شناسهٔ خبر: 74723 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ منبع: فارس

یک گفت‌وگوی صریح با مدیر عامل سابق «بنیاد سینمایی فارابی»

رمزگشایی میرعلایی از تولید «آشغال‌های دوست داشتنی» و حمایت از «پل چوبی»

میرعلایی سیداحمد میرعلایی گفت: امیر یوسفی چهار سال بود می‌خواست فیلم بسازد و یک فیلم‌نامه به نام آشغال‌های دوست‌ داشتنی هم داشت. من به شما قول می‌دهم آشغال‌های دوست‌ داشتنی‌ای که ما ساختیم با آشغال‌های دوست‌ داشتنی‌ای که ایشان نمایش داده، کاملاً متفاوت است.

به گزارش نماینده به نقل از فارس، کارنامه‌خوانی و نگاه انتقادی به فعالیت کسانی که زمانی مدیریت نهادهای فرهنگی مهم کشور را در اختیار داشته‌اند، بخشی‌ است که از همین اولین شماره‌، جایگاه مهم و ثابتی را در نقد سینما خواهد داشت. این حوزه‌ای‌ است که بسیاری از چالش‌ها، دعواها و جنگ و جدل‌های طیف‌های مختلف سینمایی و هم‌چنین بسیاری از آسیب‌ها و خلأهای سینمایمان به آن ختم می‌شود و به همین دلیل برای ما یکی از حوزه‌های مهم خواهد بود و یکی از نقطه‌های تمرکز. پس به مرور سراغ تمام مدیران سینمایی خواهیم رفت و از کارنامه‌ی مدیریتی‌شان خواهیم پرسید.

«سیداحمد میرعلایی» چهار سال سکّان بنیاد سینمایی فارابی دولت دهم را به دست داشت و کارنامه‌ جالبی از خود به جا گذاشته است؛ کسی که هم چ در کارنامه‌اش هست، هم آشغال‌های دوست‌ داشتنی و هم همه‌ چیز برای فروش!.

این گفت‌وگو توسط مهدی آذرپندار و محمدصادق عابدینی انجام شده که در آخرین شماره مجله «نقد سینما» منتشر شده است.

-  شما حدود چهار سال مدیریت فارابی را در اختیار داشتید. اگر بخواهیم چهار سال مدیریت شما را بررسی کنیم، به نظر شما به چه نقاط قوت و ضعفی می‌رسیم؟

به ‌عنوان بررسی عملکرد فارابی دیگران باید نظر بدهند. من به ‌عنوان یک مدیر، شاید چهار سال سراسر عمرم را گذاشتم و در این زمان جای دیگری مشغول نبودم. چون به هر حال فارابی مرکز مهمی‌ است، من وظیفه‌ام می‌دانستم تمام همّ و غمم آن‌جا باشد. در شرایط سال ۸۸ که واقعاً سینما وضعیت خوبی نداشت و خیلی‌ها به دلایل مختلف دلگیر بودند، ما به فارابی آمدیم و همان ابتدا اعلام کردیم هرکسی فیلم‌نامه‌ی خوبی دارد، بیاورد. خب شما ببینید در این دوره سینمای اجتماعی و کودک چه رشدی کرد و سینمای دفاع مقدس چطور جان تازه‌ای گرفت و تنوع و کثرت کارها چطور افزایش یافت. پیش از ما سینمای کودک اصلاً فراموش شده بود. من خودم داور جشنواره‌ی بیست‌و‌سوم کودک بودم که با شش فیلم برگزار شد. اما سال گذشته جشنواره‌ی کودک شانزده فیلم سینمایی داشت و حتی استان‌های مختلف برای میزبانی آن با هم رقابت می‌کنند. از طرفی سعی کردیم بخش خصوصی‌ را فعال کنیم. من خودم تهیه‌کننده‌ی بخش خصوصی بوده و الان هم هستم و معتقدم تا زمانی‌که بخش خصوصی در سینمای ما فعال نشود، ما سینما نخواهیم داشت. در آن دوران از جهت مسائل اقتصادی، هزینه‌های سینما  بالا رفته بود و بودجه‌ها پایین، آمار مخاطبین هم روز به روز کمتر می‌شد. ما بنا را گذاشتیم بر این‌که تعداد فیلم‌ها و کیفیت را بالا ببریم. وقتی فیلم هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند با موضوع اجتماعی ساخته می‌شود، من نامه دارم که شاید مسئولین نگران ساخت این فیلم بودند. ساختن فیلمی مانند هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند جرأت می‌خواهد، ما این کار را کردیم تا زمینه برای ورود مخاطبین بیشتر به سینما ایجاد شود. من فکر می‌کنم الان در دنیا موضوعی مثل هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند، خریدار دارد. یا در مورد فیلمی‌ مثل دربند که خیلی‌ها نگران ساخته شدن آن بودند، ولی در نهایت فیلم مؤثر و خوش‌ساختی شد. یا فیلم استرداد که سعی می‌کند تکنیک را تا جایی که امکان دارد بالا ببرد...

