شناسهٔ خبر: 71451 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم

نگاهی به درسگفتار محمد جبار‌پور با عنوان « تفکر، فرهنگ و تمدن»

مبنای ما در نفی غرب «سکولاریسم» است که موجب جدایی دین از زندگی بشر می‌شود

«ما دو نگاه را در مواجهه با غرب نمی‌پذیریم، نگاهی که می‌گوید کل غرب را باید رد کرد و نگاهی که کل غرب را می‌پذیرد. آن‌چه مد نظر ماست، برخورد گزینشی با غرب است. گزینشی عمل کردن به معنای مقهور شدن در برابر غرب نیست.»

به گزارش نماینده به نقل از تسنیم، متن پیش رو بخشی از جزوۀ « تفکر، فرهنگ، تمدن » درسگفتار محمد جبارپور در باب نسبت تفکر، فرهنگ و تمدن است؛ این درسگفتار حاصل سلسله جلسات سطح دو سیزدهمین دورۀ آموزشى تربیتى «والعصر» است که در تابستان  ۱۳۹۰ برگزار شده و به همت مؤسسۀ علمی-فرهنگی سدید تهیه شده است.

تفکر، فرهنگ، تمدن 

بحث ما تأثیر و تأثّر تفکر، فرهنگ و تمدن بر یکدیگر است. ابتدا باید تعریفی از هر سه ارائه دهیم. «تمدن» مجموعۀ ساز و کارهای مادی مبتنی بر فرهنگ است که از دل فرهنگ درآمده است. غایت تمدن، رفع نیازهای بشری است. منظور از «فرهنگ»، باورهایی است که ناشی از تفکر هستند و سلسله نیازهای یک فرد را تشکیل می­‌دهند؛ باورهایی که در یک جامعه وجود دارند. مراد از «تفکر» نوع نگاه فرد نسبت به عالم و آدم است که می­‌توان با تسامح آن را جهان­‌بینی نام نهاد.

مثلاً یک نفر می‌گوید عالَم، تک­‌ساحتی است و فرد دیگر، قائل به چندساحتی بودن عالم است و برای عالم چند بُعد در نظر می­‌گیرد. این دو تفکر، منجر به دو فرهنگ متفاوت و به تبع، منجر به دو تمدن متفاوت می‌شود. فرهنگ، تمدن و تفکر یک چیز هستند و تنها سطح ظهورشان متفاوت است. امکان ندارد یک فعلی که ما انجام می­‌دهیم بدون تفکر باشد. اساساً ما دو نوع تفکر داریم؛ تفکر یا الهی است یا غیرالهی و مادی. فرهنگ و تمدن ناشی از این دو نوع تفکر هم یا الهی است یا مادی.

نوع تأثیر و تأثر این سه، همیشه طولی و خطی نیست که از تفکر شروع شود؛ بلکه گاهی برعکس است. تمدن باعث تغییر در فرهنگ و به تبع آن باعث تغییر در تفکر انسان می‌شود. به عنوان مثال، فردی که در روستا ساعت هشت یا نهایتاً نه شب می­‌خوابید، با ورود رسانه، حداقل تا ساعت دوازده بیدار است. فردی که ساعت دوازده می­‌خوابد، مسلماً برای نماز صبح اول وقت که اذان در ساعت چهار است، با مشکل مواجه می­‌شود و به سختی بیدار خواهد شد. این فرد مطمئناً بین‌الطلوعین را هم درک نخواهد کرد. بدین ترتیب یک سبک زندگی جدید به وجود می­‌آید. مدل زندگی قبلی که به مرور زمان و با آمدن تکنولوژی تغییر کرد، خود به خود افراد را به سمت مستحبات سوق می­‌داد؛ یعنی افرادی که به آن سبک، زندگی می­‌کردند، لزوماً افراد مذهبی نبودند؛ بلکه سبک زندگی، آن‌ها را به گرایش به مذهب و انجام مستحبات سوق می­‌داد، اما با ورود تکنولوژی، سبک زندگی کاملاً تغییر پیدا می‌کند و به تدریج فرهنگ نیز تغییر می­‌کند.

با تغییر فرهنگ، نوع اندیشه هم به اندیشۀ مادی و تک­‌ساحتی تبدیل می­‌شود  و هستی را تنها در همین جهان می­‌بیند. بنابراین، تکنولوژی جهت‌دار است؛ یعنی به ما یک طرز زندگی خاص را تحمیل می­‌کند. البته منظور از جهت‌داربودن تکنولوژی، شر بودن صد درصدی آن نیست. یک سخت‌­افزار تمدنی که به وجود آمده، بی‌دلیل به وجود نیامده است؛ بلکه به وجود آمدنش براساس یک سلسله نیازهاست که آن نیازها ناشی از یک نوع جهان­‌بینی و تفکر به وجود آمده‌اند. آن‌چه امروزه به عنوان تکنولوژی بر زندگی ما تسلط دارد، محصول تفکر دوران مدرن است. مسلماً این تفکر مؤمنانۀ برخی از غربیان منجر به تولید سخت‌افزار تمدنی در غرب نشد. تمدن غرب، محصول آن تفکری است که بر اساس سلسله نیازهای جامعه به وجود آمده است. علت نفی تفکر غرب، این است که به لحاظ هستی‌شناسی، سکولار است؛ یعنی هستی را مادی می­‌بیند که این دید مادی نسبت به هستی، منجر به جدایی دین از ساحت­های مختلف زندگی بشر می­‌شود.

