به گزارش نماینده، پیمان جبلی دانش آموخته دکتری فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) و عضو هیئت علمی دانشگاه صدا و سیماست.
وی امروز رسما به عنوان معاون سیاسی سازمان صداوسیما معرفی و حکم خود را از سرافراز دریافت کرد.
جبلی در اولین گفتگوی خود پس از انتصاب به عنوان معاون سیاسی سازمان صداوسیما به بازخوانی تحولات منطقه و کنش و واکنش های داعش پرداخت و در خصوص شکل گیری گروه های افراطی در منطقه، تاکید کرد: نمی توان شکل گیری گروه های تکفیری افراطی را نتیجه انقلاب های منطقه دانست. این نتیجه کم کاری رهبران عرب و جهان اسلام است که زمینه عقاید افراطی و تکفیری را ایجاد کرده و نکته دیگر استفاده هوشمندانه قدرت های منطقه ای و جهانی از همین جریان های افراطی برای سرکوب رقبا در جهان است.
مشروح گفتگوی معاون جدید سیاسی صداوسیما با مهر بدین شرح است:
* در پی وقوع انقلاب های منطقه از حدود ۴ سال گذشته تا کنون تحولات بسیاری در رخ داده است . شکل گیری گروه های افراطی، به قدرت رسیدن برخی از وابستگان حکومت های سابق، بحران های سوریه و عراق و ... این روند را چطور ارزیابی می کنید؟
ما دوره های حساسی را بعد از انقلاب اسلامی پشت سر گذاشته ایم و شکی وجود ندارد با اتفاق بزرگ پیروزی انقلاب اسلامی ایران زلزله سیاسی و اجتماعی که در منطقه و جهان شکل گرفت، طبیعتا این اتفاق باید پس لرزه های خود را نیز نشان می داد.
تغییر موازین قدرت در خاورمیانه و ورود یک قدرت جدید به نام جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی که نفوذ گسترده ای را در بین ملت ها به دست آورد پیامدهایی را دنبال داشت .
اگر بخواهیم سیر ۳۵ ساله تاریخ انقلاب اسلامی را در یک جمع بندی مختصر خلاصه کنیم نتیجه اش این است که انقلاب اسلامی یک حالت خودباوری و آگاهی در بین ملت ها به وجود آورد که بر اثر آن می توان خیلی از کارهای بزرگ را انجام داد. تا زمانی که نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی هنوز آثار خود را نشان نداده بود، این مسئله در ذهن و افکار عمومی ملت ها در مرحله شک و تردید بود، اما به ویژه از دهه دوم انقلاب به بعد که جایگاه جمهوری اسلامی ایران تثبیت شد و توانست خود را به عنوان عامل تأثیرگذار در منطقه و جهان اثبات کند و در پی آن نیز پیروزی های پیاپی نظام اسلامی و هم پیمانان انقلاب اسلامی، منجر به واکنش های مشخص و ملموسی از طرف ملت ها شد .
ایستادگی ایران در مقابل قدرت های بزرگ و پشت سر گذاشتن بحران ها و همزیستی پیدا کردن با آنها یک عامل اصلی موفقیت بود؛ آنچه که ملت های عربی از آن به عنوان نَفَس طویل اسم می برند و بر این باورند که ایران با سیاست فرهنگی و تمدنی و سابقه تاریخی که دارد موفق شده است با یک سیاست هوشمندانه نخست با بحران ها هم زیستی پیدا کند و سپس بحران ها را تبدیل به فرصت کند. این نگاهی است که از بیرون با وجود مشکلات داخلی ما نسبت به ایران وجود دارد .این نگاه بر این باور است که ایرانی ها با یک برنامه ریزی هوشمندانه ابتدا هزینه پیشرفت را می پذیرند و با هزینه های زیاد یک نوع همزیستی مسالمت آمیز ایجاد می کنند و به تدریج این هزینه ها را تبدیل به فرصت کرده و به دستاوردها می رسند.