- برگردیم به سال۸۸ که به‌ عنوان مدیر وارد فارابی شدید. در سال ۸۸ اتفاقات ناگواری رخ داد و شرایط به نحوی شد که نظام در بحران قرار گرفت. فارابی برای رفع این بحران در زمانی که نظام نیازی به یاری داشت، چه کرد؟

ببینید شما باید عملکرد مدیران را از چند زاویه بررسی کنید. یک زاویه کارهایی که کرده است، یک زاویه کارهایی که مقاومت کرده نشود که این دومی دیده هم نمی‌شود. چه کارهایی که ما مقاومت کردیم انجام نشود و نشد، چه فیلم‌هایی که ما سعی کردیم ساخته نشود یا حداقل در فارابی ساخته نشود که اخبار آن بعضاً بیرون آمد. در این‌جا قصد ندارم از فیلم خاصی اسم بیاورم. انرژی یک مدیر در زمانی‌که مدیریت می‌کند محدود است، هرکسی برای ‌این‌که کار کند یک انرژی‌ای دارد، اگر وقتش صرفِ نشدن‌ها شود، طبیعی است که از شدن‌ها کم می‌شود.

- یعنی در دوران مدیریت شما عده‌ای فشار می‌آوردند که برخی فیلم‌ها را بسازید؟

بله. شما فیلم خرس را دیده‌اید؟ من نامه از خیلی بالاتر از ارشاد دارم که به این فیلم پول بدهید! چه کسانی پشت این فیلم بودند؟ آقای «پرستویی»، آقای «نوروزبیگی» و آقای «معصومی‌»؛ با این‌ها صحبت کردیم و گفتیم این فیلم‌نامه، فیلم‌نامه‌ی خوبی نیست. بنده در آن زمان توسط یکی از مسئولین، محکوم به این شدم که تو در جناح ما نیستی. آن زمان این عزیزان در جناح آن آقا محسوب می‌شدند. الان من شدم جناح آن آقا و این آقاها شده‌اند جناح مخالف! این خیلی بد است. من گفتم این فیلم، فیلم خوبی نیست و شما هم نسازید اما آن‌ها رفتند برعلیه من مصاحبه کردند.

همیشه و از جمله در دوره‌ای که ما بودیم، بین فارابی و مدیریت سینمایی اختلاف‌هایی وجود داشته. علت این است که مسئول فارابی می‌خواهد موقعیت آن‌جا را نسبت به قبل بهبود دهد، اما از طرف دیگر، معاونت سینمایی همیشه در فشار است و کارهایی به او ارجاع می‌شود و او هم کارها را به فارابی می‌دهد. مدیر فارابی هم با این سفارش‌های بیرونی به مشکل می‌خورد. ما حتی یک جاهایی ممکن بود با آقای شمقدری وارد بحث شویم. مثلاً این فیلم نباید ساخته شود و از بالا هم دستور داده‌اند. چرا ما فیلم لاله را در فارابی نساختیم؟ یا این‌که مثلاً سر فیلمی سیصد میلیون خواسته بودند و از بالا فشار می‌آوردند که این پول را بدهیم، اما ما ندادیم.

