به گزارش نماینده به نقل از خبرگزاری فارس، نشست نقد و بررسی پرونده مسکوت (بررسی اسناد و اسرار انفجار ۸ شهریور۱۳۶۰ در نخستوزیری) در خبرگزاری فارس برگزار شد.
*کتاب پرونده مسکوت به بررسی اسناد و اسرار انفجار ۸ شهریور۱۳۶۰ در نخستوزیری میپردازد. اسامی که در کتاب مطرح میشود به عنوان فعالان سیاسی در قید حیات هستند. به همین دلیل بررسی این موضوع تاریخی مشکلات خاص خود دارد با توجه به این مشکلات، چگونه به بررسی این واقعه تاریخی پرداختید که احساسات شما درگیر موضوع تاریخی نشود و جانبدارانه نشود؟
محمد مهدی اسلامی: نقطه اتصال من و آقای روزیطلب این بود که من در این موضوع تاریخی مشغول بررسی و پژوهش بودم که متوجه شدم آقای روزیطلب هم به طور مجزا مشغول پژوهش است.
اما دغدغه مشترک من و آقای روزیطلب این بود که پژوهشگرانه و بدون جانبداری این موضوع تاریخی بررسی شود.
به ویژه بعد از ماجرای حمله به کوی دانشگاه در سال ۷۸ و وقایع سال ۸۸ بعضی از افرادی که در پرونده متهم بودند در ماجرای ۸۸ و ۷۸ نقش داشتند. به همین دلیل ترغیب شدم که این اسناد را بخوانم و در جریان جزییات پرونده و اسناد قرار بگیرم. برای روشن شدن موضوع و اینکه یک طرفه به قاضی نروم، سعی کردم با آن سوی میز هم گفتوگو داشته باشم؛ از جمله در سال ۸۴ با بهزاد نبوی یک گفتوگوی طولانی داشتم، همچنین با خسرو تهرانی هم یک گپ و گفت داشتیم.
من با دید تردید به کسانی که نسبت به پرونده کار میکردند نگاه میکردم. چون علاقمند بودم یک کار قوی منتشر شود به جای اینکه چند کار ضعیف انجام شود. احساس من به آقای روزیطلب این بود که نگاه ایشان به پرونده نگاه پژوهشگرانه است نه نگاه سیاسی.
علت اینکه تألیف کتاب طول کشید این بود که سخن کسانی که آن طرف در ماجرای نخستوزیری حضور داشتند بشنویم.
*چه زمانی مصمم شدید به این موضوع تاریخی بپردازید؟
اسلامی: این دغدغه در حقیقت در دومین سالگرد شهید لاجوردی برای من آغاز شد. یکی از چهرههای که عضو اطلاعات ۳۶ میلیونی شهید لاجوردی بود ـ طرح اطلاعات ۳۶ میلیونی را سال ۶۰ برای یافتن اعضای سازمان منافقین مطرح کرد ـ یک سری اطلاعاتی که در این پرونده مطرح بود و دغدغهای در ذهن من ایجاد کرد که چرا یک پرونده امنیتی به این اهمیتی هنوز به نتیجه نرسیده است.
*خلاءهای امکان نفوذ در جمهوری اسلامی باید شناسایی شود
چرا خلاءهای موجود در امکان نفوذ به ارکان جمهوری اسلامی را درست شناسایی نکردیم. دغدغه اصلی من این نبود که بگویم چه کسی مجرم است. بیشتر نگاهم این بود که چرا پروندهای که میتواند در جمهوری اسلامی تکرار شود، رها شده است و کار شناسایی آن به پایان نرسیده است و البته خود موضوع شهادت شهید رجایی و باهنر به عنوان دو چهره کلیدی نهضت امام از اهمیت برخوردار است که به آن پرداخت شود.
*آیا شما به دنبال متهم نبودهاید؟
اسلامی: ما نه قاضی و نه مدعیالعموم هستیم که در پی مجرم باشیم.
*اثر شما علاوه بر اینکه کتاب تاریخی است اثر سیاسی نیز محسوب میشود که احتمال دارد موج ایجاد کند و دستگاه قضایی کشور واکنش نشان دهد؟ آیا شما چنین اهدافی در تألیف کتاب در ذهنتان بود؟
*چپ و راست بودن در این پرونده برای من اهمیت ندارد بلکه نتیجه پرونده اهمیت دارد
اسلامی: البته من انتظار دارم که این پرونده به پایان برسد و نتیجه معلوم شود و علاقمندم دستگاه قضایی پیگیری کند. در مصاحبه ای که با آقای بهزاد نبوی داشتم یک یا دو شبههای که او مطرح کرد، در جواب از آقای کامران مثال زدم، ایشان تعجب کرد و پرسید که کامران که از خودتان است و جناح راستی است، چرا از او مثال میزنید.
