نماینده/حسین قدیانی: دستهای خالی، آستینهای بیدست، دستهای به دعا برآمده، قنوتهای یک دست، دست روحالله هنگامی که در بالکن حسینیه جماران برای رزمندهها بالا میرفت؛ «من بر دست و بازوی شما بوسه میزنم و بر این بوسه افتخار میکنم»، دست مجروح علمدار حکیم انقلاب و شعار ناب ملت در حسینیه امام خمینی؛ «دست خدا بر سر ماست...» یعنی میان انقلاب اسلامی و دست، رابطهای عاشقانه برقرار است؛ یک عاشقانه عاشورایی. بینالحرمین را نگاه کن! همه پیکر علمدار کربلا یکجاست اما «کفین اباالفضل» هر کدام جای دیگری! اینگونه به امام و مقتدای خود دست باید داد؛ الیالابد، تا همیشه. جوری که دیگر، دست تقدیمی را برای بدنت نخواهی! گمانم دیگر راحت کرده باشم خیال آنهایی را که دنبال آرمان ما میگردند! آنکه به امام عاشورا دست دوستی داده، دست رد بر سینه اماننامه شمر میزند، زیرا «غیرت» دارد. هر که میخواهد آرمان حزبالله را بشناسد، قمر منیر بنیهاشم را بنگرد. آرمان ما در وفای به عهد است. ما فراموش نمیکنیم دست بیعت خود را با خامنهای. دولتها میآیند و میروند؛ آنچه باقی میماند همین دست است. سربسته بگویم؛ بیبصیرتی ناشی از بیغیرتی است. علمدار شهید کربلای ۵، درس غیرت را در مکتب سقای آب و ادب آموخته بود. شرق ابوالخصیب، به حاج حسین خرازی میگفتی؛ «چرا آستین خالی را درون جیب اورکت کردهای؟» ابتدا میخندید، آنگاه آه میکشید و میگفت؛ «دوست ندارم باد، حتی آستین بیدستم را هم تکان دهد!» حضرات مستطابی که دست رد بر سینه سلمانها و ابوذرهای کربلای ۶۵ هجری شمسی میزنند، چه جای تعجب که گمان کنند کربلای ۶۱ هجری قمری، درس مذاکره بود!؟ زیادی که به دشمن، دست بدهی، توفیق دستبوسی لاالهالاالله سپاه از تو سلب میشود. دست پاسدار عزیز ما در سپاه، جایگاه بوسه روح خداست؛ باد نباید هم آستین بیدست خرازی شهید را تکان دهد! این به غیرت علمدار کربلای ۵ برمیخورد! خزانه آنقدرها هم که بعضی فکر میکنند، خالی نیست! اصلا خالی نیست! خزانه پر است از سرمایهای به نام خون! به نام ایمان! به نام آرمان! به نام وفای به عهد! به نام غیرت! با پشتوانه آستین بیدست خرازی، یعنی همان دست که زودتر از خودش به شهادت رسیده بود، این همه دست نمیدهند به وزیرخارجه جلاد. گفت: «ای بسا ابلیس آدم روی هست، پس به هر دستی نباید داد دست». آیتالله جوادیآملی بنا به رعایت شأن والای علمیشان، خیلی مایل به اظهارنظر در هر مساله روزمرهای نیستند، لیکن چرا حضرت استاد هر از چندی متذکر بعضیها میشوند که «پس از دست دادن به ابلیس، باید تعداد انگشتان دست خود را بازشماری کنید!؟» آقای دیپلمات! جلاد تحریم، انگشتان دستت را ندزدد، برداشتن تحریم پیشکش! من افتخار میکنم که عالم دین ما از موضع غیرت سخن میگوید و به این میبالم که در خیمه خمینی، خامنهای به عنوان رهبر و رهنما، همچنان صحه بر همین راهبرد میگذارند؛ «غیرت». غیرت، نه تنها مخل اقتصاد نیست بلکه مشخصا به کار همین دنیا میآید. شهریاری شهید، غیرت داشت که در بومی کردن صنعت هستهای نقش ممتاز ایفا کرد. فلذا «هستهای را میخواهیم چه کنیم» و اراجیفی از این دست، حرف مفت عناصر بیغیرت است اما تو اگر به توهم ملک ری، بیغیرتی کنی و دست از یاری آرمان