- قبول! این سختی‌ها بوده، اما سوال ما را پاسخ ندادید.

در جواب این‌که ما چه کاری برای فتنه کردیم، باید بگویم ما جشنواره‌ی فیلم‌نامه‌نویسی انقلاب را ایجاد و برایش خرج هم کردیم.

- اما این جشنواره هیچ خروجی سینمایی‌ای نداشت.

تند نروید! چه کسی قرار است فیلم‌نامه راجع به انقلاب بدهد؟ ما وقتی جشنواره‌ی انقلاب، جشنواره‌ی دفاع مقدس برگزار می‌کنیم، چه کسی باید بیاید دورش سینه بزند؟ بدیهی است کسانی که عاشق انقلاب و دفاع مقدس هستند. خوب فکر می‌کنید چند تا از بچه مسلمان‌هایی که قرار است با آن‌ها فیلم بسازیم، فیلم‌نامه دادند؟ هیچ‌کس! من زنگ زدم که آقا دو خط بنویس بیاور که اسمت باشد. اصلاً شما با خبر شدید که این جشنواره دارد برگزار می‌شود یا خیر؟

- بله، چند اثر را نیز خوانده‌ام.

ما این جشنواره را راه انداختیم و به برگزیدگان آن جایزه دادیم تا تشویق شوند و کارهای بهتر تولید کنند. ما اعلام کردیم که فیلم‌نامه می‌خواهیم، اتفاقاً موضوع فتنه و بیداری اسلامی ‌هم در آن بود. اما غالب آثار ارسالی ضعیف بودند. فیلم‌نامه‌ای که اول شد نمی‌توانست منِ تهیه کننده را مجاب کند تا روی آن کار کنم.

- کارگردانانی مثل «رضا میرکریمی»، «مجید مجیدی» و طیف مذهبی‌های مرتبط با خانه‌ سینما در طول این سال‌ها همیشه با فارابی فیلم می‌ساختند، اما در دوره‌ شما این اتفاق نیفتاد. آیا شما برای فعالیت آن‌ها اعمال محدودیت کرده بودید؟

من آدم‌ها را دسته‌بندی نمی‌کنم. آن‌ها خودشان نیامدند. در مورد آقای میرکریمی یک نفر را بیاورید که مثل من جانانه از سهم ایشان از اسکار در برنامه‌ هفت دفاع کند! یا فیلم آقای «محمدی» و آقای «اسعدیان». من هنوزم معتقدم فیلم بوسیدن روی ماه یکی از فیلم‌های خوب و ارزشمند است. آقای محمدی به ما گفت پول بدهید و ما هم به خاطر این فیلم پول دادیم، اما ایشان اسم فارابی را در فیلم خودش نیاورد. حالا شما بگویید این‌جا من مقصرم؟! آقای میرکریمی چه زمانی به فارابی مراجعه کردند که من بخواهم بگویم بله یا نه؟! من حمایت از سینما را وظیفه‌ی خودم می‌دانستم. ما جشنواره‌ فیلم‌نامه‌ی انقلاب را راه‌اندازی کردیم تا ابتدا آن‌هایی که دل‌سوخته‌ی انقلاب هستند، بیایند و بعد سعی کنیم آدم‌های دیگر را هم جذب کنیم که در این زمینه حرف بزنند و کار کنند.

- به جای خوبی رسیدیم. کمی راجع به سرانجام این جذب‌ها صحبت کنیم. مثلاً وقتی شما رفتید سراغ «محسن امیر یوسفی» برای ساخت آشغال‌های دوست داشتنی، فکر می‌کردید جذب می‌شود؟

امیر یوسفی چهار سال بود می‌خواست فیلم بسازد و یک فیلم‌نامه به نام «آشغال‌های دوست‌ داشتنی» هم داشت. من به شما قول می‌دهم آشغال‌های دوست‌ داشتنی‌ای که ما ساختیم با آشغال‌های دوست‌ داشتنی‌ای که ایشان نمایش داده، کاملاً متفاوت است.