گفتم عمدا از او مثال زدم تا بداند برای من چپ و راست بودن افراد اهمیتی ندارد. برای من مهم است که این پرونده به نتیجه برسد.
*آقای روزیطلب شما چگونه درگیر مسئله تاریخی ۸ شهریور شدید؟
*پرونده انفجار دفتر نخستوزیری مهمترین پرونده قضایی صد سال اخیر در کشور ماست
- از چند سال پیش مطالعاتم را درباره پروندههای امنیتی دهه اول انقلاب آغاز کردم و دلایل مبسوطی برای انتخابم داشتم که با پرونده ۸ شهریور مواجهه شدم که به جرات می توان گفت مهمترین پرونده قضایی صد سال اخیر در کشور ماست.
انفجاری که ۸ شهریور۱۳۶۰ در کشور ما اتفاق افتاده است را نمیتوان مشابه خارجی آنرا در کشور خارجی ببینید که رئیس جمهور و نخستوزیر کشور در جلسه شورای امنیت با اقدامات تروریستی شهید شوند به همین دلیل پیگیری این پرونده برای من اهمیت دارد.
نکته دوم این است حدود ۵ تا ۶ هزار نفر مطابق آمار رسمی بنیاد شهید قبل از پیروزی انقلاب به شهادت رسیدند. اما همان نهاد رسمی ۱۷-۱۸ هزار نفر را به عنوان شهدای ترور اعلام میکند. حالا اگر تعداد شهدا را به کشتهشدگان گروهکها اضافه کنیم این اعداد بالای ۴۰ هزار نفر میرسد.
برسی این آمار جانباختگان نشان جدال برای پیروزی انقلاب و تصاحب انقلاب دارد .نقطه جوش این درگیری ها و ترورها، انفجار نخستوزیری است و علل این ماجرا برای پژوهشگر تاریخ مهم است.
در کشور سوریه یک انفجار مشابه ایران اتفاق افتاده است و وزیر دفاع کشور سوریه در جلسه شورای امنیت سوریه مورد جمله تروریستی قرار گرفت و جان باخت. یک مسئول امنیتی صاحب نظر در سوریه همان روز تحلیل میکرد نمیدانم آیا امروز عصر نظام سیاسی سوریه سقوط میکند یا فردا.
این مصداق نشانه اهمیت موضوع انفجار نخستوزیری برای پیگیری دارد و همچنین نشان دارد نمیخواستیم . این موضوع را به دعوای سیاسی درون نظام تقلیل دهیم. در واقع ذاتا این موضع اهمیت فوقالعاده دارد.
*خط به خط کتاب در اثبات مسئولیت سازمان مجاهدین خلق در اقدام تروریستی است
ما هر چه که در این کتاب نوشتیم در راستای مسئولیت سازمان مجاهدین خلق در اقدام تروریستی علیه رئیس جمهور و نخستوزیر قانونی کشور است. خط به خط این کتاب در اثبات این موضوع است؛ در این کتاب سعی کردیم اسناد، شواهد، مدارک و اجماعی که در کشور وجود دارد که سازمان مجاهدین خلق در این جنایت دست داشته است را نشان دهیم.
۱۰ - ۱۲ سال پیش کتابی در کشور منتشر شد که یک سری مسائل مغلوط را در آن کتاب مطرح شد و این کتاب سعی می کرد نشان دهد یک جناح حاضر درون کشور در این جنایت دست داشت. اتفاقاً ما در این کتاب، این که جناحی در درون کشور در این انفجار دست داشت را رد کردیم و این درصورتی است که سازمان مجاهدین خلق، بنیصدر و مسعود رجوی می کوشند که القا کنند که این جنایت توسط یکی از جناحهای جمهوری اسلامی رخ داده است.
این پرونده دو بخش دارد یک بخش، به سازمان مجاهدین خلق ارتباط دارد که شامل مسعود کشمیری، مهدی افتخاری مسئول وقت اطلاعات سازمان و دیگر مسئولان سازمان مجاهدین خلق میشود.