انقلاب اسلامی یک حالت خودباوری و آگاهی در بین ملت ها به وجود آورد که بر اثر آن می توان خیلی از کارهای بزرگ را انجام دادبه هر حال ایستادگی و پیروزی های ایران و هم پیمانان آن به ویژه پیروزی حزب الله در جنگ ۳۳ روزه ذهن ملت ها را نسبت به اینکه می توان کارهای بزرگ انجام داد، آماده کرد.
البته قصد ندارم بگویم که انقلاب های عربی که از سال ۲۰۱۱ به وقوع پیوست کاملا نتیجه اعتماد به نفس و خود باوری ملت های عربی بود، بلکه عوامل بسیار زیادی دیگری از عوامل داخلی و خارجی، بومی و منطقه ای و ... در این مسئله دخیل بودند . اما نباید از این واقعیت جدی غافل شویم که اعتماد به نفس و روحیه قوی که ملت ها بعد از ایستادگی ایران در مقابل فشارها پیدا کردند یک روحیه جدیدی را به ملت ها تزریق کرد و اتفاقی که هیچ کس گمان نمی کرد بیافتد، افتاد.
در کنار این عامل مهم که منجر به بیداری ملت ها شد عامل دیگری را نیز باید اضافه کرد که عبارت بود از برخورد غیرهوشمندانه و ناآگاهانه غرب با جهان اسلام بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر و در پی این حادثه، که همچنان درباره ابعاد آن شک و تردیدهایی در رسانه ها دیده می شود، و فارغ از اینکه چه عواملی باعث این حادثه شد، نوع برخورد غرب با جهان اسلام برخوردی بود که به صورت ناخود آگاه منجر به افزایش کینه جهان اسلام نسبت به غرب شد.
رفتار غرب و در رأس آن آمریکا که شعار خود را ریشه کن کردن افراطی گری و تروریسم مطرح کرده و حمله به افغانستان و عراق را نیز در همین راستا انجام داده بود، منجر به رشد گرایشات و تمایلات ضد غربی و ضد آمریکایی شد و البته در بسیاری موارد به دلیل هدایت نشدن این گرایش ها خیلی از جوانها در کشورهای اسلامی گرایش به حرکات تکفیری و افراطی پیدا کردند و بعضی از قدرت های منطقه ای و جهانی نیز از رشد این گروه ها برای منافع خاص خود استفاده کردند.
اما برخوردهای خصمانه غرب با جهان اسلام چه در بعد نظامی و چه در بعد غیر نظامی مانند اشغال کشورهای اسلامی، تحقیر فرهنگی جوامع اسلامی و اهانت به مقدسات و برخوردهای نژاد پرستانه با مسلمانان در کشورهای غربی انرژی متراکم تری را در ملت های اسلامی ایجاد کرد و استبداد رژیم های حاکم در کشورهای اسلامی نیز انفجار و آزاد سازی این انرژی را تسریع کرد .
بر این اساس فضای عمومی جهان اسلام و ملت ها که با پیروزی انقلاب اسلامی روحیه مضاعف گرفته بودند و انرژی متراکمی که ناخواسته در جهان اسلام ایجاد شد و همچنین روحیه ضد آمریکایی و ضدغربی در جهان اسلام و در کنار آن نیز ظلم و استبداد حاکمان کشورهای عربی منجر به انقلاب ها در منطقه شد .
اولین انقلاب نیز در تونس اتفاق افتاد؛ جایی که هیچ کس تصور آن را نمی کرد. فضای امنیتی و بسته ای که در تونس حاکم بود تصویر غلطی را برای جهان ایجاد کرده بود و چه بسا موجب تصورات غلطی برای خود جامعه تونس نیز شده بود مبنی بر اینکه هیچ تحرکی در این کشور به نتیجه نخواهد رسید.
