شناسهٔ خبر: 75743 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: مهر

آمریکا دچار "پرخوری قدرت" شده است/ تغییر نقش و جایگاه ها درسبد قدرت جهانی

آمریکا/1 کارشناسان در بخش پایانی نشست "بررسی عملکرد آمریکا در بحران های منطقه" به تشریح علل افول قدرت آمریکا و تلاش این کشور برای دادن نقش به کشورهایی مانند چین در تحولات منطقه پرداختند.

به گزارش نماینده، نشست "بررسی عملکرد آمریکا در بحران های منطقه"با حضور دکتر "مهدی مطهرنیا" استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی و "حسین هواسی" فعال رسانه ای و کارشناس مسائل استراتژیک در غرفه خبرگزاری مهر در بیستمین جشنواره مطبوعات برگزار شد، کارشناسان در مورد رویکرد آمریکا برای مدیریت امنیتی جهان و زمینه های افول قدرت این کشور سخن گفتند.

حسین هواسی: جناب مطهر نیا از دو واژه رهبری و مدیریت استفاده کردند. گفتند مدیر و رهبر. ببینید رهبری در حوزه باورها است یعنی ما می آییم یکسری هنجارهای مورد قبول را ارائه می دهیم و بر اساس آنها اتحاد ایجاد می کنیم. اما در حوزه مدیریت هنجار مهم نیست، کارکرد مهم است. اینجا حوزه هزینه فایده است، حوزه تقسیم کار است. به اعتقاد من آمریکایی ها نه در حوزه رهبری و نه در حوزه مدیریت، آنچنان دست بالایی مانند گذشته ندارند، برای این است که تفویض نقش به ظاهر می کنند. واقعا چینی ها در نقشه آمریکایی ها بازی می کنند؟ من گمان نمی کنم. چینی ها در چارچوب منافع ملی شان بازی می کنند.

به نظر من علت اینکه آمریکا هم مدیریت را واگذار کرده و هم رهبری را، خواستش نبوده است. بلکه به خاطر افت قدرت ناچار به این کار شده است. مولفه های قدرت مشخص است؛ در حوزه قدرت نرم و سخت ایدئولوژی، هنجار، اقتصاد، سیاست، توان نظامی و امنیتی، دستگاه های اطلاعاتی و مانند اینها مطرح هستند. غیر از اینها شاید مسائل دیگری مطرح باشد ولی موارد مذکور قابل کمی شدن هستند. آمریکایی ها در مقایسه با دیگر قدرت های جهانی، در این زمینه ها توانمندی گذشته را ندارند. ببینید در منطقه ای که ۴۰ درصد نفت جهان را تامین می کند، این همه بحران ایجاد می شود و قیمت نفت آنچنان تغییری نمی کند؛ الا همین یک ماه اخیر. این را با کدام منطق نظامی، امنیتی و سیاسی می توان توجیه کرد.

مطهر نیا: معتقدم ایالات متحده آمریکا توانسته است رهبری امنیتی جهان را برای خود شکل و محتوا ببخشد و امروز حتی مخالفان این کشور در زمینه پذیرش این رهبری تا حدود زیادی با آن هماهنگ هستند. آمریکا امروز در خاورمیانه، آفریقا و در آسیای شرقی به رهبری می پردازد اگر چه آمریکا از منظر اجتماعی، پیشران های سیاسی، تکنولوژی و غیره، اقتصاد و ارزش ها در کنار سیاست ممکن است در اوج مثلا دهه ۱۹۸۰ خودش نباشد ولی همین الان این کشور از نظر پیشران های ۸ گانه قدرت در جهان به تنهایی ۲۰ درصد قدرت را به خودش اختصاص داده است.

هواسی: باید دید این روند افزاینده است یا کاهنده.