*جناح درون کشور عامدانه قصور نداشتند
یک بخش دیگر دستاندرکاران حکومتی هستند، بعد از بررسی اسناد به این نتیجه رسیدم عمدتا این افراد مقصر نیستند و قصوری را به صورت عامدانه و عاملانه انجام ندادند. اگر قصور داشتند جنبه امنیتی است که صلاحیت امنیتی آنان مورد تردید قرار میگیرد.
نقطه مهمی که در این کتاب روی آن دست گذاشتیم این نکته است و شاید این تلقی مورد نقد برخی قرار گیرد. حاشیههای زیادی در مورد این پرونده وجود دارد وشایعات دقایقی بعد از انفجار به وجود آمد.
انفجار عصر روز یکشنبه اتفاق افتاده است تقریباً یک هفته بعد از ماجرا آنچنان شایعات اوج گرفت که در روز جمعه آن هفته که آقای هاشمی رفسنجانی در مراسم نمازجمعه میگوید: تودهایها قصد دارند به جامعه القا کنند که آقای بهزاد نبوی در انفجار دست داشته است، در حالی که اینگونه نبوده است.
اگر شایعه به وجود آمده است به این دلیل بوده است که بعد از انفجار کسی را تشیع کرده و اعلام کردند کشمیری شهید شده است. بعد از یک هفته، دادستان کل کشور اعلام میکند کشمیری عامل انفجار بوده است.
چون رئیسجمهور و نخستوزیر شهید شدند و دایره ارتباطات در این پرونده آنقدر گسترده بوده است و هر کس سهمی در این واقعه داشته است و روایتی را بیان کرده است. اگر بخواهیم به همه این حواشی و شایعات بپردازیم از موضوع اصلی دور میشویم.
حدود ۱۳۰۰ صفحه اسناد در یک پرونده وجود داشت که من همه را در عرض یک هفته خواندم، دقت کردم که کجاها بازپرس پرونده برایش سؤال وجود داشت و سؤال پرسیده است.
زمانی که بازپرس از مقامی در حد معاون نخستوزیر را بازجویی میکند حتماً مسائل اساسی را میپرسد و در سؤال میگوید فلان شخص چه نقشی داشته است اگر اسم فلان شخص در پرونده وجود نداشت ما نیز در کتاب اسمش را نیاوردم.
* این پرونده در چه سالی و چه مراحلی بررسی شده است؟
روزیطلب: روند بررسی این پرونده در ۴ مرحله انجام شده است. اول انقلاب جرایمی که ضدانقلابی بودند به دادستانی و دادگاههای انقلاب ارجاع داده میشد و جرایم عمومی به دادگاه عمومی ارسال میشد.
اولین گروه که وارد بررسی پرونده دفتر نخست وزیری میشود دفتر تحقیقات نخستوزیری به مسئولیت بهزاد نبوی است که اتفاقاً یکی از اتهامات بهزاد نبوی این است که شما به چه حقی بدون حکم قضایی وارد پرونده شدید، کمیته تشکیل دادید، تفتیش و دستگیر کردید، این بازه کوتاه ۷ تا ۸ روزه دارد.
پرونده در مرحله نخست به دادستانی کل کشور زیرنظر آیت الله ربانی املشی ارجاع داده میشود و زیرنظر شهید رئیسعلی اسماعیلی قرار میگیرد. در شهریور ۶۱ این پرونده به دادستانی انقلاب ذیل شعبه ۷ دادستانی انقلاب که ویژه سازمان مجاهدین خلق است ارجاع داده میشود.
بهمن ۶۳ شهید لاجوردی از سمتش برکنار میشوند یک مدتی روند بررسی پرونده متوقف میشود بعد در دوره آقای رازینی پرونده مجددا به جریان میافتد تا انتها در تیرماه ۶۵ بسته شد و مسکوت ماند.
* اسناد پروندهای که مطالعه کردید محرمانه بوده است؟
اسلامی: ابتدا نکته ای را در ادامه پاسخ به سؤال قبل بگویم ما بعد از مطالعه اسناد به خیلی از افرادی که گمان میکردیم قطعاً مرتکب جرم شده است در طول تالیف کتاب به این احتمال رسیدیم شاید ارتکاب جرم عمدی نبوده است یا بر عکس که آدمی قبلا فکر میکردیم پاک بوده است بعد از بررسی اسناد علامت سؤالهایی در ذهنمان نسبت به عملکردش ایجاد شده است. ما با پیشفرضهای ثابت در پژوهش و تألیف پیش نرفتیم.
