمايز» و در معرض خطر قرار گرفتن آن. مسائل و اقتضائات بيماري فرهنگي از بسياري جهتها شبيه بيماري جسمي است؛ مثلاً قابل پيشگيري و قابل درمان است، البته اگر علائم آن به موقع و درست تشخيص داده شود و بدخيم نشده باشد. همچنين مي‌تواند حيات بيمار و يا افراد معاشر با او را تهديد کند و اگر شدت يابد، بيمار بستري مي شود و اگر مُسري باشد قرنطينه (ايزوله) مي‌ گردد تامحيط زيست آلوده نشود، وبه ديگران نيز هشدار داده مي‌شود که به او نزديک نشوند و يا در صورت نزديک شدن، از لباس و کفش و کلاه و ماسک مخصوص استفاده کنند و خيلي زود آن محل را ترک نمايند.

گاه به بيمار گفته مي‌شود که از خانه يا بخش مراقبت‌هاي ويژه خارج نشود و براي او پرستار اختصاصي تعيين مي‌کنند تا آسيب نزند و آسيب نبيند. درمان چنين بيماري نيازمند اراده‌اي نيرومند براي رعايت بايدها و نبايدهاي غذايي و دارويي و محيطي و ارتباطي است.

اما در مورد بيماري‌ها و بيماران فرهنگي هيچ‌کدام از اين مراقبت‌ها و دقت‌ها صورت نمي‌گيرد؛ چون علائم آن نوعاً غيرمحسوس است و تنها زماني که ريشه مي‌دواند و مزمن مي‌شود برخي هشيار مي‌شوند و با سراسيمگي درمان‌هاي ديرهنگامي را تجويز مي‌کنند. درمان‌ها اگر بموقع و صحيح هم انجام شوند (در حوزه فرهنگ) ديربازده هستند و لذا نوعاً دولت‌مردان، رغبتي براي اهتمام به آن ندارند؛ چون ممکن است در سال‌هاي کوتاه عمر مديريت‌شان ميوه ندهد و يا خداي ناکرده، مدير بعدي ميوه آن را بچيند!

در دهه‌هاي گذشته (و اکنون نيز) مسئله تعليم و تربيت مسئله شماره يک دولت‌ها نبوده است و اين خود افق ديد دولت مردان را نسبت به مسائل ديربازده هرچند زيربنايي، در مقايسه با مسائل زودبازده اجتماعي نشان مي‌دهد.

مسئله فوري تلقي شدن اقدام براي پيشگيري از مشکلات اقتصادي و آسيب‌هاي اجتماعي، نوعاً وجه غالب توجه و مشغله فکري دولت‌مردان بوده است و از جمله دلايل در اولويت قرار نگرفتن مسائل فرهنگي، خصوصاً تعليم و تربيت!. غافل از اينکه مفاسد اقتصادي يا آسيب‌هاي اجتماعي و سياسي نيز معلول بيماري‌هاي فرهنگي اند.

اگر بخواهيم «تدبير» و «اميد» را در ساير کشورها رصد کنيم، "دورانديش‌ترين"، دولت‌هايي خواهند بود که عالمانه‌ترين برنامه‌ريزي‌ها و مهم‌ترين سرمايه‌گذاري‌ها را به حوزه کادرسازي و تربيت نيروي انساني اختصاص داده‌اند و کارآمدترين و توانمندترين و دلسوزترين مديران خود را براي آموزش و پرورش برگزيده‌اند؛ چرا که مهم‌ترين عرصه توسعه را توسعه نيروي انساني مي‌دانند.

چرا که نيروي انساني ممتاز، مهم‌ترين عامل براي پويايي يک کشور است و به مثابه گردش خون در رگهاي آن مي‌تواند نبض حيات و عامل نشاط تلقي گردد. بزرگ‌ترين سرمايه براي توسعه و پيشرفت يک کشور برخورداري از نيروي انساني سالم، مؤمن و کارآمد است. (۱)

نظام تعليم و تربيت کارآمد، براي اينکه نقش خودرا به خوبي ايفا کند دامنه نفوذش فقط چهارديواري مدرسه نخواهدبود بلکه ساير محيط‌هاي اثرگذار بر شخصيت دانش‌آموز را نيز رصد مي‌کند و بر آن تأثير دارد.

