نماینده/ حسن روحانی از جمله روحانیونی بود که قبل از انقلاب به سربازی رفت و در همان جا با برخی از اصول نظامیگری آشنا شد. بر همین اساس بود که بیشتر سمتهایی که پس از انقلاب بر عهده گرفت مربوط به ارگانهای نظامی و امنیتی است. یکی از اقدامات آقای روحانی در اوایل انقلاب، آرامکردن متحصنین در ارتش بود که در حین این اقدامات اتفاقات جالبی نیز برای ایشان رخ میداده است که یک از آنها را در ادامه نقل میکنیم:
تحصن مهم دیگری که در تابستان ۱۳۵۸ به وقوع پیوست، تحصن کلاه سبزها در پادگان لاهوتی (باغشاه سابق) بود.
... برای صحبت با نمایندگان متحصنین، پشت تریبون رفتم و پس از سخنرانی به پرسشهای آنان پاسخ دادم، اما تعدادی از افراد جلسه- مخصوصاً آن درجهدار جانباز- نمیگذاشتند مسئله به سوی حل پیش برود و تحصنکنندگان حرف خود را تکرار میکردند. با قاطعیت خاطر نشان ساختم که تحصن نظامیان برای ما غیرقابل قبول است و اگر کسی به تحصن ادامه دهد، بدون اغماض از ارتش اخراج میشود. روشن نمودم که ما هم اذعان داریم که مقررات نادرستی در ارتش وجود دارد که به تدریج باید آنها اصلاح شوند، ولی چیزی به نام ارتش بیطبقه نداریم و هیچکس نباید چنین شعاری را تکرار کند.
سپس سخنرانی خود را پایان دادم و میخواستم سالن سخنرانی را ترک کنم که چند نفر دور من را گرفتند و مانع خروج من شدند و در پاسخ به اعتراض من گفتند شما از این لحظه گروگان ما هستید. من ابتدا آنها را نصیحت کردم و هشدار دادم که تحصن خود را بشکنند و با گروگانگیری کار خودشان را سختتر نکنند، اما دیدم نصیحت و هشدار بیاثر است و آنها ظاهراً در تصمیم خود جدی هستند، کلت [۱] خود را از زیر عبا درآوردم و گفتم: محال است شما بتوانید من را گروگان بگیرید، اگر از خروج من ممانعت کنید، من برای حفظ جان خودم ناچارم از اسلحه خودم استفاده کنم. آنان چون اسلحه من را دیدند، نگران شدند که حادثهای به وجود آِید و لذا چند نفرشان پادرمیانی کردند و گفتند حاجآقا شما کوتاه بیایید. خلاصه، من از پادگان خارج شدم و با خواست خداوند به دلیل اختلاف در میان آنها، تحصن هم در عصر همان روز پایان یافت. [۲]
[۱]. بعد از ترور آقای هاشمی رفسنجانی من همیشه مسلح بودم و همیشه یک کلت رو ولور همراه من بود. (روحانی)
[۲] . خاطرات روحانی، صص ۵۹۷-۵۹۹.
منبع: مشرق
نظر شما