این پرونده به علت اینکه مقام قضایی حکمی نداده است باز است البته ما نیز در حد پژوهشگر دسترسی به اسناد داشتیم.
در سال ۸۳ به بخشی از خلاصه پرونده و اسناد دسترسی پیدا کردم اما تلاش برای کسب سند و اطلاعات ادامه داشت. حتی زمانی که کتاب برای بازبینی و چاپ فرستاده شد ما متوقف نشدیم. مقدمه کتاب تاریخ بهمن ۹۱ دارد اما در متن کتاب مصاحبه ای وجود دارد که در تیرماه ۹۳ انجام شده است. برای ما کتاب همچنان بسته نشده است اگر اسنادی دریافت کنیم که به اصلاح نگاه کتاب منجر شود قطعاً در چاپ بعدی منشا اثر قرار میگیرد.
*آیا هر پژوهشگری میتواند به اسنادی که شما دسترسی داشتید دسترسی داشته باشید؟
روزیطلب: هر پژوهشگری بعد از مدتی کار در حوزهای دسترسیهایی پیدا میکند که منابع آن پژوهشگر است برای یک پرونده ۱ یا ۲ سال تلاش میکند درنهایت به آن پرونده دسترسی پیدا میکند.
* چه ضرورتی برای بازخوانی این پرونده در این مقطع تاریخی وجود داشت و چرا به این پرونده پرداختید؟
روزی طلب: من نیاز سیاسی برای این پرونده حس نکردم. اگر نیاز سیاسی بود خودم را به چنین دردسری نمی انداختم. یک اتفاقی افتاده است. هیچ واقعه تاریخی با نگفتن فراموش نمیشود.
اسلامی: یک خلا تاریخی در تاریخنگاری انقلاب اسلامی وجود داشت. حوادث انقلاب اسلامی که میتواند الگوبخش برای جمهوری اسلامی و آیندگان باشد توسط کسانی نگارش شده است که یا صلاحیت لازم را نداشتند یا خودشان مجرمین حوادث بودند.
مثلاً سازمان مجاهدین خلق حجم زیادی اطلاعات منتشر کردند و یا سلطنت طلبان در آمریکا حجم زیادی اطلاعات منتشر کردند. سکوت ما تنها حسنی که برای آنان دارد که حرف آنان شنیده میشود و حرف ما شنیده نمیشود.
لذا تاریخ نگاری انقلاب مورد تاکید رهبر معظم انقلاب است ولی ایشان چند تذکر در این باره دادند. نخست اینکه دقیق و صحیح به این موضوع بپردازید و همچنین توجه جدی به کیفیت تاریخ نگاری ، کیفیت نگارش، کیفیت استحصال مطلب، کیفیت در نحوه ارائه مطلب و کیفیت در گزینش اولویتها مورد تذکر ایشان بوده است و اینکه مطالب باید به گونهای باشد که مخاطب را اقناع کند.
ما سعی کردیم به این مطالبه در نگارش این فراز از تاریخ انقلاب اسلامی دقت کنیم و کتاب را به مسائل روز گره نزنیم. ضرورت نگارش کتاب نیاز تاریخ نگاری انقلاب اسلامی است.
*شما در مصاحبه گفتید سازمان مجاهدین خلق سعی داشت القا کند انفجار دفتر نخستوزیری به دست یکی از جریانهای سیاسی داخل کشور رخ داده است؟ اما در مقدمه کتاب مینویسید روندی که موجب میشود یک آدم فاقد پیشینه مبارزاتی به رده بالای امنیتی کشور برسد دستی است که او را تا این مقام بالا میبرد؟ با توجه نوع مصاحبه با افراد از جمله بهزاد نبوی، سعید حجاریان این سوال برای مخاطب ایجاد میکند که مولفان دارای پیش فرض بودند؟
روزیطلب: من سؤال شما را با توجه به فرم کتاب جواب میدهم. ما در این کتاب با چند خمیرمایه جلو رفتیم، یکی اسناد است،دیگری تاریخ شفاهی، تا جایی که ممکن بوده است از تحلیل خودداری کردیم و تحلیل را برعهده مخاطب گذاشتیم خود من تحلیل دارم، اما تحلیل خودم را نیاوردم. من روی شخص مسعود کشمیری تحلیل دارم که چرا اینقدر پیشرفت کرد.
