وی در گفتگوی دوساعته خود با پایگاه اطلاع رسانی "نماینده" به جزئیات بیشتری از نحوه انصراف عارف از رقابت های انتخابات اشاره و در عین حال گذری هم به فعالیت ائتلاف سه گانه اصولگرایان زد و گفت اگر این اتحادی که این سه شخصیت از مدتها قبل مطرح کردند واقعا به آن پایبند بودند امروز نتیجه انتخابات چیزی غیر از آن چه که الان است بود.
برای گفتگو با این چهره اصلاح طلب و نزدیک به معاون اول دولت اصلاحات به دفتر او در خیابان کریمخان رفتیم و سوال خود را از چگونگی انصراف عارف در انتخابات آغاز کردیم و در نهایت پرسیدم "نامزد اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری بنا دارد با چه نام و تابلویی در ایستگاه یازدهم بهارستان وارد شود".
** خاتمی در سال ۷۶ گفت من رای نمی آورم، در حد دو، سه میلیون رای داشته باشیم می توانیم با این پشتوانه اجتماعی حرف بزنیم.
**اکثر پیش بینی ها حاکی از این بود "رئیسجمهور آینده اصولگراست. "
** اصلاح طلبان در سال ۸۴ دچار خطای استراتژیک شدند.
** اصولگرایان در انتخابات آینده به سمت اجماع خواهند رفت.
** جهانگیری گفت به شرطی می آیم که کاندیدای واحد اصلاح طلبان باشم.
**روحانی رقیب عارف نبود.
** خاتمی گفت: روحانی برای برون رفت کشور از شرایط فعلی نسبت به آقای دکتر عارف توانمندتر است.
**ورود عارف به عرصه سیاسی، اخلاقی، سازمان یافته و جبههای است.
بخش اول گفتگو با سیدحسن رسولی به شرح زیر است:
نماینده: آقای رسولی چه دلایلی منجر به کناره گیری محمد رضا عارف از صحنه انتخابات ریاست جمهوری شد؟ به صورت جزئی درخصوص روند تاریخی و اتفاقاتی که منجر به انصراف عارف شد توضیح دهید.
رسولی: بسم الله الرحمن الرحیم، قبل از ورود به پاسخ سوالی که مطرح فرمودید و بیان چرایی کنارهگیری آقای دکتر عارف به یک سابقهای اشاره می کنم، شاید به تبیین موضوع و سوال شما کمک کند.
من معتقد هستم فقدان سامانه حزبی منسجم، منضبط، پاسخگو، مسئول و قانونمند یکی از نقایص و کاستیهای جدی نظام مردم سالار جمهوری اسلامی ایران است. به عبارتی فکر میکنم برگزاری انتخابات پرشمار در کشور در فقدان ساز و کار مکمل مورد نیاز یعنی سامانه حزبی باعث شده تا ما برخوردار از یک مردم سالاری ناقص باشیم.
اگر چنین سامانهای میداشتیم و دو الی سه حزب شناسنامهدار با پایگاه فکری و اجتماعی مشخص در عرصه سیاسی کشور به صورت دائمی و نه فصلی و منحصر به فصل انتخابات فعال بودند فضای فعالیتهای سیاسی در بخشهای مختلف اعم از فصول انتخابات و یا بعد از برگزاری انتخابات و تشکیل دولت سایه و در نتیجه برقراری یک نظام تناظری بین اقلیت و اکثریت در داخل ساختار جمهوری اسلامی میتوانست باعث شکوفایی بیشتری در مدل مردم سالاری خاص و ویژه جمهوری اسلامی ایران شود.
الان نوعا انتخابات ما در فضای غیرقابل پیشبینی برگزار میشود، البته غیرقابل پیشبینی بودن به دلیل نبود سامانه حزبی در مورد همه انواع انتخابات به یک اندازه صادق نیست، بیشتر در سطح ملی و متمرکزتر یعنی انتخابات ریاست جمهوری خود را نشان میدهد.