- اما ایشان قسم می‌خورند که واو به واو، فیلم‌نامه را ساخته‌اند!

من دارم به شما می‌گویم فرق دارد! فیلم آشغال‌های دوست‌ داشتنی فیلم خیلی خوبی است و از نقطه ‌نظر سینمایی، جذابیت و نوآوری خوبی دارد. این فیلم ازجمله فیلم‌هایی است که با تغییر یکی، دو سکانس مفهوم کلی آن عوض می‌شود. اما مقصر وضعیت فعلی، خود امیر یوسفی است. ما چندین بار بر روی فیلم‌نامه‌‌ی ایشان اصلاحیه زدیم و بعد فیلم‌نامه پروانه‌ی ساخت گرفت. خلاصه بنده از نسخه‌ای که دیدم و گفتم برخی قسمت‌هایش باید اصلاح شود، دفاع می‌کنم. اما از فیلمی‌که هم‌اکنون امیریوسفی نمایش می‌دهد، دفاعی ندارم.

- جالب است که بنیاد سینمایی فارابی ما پول داده تا بعد از سی سال در یک فیلم، رزمنده‌ی شهید ما به چریک فدایی خلق اعدامی بگوید «متأسفم»!

نه! ما همه‌ این‌ها را درست کرده بودیم، این طور نیست. من به مدیران فارابی فعلی گفتم ما حاضریم فیلم فعلی را درست کنیم و آماده‌ی مشورت‌ دادن هستیم.

- شما معتقدید نسخه‌ی فعلی «آشغال‌های دوست داشتنی» با نسخه‌ای که قرار بوده ساخته شود، یکی نیست. ما هم می‌گوییم طبیعی است که سرانجام کار با آقای امیریوسفی که با ساختن آثاری چون آتشکار شناخته شده، همین باشد که شما مواردی را بگویید و ایشان اعمال نکند.

اگر اعمال نکند ما فیلمش را نگه می‌داریم؛ این را گفته‌ایم.

- اما شما که دیگر در فارابی نیستید؟

خب آن‌هایی که الان هستند، باید این کار را بکنند.

- شما در فارابی فیلمی ندارید ‌که موضع نظام را در مورد سال ۸۸ منعکس کند. ولی در کنار «آشغال‌های دوست داشتنی» از «پل چوبی» هم حمایت کرده‌اید. چرا؟

حمایت از پل چوبی آن‌‌طور که شما می‌گویید، نیست! ما فقط یک وام به فیلم‌نامه دادیم. شما باید فیلم‌نامه‌‌ «پل چوبی» را که روز اول به فارابی داده شده، ببینید و با فیلمی‌که ساخته شده مقایسه کنید تا تأثیر فارابی را متوجه شوید. من پل چوبی را نه می‌گویم خوب است نه بد. من راجع به تک تک فیلم‌ها وجدانم راضی و راحت است. راجع به امیریوسفی هم وجدانم راحتِ راحت است. یادم هست می‌گفتند آشغال‌های دوست داشتنی، برگردان تصویری همان حرف آقای احمدی‌نژاد است که گفت خس و خاشاک و امیریوسفی می‌گوید این خس و خاشاک دوست‌ داشتنی است. به نظر شما منظور فیلم این است؟

- البته لفظ خس و خاشاک که خیلی واضح در فیلم هست.

در فیلم‌نامه‌ای که من خوانده‌ام، چنین چیزی نیست.

- خب شما ظاهراً فیلم‌نامه‌ی دیگری را خوانده‌اید. در فیلم سکانسی هست که خانم هدیه تهرانی گوشی را برمی‌دارد و می‌گوید: «الو! از خس و خاشاک به شنود!»

