به گزارش نماینده، پایگاه اینترنتی خبری تحلیلی الثبات لبنان در مطالبی به بررسی ابعاد و تأثیرات بیانیه سوییس در زمینه پرونده هستهای ایران در تحولات منطقه پرداخت و از دیدگاه تحلیلگران به تشریح این موضوع پرداخت.
در این راستا امین محمد حطیط تحلیلگر مسائل منطقهای در مقالهای مینویسد: احتمالاً باید زمانی نه چندان کوتاه سپری شود تا حجم پیروزی استراتژیک و تاریخی که ایران در پرونده مسالمت آمیز هستهای خود به دست آورده، مشخص شود. پیروزی که در ماهیت و مضمون چارچوب توافقی برای راه حل مسالمتآمیز برنامه هسته ای ایران مطرح است که بعد از گذشت ۱۲ سال از مذاکرات سخت و سنگین بین ایران و کشورهای پیروز در جنگ جهانی دوم بعلاوه آلمان به دست آمد.
استفاده از این اصطلاح به این علت است که نظام بینالمللی که این عناصر پیروز بر جهان تحمیل کرده و دنیا را تسلیم خود کرده اند، مبتنی بر استراتژی ممانعت از قدرت گرفتن دیگران و در اختیار گرفتن منابع آنها هست، مگر این که این طرفها وابسته به مجموعه "بزرگان جهان " باشند. از آنجایی که انرژی هستهای در دو نوع استفاده صلحآمیز و نظامی در دوره کنونی یکی از مهمترین منابع قدرت به شمار میرود، از گذشته تاکنون در کشورهایی که در باشگاه کشورهای غربی عضو نباشند، دستیابی به آن ممنوع است.
ا
از این منظر اهمیت دستاوردهای ایران در ژنو مشخص میشود، چرا که این کشور موفق شد ضمن حفظ تمامیت خود و تصمیم گیری کاملاً مستقل خویش این انحصار را شکسته و بدون چشمپوشی از حقوق یا سهلانگاری در قبال منافع ذاتی و منطقهای و دینی خود وارد باشگاه کشورهای هستهای شود.
کسی که بیانیه سوئیس را بررسی کرده و تعهدات طرفین را مورد مطلعه قرار میدهد، به صورت ملموس به وجود تبادل در بین ۲ نکته میرسد که عبارتند از:
۱-اذعان غرب به مشروعیت در اختیار داشتن فناوری هستهای در حجم و سقفی که برای نیازهای مسالمتآمیز ایران کافی است. همزمان با این اذعان تمامی تحریمهای ظالمانه اعمال شده بر ضد ایران از ۱۰ سال پیش تاکنون که باعث پیچیده شدن بسیاری از مسائل مرتبط با زندگی ملت و اقتصاد دولت شده، لغو خواهد شد.
۲-تعهد ایران به خودداری از تولید بمب اتم و پذیرش تحقیقات بینالمللی برای رسیدن به جدیت در این تعهد. البته ایران از ابتدا بنا به ملاحظات شرعی و دینی به دنبال تولید سلاحهای هستهای نبوده و در اختیار داشتن و استفاده از آنها را حرام میداند. همچنین از ابعاد نظامی نیز در اختیار گرفتن یک سلاح هستهای در برابر کسانی که هزاران کلاهک اتمی در اختیار دارند، بیفایده است. این بدان معنا است که ایران هر آنچه از حق مشروع خود میخواسته، به دست آورده و هر چیزی که نیاز نداشته یا در واقع یک توهم ساخته و پرداخته ذهن غربی بوده را واگذار کرده است.
با این معادله، ایران برنامه هستهای را به همراه استقلال خود تقویت کرد و بر قدرت روزافزون خود که آن را به عنوان یک دولت بزرگ در منطقه و دنیا قرار داده است، تأکید کرد. ایران همچنین به این ترتیب تمامی مبانی و سیاستهای اعلام شده خود بر ضد اسرائیل و استعمار را حفظ کرده و بر حقوق ملتهای مظلوم و حمایت از محور مقاومت تأکید نمود. به این ترتیب ایران پس از این با کاهش تحریمها بر ضد این کشور با تأثیرگذاری بیشتری قرار خواهد داشت و این موضوع قطعاً به نفع پروژه استقلالطلبانه و آزادی بخشی است که ایران شعار آن را سر داده و محور مقاومت برای تحقق آن فعالیت میکند.
الثبات همچنین در مقالهای به قلم عدنان الساحلی مینویسد: خوشبینی ایرانیها پیش از امضای تفاهم با کشورهای ۱+۵ بیجا نبود، همچنین طرف مذاکره کننده ایرانی سختی و مشکل بودن مذاکرات پیش رو را درک کرد، چرا که رسیدن به این تفاهم در نتیجه نیاز مشترک آمریکایی – ایرانی به آن بود.
ایرانیها از مدتی پیش به مرحله خودکفایی در غنیسازی اورانیوم برای استفادههای مسالمتآمیز رسیده بودند. آنها بارها اعلام کردند که نمیخواهند به بمب اتم دست پیدا کنند. حضرت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی از سالها پیش فتوای تحریم ساخت بمب اتم یا استفاده از آن را صادر کردند. از این منظر به هدر دادن زمان فایدهای برای آنها نداشت و زمان رسیدن به تفاهمی فرا رسیده بود که محاصره غربی و آمریکایی از آنها را لغو کند.
