به گزارش نماینده به نقل از جهان، پیش درآمد :
نمی دانم چرا شعری برای آن لب تشنه ندارم
دلم می خواهد اما الکن از وصف رخ و زلف نگارم
پریشان گشته ام یا این جنون باشد نمی دانم خدایا
ولی گویی به اذن دیگری طرف قلم ره می سپارم
حال، قلم، خط خطی هایی بر کاغذ نگاشت، به امید قبول حضرتش
به ابی انت و امی
چه کنی با دل زارم، به ابی انت و امی
که دگر تاب ندارم، به ابی انت و امی
همه تن چشم به راهم، همه شب در تب و تابم
که تویی صبر و قرارم، به ابی انت و امی
صنما قبله تو باشی، مه و خورشید تو باشی
که نباشی چه ببارم، به ابی انت و امی
به جز از مهر و ولایت ز جهان هیچ ندارم
همه ی دار و ندارم، به ابی انت و امی
مه تو چون به در آید، برسد فصل بهارم
تو که باشی به کنارم، به ابی انت و امی
شه مهمان خدایی! طربی، رقص و نوایی
نی و تنبور و سه تارم، به ابی انت و امی
نوحه ی ماه محرم، بزند صیقل و دل هم
ببرد گرد و غبارم، به ابی انت و امی
چه شود زائر کویت، بکنی آهوی دل را
که تو صیاد و شکارم، به ابی انت و امی
نکند ماه محرم، رود و غصه شیرین
دل فرهاد گذارم، به ابی انت و امی
گل زهرا! ننمایی؟ غم جدت بستانی
قمرِ لیل و نهارم! به ابی انت و امی
نظر شما