وقتی ما از فارابی رفتیم، امیریوسفی اشتباه کرد و تغییراتی را که باید در فیلم صورت می‌گرفت، انجام نداد و تغییراتی را به متن اضافه کرد که نباید انجام می‌داد. شاید فکر کرد فضا یک جور دیگری شده است و از او حمایت‌هایی می‌شود! اشتباهی که دوستان ما در فارابی کردند این بود که نباید به امیر یوسفی می‌گفتند برو پول را خودت بده و فیلم برای خودت. این فیلم اگر بد است، من باید بگذارم زیر کُتم و به کسی نشان ندهم. سیاست دولت باید این باشد، نه ‌این‌که بگوید بردار برو برای خودت.

- بعد از سال ۸۸ یک‌ سری‌ جوان‌های بیست ساله، دوربین دست گرفتند و فیلم ساختند که بخشی از کارهایشان را می‌توان در جشنواره‌ی عمار رصد کرد. شما از این‌ پتانسیل چه استفاده‌ای کردید؟

در فارابی که نمی‌شود از کارگردان‌های کار اولی‌ استفاده کرد. در حوزه‌ فیلم‌نامه هم من اعلام کردم هرکسی فیلم‌نامه راجع به فتنه دارد بیاید، راجع به انقلاب دارد بیاید. خب کتاب آثار جشنواره‌ی فیلم‌نامه‌نویسیِ انقلاب منتشر شده است و خودتان می‌توانید ملاحظه کنید. فیلم‌نامه باید طوری باشد که سینما آن را بپسندد، مثل شیار ۱۴۳.

- خب چرا از این فیلم حمایت نکردید؟

چرا حمایت نکردیم؟! وقتی فیلم‌نامه آمد به فارابی و شروع به ساخت کردند، ما گفتیم فیلم را می‌بینیم و کمکتان می‌کنیم، اما آن‌ها گفتند داریم از جای دیگری هم کمک می‌گیریم و رفتند از آن‌جا گرفتند و دیگر هم سراغ ما نیامدند.

- چرا «همه چیز برای فروش» را ساختید؟

«همه چیز برای فروش»، یک فیلم اجتماعی تلخ و برشی از اجتماع است که جوانی به نام «امیر ثقفی» کار کرده و فیلم بسیار تلخ و خشنی هم هست. ما ثقفی را حمایت کردیم که فیلم دومش از فیلم قبلی‌اش بهتر شود. البته همه چیز برای فروش بسیار فیلم خوش‌ساختی است.

- هنگام اکران این فیلم در جشنواره، مخاطبان زیادی از شدت خشونتی که در این فیلم وجود دارد، عاصی شدند و از سالن خارج شدند؛ اصلاً تصویری که این فیلم از ایران ترسیم می‌کند، چیست؟

هیچی! چیز خوبی نیست. اما ما می‌گوییم سبدمان را نگاه کنیم. شما که نمی‌توانید به همه‌ فیلم‌سازها دیکته کنید که ‌این‌ را که من می‌گویم بساز. همین فیلم همه چیز برای فروش وقتی به جشنواره‌ی کن می‌رود، می‌دانی خارجی‌ها چه می‌گویند؟ می‌گویند مدیران جمهوری اسلامی روشنفکر هستند که اجازه دادند یک جوان چنین فیلمی را بسازد و این قدر صریح نقد اجتماعی کند. خب به قضیه این‌طور نگاه کن.

- با این استدلالِ شما، «بدون دخترم هرگز» و «آرگو» را هم می‌توانستیم خودمان بسازیم!

نه! پس تو درست بحث نمی‌کنی. آرگو ضعفش در ساختارش است، هم ضعیف است و هم دارد به ما متلک می‌اندازد، نقد اجتماعی نمی‌کند؛ می‌گوید این‌ها یک مشت آدم‌های نفهمی‌هستند که....

- این‌که همه‌ی کاراکترها در فیلم «همه چیز برای فروش» عرق‌گیر به تن دارند و همه بدبخت هستند، نقد اجتماعی است؟

من که اول گفتم؛ این فیلم می‌شد بهتر از این باشد اما در معدل باید این فیلم را هم داشته باشی. جرأت می‌خواهد که من با امیر ثقفی که می‌خواهد مهاجرت کند، این فیلم را بسازم و او را نگه دارم. من می‌خواهم فیلم بعدی او را یک مقدار تلطیف کنم و به او بگویم مثلاً پسرم این جای فیلمت خوب نیست. به نظرم ما باید اجازه دهیم در روندی کنترل شده، امیر ثقفی هم در فارابی فیلم بسازد.