انسان‌ها به‌ شدت تحت تأثير محيطي هستند که در آن قرار مي‌گيرند. عوامل فرهنگي محيط زيست تأثير فوق العاده‌اي بر سلامت و يا آلودگي جامعه دارد. (۲)

سازمان حفاظت محيط زيست به تبعيت از مدل مشابه در کشورهاي سکولار همه مأموريت خود را به حفاظت در مسائل مشترک با حيوان مثل آب و هوا و خاک و گونه‌هاي نباتي و حيواني و يا تشعشعات، محدود کرده است و در حوزه محيط زيست انساني و حفاظت از عوامل محيطي که مي‌تواند تأثير ايجابي يا سلبي تربيتي در روند شکل‌گيري شخصيت فرهنگي فرزندان ما داشته باشد، وظيفه‌اي را متوجه خود نمي‌داند!

يکي از عوامل مؤثر در شکل‌گيري بيماري‌هاي فرهنگي، حجم سنگين پيام‌هاي بصري آسيب‌زا است که در فضاي زندگي اجتماعي و اماکن عمومي، بوستان‌ها، ايستگاه‌ها (پاتوق‌ها)، معماري شهر، تابلوهاي تبليغي ثابت و متحرک، نمادها، نشانه‌ها، لباس‌ها، آرايه‌ها، رفتارها و... منتشر مي‌شود و انسان‌ها را تحت تأثير قرار مي‌دهد. با توجه به اينکه فراگيري انسان‌ها بيشتر تحت تأثير دريافت‌هاي بصري است، اين پيام‌ها نيازمند پيرايش و پالايش و پايش مستمرهستند.

امام صادق عليه‌السلام اهميت فوق‌العاده‌اي براي سلامت فرهنگي محيط زيست قائل هستند و اينکه هيچ کس حق ندارد محيط زيست عمومي که همه مردم در آن «تنفس فرهنگي» دارند را آلوده کند. مبادا که بيماري فرهنگي فردي، ديگران را آلوده و بيمار سازد و لذا مي‌فرمايند: «إن قدرت على أن لا تخرج من بيتک فافعل، فان عليک في خروجک ان لا تغتاب و لا تکذب و لا تحسد و لا ترائي و لا تتصنع و لا تداهن»؛ «اگر مي‌تواني از خانه‌ات خارج نشوي، اقدام کن (خارج نشو) چرا که در صورت خارج شدن بر تو واجب است که غيبت نکني و دروغ نگويي و حسد نورزي و ريا و خودنمايي و چاپلوسي نکني.» (۳)

خانه و خانواده اولين محيط زيست تربيتي انسان است و شکل‌گيري شخصيت و هويت او از فضاي فرهنگي حاکم بر خانواده آغاز مي‌شود. از صلاحيت‌ها و "شايستگي‌هاي مادرانه" و پدرانه که سال‌ها قبل از ازدواج شان شکل مي‌گيرد تا پيام‌هاي رفتاري والدين که چشم و دل فرزند را سيراب مي‌سازد.

اما در آستانه بلوغ که به‌تدريج نقش خانواده کاهش مي‌يابد و محيط اجتماعي و گروه همسالان نقش اول را ايفا مي‌کنند، تأثير آموزش و پرورش بي‌بديل است.

تعريف شايستگي و تعادل و کارآمدي در فرهنگ هر کشوري به تناسب جهان‌بيني و انسان‌شناسي‌اش ممکن است متفاوت باشد. اما آموزش و پرورش آن کشور مي‌داند که خروجي مورد انتظار را چگونه پرورش دهد.