انقلاب تونس در روز ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ بعد از بیست و چند روز که اولین شراره های انقلاب تونس شعله ور شد به پیروزی رسید. حادثه ای که منجر به این تحولات شد؛ بسیار ساده بود. این در حالی بود که حادثه ای خیلی جدی تر و خونین تر در سال های قبل در منطقه ای در جنوب تونس رخ داده بود که اتفاقا رنگ و بوی سیاسی نیز پیدا کرد.
چه بسا آن حادثه ظرفیت و استعداد بیشتری برای تبدیل شدن به یک انقلاب داشت، اما دلیل آنکه در آن زمان این اتفاق رخ نداد، به نظر من باز هم به پیروزی های جبهه مقاومت و هم پیمانان انقلاب اسلامی به ویژه در فلسطین باز می گردد که روحیه بسیار ارزشمندی را به ملت ها تزریق کرد .به ویژه ملت تونس به لحاظ روانشناسی تاریخی ملت مبارزی هستند و سابقه طولانی در مبارزه با استعمار در شمال آفریقا دارند. حتی سابقه مبارزه با رژیم صهیونیستی قبل از شکل گیری این رژیم از سوی علمای برجسته تونس که در رأس آنها شیخ عبدالعزیز ثعالبی بود، وجود داشته است .
بعضی از تحلیل ها در مورد انقلاب ها در کشورهای عربی حاکی از آن بود که تمام این حرکات ساختگی است و توسط غربی ها اعمال شده است تا به اهداف خود دست یابند. من واقعا اعتقاد ندارم که این اتفاقات هدفمند و مهندسی شده بوده است و اگر حداقل قرار بود که حوادث تونس هدفمند و مهندسی شده و در راستای منافع غرب باشد، دلیلی نداشت که دولت فرانسه بعد از سرنگونی بن علی بزرگترین تغییر را در کابینه خود شاهد باشد .
من معتقدم این حرکت واقعا یک حرکت و انفجار مردمی بود؛ اما از این نکته نباید غافل شویم که غرب و کشورهای استعماگر منافع بسیار حیاتی در نقاط مختلف جهان اسلام دارند و به سادگی اجازه نمی دهند این منافع از دستشان برود. به ویژه اینکه یک تجربه دردناک در مورد از دست دادن هم پیمانی مانند ایران داشته اند و از مزایای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و استراتژیک این هم پیمانی محروم شده اند و اجازه نمی دهند جای دیگری این اتفاق بیافتد.
آنها خیلی قدرتمند وارد عرصه شدند و سناریوهای زیادی را اجرا کردند که این تحرکات مردمی منجر به از بین رفتن منافع آنها نشود .
شاید به کار بردن عنوان انقلاب در برخی از موارد خاص در تونس، مصر، لیبی و بحرین به طور یکسان نباشد اما حداقل می توان به آنها عنوان جنبش های مردمی را داد و اینکه گفته شود این جنبش ها ساخته و پرداخته بوده، ظلم به آنهاست .
از طرف دیگر نیز این این تصور که اتفاقات در نهایت به سود ملت هایی که خون دادند و انقلاب کردند تمام خواهد شد، خوش باوری است .
اینجا صحنه نقش آفرینی قدرت های بزرگ است که هر کس هوشمنداتر و دقیقتر از ابزارهای در اختیار از جمله ابزارهای بین المللی، منطقه ای و رسانه ای استفاده کند، موفق تر خواهد بود .