اگر از انتخابات دو خرداد ۷۶ شروع کنم باید بگویم آقای خاتمی پس از راضی نشدن آقای موسوی، کاندیدای واحد نیروهای خط امام در آن زمان شد و در واپسین روزهای قبل از انتخابات بیانی به این مضمون داشت "من رای نمی آورم، در حد دو، سه میلیون رای داشته باشیم می توانیم با این پشتوانه اجتماعی حرف بزنیم کفایت میکند"و متقابلا در جریان رقیب با محوریت آقای ناطق نوری همه علایم، نشانهها حاکی از پیروزی مطلق او بود اما سوم خرداد ۷۶ وقتی نتیجه شمارش آرا اعلام شد عکس آن چه بسیاری از تحلیلگران و حکومتداران پیشبینی میکردند اتفاق افتاد یعنی آقای ناطق رای نیاورد و به آقای خاتمی تبریک گفت و آقای خاتمی رئیسجمهور ایران شد.
به استثنای سال ۸۸، معمولا بحث رقابت دور دوم انتخابات ریاست جمهوری خیلی جدی نیست. مقام معظم رهبری هشت سال رئیس جمهور بودند و رقابت مرحله دوم انتخابات در آن زمان بیشتر برای کمک به گرم شدن صحنه انتخابات بود ولی رقبا خیلی رقبای قدری نبودند. یا مثلا در دوره دوم آقای هاشمی، آقای توکلی کاندیدا شدند و یک مقدار به رقابت انتخابات جلا دادند ولی با این حال رقابتها جوندار نبود.
در سال ۸۴ باز تجربه کردیم، کاندیداهای قدری در سال ۸۴ در حوزه اصلاح طلبی و اصول گرایی آمدند. یادم هست دو هفته، ده روز مانده بود به انتخابات ریاست جمهوری آقای دکتر احمدینژاد یا اصلا در گردونه نبود و یا این که در نظرسنجیها و سلسله مراتب، پایگاه رای که برای او ترسیم میشد از آخر اول بود ولی در کمال ناباوری آقای دکتر احمدینژاد رئیس جمهور شد.
در سال ۹۲ هم جریان اصولگرا حدودا یک سال قبل از انتخابات، پیمان راهبردی در داخل جریان خود طراحی کردند و شخصیت های برجسته (دکتر حداد، دکتر قالیباف و دکتر ولایتی) مطرح شدند، هر کدام از این سه شخصیت جدای از حوزه اصولگرایی از ظرفیتهای قابل قبولی نیز برخوردار بودند.
از آن طرف فضا برای آمدن آقای خاتمی مهیا نبود و آقای هاشمی بنا نبود بیایند اما آمدند، رد صلاحیت شدند و آن اتفاقات افتاد و باز در آخرین نظرسنجی تا جایی که یادم هست جمع رای آقای دکتر عارف و روحانی زیر ۲۵ درصد بود (قبل از کناره گیری آقای دکتر عارف) و اکثرا پیش بینی هاحاکی از این بود "رئیسجمهور آینده اصولگراست".
پیشبینی ظاهری هم این بود" سه شخصیت اصولگرا به تفاهم میرسند و همچنان که وعده کرده بودند یک نفر از آنها وارد عرصه انتخابات می شود و رئیسجمهور آینده ایران اصولگراست ولی عکس آن اتفاق افتاد". بنابراین یکی از دلایل غیرقابل پیشبینی بودن نتیجه انتخابات در رده ریاست جمهوری نبود یا کمبود سامانه حزبی است تا بتواند به صورت حرفهای، پیوسته، سلایق سیاسی مردم، گرایشات مورد علاقه مردم و ذائقه انتخاباتی و رفتار انتخاباتی مردم را به روش دقیق علمی و حرفه ای رصد کند و اثر گذارد باشد اما ما تا به حال نتیجه انتخابات را به صورت نامعلوم و غیرقابل پیشبینی تجربه کردیم.
شاید گفته شود "غیرقابل پیشبینی بودن مزیت است" به نظر من نه برای احزاب نه برای نظام جمهوری اسلامی مزیت نیست و به طریق اولی برای جریانات و شخصیتهای سیاسی هم همین طور هست. من فکر میکنم اگر این اتحادی که این سه شخصیت از مدتها قبل مطرح کردند واقعا به آن پایبند بودند امروز نتیجه انتخابات چیزی غیر از آن چه که الان است بود.