اکنون که ۳۶ سال از پيروزي انقلاب اسلامي و ۳ سال از تصويب سند تحول بنيادين آموزش و پرورش سپري شده است اين سند همچنان در انتظار باور، انعطاف و اقدام مديران اين وزارت است.
نه تنها سند، که يک ملت بزرگ بهترين سرمايه زندگي يعني عمر و سرنوشت فرزندان خود را معطل اين وزارت کرده است! اجراي سند مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي حتماً منجر به تحول اساسي در اين دستگاه زيربنايي و مهم کشور مي‌گردد. اما در مورد اميد به تحقق اين سند ۲ ديدگاه وجود دارد:

۱- وزارت آموزش و پرورش در وضع فعلي خود مي‌تواند تغييرات را در حال حرکت قطار (و بدون متوقف ساختن آن) اجرا کند و مسير حرکت را اصلاح نمايد؛ هرچند که زمانبر خواهد بود.

۲- وزارت فعلي در مورد تحقق سند تحول نمي‌تواند توفيقي به‌دست آورد و منتظر اين مجموعه ماندن، جز از دست رفتن فرصت‌هاي مهم ديگر نتيجه‌اي نخواهد داشت چراکه ارکان و زيرساخت‌هاي تحول با نگرش و باورهاي برخي از مديران طرفدار اصلاحات غربي سازگار نيست و لذا بهتر است ترکيب فعلي وزارت به کار روزمره خود بپردازند و سازمان ديگري با بهره‌گيري از مديراني واجد شرايط و باورمند نسبت به تحول بنيادين، وزارت آموزش و پرورش "تراز انقلاب اسلامي" را بنا کنند و حوزه عمل خود را گسترش دهند تا به تدريج جايگزين ستاد فعلي وزارت شوند.

در تعليم و تربيت اسلامي، معلم و مربي، محور است، نه کتاب. دانش‌آموز به تناسب پذيرش شخصيت معلم به کتاب و درس او بها مي‌دهد. لذا کتاب در پايان سال تحصيلي تمام مي‌شود اما معلم (در فرض صلاحيت و مقبوليت) هرگز تمام نمي‌شود و ياد و خاطره و منش و رفتار او، بر شخصيت متربي تا پايان عمر تأثير مي‌گذارد.

تحول به محض اينکه بخواهد از روي کاغذ فاصله بگيرد و به اجرا نزديک شود، در همان اولين گام، انسان‌هاي واجد شرايط خود را مي‌طلبد. تحول با ايمان، اراده، شخصيت، صلاحيت، خودباوري و اقدام چنين انسان‌هايي محقق مي‌شود. وزارت آموزش و پرورش بدون اينکه ابتدا در نظام کشف و تربيت معلم و مدير متناسب با قد و قامت تحول، توفيق کسب کند، نمي‌تواند مدعي آغاز تحول باشد و اين يک اقدام ويتريني خواهد بود که فقط ممکن است تا مدتي افکار عمومي ورسانه ها را از پرسشگري بازدارد. وزارتي که اکنون ضعف خود را حتي در مديريت روزمرگي‌ها نشان داده، چگونه مي‌تواند ادعاي تحول بنيادين داشته باشد؟

افسوس که فرصت‌هاي مهمي از عمرارزشمند فرزندان ما پشت‌سر مديراني متوقف شده است که دغدغه اصلي آنها مسائل حزبي و جرياني است نه تعليم و تربيت.

البته بيماري‌هاي فرهنگي جامعه ما محصول ريل‌گذاري‌هاي نادرستي است که در گذشته اتفاق افتاده است و اگر قرار باشد همچنان روي همان ريل‌ها ادامه يابد، تأسف‌بار خواهد بود؛ چه آموزش و پرورش و چه آموزش عالي و فرهنگ و ارشاد (اسلامي). اغلب اين آسيب‌ها نتيجه غفلت يا تغافل در امر کادرسازي در تراز انقلاب اسلامي براي راهبري فرهنگي جامعه و متناسب‌سازي محيط زيست تربيتي و فرهنگي و آفت‌زدايي آن براي زندگي سالم و رويش طبيعي است.