اما در کنار این مسئله زمینه برای قدرت های غربی نیز که تا دیروز پشتیبان حکومت های استبدادی بودند فراهم شد که این مسیر را منحرف کنند و تصفیه حساب های قدیمی خود را انجام دهند. تا زمانی که تحولات مصر و تونس رخ می داد، حوادث مردمی و طبیعی بود که به جلو می رفت، در لیبی مقداری رنگ و بوی حوادث عوض شد به ویژه با توجه به ویژگی لیبی که تامین کننده نفت اروپاست و موقعیت استراتژیک جدی برای اروپا دارد، شرایط پیچیده شد و در بحرین نیز با وجود آنکه با همان شعارها تحرکات صورت گرفت، صحنه کاملا عوض شد و حتی همراهی که با تحرکات مصر و تونس و لیبی برای بهره برداری های آتی صورت گرفت نیز وجود نداشت . مردم بحرین مظلومانه مورد اجحاف رسانه ای و خبری غرب قرار گرفتند. انقلاب مردمی در بحرین مسکوت نگه داشته شد و از سوی دیگر نیز به انقلاب شیعی و فرقه ای متهم شد .
در سوریه اما ورق کاملا برگشت. در سوریه ای که هیچ نشانه ای از جنبش مردمی آنگونه که در شمال آفریقا وجود داشت، نبود؛ به ویژه با روی کار آمدن بشار اسد که مسیر اصلاحات در جهت مثبت در حال حرکت بود و اگر بحران های منطقه ای مانند حمله به لبنان، فلسطین و غزه و تحت فشار قرار دادن سوریه شکل نمی گرفت، بشار اسد اراده جدی داشت که فضای سیاسی کشور را اصلاح کند.
با این وجود در سوریه ناگهان تحولاتی اتفاق افتاد و البته با خطاهایی که بعضی از تصمیم گیران دراین کشور انجام دادند که البته وادار کردن سوری ها به ارتکاب آن خطاها هم برنامه ریزی شده بود، اعتراضات کم عمق مردمی به تدریج توسعه یافته و تبدیل به درگیری نظامی شد و سپس با یک عجله غیر قابل توجیه به سمت جنگ داخلی کشیده شده و منجر به ورود نیروهای سلفی و افراطی خارجی و تشکیل جبهه النصره و داعش و ... شد.
آمریکا و رژیم صهیونیستی در تحولات منطقه به دنبال یک فرصت برای انتقام و تصفیه حسابِ از قبل باقی مانده با محور مقاومت، ایران و سوریه هستند. آنها با حمایت کشورهای مرتجع منطقه که در کشورهای خود هیچگونه تجربه آزادی نداشتند، می خواستند حامیان آزادی و دموکراسی در منطقه شوند .
غربیها همه شعارهای قبلی را کنار گذاشته و رسما از گروه های تروریستی حمایت کردند تا به اهداف خود برسند. آنها در مورد ایران هر اقدامی که توانسته انجام داده بودند و به نتیجه نرسیدند. ریشه های ایران روز به روز علیرغم فشارها پابرجا شد. در مورد لبنان نیز چندین مرحله تلاش کردند و آخرین بار در سال ۲۰۰۶ متوجه شدند که جبهه مقاومت با رهبری حکیمانه سید حسن نصرالله اجازه نمی دهد که این حلقه از هم گسسته شود .چند سال متوالی غزه را مورد حمله قرار دادند که این حلقه را منفک کنند و این رشته را از بین ببرند که موفق نشدند .
در هر دو این حلقه ها یعنی حزب الله و حماس نیز پشتیبانی اصلی از مقاومت را دو کشور مهم ایران و سوریه تامین کردند. در مورد ایران هم به نتیجه نرسیده بودند و لذا بهترین زمان برای تخریب حلقه چهارم یعنی سوریه بود و از این فضای اجتماعی و شور و نشاط در کشورهای عربی استفاده کردند که یک انقلاب ساختگی در سوریه ایجاد کنند و بلافاصله این انقلاب ساختگی به یک صحنه درگیری تبدیل شد. صحنه درگیری مسلحانه به اشغال برخی از مناطق در سوریه تبدیل شد که یا این دولت و نظام ساقط شود و یا حتی اگر این اتفاق هم نیافتاد از رویکردهای استراتژیک کوتاه بیاید.