من فکر میکنم اگر این اتحادی که این سه شخصیت از مدتها قبل مطرح کردند واقعا به آن پایبند بودند امروز نتیجه انتخابات چیزی غیر از آن چه که الان است بود. البته باید به این نکته هم بپردازم اگر در سال ۱۳۸۴ آقایان دکتر معین، مهرعلیزاده، کروبی و به طریق اولا آقای هاشمی که در مقایسه با آقای دکتر احمدینژاد از پایگاه اجتماعی و سیاسی بیشتری برخوردار بود دچار خطای برآوردی نمیشدند و بیشتر گرایش به سمت همگرایی پیدا میکردند چه بسا آقای دکتر احمدینژاد رئیسجمهور نمیشد.
سند این ادعای تبلیغی من جمع آرای این ۴ نفر در قیاس با آقای دکتر احمدینژاد در دوره اول بود چون در مرحله دوم به دلیل بالا بودن رای منفی آقای هاشمی و شناخته شده بودن وی برای افکار عمومی، ثابت بودن آرای مثبت و فزاینده بودن آرای منفی ایشان به دلیل شناخت قبلی که افکار عمومی از او داشت به طور طبیعی پیش بینی شده بود هر کس با آقای هاشمی رقابت کند برنده انتخابات خواهد شد از این رو من بیشتر مرحله اول انتخابات سال ۸۴ را عرض میکنم.
از نظر من آنچه در سال ۸۴ در حوزه تفکری ما(اصلاح طلبان) اتفاق افتاد خطای استراتژیک بود، شبیه اشتباه فاحشی که جریان اصولگرا در سال ۹۲ مرتکب شد. من فارغ از گرایشات فکری و سیاسی چنین نظریهای را اعلام میکنم بنابراین جریان اصلاحات با برگشت به این تجربه و بنا به آن ضربالمثل ایرانی که «مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود» موضع قالب گرفت و این موضوع در همه محافل حزبی و فکری جریان اصلاحات مطرح شد که نباید بگذاریم ماجرای سال ۸۴ دوباره تکرار شود.
البته پیشبینی میکنم برای انتخابات بعدی، جریان اصولگرا به همچین استراتژی خواهد رسید چون انتخابات به وضعی که عرض کردم مثل یک سیل و موج می آید و میگذرد و خیلی سریع اتفاق میافتد ولی بعد از این که سیل میخوابد و مجال تامل و تفکر در مورد چرایی و چگونگی وقوع سیل برای متولیان امر فراهم میشود برداشت های کاملتری از علت وقوع این رویداد به دست می آید به همین جهت حدس میزنم و پیشبینی میکنم جریان اصولگرا با همه تنوع فکری و طیفهای مختلفی که دارد در انتخابات بعدی ملی (ریاست جمهوری) به احتمال بسیار زیاد مثل سال ۹۲ اصلاح طلبان به تاسی از کارهای تلخ سال ۹۲ به سمت اجماع خواهد رفت.
حدس میزنم و پیشبینی میکنم جریان اصولگرا با همه تنوع فکری و طیفهای مختلفی که دارد در انتخابات بعدی ملی (ریاست جمهوری) به احتمال بسیار زیاد مثل سال ۹۲ اصلاح طلبان به تاسی از کارهای تلخ سال ۹۲ به سمت اجماع خواهد رفت. در این جا وارد سوال اصلی شما میشوم. با استفاده از این تجربه تلخ، تقریبا بر همه سطوح فکری و سیاسی جریان اصلاحات این گذاره به عنوان یک گذاره غیرقابل تردید مطرح بود که حضور در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم باید حضور اجماعی باشد. آن چه در ماههای قبل از برگزاری انتخابات سال ۹۲ در حوزه اصلاح طلبی اتفاق افتاد این بود "۴ نفر به صورت تلویحی اعلام آمادگی کرده بودند تا وارد ساز و کار انتخاباتی شوند". اولین نفر آقای دکتر جهانگیری بود که تقریبا رایزنیها را با همه بخشها انجام داده بود. دومین نفر آقای شریعتمداری بود و سومین نفر آقای مهرعلیزاده و چهارمین نفر هم آقای دکتر عارف بودند.