مطهر نیا: بله، اما ما به این روند کاری نداریم. اندیشکده رند در سال ۱۹۹۵ به خوبی پیش بینی کرد که در دهه نخست قرن بیست و یکم میلادی آمریکا دچار بحران اقتصادی می شود. آنها گفتند آمریکا دچار بحران وی شکل نخواهد شد بلکه بحران یو شکل خواهد بود و در سال ۲۰۱۴ از این بحران بیرون خواهد آمد. در حال حاضر آمریکا به یک قطره نفت منطقه احتیاجی ندارد و دیگر نفت کالای استراتژیک نیست. آمریکا قرار بود تا سال ۲۰۲۰ صادر کننده نفت باشد اما این امکان تا سال ۲۰۱۸ برای این کشور فراهم می شود.

هر چند دوستان می گفتند که اگر نفت ایران تحریم شود، نفت ما به بشکه ای ۳۰۰ دلار می رسد، این پیش بینی کجاست؟ ما می گفتیم که آمریکا در بحران عراق گرفتار شده است، اما امروز می بینیم که دولت عراق بعد از خروج آمریکایی ها از عراق درخواست برای حضور نظامی این کشور در منطقه وجود دارد. لذا پذیرش آمریکا در منطقه نسبت به گذشته بیشتر شده است. آمریکا در سوریه می بینیم که وارد عمل می شود. بله نسبت به گذشته از اوج قدرت آمریکا کاسته شده است، ولی دیگرانی که قدرتشان افزایش یافته هنوز فاصله بسیاری با آمریکا دارند.

امروز وقتی رئیس جمهوری شکست خورده آمریکا در انتخابات کنگره این کشور به چین قدم می گذارد سرمایه گذاران چینی با دیدن او ذوق زده می شوند. همین آمریکایی که بالاترین میزان بدهی دنیا را دارد. لذا باید بپذیریم که ایالات متحده آمریکا امروز رهبری امنیتی جهان را به دست گرفته است. مولفه های ۸ گانه قدرت نسبت به گذشته اوج و اوج گذشته ایالات متحده پایین آمده است، ولی امروز این کشور در برنامه ریزی های خود در حال ترسیم رسیدن به آن اوج است. حال تا چه اندازه موفق بوده است؟ می گوییم در چند سال اخیر با چراغ خاموش اوباما توانسته است، سازمان انرژی های پاک خودش را شکل ببخشد، از بحران اقتصادی که می گفتیم موجب فروپاشی اش خواهد شد، جلوگیری کند ولی هنوز نتوانسته است به اوج قبلی بازگردد.

پس باید بپذیریم که این فراز و نشیب در حرکت قدرت آمریکا وجود دارد حالت اعوجاج دارد ولی رویکردش به سمت بالا بوده است. امروز آمریکا در افغانستان حضور دارد و این حضور با امضای دو پیمان امنیتی محکم با امضای روسای دو قطب سیاسی این کشور همراه است. در عراق آمریکا حضور دارد و دو پیمان نامه امنیتی پشت این حضور است. روس ها در افغانستان آمدند ۱۰ سال بعد با ذلت بیرون رفتند و موجب فروپاشی شوروی شد. اما آمریکا وارد افغانستان شد و هنوز حضور دارد و دو پیمان امنیتی امضا شده رسمی دارد. آیا باید بگوییم این افول آمریکا است؟ یا زیرکی قدرت این کشور برای حضور در منطقه است؟ منظور من ظهور نیست. ظهور با حضور فرق دارد. ظهور یعنی اینکه ببینی، اما حضور یعنی اینکه نبینی، اما حسش کنی. این حضور هم به آمریکا مشروعیت داده است. امروز در خلیج فارس بالاترین حجم نیروی نظامی آمریکا بین تنگه هرمز و خلیج عدن است. آن رهبر جوان کره شمالی گفت ما جزیره گوام را با بمب اتمی می زنیم، آمریکا از همین استفاده کرد و بالاترین حجم نیروی نظامی اش را به شبه جزیر کره برد.