از طرف دیگر تلاش کردند یکی از حلقه های مقاومت را که حماس بود به سمت حساسیت ها و اختلافات فرقه ای و عقیدتی و ایدئولوژیک سوق دهند و حماس را در درون جبهه سنی علیه شیعه هل دهند تا از محور مقاومت جدا شود. اگر چه بعضا خطاهایی را در حماس دیدیم که نشان می داد آنها ناخواسته در این دام افتادند اما بعد از اینکه صحنه مشخص شد، هم مقاومت فسطین و هم حماس متوجه این دام شدند .
البته این هوشمندی را سوریه و به ویژه جمهوری اسلامی ایران داشتند؛ ما ظرفیت خود را فراتر از بی وفایی های مقطعی قراردادیم و فلسطین را به عنوان عمق استراتژیک خود در نظر گرفتیم . این عمق استراتژیک را به دست گروه هایی که ممکن است دیدگاه هایشان از امروز تا فردا عوض شود نداده ایم و قاطعانه روی اهداف خود ایستادیم و همین امر منجر به شکست این توطئه شد و به نظر می آید که تا امروز نقشه ای را که غربی ها در سر داشتند که انقلاب های عربی را منحرف و به سمت فروپاشی محور مقاومت سوق دهند محقق نشده و بر خلاف آن اگر چه در کشورهای عربی مثل مصر و تونس آنچه مردم صد در صد می خواستند محقق نشده است و مقاومت هایی در مقابل حرکت های مردمی شد، از ترور تا ظهور گروه های تکفیری سلفی افراطی و افت و خیزهایی را در انقلاب های مردمی ایجاد کرد؛ اما آنچه که مسلم است شرایط قبل از ۲۰۱۱ دیگر تکرار نخواهد شد .
شرایط سیاسی در تونس به گونه ای است که امکان بازگشت نظام سیاسی گذشته بسیار بسیار ضعیف به نظر می رسد و این بیداری مردمی که اتفاق افتاده حرکت مبارکی است که آثار خود را بیشتر نشان خواهد داد .
* آقای دکتر در این میان سرنوشت بیداری اسلامی را چه می دانید؟
البته در این میان باید به موضوع بیداری اسلامی نیز توجه کنیم. بیداری اسلامی که مقام معظم رهبری از ۱۵حدود سال پیش طرح کرده بودند مربوط به این انقلاب های عربی نبود . متأسفانه سوءبرداشتی به صورت خواسته و ناخواسته از بیداری اسلامی شکل گرفت که آن را معادل انقلاب های عربی در نظر گرفتند. طوری که انگار بیداری اسلامی تا قبل از انقلاب تونس وجود نداشته است . اگر به ادبیات رهبر معظم انقلاب بازگردیم متوجه می شویم بیداری اسلامی را یک فرآیند مستمری تعریف می کنند که از انقلاب اسلامی آغاز شده است و حتی انقلاب اسلامی ایران هم یک نمود بیداری اسلامی در جهان بوده است و آثار و دستاوردهای خود رانشان داده است و پیروزی های مقاومت نیز یکی از عوامل بازر بیداری اسلامی است .
مقاومت در فلسطین از زمان شکل گیری رژیم صهیونیستی وجود داشته است اما از زمانی که مقاومت شکل اسلامی پیدا کرده، می تواند ضربات کاری به اسرائیل وارد کند و در لبنان نیز به همین ترتیب از زمانی که مقاومت اسلامی شکل می گیرد می تواند منشأ برکات باشد و منجر به عقب نشینی اسرائیل از جنوب لبنان شود .
این بیداری اسلامی وقتی به سال های اخیر می رسیم خود را در جنبش های مردمی در شمال آفریقا و در کشورهای عربی نشان می دهد. در تمام این کشورها زمانی که انتخابات آزاد برگزار شد نتیجه آن روی کار آمدن جریان های اسلامی بود که بهترین نشانه است برای اینکه بیداری اسلامی و عمق اسلامی جوامع عربی بسیار زیاد است و علیرغم تلاش های بسیار زیاد به طور مثال تلاش های ۱۲۰ ساله استعمار فرانسه در تونس؛ اعقتادات دینی در عمق مردم باقی مانده است .