- الان این فیلم خشن و سیاه، کنترل شده است؟

ما به آقای ثقفی اعتماد کردیم و این اعتماد پاسخ نداد. کدام مدیر سینمایی همه‌ی فیلم‌هایش قابل دفاع  و خوب است و همه‌ی نمراتش بیست است؟! این‌طور نگاه نکنید، معدل را نگاه کنید.

- فارابی می‌توانست در موارد دیگر نیز از فیلم‌سازهای گمنام حمایت کند، مثل فیلم‌نامه‌ دفاع مقدسی «خانه‌ای کنار ابرها» نوشته‌ «سیدجلال دهقانی اشکذری» که در جشنواره، دیپلم افتخار بهترین فیلم‌نامه را هم گرفت.

من که اصلاً ایشان را نمی‌شناختم، اما فیلمش خیلی خوب بود و ما از دستمان در رفت!.

- مشکل همین‌‌جاست که شما اشکذری را کلاً نمی‌شناختید. آن‌هایی را هم که می‌شناختید، دیر اقدام کرده‌اید و آن‌ها از جاهای دیگر پول گرفته‌اند.

نه، این طور نیست. مواردی بوده که واقعاً حمایت شده. مثلاً در مورد آقای «عبدی‌پور» که تنهای تنهای تنها را ساخت. اصلاً شما می‌دانید اولین فیلم او را چه کسی بیرون کشید و عبدی‌پور از کجا سینماگر شد؟ من در تلویزیون داور بودم و فیلم ویدیویی اولش را که راجع به المپیک بود، دیدم. همان موقع در فارابی هم بودم. گفتم این فیلم را پخش نکنید تا من برایش اکران سینما ‌بگیرم. احساس کردم این آدم خیلی توانایی دارد. خلاصه به آقای عبدی پور زنگ زدم و گفتم فیلم‌نامه‌ات را بیاور. گفت خودم می‌خواهم این فیلم را بسازم. ما می‌خواستیم در ساخت تنهای تنهای تنها مشارکت کنیم، اما آن‌ها از تلویزیون بوشهر پول گرفته بودند. بعد هم آمدند و به ما گفتند به ما نگاتیو و پوزتیو بدهید.

-  برسیم به فیلم «چ» ساخته‌ ابراهیم حاتمی‌کیا؛ به نظرم این مهم‌ترین فیلمی است که در فارابیِ شما ساخته شده.

در این فیلم یک جمله‌ طلایی وجود دارد و من آن را خیلی دوست دارم. جمله‌ای که خیلی‌ها می‌ترسند بگویند. آن‌جا که می‌گوید تو چمرانِ خمینی هستی یا چمرانِ بازرگان؟ این فیلم و این دیالوگ برای امروزِ ماست. من عاشق این جمله هستم. بیست میلیارد هم حاضرم خرج کنم که حاتمی‌کیا بیاید بگوید «چمران خمینی یا چمران بازرگان؟!» نه «شمقدری»، نه «شورجه»؛ که حاتمی‌کیا! حمله‌هایی هم که به حاتمی‌کیا می‌شود، دقیقاً به همین خاطر است. در یکی از دانشگاه‌ها عکسی دیدم از پلاکاردی که نوشته بود «حاتمی‌کیای خمینی». می‌خواهم بگویم که در فارابی هم این درد را داشتیم که خیلی از بچه‌مسلمان‌های سینما می‌خواهند درست حرف بزنند، ولی بلد نیستند. امثال حاتمی‌کیا خیلی کم پیدا می‌شوند... انگار کارنامه‌ی ما فقط شده آشغال‌های دوست داشتنی! از بین یک مجموعه‌ کار، یکی هم شده آشغال‌های دوست ‌داشتنی. بله، کار که خوب می‌شود، همه هستند، اما به کار بد که می‌رسد، همه می‌گویند ما نیستیم و بروید دزد را بگیرید و وای به حالش که رفته باشد. یعنی مثل فارابی باشد و میرعلایی رفته باشد.