آمریکا در افغانستان، خلیج فارس و در شبه جزیره کره حضور دارد. این مثلث چه کسی را محاصره کرده است؟ از آن سو هم در کانادا و استرالیا و ژاپن حضور دارد، با این دو مثلث چه چیز را می خواهد کنترل کند؟ نیروی امنیتی آمریکا به جای اینکه خاورمیانه و اروپای شرقی را بگیرد می خواهد آسیای شرقی را بگیرد. اینکه بگوییم جنگ سرد تمام شده است، بله درست است. این که ادبیات و ترمینولوژی جنگ سرد پاسخگو نیست، من هم موافقم، ولی اینکه فکر کنیم تزاید قدرت و کسب پرستیژ بیشتر و افزایش سطح قدرت و یا خواست آمریکا در صحنه بین المللی کمتر شده، نه این چنین نیست. آمریکا کی در سوریه و یا لبنان محلی از اعراب داشت؟ امروز آیا نفوذش را به این دو کشور گسترش نداده است؟

 

هواسی: در مولفه های قدرت باید به دو مفهوم مطلق و نسبی توجه داشته باشیم. در مفهوم مطلق، "خالص مولفه های قدرت" در وضعیت فعلی با مولفه ها در وضعیت ها و زمان های قبل مقایسه می شود، اندازه گیری می شود و در کفه قرار می گیرد. به نظر من مولفه های قدرت در ایالات متحده کنونی بیشتر از زمان های گذشته است. ولی در مولفه های قدرت، مقایسه نسبی وجود دارد که سبد قدرت یک کشور در مقایسه با سبد یا پرتفوی قدرت جهانی مورد سنجش و ارزیابی قرار می گیرد. به عبارت دیگر هرچند که مولفه های قدرت آمریکا افزایش یافته ولی در مقایسه نسبی با مجموعه قدرت دیگر کشورها، این قدرت افت داشته است.

مطهرنیا: ببینید در مطالعه ای که در سال ۲۰۰۸ انجام شد، زمانی که اقتصاد آمریکا دچار بحران بود معاونت بررسی سیا با موسسه دیل کارنگی تحت عنوان "اندازه گیری قدرت ملی" با ۸ پیشران انجام دادند، مشخص شد آمریکا به تنهایی ۲۰ درصد قدرت جهان را دارد، چین ۱۴ درصد، اتحادیه اروپا ۱۴ درصد، هند ۷ درصد و روسیه ۲ درصد قدرت جهان را دارند. لذا من می گویم در آن زمان که آمریکا دچار بحران اقتصادی است، ۲۰ درصد قدرت جهان را دارد. تازه زمانی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید آمریکا دچار "پرخوری قدرت" شد.

من اسم این را بیماری پرخوری قدرت می گذارم، همان بیماری که سلطان راک آمریکا را از پا درآورد. آمریکا هم در دهه ۱۹۸۰ داشت دچار این بیماری می شد، به دنبال علاج این بیماری گشتند و متوجه شدند که تک جانبه گرایی بوش درست نیست. دو پزشک با نام های "جوزف نای" و "آرمیتاژ" برای این بیمار نسخه قدرت هوشمندتر آمریکایی را با مدیریت "جان جی. هامر" نوشتند. آنها آمریکا را از پرخوری قدرت نجات دادند و نتیجه آن به قدرت رسیدن "باراک اوباما" بود. اوباما که آمد در چارچوب قدرت هوشمند تر آمریکایی اجماع منطقه ای و جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران را مدیریت کرد و ایران را به پای میز مذاکرات کشاند.

هواسی: اتفاقا من فکر می کنم فرمایش آقای دکتر خیلی راهگشا است. ایشان قائل به این است که قدرت آمریکا کم شده است. بنده می گویم که شاید فواره قدرت به نوکش نزدیک شده است. یعنی توان و علاقه ی اجرا و انجام تعهدات به عهده گرفته شده را ندارد. یعنی فی الحال قدرت ملی آمریکا برای ایفای نقش موسع و بسیط اداره و یا رهبری جهان کفایت نمی کند. آمریکا چرا باید چینی ها را در بحران های امنیتی شریک کند؟ برای چه به چین می گوید تعهد به عهده بگیرد. چون باید پول و اعتبار هزینه کنند. لوکوموتیو قدرت آمریکایی به تنهایی نمی توانند تمام واگن ها را به دنبال خود بکشد.