مناصب و مسئوليت‌هاي فرهنگي و آموزشي در اختيار مديران و فرهنگيان و هنرمنداني قرار گرفت که خود تحصيلکرده علوم انساني مبتني بر انسان‌شناسي اومانيستي بودند و بعضي در همان فضا تنفس کردند و پرورش يافتند و در بازگشت به کشور غرب‌زدگي را به ارمغان آوردند. ريل‌گذاريهاي نادرست فرهنگي، محصول نگرش غربي يا التقاطي اين قبيل نخبه‌نماهايي است که نظام تربيتي مکتب خود را نشناخته، به مکتب بيگانه دل بستند.

تاريخ ما و ساير ملل شرق گواه است که به همان اندازه که از سبک زندگي غربي پيروي کرديم، گرفتار بيماري‌هايي شديم که جامعه غربي دچار آن است. شکاف‌هاي اجتماعي، گسست فرهنگي، اضطراب و افسردگي و افزايش روزافزون افراد مبتلا به اختلالات روحي و رواني، وازدگي، فساد اخلاقي، کاهش ازدواج، افزايش طلاق،
از هم پاشيدگي خانواده و ...

هرجا که تمدن غرب راه يافت، احساس ناامني، ترور و سلب آرامش را به ارمغان آورد و هرجا که استقامت و مجاهدت و سربلندي و عزت و افتخار و پيشرفت و موفقيت و درخشش علمي بود، محصول باورداشت وحي و تبعيت از آموزه‌هاي اسلامي بود.

مدل‌هاي التقاطي (اسلامي ـ غربي) مورد نظر برخي کارشناسان و مديران مرعوب در برابر بيگانگان که سايه خود را بر حوزه تعليم و تربيت و فرهنگ و هنر و آموزش عالي و محيط زيست فرهنگي و رسانه‌اي ما نيز گسترده است، ممکن است بيماري‌هاي فرهنگي بيشتري را درپي داشته باشد؛ مگر اينکه نسخه شفابخش خود را تنها در کلام وحي جستجو کنيم و البته مديريت اجرايي و تقنيني کشور و مسئوليت ريل‌گذاري فرهنگي را به انسان‌هايي در اين تراز بسپاريم و بر اصلاح متوليان امر پاي بفشاريم و بر آن مراقبت کنيم.

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: «فَلَيْسَتْ تَصلحُ اَلرَّعِيَّةُ إِلاَّ بِصَلاَحِ اَلْوُلاَةِ وَ لاَ تَصْلحُ اَلْوُلاَةَُإِلاَّ بِاسْتِقَامَةِ اَلرَّعِيَّةِ»؛ پس رعيت اصلاح نمي‌شوند جز آنکه زمامداران اصلاح گردند و زمامداران اصلاح نمي‌شوند جز با پافشاري رعيت (بر درستکاري). (۴)

پي‌نوشت‌ها:

۱. رهبر معظم انقلاب: براي يک کشور نيروي انساني همه‌چيز است. ما اگر نيروي انساني نداشته باشيم هيچ‌چيز نداريم. (۲۱/۹/۶۸)

۲. رهبر معظم انقلاب: ما سايش و فرسايش پيدا مي‌کنيم؛ دل و جان ما در برخورد با حوادث روزمره زندگي به‌طور دائم در حال فرسايش است. بايد حساب اين فرسايش‌ها را کرد و جبران آن را با وسايل درست پيش‌بيني نمود و الا انسان از بين خواهد رفت. (۱۷/۷/۸۱)

۳. شيخ حر عاملي. کتاب جهاد النفس. صفحه ۲۹۹ ـ حديث ۵۱۱

۴. نهج البلاغه ـ خطبه ۲۱۶

 

نظر شما