"در غیاب سامانه حزبی بیشتر مدیریت و سازماندهی جریان انتخابات در ایران ماهیت و قالب جبههای و جناحی میگیرد. یعنی زیر بخشهای نزدیک به یکدیگر به لحاظ فکری در فصل انتخابات متحد و منسجم میشوند".
یک مقدار که جلو رفتیم آقای دکتر جهانگیری اعلام کردند: من به شرطی کاندیدا میشوم که کاندیدای واحد جریان اصلاحات باشم و اگر قرار باشد من کاندیدای اصلی نباشم ثبت نام نمیکنم. خب به طوری طبیعی ایشان از گردونه حذف شدند و دیگر ثبت نام نکردند. آقای مهرعلی زاده تردید داشت، نمایندگان وی در جلسات میآمدند ولی نهایتا او به این نتیجه رسید تا ثبت نام نکنند از این ۴ نفر نهایتا دو نفر ثبت نام کردند یکی آقای شریعتمداری و دیگر آقای دکتر عارف البته قبل از اعلام نتیجه بررسی صلاحیتها از بین این چهار نفر، نتیجه مورد انتظار به صورت خود به خود حاصل شد و آقای دکتر عارف تنها چهرهای بود که از بین این چهار نفر هم ثبت نام کرد و هم صلاحیتش تایید و عملا وارد فاز انتخابات شد.
آقای عارف تنها فردی بود که تا آخر ماند، جدای از حوزه اصلاح طلبی ثبت نام آقای هاشمی رفسنجانی هم اصلا در برنامه نبود و کسی پیشبینی نمیکرد آقای هاشمی کاندیدا شود ولی بالاخره بنا به دلایلی که آقای هاشمی بیان کردند وارد صحنه شدند و آقای دکتر روحانی با پیش فرض اینکه آقای هاشمی نمیآیند خود را برای انتخابات آماده کرده بود لذا وقتی آقای هاشمی آمد آقای روحانی در یک فضای بیتصویری و یک خلا سیاسی قرار گرفت.
این طرف هم آقای دکتر عارف از ابتدا یک سری اصول و مبانی را به عنوان منشور و اخلاق انتخاباتی پیشاپیش اعلام کرده بود و من در آن زمان به عنوان سخنگوی وی مصاحبهای کردم و گفتم این جزء پدیدههای جدید در مقطع انتخابات ایران است که یک شخصیت پیشاپیش اصول و مبانی خود را اعلام کند چرا که در فضای متغیر، متلاطم و غیرقابل پیشبینی، معمولا سیاست ورزان حرفهای کمتر مچشان را باز میکنند اما خمیر مایه فکری آقای دکتر عارف اخلاقی است از این رو ایشان اعلام کرده بود" اگر آقای خاتمی و هاشمی بیایند من نیستم، در جبهه اصلاحات به ائتلاف میاندیشم و حکمیت و داوری آقای خاتمی به عنوان رهبری اصلاحات را قبول دارم" این موارد پیشاپیش گفته شده بود و ما مفصل آنها را ارائه میکردیم و نهایتا ساز و کاری که تعریف شده بود با نتیجه نظرسنجی به آقای خاتمی اعلام شد.
در عرصه انتخابات وقتی آقای هاشمی آمدند تکلیف آقای عارف روشن بود چون ایشان پیش از این استراتژی های خود را مشخص کرده بود به همین جهت وقتی آقای هاشمی ثبت نام کرد ما ستاد را نیمه تعطیل کردیم و قرار بود با مردم صادقانه رفتار شود حتی انصراف قطعی آقای عارف هم تنظیم شده بود البته دو نظریه وجود داشت اول اینکه گفتیم اگر آقای هاشمی بیاید آقای عارف نیست لذا الان که آمدند، آقای عارف اطلاعیهای صادر و کناره گیری خود را اعلام کند و براساس قول و قرار اخلاقی که گذاشتیم عمل کنیم اما چیزی که تصور نمیشد این بود" آقای هاشمی رد صلاحیت شود" در آن جلسه من گفتم به دلیل غیرقابل پیشبینی بودن تغییرات آینده یک مقدار آزمون خطایی جلو برویم.