مطهر نیا: چون بدون اینکه خرج کنند از جیب دیگران می خورند.

هواسی: چرا آنها سال ۲۰۰۳ از جیب کسی خرج نکردند؟

مطهر نیا: چون رهبری امنیتی جهان را به عهده نگرفته بودند. وقتی بوش پدر در اوایل دهه ۱۹۹۰ در کنگره آمریکا از نظم نوین جهانی و جهان عاری از ترور سخن گفت این رهبری کلید خورد اما عملیاتی نشد. سخنرانی بوش پدر در اوج قدرت آمریکا است، بلوک شرق با همه عظمتش در برابر غرب سقوط کرده است. هانتینگتون در سال ۱۹۹۰ نوشت: "بدون شوروی آمریکا بودن چه معنایی دارد؟ " آمریکا همیشه به یک "دگر" نیاز دارد، یکبار این "دگر" شوروی است و یک روز هم داعش. به نظر من گروه هایی مانند داعش با اسامی دیگر محل و منزلگاه بعدی شان آسیا و آسیای جنوب شرقی است. چرا؟ به این دلیل که باید مدیریت ناامنی از خاورمیانه به این مناطقگسیل داده شود. پس در واقع این یک طراحی منطقی و سناریوی مطلوب جهان برای آمریکایی ها است.

هواسی: به نظر من سینوس قدرت آمریکا کاهنده است و اگر در این وضعیت باز تعریف نشود و در آن تدبیر نشود، قدرت آمریکایی ها کاهش بیشتری می یابد و سیر تحولات این را نشان داده است. همان که قدرت ملی در اندازه گیری ها که پیشتر ۴۰ درصد قدرت جهانی بوده و سپس به ۲۰ درصد کاهش یافته است، چه معنایی دارد؟ همین که تبادلات انرژی از غرب به شرق منتقل می شود، یعنی محرک و پیشرانه تغییر می کند، این نشان دهنده چیست؟ من هم بر این نکته تاکید می کنم که در سبد قدرت جهانی، نقش و جایگاه ها تغییر کرده است. اگر پیشتر در خلیج فارس بحرانی رخ می داد بهای نفت به شدت نوسان می کرد. آمریکایی ها می گویند ما اکنون خودمان نفت داریم و اگر چینی ها می خواهند نفت داشته باشند، بروند خودشان امنیت منطقه را درست کنند. چینی ها هم به مدل خودشان برخورد می کنند.

مدل تصمیم گیری چینی ها متفاوت از آمریکا است چون آنها نمی خواهند مانند آمریکا دنیا را اداره کنند، آنها فقط می خواهند چین را اداره کنند. در پرونده هسته ای نقش زینت المجالس را دارند. ایران به چینی ها می گوید تعهد بپذیرند، آمریکا هم همین حرف را می زند. برای این که این کشور یک وزنه قدرتی است و سمت هر کسی متمایل شود، وضعیت را تغییر می دهد.

کجا می شد تصور کرد که قدرت تروریسم در منطقه به این شکل افزایش یابد. ماهیت تحولات تغییر کرده است. اگر ماهیت تحولات تغییر نمی کرد این وضعیت در منطقه ایجاد نمی شد که در منطقه چاه های نفت را بگیرند و درگیری ها به این شکل ادامه یابد، اما قیمت نفت یک سنت بالا نرود. برای این که اولویت ها تغییر کرده است. آمریکایی ها اگر به نفت منطقه احتیاج موثر داشتند، قیمت نفت اکنون سر به فلک گذاشته بود و با توان گسترده ای با داعشی ها می جنگیدند. چرا این کار را نمی کنند؟ یک وقت می گوییم نخواستند، یک وقت می گوییم نتوانستند. به نظر من اگر هم نخواستند به این خاطر است که هزینه این کار بسیار بالا است و منافعش اندک.

نظر شما