لذا بیداری اسلامی حرکت رو به رشدی است که استمرار آن در انقلاب های عربی اثبات شد. اینطور نیست که با انقلاب های عربی آغاز شده باشد و در صورتی که این انقلاب ها دچار رکود شدند بیداری اسلامی نیز دچار رکود شود، بیداری اسلامی مستمر است و ادامه دارد و همین مسئله وظیفه ما را به عنوان یک کشور داعیه دار حکومت اسلامی سنگین می کند که مراقب باشیم بیداری اسلامی به سمت مسیر اصلی خود حرکت کند و منحرف نشود و جریان ها افراطی و انحرافی نتوانند روی موج بیداری اسلامی سوار شوند و افراد ساده اندیش را در کشورهای اسلامی به سمت جریان های افراطی تکفیری و سلفی منحرف کنند .
* برخی معتقدند شکل گیری گروه های تکفیری و افراطی در منطقه حاصل انقلاب های عربی اخیر بوده است. نظر شما چیست؟
نمی توانیم بگوییم که شکل گیری و بروز این حرکات حاصل انقلاب های عربی است. مشخصا اگر جامعه تونس را به عنوان یک جامعه نمونه در نظر بگیریم. تونس یک جامعه معتدل و میانه است و پذیرش جریان های افراطی را ندارد و همین جریان های افراطی تکفیری نیز یکی از عوامل شکست نسبی جریان های اسلامی در انتخابات اخیر در تونس بوده اند. دو حادثه ترور و چندین مورد حمله نظامی به ارتش و ...اتفاق افتاد و حوادث عجیبی را همین گروه انصارالشریعه که شاخه تونسی جریان تکفیری و افراطی سلفی هستند، ایجاد کردند که باعث شدند که عموم و قاطبه جامعه تونس نسبت به جریان اسلامی بدبین شود و در انتخابات اخیر آنها را به حاشیه بکشاند.
لذا انقلاب های عربی نه در مصر و تونس و نه حتی در لیبی برای این اتفاق نیافتاد که از داخل آن جریان های افراطی خارج شود. البته سرباز کردن این احساسات دینی در جوامع عربی مثل تونس و مصر و نبودن رهبران فکری که این انرژی آزاد شده را به سمت صحیح هدایت کنند، منجر به این امر شد که جریان های افراطی و ایجاد کنندگان اینها بتوانند افکار عمومی را به دست خود بگیرند، اما اینگونه نیست که جوانانی که تحت عنوان جبهه النصره و داعش می جنگند؛ همه مزدور باشند و به نوعی در نقشه استعماری غرب و کشورهای مرتجع منطقه قرار بگیرند، خیلی از آنها جوان های عادی و به ویژه از اقشار فقیر در کشورهای اسلامی هستند که هدف این گروه ها و شبکه ها قرار گرفتند .
بنده در دوره ای که در تونس سفیر بودم یکی از محورهای اساسی که خطاب به علما و مفتیان مطرح می کردم همین امر بود که چرا شما نمی توانید کاری یرای تبیین اسلام انجام دهید و دیگران این جریان را از دست شما گرفته اند و آیا جریان معتدل سنی شمال آفریقا که تابع مذهب مالکی هستند با این حرکت افراطی سلفی خونریز بی رحم ارتباطی دارد و به آنها می گفتم که چرا شما وارد نمی شوید و هدایت فکری جوانانتان را به عهده نمی گیرید؟
یک بخشی از شکل گیری این جریانات خود به خودی است. ماجرای داعش و خلافت اسلامی که در عراق شکل گرفت، شعارهای خیلی جذاب مطرح کردند که برای جوانان بسیار دلچسب است. ما به خاطر مشکل اعتقادی که با سلفی ها داریم از ابتدا به سمت این شعارها نمی رویم اما کشورهای دیگر این چنین نیستند. خلافت اسلامی، عدالت اسلامی، مبارزه با فساد، دزدی و... شعارهای جذابی است به ویژه برای جوامعی که سالها تحت استبداد حکومت های بی دین بوده اند.