سرنوشت انتخابات مثل سیبی بود که به هوا پرتاب شده و معلوم نبود از کدام ضلع پایین می آید، بحث اعلامیه انصراف که هنوز هم کاغذ آن در دست من است این بود«انصراف به صورت رسمی و عمومی اعلام شود و دوم اینکه به آقای هاشمی اعلام شود تا ببینیم نظر وی دراین باره چیست»؟ نظر آقای هاشمی این بود که دکتر عارف در صحنه بماند و همین حرف را هم وی به آقای روحانی زد لذا ایام ثبت نام آقای هاشمی، یک میان دوره ای بود چون به لحاظ زمانی تعیین تکلیف نشده بود و با ماهیت بلاتکلیفی و نامعلوم بودن شرایط سپری شد.
در مرحله دوم آرایش انتخاباتی مطرح شد، در بین کاندیداها به لحاظ جریانی و جناحی دو حوزه فکری اصولگرا، اصلاحات و به علاوه آنچه به عنوان کاندیدای فراجناحی و اخیرا بحث اعتدال مطرح شد بودند و پیشبینی ما این بود "آقایان حداد، ولایتی و قالیباف قطعا به نتیجه میرسند چون همواره تا قبل از این؛ مرحله ائتلاف سازی، بنا به تجربه قبلی در جریان اصولگرای امروز و یا راست قبل نسبت به حوزه اصلاح طلبی آسانتر بود و این تجربه پیش روی ما قرار داشت و فکر میکردیم این اتفاق(ائتلاف سه شخصیت) رخ دهد و از بین این سه نفر یک نفر در صحنه انتخابات حاضر می شود و سبد رای آن فرد با تجمیع صورت گرفته افزایش پیدا می کند بنابراین با تعهد این پیش فرض در جبهه مقابل(اصلاح طلبان) دو گانگی عارف روحانی نقطه آسیب پذیری ست. درست است از لحاظ فکری روحانی و عارف با دو پایگاه فکری غیرمتجانس آمده بودند اما بالاخره شعار، گفتمان و حتی ادبیاتشان نه تنها نسبت به همدیگر هیچ تداخلی نداشت بلکه از یک همسویی برخوردار بود و رقیب آقای دکتر روحانی را آقای عارف نمیدیدیم و متقابلا هیچ ارتباط تشکیلاتی نزدیکی نداشتیم ولی حس عمومی این بود که از بین آقایان ولایتی، حداد، قالیباف یک نفر در صحنه انتخابات می آید و به این صورت ما وارد یک مبارزه سخت در انتخابات میشویم.
با مقدمات طی شده و نتیجه نظرسنجی و رایزنیها، نامه آقای خاتمی به دست من رسید(آن موقع در ستاد حضور داشتم و دکتر عارف شیراز رفته بودند) وقتی از سفر برگشتند ساعت ۸ شب در سالن حجاب برنامه برگزار کردیم و پس از آن در ساعت ده، ده و نیم در ستاد دور هم جمع شدیم و این نامه در آنجا مطرح شد و خب طبیعی بود بنا به وعده قبلی باید به آن عمل میشد و بحث مفصلی هم داشتیم فکر میکنم تا ساعت دو و نیم، سه بامداد روز سه شنبه این بحث های کارشناسی طول کشید.
(رسولی در کنار عارف و همسرش)
نماینده: نامه سید محمد خاتمی را چه شخصی به آقای عارف داد؟
رسولی: آقای خاتمی نامه را نوشت و به من داد، مضمون نامه را به استحضار دکتر عارف رساندیم، ایشان در سفر بودند، شب بعد از جلسه سخنرانی وی در سالن حجاب دور هم جمع شدیم و نامه را مطرح کردیم.
همچنان ما قائل بر این بودیم ائتلاف سه گانه یک خروجی بیشتر ندارد نهایتا این اطلاعیه(اطلاعیه انصراف دکتر عارف) داده شد و ملاحظه فرمودید، البته آقای دکتر عارف به صورت مشخص جانبداری از کسی نکردند.