ما در این کتاب سعی کردیم به یک اصل وفادار باشیم اینکه که هر کسی قصد دارد درباره این موضوع صحبت کند باید مسئولیت سخن خود را در پرونده را بپذیرد. من سخن شهید لاجوردی را آوردم که گفتند «هم رجایی و باهنر را می کُشند و هم به سوگشان می نشینند.»
اما درباره سوال شما برخی چنین برداشت کردند که این کتاب سعی داشت القا کند بین سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و سازمان مجاهدین خلق تشابهاتی وجود دارد؟ اما برخی دیگر نظر غیر از آن دارند و معتقد هستند کتاب سازمان مجاهدین خلق را متهم کرد و سازمان مجاهدین انقلاب تطهیر کردید.
*انفجار دفتر نخستوزیری توسط منافقین جای هیچ ابهامی ندارد
اسلامی: اصل عمل مجرمانه ترور توسط سازمان مجاهدین خلق صورت گرفته است این جای هیچ ابهامی نیست.
دومین چیزی که مسلم است این است که سازمان مجاهدین خلق برای انجام این عملیات نیاز به تعدادی نفوذی در ارکان نظام داشت که این نفوذ در رکن ۲ ارتش خیلی زودتر اتفاق میافتد.
*نقش سازمان مجاهدین خلق در نفوذ منافقین در دفتر نخستوزیری پررنگ است
در این نفوذ نقش چهرههای سیاسی سازمان مجاهدین انقلاب که نه تنها در سازمان مجاهدین خلق عضویت نداشتند بلکه برای مقابله با سازمان مجاهدین خلق تاسیس شده بود پر رنگ بود.
گروههایی که سابقه مبارزه با شاه را داشتند دور هم جمع شدند و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل دادند. در این سازمان افرادی هستند که نمی شود روی آنها هیچ ابهامی داشت. شهید بروجردی یکی از افرادی بود که در تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب نقش پررنگی داشت. قطعا شهید بروجردی یکی از چهرههای بزرگ انقلاب بود که برای اهدافش جان خودش را داد.
*نقش سازگارا در این پرونده مشکوک و دارای علامت سؤال جدی است
آنچه برای من مسلم بوده است این است که در ابتدای انقلاب برخی از افراد در سازمانهای انقلابی نفوذ کردهاند. اما آیا شخصیتی مانند محسن سازگارا از اول نفوذی بود یا نه؟ یا اینکه بازی آن جریان را خورد مجبور بود برای حفظ آبروی خویش با آنان همراهی کند تا یک جایی مجبور شد از انقلاب ببرد این را من نمیتوانم قضاوت کنم آنچه که مسلم است نقش سازگارا در این پرونده مشکوک و دارای علامت سؤال جدی است؟ ما در یک بررسی پژوهشی، سابقه و اسناد مربوط به این افراد را در برابر افکار عمومی قرار دادیم.
اسناد کتاب بیان میکند کسانی بعد از انفجار اعلام کردند کشمیری شهید شده و جنازهسازی کردند. اما قضاوت درباره اینکه آیا این عوامل عامدانه دست به چنین کاری زدند؟ نیاز به جایگاه قضایی دارد. یک نفر میگوید فلان کس نقش داشته و دیگری میگوید نقش نداشته است. امیدواریم در ویرایش دوم اسناد بیشتری را بتوانیم منتشر کنیم.
*به نظرتان دلیل اینکه سازمان مجاهدین انقلاب متوجه نفوذی مانند کشمیری نشد به خاطر شرایط زمانه بود یا اینکه در برخی مبانی معرفتی با سازمان مجاهدین خلق اشتراکاتی داشتند نتوانستند ماهیت کشمیری را کشف کنند؟
روزی طلب: بزرگانی مانند شهید مطهری و شاهآبادی از گسترش،اهمیت و نفوذ سازمان مجاهدین خلق در بین جوانان نگرانی داشتند. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را به عنوان آلترناتیو سازمان مجاهدین خلق تاسیس کردند. بعدها در بین اعضای سازمان مجاهدین اختلافات به وجود آمده که موجب انشعاب و انحلال سازمان مجاهدین انقلاب شد البته این بحث موضوع بحث ما نیست. اصولا موضوع این کتاب بررسی یک پرونده امنیتی است و بررسی یک جریان سیاسی نیست.