آن‌چه تاکنون گفته شد، در مقام نظر بود، این‌که در مقام عمل چه باید کرد، مسئلۀ دیگری است که باید به آن بپردازیم. مقام نظر و عمل، بسیار با هم متفاوت هستند. در مقام نظر، هر فرد می‌­تواند یک تفکر خاصی داشته باشد، اما همین فرد بنا به اقتضائات، در مقام عمل نوع دیگری عمل کند که با نظرش متفاوت باشد. ما دو نگاه را در برخورد با غرب در مقام عمل نمی‌پذیریم، نگاه اول قائل است که کل غرب را باید رد کرد و نگاه دوم این دیدگاه را دارد که کل غرب را می­‌شود پذیرفت. این دو دیدگاه را ما نمی‌پذیریم، اما آن‌چه مد نظر ماست، برخورد گزینشی با غرب است.

برخورد گزینشی یعنی این ابزار اگرچه در مقام نظر بد است و جهت‌دار است، اما برای ساز و کار ادارۀ جامعه لازم است و آن را قبول می­‌کنم. به عنوان مثال در زمینۀ اقتصادی علیرغم این‌که بانک را ربوی می­‌دانیم، اما حکم به حلیتش می­‌دهیم که با استفاده از این حکم، با توجه به اقتضائاتی که برای ادارۀ جامعۀ اسلامی وجود دارد و برای حفظ نظم جامعه، موقتاً از بانک استفاده می­‌کنیم. دلیلش این است که بر اساس مبانی خودمان هنوز به مقام عمل نرسیده‌­ایم و تئوری نداریم یا تئوری داریم، اما هنوز به عمل تبدیل نکرده‌­ایم. در واقع جایگزینی برایش نداریم.

پس آن‌چه در فضای گزینشی مد نظر است، این نیست که آن‌چه به دنبالش می­‌رویم لزوماً مطلوب است؛ بلکه بنا به دلایل مختلف که مهم‌ترین آن‌ها ادارۀ حکومت اسلامی است، بالإجبار از این سنخ ابزار­آلات استفاده می­‌کنیم. گزینش به این معناست که در مقام نظر قبول داریم که فلان چیز بد است، اما در مقام عمل ناگزیر از قبول آن هستیم. ما باید کاری کنیم که در مقام عمل، در جامعه سلسله نیازهای دینی شکل بگیرد که در نتیجۀ این کار، به مرور و با پاسخ‌دادن به این سلسله نیازهای دینی، آرام آرام فضای تفکر دینی در جامعه به وجود بیاید. این احساس نیاز باعث می­‌شود که فرهنگ و تمدن مطابق با تفکر دینی هم آرام آرام شکل بگیرد.

گزینش قسمتی از تمدن غرب به معنی مقهور شدن در برابر تمدن غرب نیست، زیرا با اتصال به جریان الهی به وسیلۀ جریان ولایت، این قدرت و قوه در شما وجود خواهد داشت که جوهرۀ یک چیز را تسخیر کنید. در نگاه بعضی افراد، پذیرش تمدن غرب مساوی است با مقهور شدن در برابر تمدن غرب به معنای مطلق. این نگاه قابل قبول نیست به این دلیل که در این نگاه، قدرت فرد نادیده گرفته می­‌شود، اما بر اساس دیدگاه ما، فرد با اتصال به جریان ولایت الهی دارای قدرتی می­‌شود که می‌­تواند جوهرۀ تمدنی را تسخیر کند. مثلاً رسانه پدیده‌ای است که برای غفلت به وجود آمده است، اما شهید آوینی می­‌گوید همین فضای غفلت را می­‌شود به فضای توجه تبدیل کرد. البته نمی­‌شود به طور کامل ماهیت آن را عوض کرد، اما ایجاد تغییرات، غیر ممکن نیست. این تغییرات، هم زمان می‌برد و باید کم کم صورت گیرد. نکتۀ آخر این‌که معصوم باید بیاید تا بتوان تمدن اسلامی را به معنای واقعی کلمه محقق کرد. کاری که ما می­‌توانیم بکنیم، زمینه‌سازی و حرکت به سمت این تمدن است.

 

نظر شما