- در بحث حمایت، یک مسأله‌ی همیشگی این است که وام‌های بنیاد سینمایی فارابی به فیلم‌سازان برگشت ندارد. اصلاً برخی به این وام‌ها می‌گویند «وام قرض‌الپس‌نده»، فلسفه‌ی این وام‌ها چیست؟

اولاً وقتی می‌گوییم وام، باید پس داده شود. فیلم‌ساز متعهد است که این وام را پس بدهد. پولی هم که به فارابی می‌دهند، پول حمایت از سینمای ایران است. ما باید در فارابی سینما را به سمت و سویی ببریم که فیلم ساخته شده با وام فارابی، چنان عرضه شود که فیلم‌ساز بتواند وامش را پس دهد. اما چند فیلم در سینمای ایران می‌فروشد؟ آیا فیلم‌هایی که نمی‌فروشند، کلاً نباید ساخته شوند؟ گاهی یک فیلم‌ خوب، در اکران موفق نیست. این که تهیه‌کننده باید وامِ گرفته شده را برگرداند، توقع درستی است، به شرطی که سینمای ما فروش نسبی خوبی داشته باشد. ما در فارابی با پررنگ کردن بحث جذابیت، در پی این بودیم که کف فروش فیلم‌ها بالا بیاید. با این کار می‌شد از فیلم‌ساز توقع داشت وامی را که گرفته، پس بدهد. فیلم‌هایی مانند ملک سلیمان و راه آبی ابریشم فیلم‌های خوبی بودند که توسط نظام ساخته شدند، اما هیچ کدام از این فیلم‌ها به اندازه‌ی هزینه‌هایشان نفروختند. ما باید جذابیت سینما را بالا ببریم.

- نظر شما در مورد کوچک‌سازی فارابی چیست؟ به نظر می‌رسد سیاست آقای «جعفری جلوه» بر کوچک‌سازی فارابی است.

من مخالفم و می‌گویم کار خوبی نیست. برای آن‌جا زحمت کشیده شده است. ساختار فارابی نیاز به اصلاح دارد نه کوچک‌سازی. هیچ جشنواره‌ای نیست که بدون برند فارابی، سینمای ایران را بشناسند. نباید این ساختار لطمه ببیند. البته بحثی هست که دوستان می‌گویند ما می‌خواهیم کمک کنیم بخش خصوصی سینما فعال شود و فیلم بسازد. به جای این‌که دولت تهیه‌کنندگی کند. اما دوستان باید بگویند بخش خصوصی در کدام فیلم می‌خواست فعالیت کند و ما کمکش نکردیم؟ کجا ما چتر حمایتی‌مان به‌گونه‌ای بوده که بخش خصوصی را کنار بگذاریم؟ در کدام فیلم گفتیم که ما می‌خواهیم تهیه‌کنندگی کنیم؟ بعضی این حرف‌ها را می‌زنند که تبر به ریشه‌ی خود سینما بزنند. اگر بخش خصوصی را کلاً آزاد بگذاریم تا کار کند، چند فیلم در طول سال ساخته می‌شود؟ و چه کسی می‌خواهد آن‌ها را کنترل کند؟ بحثی که آن موقع هم مخالف آن بودم، عدم کنترل لازم در مرحله‌ی پروانه ساخت و کنترل خیلی قوی در پروانه‌ی نمایش بود. ما باید در پروانه‌ی ساخت، تکلیفمان را با فیلم روشن کنیم و بگوییم این فیلم باید از این‌جا به آن‌جا برود. اما حالا در مرحله‌ی پروانه‌ی نمایش که فیلم‌ساز فیلمش را ساخته، یقه‌اش را می‌گیریم! فیلم‌ساز در جمهوری اسلامی بدون حمایت بخش دولتی نمی‌تواند قوی شود. فیلم‌ساز باید احساس کند دارد فیلم خودش را می‌سازد. چنان‌که دیدیم که آقای «پرویز شهبازی» سر تولید دربند فیلم خودش را ساخت. آقای «موساییان» در گلچهره همین‌طور، خانم «پوران درخشنده» در هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند وآقای حاتمی‌کیا در چ هم فیلم خودشان را ساختند. ما هم با همه‌ی این کارگردانان همکاری کردیم و جاهایی که نیاز بود، درباره‌ی فیلم‌نامه صحبت‌هایی کردیم و نگرانی‌هایمان را گفتیم.