ما در این کتاب بررسی کردیم چه شخصی شهید شدن کشمیری را به رادیو داد؟ چه کسی برای کشمیری جنازهسازی کرد و چه کسی دستگاه قضا را فشار آورد که پرونده را ناتمام بگذارد و به جریان های سیاسی کاری نداشته ایم.
* آیا دستور مختومه اعلام کردن پرونده توسط امام صادر شد؟
روزی طلب: در این جا دو بحث است یک بحث راجع به رفتار و نظر امام درباره گروهکها به خصوص سازمان مجاهدین خلق است؟ نظر امام درباره سازمان مجاهدین خلق روشن است و امام سازمان مجاهدین خلق را منافقین نامید؟ در این مسئله هیچ شک و شبههای نمیتوان وارد کرد؟نظرات خاص امام درباره گروهک ها منجر مسائل سال ۶۷ بعد از عملیات مرصاد شد.
بحث دیگر مربوط به پرونده انفجار دفتر نخستوزیری است. همین مسئله، مسئله اختلافی است. سه نفر در جلسه با امام خمینی(ره)در رابطه با پرونده حضور داشتند.
آقای موسوی خوئینیها دادستان وقت کل کشور،بعد از آنکه از جلسه بیرون میآید متنی را برای مسئول پرونده که حاضر در جلسه بود ارسال میکند که ایشان آن متن را به عنوان متن صحبتهای امام منتشر کند.
در آن متن از قول امام میگوید پرونده را مختومه اعلام کنید. اما مسئول وقت پرونده را نمیپذیرد و میگوید نظر امام این نبود. اما در نهایت پرونده بسته میشود و متهمان آزاد میشوند. اسم کتاب جمعبندی ما از اطلاعات موجود در این پرونده است.
اسلامی: البته یکی از مسئولان قضائی سابق که در این پرونده ورود داشت بعد از انتشار کتاب به ما ایراد گرفت که مطابق وصیتنامه امام نه سخن آقای خوئینیها اعتبار دارد و نه سخنان کسانی که میگویند پرونده مسکوت است. سخنان هیچ یک درباره نظر امام مستند نیست. او معتقد بود کسانی پرونده را مسکوت گذاشتند تخلف فضایی کردند. در اینکه نظر واقعی امام چه بود اختلاف وجود دارد.
* آیا مطابق متنی که آقای موسوی خوئینیها نوشت پرونده مختومه شد؟
روزی طلب: بله.
* آیا آقای رازینی متن موسوی خوئینیها راپذیرفت ؟
روزیطلب: بالاخره متهمان آزاد شدند اینکه پرونده متوقف شود شکی در آن نیست و متهمان آزاد شدند.
اسلامی: به هر حال مقام عالی قضائی دستور مختومه کردن صادر کرده بود و فارغ از اینکه نظر امام چه باشد، دستور خوئینیها برای مسئولان پرونده لازم الاتباع بود.
* در انتشار این کتاب آیا تهدیدات خاصی از جانب کسی به شما نشده است؟
*وزارت ارشاد اجازه انتشار بدون حاشیه کتاب را داده است
روزیطلب: من جا دارد که از وزارت ارشاد تشکر کنم که بدون حاشیه اجازه انتشار این کتاب را داده است. انها تنها به سه خط این کتاب اشکال گرفتند که از متن کتاب نبود و به روایت کتاب آسیبی نمیزد، ما هم پذیرفتیم. البته این نظر را هم ارشادی دادند ما هم پذیرفتیم.
اسلامی: روز اول که خواستم این کتاب را بنویسیم برخی توصیه کردند که سراغ این مسئله نروید. در طول نگارش کتاب هم این توصیهها ادامه داشت. اما شکل آن بیشتر دوستانه بود. حوادثی رخ داد اما حاشیه جدی که روند نوشتن کتاب را تحت تاثیر قرار بدهد، نبوده است.
* مسعود رجوی در جای اذعان کرده بود سازمانهای امنیتی امریکا و انگلیس در جریان اقدام تروریستی سازمان بودند این در حالی بود که سازمان در دهه ۶۰ شعار ضد امپریالیستی میداد جالب است که گروهی که شعار ضد امپریالیستی میدهد و هنوز تحت جبر زمانه در آغوش امپریالیسم قرار نگرفته است با امپریالیسم پیوند دارد؟
روزیطلب: بحث اول، بحث استراتژی است. استراتژی از این منظر که چگونه سازمان مجاهدین خلق قصد داشت انقلاب اسلامی را ساقط کند.