همزمان "فرش بافان" دقیق و مبدع و صبور ایرانی به خوبی از نیاز باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا به یک دستاورد که بااهمیتتر از بهبود مناسبات با کوبا باشد، اطلاع داشتند. این در حالی است که پرونده ای مهمتر از پرونده مناسبات با ایران در برابر اوباما نبود، چرا که آمریکاییها از زمانی که انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام راحل، ایران را از حالت وابستگی به سیاستهای آمریکا و اسرائیل خارج کرد، در تسلیم این کشور ناموفق بودند. این روند تا جایی بود که ایرانیها آمریکا را شیطان بزرگ خوانده و اسرائیل را غده سرطانی نامیدند که باید ریشه کن شده و حقوق ملت فلسطین به آنها بازگردانده شود.
ایرانیها به خوبی میدانستند که باراک اوباما نیاز به توافق و تفاهم با آنها دارد تا از فشارهایی که برای آغاز جنگ بر وی وارد می شود؛ رها گردد. جنگی که گرچه آغاز آن قابل پیش بینی است، اما نمی توان پایان آن را پیش بینی کرد. وی همچنین نیازمند یک پیروزی سیاسی است که ثابت کند اولین رئیس جمهور آفریقایی تبار آمریکا است که موفق شده دستاوردهایی برای این کشور داشته باشد. به این ترتیب هیچ گزینهای بهتر از حل مشکل آمریکاییها در برابر شکستهای خود از ایران نبود و این روند میتوانست باب رسیدن مجدد سیاه پوستان آمریکایی به کاخ ریاست جمهوری در مراحل آینده را مجددا فراهم نماید.
اوباما نیازمند دستاوردی بود که او را پیشتاز حزب دموکرات آمریکا قرار داده و اکثریت را در مجلس نمایندگان به دمکراتها برگرداند. اینها عواملی بود که ایرانیها میدانند باید به خوبی از آن استفاده کنند و در تعهد به مطالبات خود به ویژه در زمان امضای تفاهمنامه آنها را به نفع خود به کار گیرند.
مذاکره کننده ایرانی و همچنین رهبران سیاسی و دینی این کشور از شناخت دقیق طرف مقابل خود به نام مجموعه مذاکره کنندگان ۱+۵ غافل نبودند. آنها به خوبی میدانستند که با چه کسانی مذاکره میکنند، چرا که مجموعه ۵ کشوری که حق وتو در شورای امنیت دارند، قبول نمیکنند که به همراه آلمان خود را شش کشور بخوانند، بلکه مجموعه خود را ۱+۵ میخوانند تا این موضوع اذعان به پیوستن آلمان به ۵ کشوری نباشد که در جنگ دوم جهانی پیروز شده اند. با توجه به این ویژگیها دستیابی ایران به اذعان به مشروعیت حتی خود در دستیابی به تکنولوژی صلحآمیز هستهای نیازمند درگیری گستردهای بود که ایرانیها برای آن آماده بودند و با قدرت و ثبات قدم در طول ۱۲ سال گذشته وارد آن شده بودند.
این البته تنها چالش فراروی ایرانیها نبود، لابی خشن و پر قدرتی همواره مانع دولت آمریکا در رفتار بر اساس تفاهم با ایران میشد، این لابی از سه ضلع تشکیل شده که شامل رژیم صهیونیستی به همراه لابی یهودی در آمریکا، عربستان سعودی به همراه دولتهای کوچک و نفتی حاشیه خلیج فارس و حزب رقیب آمریکایی (جمهوریخواهان) است که اکثریت را در کنگره آمریکا در اختیار دارند و همین موضوع در تعیین رئیس جمهور در انتخابات آینده به آنها کمک خواهد کرد.
این لابی قدرتمند مجموعه چالشهایی را بر ضد تغییراتی که اوباما به دنبال ترسیم آن در سیاست آمریکا بود، ایجاد کرد. اولین چالشها تلاش برای کشاندن آمریکا به حمله به سوریه بود که روس ها همزمان با شلیک اولین موشک از ناو شکن آمریکایی به سمت سوریه در دریای مدیترانه این طرح را به شکست کشاند. به این ترتیب اوباما عقب نشینی کرد و واکنش لابی مذکور تحریک و ناسزاگویی به وی و به چالش کشاندن بیشتر او بود. به این ترتیب بود که بنیامین نتانیاهو با دور زدن اوباما اقدام به سخنرانی در کنگره آمریکا کرد.
این لابی همچنین در برابر مذاکرات ایران و آمریکا و سازمان ملل ایستاد و در موارد متعدد از بخش های حساس مذاکرات تلاش ناکامی برای به شکست کشاندن آن از خود نشان داد، در همین راستا دلایل متعددی بر حضور این لابی سه بعدی در پشت پرده حمله به یمن وجود دارد. با این وجود ایرانیها موفق شدند به تفاهمی دست پیدا کنند که تمامی آنچه از دستاوردهای مسالمتآمیز هسته ای میخواستند را برای خود حفظ کردند تا این صنعت به کمک اقتصاد قوی و مدرن این کشور که در زیر سایه تحریمها ساخته شده شتافته و در کنار قدرت نظامی روزافزون این کشور و ثروتهای گسترده طبیعی باعث شود ایران به قدرتی فراتر از منطقه ای تبدیل شود.
غرب نیز با تفاهم با ایران به یک پیروزی دست پیدا کرد، چرا که موفق شد محدودیتهایی در تبدیل صنایع اتمی ایران به صنایع نظامی اعمال کند. ایران امروز و همچنین پیش از انجام تفاهم به هدف خود در استفاده از این تکنولوژی دست پیدا کرد تا بخشی از نیاز کشورهای همسایه انرژی برق را تأمین نماید، حال باید دید در صورتی که بعد از پایان ژوئن آینده تمامی بازارهای جهانی به روی ایران باز شود و اموال مصادره شده این کشور که بالغ بر ۱۲۰ میلیارد دلار است، به آن بازگردد چه اتفاقی خواهد افتاد؟
منبع: مشرق
نظر شما