خود، امام خود برداری، به گندم ری هم نخواهی رسید، ملک ری پیشکش! دست دادن به دشمن، شاید باعث تحقیر شود لیکن تحریم را از بین نمیبرد. در عوض کوتاه آمدن از یک آرمان، فقط یک آرمان، تحریمی برداشته نمیشود بلکه دشمن وسوسه میشود آرمان دیگری برباید. اگر «غیرت» این اجازه را به ما نمیدهد که دست از اصولمان برداریم بلکه تحریمها لغو شود، «بصیرت» به ما میآموزد که اساسا در وعده دشمن آن هم از نوع آمریکایی، هیچ صداقتی نیست. ما پس از این همه شیطنت، دیگر شناختهایم شیطان بزرگ خودمان را! و البته که مثل سگ دروغ میگویند این اوباما و جانکری! با این حساب، چرا بعضیها جمع نمیکنند این بساط را!؟
یک سال و نیم است برخلاف پرنسیب جمهوری اسلامی، هم به دشمن دست میدهند، هم امتیاز میدهند، هم لقب مودب و باهوش میدهند، هم به خوشایند دشمن، دوست را حواله به جهنم میدهند؛ بفرمایند توضیح بدهند که چه شد نتیجه!؟ اقتصاد، گل و بلبل شد یا تحریمها یکجا لغو شد!؟ یک سال و نیم با دستفرمان شما رفتیم، اینک نه فقط ساختمان تحریم به قوت خود باقی است، معالاسف ساختمان تحقیر هم به آن اضافه شده! ما البته روادارنه فرض را بر این میگیریم که انشاءالله نیتتان خیر بوده و واقعا تصور میکردید که در مذاکره با دشمن و توافق با اجنبی، خیر اقتصادی خوابیده است؛ اینک که بیش از پیش غلط بودن این دیدگاه ثابت شده، باید هر چه زودتر این بساط جمع شود، تمام! دارد به غیرت آستین بیدست خرازی برمیخورد؛ نمیفهمید!؟ دارد به بصیرت «مداد العلما افضل من دماء الشهدا» برمیخورد؛ نمیفهمید!؟ دارد به معصومیت نگاه آرمیتا و علیرضا برمیخورد؛ نمیفهمید!؟ دارد به ۲۲ بهمن ملت برمیخورد؛ نمیفهمید!؟ دارد به «هیهات منا الذله» مطلع «روایت فتح» برمیخورد؛ نمیفهمید!؟ دارد به خشم خمینی بتشکن برمیخورد؛ نمیفهمید!؟ پدر گاه هست که با فلان کار فرزند مخالفت نمیکند بلکه او خود متنبه شود و مسیر غلط را اصلاح کند. ولایتاولیهای تازه به دوران رسیدهای که یک سال و نیم تمام، سلمان و ابوذر را حواله به نهجالولایه خلف صالح خمینی دادند، اجرشان با خدا، اما خامنهای این روزها دیگر با چه زبانی باید بگوید که جمع کنید این بساط را!؟ نمیفهمید!؟ سوگند به آن دست شهید علمدار کربلای ۵، هر عقل سلیمی میفهمد که مشخصکننده سیاستهای کلی نظام طبق قانون اساسی، از این بساط راضی نیست! نمیفهمید!؟ «حضرت آقا» به شما مجال داده که خودتان بفهمید؛ نمیفهمید!؟ جمهوری اسلامی، جمهوری فهم و درک و اندیشه و تفکر و انصاف است. جمهوری اسلامی، جمهوری حکمت و درایت است. سید و سالار حکیم، فهیم، مدیر، مدبر و بصیر انقلاب، گمانم آن است بنا دارند قبل از آنکه خودشان بخواهند به پشتوانه ملت و قانون، این بساط را جمع کنند، شما خودتان بفهمید و خودتان این بساط را جمع کنید. نمیفهمید!؟ با این بساط، از قضا گوشت قربانی «اقتصاد» است. اگر قرار بود مرگ ملک عبدالله قیمت نفت را بالا ببرد، پس چه بود آن شعار تدبیر!؟ خب! به جای کلید، کفن اخوک عبدالله را -که خدا مرگش را برساند- نشان ملت میدادید! دیپلماسی نفتی که میگفتند، به خیالمان ریشه در تدبیر اقتصادی خارجی داشت، نگو همه نگاهشان به دست ملکالموت است تا کی به جهنم واصل کند این شمر زمانه را! اگر قرار بود دست سوی دشمن دراز کنیم و امید به لطف جلاد تحریم داشته باشیم، پس چه بود آنهمه که در باب سوءمدیریت اقتصادی قبلیها سخن میگفتیم!؟ دولتیها، روی چشم ما، اما باید جمع کنند این بساط را! دولت باید دست روی زانوی خود بگذارد و اگر این توان را به هر دلیل در زانوی خود نمیبیند، زانوی ملت و جوانان غیور ایرانی هست! غنیسازی ۲۰ درصد، چرخش سانتریفیوژ، ماهواره امید، خیرهترین پیشرفتهای پزشکی و هزار و یک خلاقیت دیگر را آقایان اوباما و جانکری تقدیم ملت ایران کردهاند یا همین جوانان خودمان!؟ من واقعا متوجه بهانه بعضیها برای این همه نگاه به بیرون نمیشوم! آیا ملت، کم گذاشته برای دولت!؟ یا نکند جناب قالیباف و آن دیگران، به توهم تقلب، طرفدارانشان را به خیابان کشاندهاند!؟ واقعیت آن است که دولت اعتدال، نه برای کمکاری بهانهای دارد، نه برای نگاه به بیرون. وقتی هنوز شورای محترم نگهبان، صحت انتخابات را اعلام نکرده، نامزدهای رقیب، نقش رفیق را برای فرد پیروز ایفا میکنند و از در تبریک وارد میشوند و دست دوستی به دولت روی کارآمده میدهند؛ این دولت، هیچ بهانهای، نه برای کمکاری دارد، نه برای نگاه به بیرون. این فقط رای مردم نیست که حقالناس است؛ ریه مردم هم حقالناس است و باید محترم نگه داشته شود. ابتدای روی کار آمدن دولت اعتدال، شهردار تهران در پیشنهادی جسورانه که فقط از یک مدیر جهادی برمیآید، از دولت خواست امکاناتش را بدهد، مبارزه با آلودگی هوای تهران با شهرداری تهران اما یک سال و نیم از آن پیشنهاد گذشته، دولت ۵۰ بار با ۱+۵ دست داده، یک بار دست دوستی قالیباف را که برای حل تنگینفس شهروندان به سوی دولت اعتدال دراز شده بود، وقعی ننهاده! شاید این بود آنچه به آن میگفتند اعتدال، خردجمعی، تدبیر، عقلانیت! لطفا رحم کنید به واژهها که تهران، بهار امسال را از یاد نمیبرد! در ریه مردم، باد سیاسیبازی بکاری، لاجرم توفان درو خواهی کرد! همان بادی که اجازه نداشت بلکه توان نداشت آستین بیدست خرازی شهید را تکان دهد، به خوبی تکان داد آنچه را باید! آهای سردار شهید! تو هم در کربلای ۵ نمیجنگیدی، با این بهانه که سیاسیون باید یارانه نظامیان را بدهند! تو اما مرد بودی. مرد میدان نبرد. آستین آدمی از دست خالی باشد باکی نیست؛ این بد است که با وجود چون تو علمداری، درس کربلا را وارونه بفهمند! و خیال کنند غیرت سلمان و بصیرت ابوذر، مخل اقتصاد صدر اسلام است! سردار شرق ابوالخصیب! مطبوعات ما جنگ را درشت بنویسند نه درست، بدتر است یا دولتیها اقتصاد را!؟ تمام دنیا را هم به ما بدهند، با یک قطره از خون تو عوض نمیکنیم. «آقا» نمیگذارند! خیال بعضیها تخت! چهارشنبه، وقتی «حضرت آقا» با طعنه و کنایه گفتند «تا هر وقت میخواهند مذاکره کنند» مردمی که در حسینیه بودند، خندیدند! مردمی هم که در حسینیه نبودند، خندیدند! خامنهای، حکیمانه حکومت میکند. ایشان گذاشت همه آحاد ملت بفهمند که خیری در مذاکره با آمریکا نیست. دولت باید به فهم ملت احترام بگذارد. دولت باید جمع کند این بساط را. تا قیامت هم با شیطان بزرگ مذاکره کنید، نتیجهای ندارد! آمریکا آدم بشو نیست! آمریکا ملت ما را تحریم میکند اما در عوض از سران فتنه حمایت میکند! آمریکا ملت ما را تحریم میکند اما در عوض بودجه هنگفت تصویب میکند در کنگرهاش تا حمایت کند از فتنهگران! جناب آقای دیپلمات! اگر سیلی زدن به صورت جانکری با اصول دیپلماسی در تضاد است، دست دادن به این حرامی نیز با آستین بیدست خرازی شهید در تعارض است. نمیفهمید!؟ بعد از شهدا، هر که برای خود کاری کرده! شما هم یک سال و نیم است دارید به آمریکا دست میدهید، آن هم در سنگرهای ۵ ستاره! خسته نباشید! کارتان اما بینتیجه بود! چیزی در مایههای هیچ! تحریم اقتصادی کم بود، دیپلماسی
غیر حرفهای مضراتی را هم به آن اضافه کرده! قیمت نفت هم که به جای تدبیر جناب زنگنه، بسته به دیدار جناب عزرائیل با ملیجک اسرائیل است! ما اما غیرت داریم نسبت به انقلابمان، مداد علمایمان، خون شهدایمان، عرق کارگرانمان. جمع کنید این بساط را. خیلی دلتان به حال اقتصاد میسوزد، به جای راهانداختن جنگ مواضع، در زمین کارآمدی با منتقد کشتی بگیرید! سلمان اهل قلم و ابوذر عرصه خبر که داشتند از فساد نفتی وابستگان به طلحه و زبیر مینوشتند؛ خیلی دلتان به حال مبارزه با فساد میسوزد، چرا ممنوعالقلم کردید سلمان و ابوذر را!؟ باعث و بانی تحریمهای جدید، سران فتنهاند. همان دشمنی که متاثر از ایستادگی و غیرت سردار قاسم سلیمانی با احترام از ملت ایران یاد میکند، ناظر بر فتنه ۸۸ تحریم میکند و ناظر بر دیپلماسی غلط، تحقیر. اگر نان تحریم در تنور فتنه گرم شد، اگر نجنبید نان تحقیر در تنور این بساط گرم میشود. جمع کنید این بساط را. این بساط که برای ملت نان نشد اما دارد گران تمام میشود برای برند انقلاب. چهارشنبه «آقا» ما را خنداندند اما دل علمدار بهمن ۵۷ خمینی، از دست این زیادهخواهیهای بیپاسخ گرفته! مگر میشود انقلابی بود و از دست این بساط، خشمی از جنس خروش خمینی نداشت!؟ دیگر به چه زبانی باید به شما فهماند جمع کنید این بساط را!؟ نمیفهمید!؟ این نوشته با دست شروع شد، با دست هم باید تمام شود. از دهه شصت، زخمی هست در دست رهبر. آرمان ما را همین دست معین میکند. این، همان دست شهید سردار کربلای ۵ است. این، همان دست خمینی است. میان انقلاب اسلامی و دست، رابطهای عاشقانه برقرار است؛ یک عاشقانه عاشورایی. والفجر ۸ این سوی اروند، گردانی بود اما اروند آنقدر جزر و مد داشت که تا به آن سوی شط برسیم، دسته شدند بچهها! در ساحل آن آب خروشان، رزمندهای داشت برای «مسافر کوچولو» نامه نمینوشت، چرا که نمیدانست فرزندش دختر است یا پسر! اروند، جزر و مدی داشت محتوای بعضی نامهها! «شهید علی طاهری» لابد دوست میداشت دست دختر اینک ۳۰ ساله خود را بگیرد اما گرفتن دست پیر جماران واجبتر بود! پنجشنبه چه نوشتم؛ در والفجر ۸ رزمندهای را میشناسم که وقتی دخترش به دنیا آمد، دقایقی از شهادتش گذشته بود، فقط دقایقی! در انقلاب اسلامی «شهید» از این دست، بسیار است، «شاهد» اما فقط و فقط دست مجروح «حضرت سیدعلی» است. این دست باید شهادت دهد به ایستادگی ما تا روز ظهور. تمام دنیا را هم به ما بدهند، دست از این دست برنمیداریم. «آقا» این را میدانند. قسم به خون شهدا، انقلاب ما با همین دست به منتقم خون حسین (ع) دست خواهد داد انشاءالله. اباالفضل علمدار! خامنهای نگهدار.
نظر شما