یکی از سناریوی سازمان این بود که نظام را آنقدر ضعیف کند تا یک دشمن خارجی بتواند با حمله به ایران کشور را تصرف کند و آنان با نقش آلترنانیو وارد صحنه شوند.
مسعود رجوی در سال ۵۹ به فرانسه میرود و پس از شش ماه مذاکره ، به ایران بر میگردد و این بازگشت به قضایای ۱۴ اسفند و قضیه بنیصدر منتهی میشود.
درباره شخص کشمیری: کشمیری زمانی که دفتر نخست وزیر را منفجر میکند ۳۱ سال سن داشت این شخص در سن ۳۱ سالگی نمیتواند علاقمند و یا سمپات سازمان تلقی شود.
او نسبت به تبعات این کار آگاه بود. کشمیری در ۳ سال بعد از انقلاب، مسئولیت کلان در جمهوری اسلامی داشته است. مسئول ضد اطلاعات نیروی هوایی بوده و یا به عنوان جانشین ستاد ضد اطلاعات کودتا نوژه بوده است. در آن ستاد مسئولان اطلاعات سپاه و ارتش زیر دست او بودند. کشمیری دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور بوده است. مسئول اطلاعاتی کشور به او گزارش میداده است.
کسی که مسئول چنین عملیاتی است برای سیستم اطلاعاتی ارزشمند است، بعد از ۳۳ سال که از آن انفجار میگذرد هیچ نشانی از کشمیری در سازمان مجاهدین خلق وجود ندارد که سازمان با چنین نیروی چه برخورد میکند؟ این نیرو میتواند عملیات بزرگتر را طراحی کند و استراتژی مهمتر را طراحی کند.
بالاخره شخصی که بعد از انقلاب، مسئولان ضد اطلاعات نیروی هوایی و کودتا نوژه میشود باید آموزش اطلاعاتی دیده باشد و سوابق مبارزاتی داشته باشد.
اما هیچ سندی در کشور درباره این شخص وجود ندارد. ساواک هرکسی که کوچکترین اقدام علیه شاه میکرد کرده بود مطلع بود، ۲ هزار نفر در سخنرانی حسینیه ارشاد شرکت میکردند اسم همه را داشت.
*کشمیری شاگرد خاص دکتر شریعتی بود
کشمیری شاگرد خاص دکتر شریعتی بود و هیچ سوابقی از او وجود ندارد. سوال اصلی این است آیا کشمیری عضو سازمان مجاهدین خلق بوده است و اگر ارتباطی با سازمان مجاهدین خلق داشته، بالاخره ردههای بالای سازمان باید کشمیری را بشناسند چرا هیچ کدام نمیشناختنش. با توجه به این اطلاعات سوال اصلی این است کشمیری در کجا آموزش دیده است؟
تمام عوامل نفوذی سازمان مانند جواد قدیری و عباس زریباف حتی کلاهی که واقعه ۷ تیر را به او منسوب میکند، عوامل اطلاعاتی به آنان مشکوک شدند.
زریباف دو هفته دستگیر میشود ولی نمی توانند ارتباطات اور ا کشف کنند، حتی خیلیها به کلاهی مشکوک بودند به جواد قدیری مشکوک بودند و عزتشاهی در کتاب خاطرات خود گفت من ۱۰ بار گفتم قدیری مشکوک است. اصلاً مشخص است کلاس کشمیری نسبت به نفوذیهای دیگر سازمان متفاوت است سطحاش بالاتر است.
تحلیل من به عنوان محقق تاریخی که البته سندی هم ندارم این است که کشمیری نیروی اطلاعاتی کشور بیگانه مانند آمریکا، موساد و شاید شوروی بوده است.
که قبل از انقلاب آموزش دیده است و وارد سیستم شده و رشد کرده است در آن زمان با تعاملی که سازمان مجاهدین خلق با سازمانهای اطلاعاتی غرب داشتند، کشمیری را در اختیار سازمان مجاهدین خلق با طبقهبندی بالا قرار دادند.
کشمیری یک برگ سند در دفتر نخست وزیری ندارد مادرش انگلستان زندگی میکرده است. به نظر من کشمیری عامل سازمان مجاهدین خلق بوده است، اقدامش را انجام میدهد و به سرویس اطلاعاتی اصلی خود بر میگردد.
نظر شما