-  آخرین سوال این‌ که مدیران سینمایی جدید معتقدند که آقای میرعلایی در فارابی برای دولت فعلی مین‌گذاری کرده و رفته است؟

کسانی که چنین حرفی می‌زنند، باید پاسخ دهند که آیا «چ» که جایزه‌اش را روی سن گرفتند، مین‌گذاری است؟ فیلم‌هایی که الان دارند با افتخار اکران می‌کنند، مین‌گذاری است؟ کارهایی که الان مدام اعلام می‌شود که در فلان جشنواره شرکت کرده و جایزه گرفته، مین‌گذاری است؟ خود بحث آموزش در فارابی که در زمان ما راه‌اندازی شد و حالا مدیریت جدید دارد آن را ادامه می‌دهد، مین‌گذاری است؟

- فکر می‌کنم منظورشان بیشتر دو فیلم آشغال‌های دوست داشتنی و شیرین قناری بود باشد.

ما یک مجموعه کار کردیم و یکی هم شده «آشغال‌های دوست‌ داشتنی» که می‌گذاریم کنار. حالا الان همه دارند می‌گویند آشغال‌های دوست‌ داشتنی! دوستان باید پاسخ بدهند که چرا سر کار خوب همه سهیم هستند، ولی به کار بد که می‌رسد همه می‌گویند ما نیستیم و بروید میرعلایی را بگیرید. یا سر کار شیرین قناری بودِ آقای «توحیدپرست»؛ خوب باید می‌گذاشتیم فیلمش را اکران می‌کرد. فکر می‌کنید در صورت اکران چه اتفاقی می‌افتاد؟ انقلاب را به هم می‌ریخت؟ نه! این فیلم کار ضعیفی است و من مطمئنم در اکران هم موفقیتی کسب نمی‌کرد. البته خود کارگردان معتقد است که فیلمش میلیاردها تومان می‌فروشد. خوب بگذارید بفروشد! منتها فارابی نباید اکران می‌کرد. اما نه این‌که شب اکران فیلم را از پرده پایین بیاوریم. این بنده‌ی خدا رفته همه کار فیلمش را کرده بعد ما این طور برخورد می‌کنیم. این می‌شود مین گذاری؟

من آدمی هستم که وقتی مسئولیت و مدیریتی را تحویل می‌گیرم، هیچ‌گاه به این فکر نمی‌کنم که موقع رفتن آن‌جا را تخریب کنم. ما چندین فیلم‌نامه‌ی خوب آن‌جا گذاشتیم که می‌شود کار کرد و می‌توانم اسم‌ها را هم به شما بدهم. من برای خرید نگاتیو و پوزیتیو یک میلیارد وام قرض‌الحسنه گرفتم که اگر ما نمی‌خریدیم، جشنواره‌ی امسال در شهرستان‌ها با مشکل مواجه می‌شد. پوزیتیو و نگاتیو را باید شش ماه جلوتر سفارش داد چون تا به گمرک برسد، سه، چهار ماهی زمان می‌برد. باور می‌کنید که آن موقع عده‌ای می‌گفتند چرا این‌ها را می‌خرید؟ بروید با پولش دو تا فیلم بسازید! اگر قرار باشد هر کسی بعد از رفتن خودش به گونه‌ای فکر کند که نفر بعدی باید زمین بخورد و به همین منظور مین‌گذاری کند، که سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. اصلاً چنین آدمی ذاتش پاک نیست و لقمه‌ای که سر سفره‌ی پدرش خورده، بدانید که لقمه‌ی درستی نبوده است.

 

نظر شما