یک بخشی از رویکرد جوانان به این جریان های افراطی بر این اساس طبیعی است اما یک بخش عمده ای نیز هدایت شده است، به این دلیل که جریان اصلی حرکت را منحرف و دشمن اصلی را کمرنگ کرده و دشمن تراشی های درونی در کشورهای اسلامی به وجود بیاورند . اگر گروه های افراطی در این مسیر موفق می شدند که اکنون به سمت افول حرکت می کنند؛ برد در منطقه با رژیم صهیونیستی بود .
این یک نقشه کاملا هوشمندانه و حساب شده است که در کنار آن می توان عوامل دیگر را نیز در نظر گرفت و قطعا کشورهای مرتجع منطقه از شکل گیری این جریان ها سود خود را می برده و می برند. مشغول کردن سوریه به عنوان یک هم پیمان رقیب اصلی آنها که جمهوری اسلامی باشد، هدفی است که می خواستند و توانستند محقق کنند . سوریه را به مسائل داخلی مشغول کرده اند، برای ایران دغدغه فکری ایجاد کرده اند که در مرزهای خود نگران این حرکت ها باشد؛ اما باز هم مجموعه های افراطی تحت عناوین مختلف به تدریج تبدیل به غول چراغ می شوند که علیه صاحب خود عمل می کند.
اکنون بیشترین نگرانی را دولت های مرتجع عربی دارند که خود عامل شکل گیری این گروه ها بوده اند . برای آنها سلاح ارسال کردند و حمایت های مالی و راهبردی و اطلاعاتی داشتند و کریدور کمک و حمایت لجستیکی برای آنها ایجاد کردند.
زمانی که جمهوری اسلامی شعار مبارزه با افراط و خشونت را مطرح می کند، این اقدام هوشمندانه است و ما بارها این مطلب را عنوان کرده ایم که کسانی که فکر می کنند از تروریسم و افراط می توانند برای سرکوب رقبا استفاده کنند، بدانند که این جریان افراطی و تروریسم جریانی نیست که بتوان آن را کنترل کرد و زمانی که منتشر شود تبدیل به ضد خود خواهد شد و کسانی که آن را ایجاد کرده اند، درگیرخواهند شد.
آن اندازه که درحال حاضر غرب و کشورهای غربی نگران گسترش و نفوذ گروه های تکفیری و افراطی جهادی هستند، ما به عنوان جمهوری اسلامی نگرانی نداریم چراکه می دانیم باید چه اقداماتی انجام دهیم.
بنابر این نمی توان شکل گیری گروه های تکفیری افراطی را نتیجه انقلاب های منطقه دانست. این نتیجه کم کاری رهبران عرب و جهان اسلام است که زمینه عقاید افراطی و تکفیری را ایجاد کرده و نکته دیگر استفاده هوشمندانه قدرت های منطقه ای و جهانی از همین جریان های افراطی برای سرکوب رقبا در جهان است .
* در این باره برخی تحلیل ها حاکی از آن است که گروه های افراطی همان طور که شما هم مطرح کردید با حمایت کشورهای مرتجع در منطقه شکل گرفته اند اما دلیل اصلی آنها برای تقویت این گروه ها مقابله با ایران بوده است. با این تحلیل موافقید؟
ما در مسیری قرار گرفته ایم که اگر این مسیر به خوبی و سلامت طی شود، ایران را جزو قدرت های تأثیرگذار در منطقه و جهان خواهد کرد. البته این مسیر به سمت رشد است و در حال پرداخت هزینه های این مسیر هستیم. فشارهای زیادی بر ما تحمیل شده است. بحث تحریم، تلاش ها برای براندازی از داخل، ایجاد چالش های جدی برای ایران در جهان و فشار به هم پیمانان هزینه هایی است که می پردازیم. اما اگر به دنبال دستاورد ارزشمند هستید باید راه سختی را طی کنید .
شکل گیری این گروه ها یکی از هزینه هایی است که ما باید بپردازیم . این گروه ها در مسیر حرکت ما برای رسیدن به نقطه اوج به عنوان دست انداز ایجاد شده است. رقبای ما احساس نگرانی بسیار جدی از رشد و نفوذ روز افزون جمهوری اسلامی می کنند. در حال حاضر قدرت جمهوری اسلامی و نفوذ ما دیگر از محدوده لبنان و فلسطین عبور کرده و عراق اکنون با تمام قدرت و ثروت و توانایی استراتژیک به عنوان یک هم پیمان ایران محسوب می شود. نفوذ معنوی ما در حوزه خلیج فارس در بخش یمن و بحرین و حتی در عربستان و مناطق دیگر به شدت گسترش پیدا کرده و حتی در خود منطقه در حوزه خلیج فارس ما هم پیمانان جدی برای خود ایجاد کرده ایم .
عمان به عنوان یک کشور دوست برای جمهوری اسلامی است. به لحاظر فرهنگی و اعتقادات در کشورهای شمال آفریقا رشد داشته ایم و طبیعی است که این امر برای رقبای ما و کسانی که خود را آقای جهان اسلام می دانستند سنگین است و سعی می کنند جلوگیری کنند و چه بسا ما هم اگر جای آنها بودیم این تهدید را جدی می گرفتیم.
سئوال این است که آیا این تدابیر منجر به متوقف شدن حرکت ما شده است یا خیر؟ به هر حال ما نمی توانیم ضمانت صد در صد بدهیم که هیمشه موفق خواهیم بود و همیشه می توانیم جلوی این چالش ها مقاومت کنیم. این وظیفه ما را روز به روز سنگین تر می کند و سیاستگداران ما را در برابر صحنه های پیچیده تری قرار می دهد که بتوانند تصمیمات دقیق تری بگیرند و لازمه عبور از این پیچ ها انسجام داخلی، وحدت ملی، دور شدن از حساسیت ها و منافع گروهی، جناحی و حزبی است که ما بتوانیم به تعبیر مقام معظم رهبری این پیچ تاریخی را با موفقیت پیش ببریم .اگر به خودمان و اختلافات بی ارزش که در برخی از محافل مطرح می شود، توجه کنیم از دشمن و چالش اصلی غافل می شویم. باید یک حرکت ملی را دنبال و انسجام ایجاد کنیم و از منافع ملی و زودگذر محدود عبور کنیم و خود را در برابر مسئولیت عظیم ملی قرار دهیم .
لذا این گروه ها و چالش جدیدی که تحت عنوان فتنه داعش و گروه های افراطی تکفیری ایجاد شده نیز گذرا خواهد بود. همان طور که در افغانستان ایده طالبان خود منجر به سقوط خود شد، یعنی فروپاشی طالبان قبل از حمله نظامی آمریکا توسط خودش اتفاق افتاده بود .اسلام اصیلی که قاطبه ملت مسلمان به آن اعتقاد دارند پذیرای این عقاید افراطی نیست .
به هر حال داعش، جبهه النصره و خلافت اسلامی و ... نیز از این قاعده مستثنی نیستند. پذیرش عمومی در جهان اسلام و در بین ملت ها وجود ندارد و آنها خودشان منجر به فروپاشی خود می شوند و ما باید مراقب باشیم در این مسیر از منافع خود حفاظت کنیم.
نظر شما