ما یا باید صبح سهشنبه که ۴۸ ساعت از فرصت قانونی تبلیغات باقی مانده بود به صورت صریح اعلام موضع میکردیم که خب در آن صورت فایده اش "انسجام بخشی مجموعه اصلاح طلبان و طرفداران آقای روحانی و تقویت دو ستاد بود" بدون شک این اتفاق میافتاد و به هر میزانی که این اتفاق میافتاد بروز و نمود بیرونی پیدا میکرد و در یک رویارویی رقابتی میتوانست علامت تعیین کنندهای برای ائتلاف سه گانه باشد.
خب سعی ما این بود مثل بقیه ستادها بالاخره از عنصر اطلاعات و کسب اطلاعات عقب نباشیم، در مقایسه بین نقاط مثبت و منفی به این نتیجه رسیدیم" اعلام موضع صریح نشود" و مرحلهای این کار اتفاق بیفتد و صبح پنجشنبه مهلت تبلیغات قانونی هشت صبح به پایان میرسید و این اطلاعیه داده شد و تقریبا برخلاف پیشبینی، ائتلاف سه گانه ائتلاف راهبردی نبود و بیشتر انتظار داشتند دو نفر بعدی به نفع آنها کناره گیری کنند اما با این حال آقای دکتر عارف به وعده خود عمل کردند و داوری آقای خاتمی را پذیرفت و از انتخابات کناره گیری کرد.
نماینده: آقای روحانی کاندیدای اصلاح طلبان نبود پس چرا پس از کناره گیری عارف از صحنه انتخابات احزاب و شخصیت های اصلاح طلب به حمایت از او پرداختند؟
رسولی: آقای دکتر روحانی کاندیدای اصلاح طلبان نبود و از طرف هیچ کدام از جریانات سیاسی اصولگرا هم مورد حمایت قرار نگرفت، آقای دکتر روحانی بالاخره یک پیشینهای داشته و دارد. عضو جامعه روحانیت مبارز است اما ظرف سالهای منتهی به انتخابات خیلی در جلسات جامعه روحانیت شرکت نمی کرد لذا جامعه روحانیت مبارز تهران که آقای روحانی عضو شورای مرکزی آن بود کوچکترین بیانیهای مثلا رای به وی را منتشر نکرد ولی آقای دکتر روحانی هم خودش اعلام کرده بود "من در حقیقت بین دو جناج هستم" و هم اینکه وجدان سیاسی کشور، آقای دکتر روحانی را نه اصلاح طلب و نه اصولگرا بلکه هم اصلاح طلب و هم اصولگرا میدانست.
میخواهم بگویم تعاریف از مدتها قبل وارد فضای انتخاباتی کشور شده بود. از این رو آقای دکتر روحانی خارج از دو منظومه سیاسی کشور بود.
نماینده: با کناره گیری آقای عارف به پیروزی روحانی در انتخابات امیدوار بودید؟
رسولی: ما فکر میکردیم که اگر این کناره گیری اتفاق بیفتد سرعت افزوده شدن به سبد رای جبهه اصلاح طلبان بیشتر خواهد شد چرا که ما با دوحالت خاکستری مواجه بودیم یک تردید و ناامیدی بدنه و حتی ردههای میانی اصلاح طلبان نسبت به اصل ورود به انتخابات بود و دوم: تردیدی که در حوزه رفتار عمومی بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی اتفاق افتاده بود، از این رو ما در این دو حالت مواجه بودیم پیشبینیمان این بود "اگر آقای دکتر عارف کنار برود و از بین این دو نفر(روحانی و عارف) یک نفر بماند چون آراء دو نفر تفاوت معناداری نداشت در این صورت امکان کمک به خارج شدن افکار عمومی و طرفدار تغییر میسر و امید ایجاد میشود و اینکه در حوزه اصلاح طلبی هم از این طریق امکان غلبه بر بیانگیزگی بیشتر فراهم می شود. در حقیقت باید به این دو دلیل و وعده ای دکتر عارف مبنی بر اینکه" به اجماع میاندیشم و به محوریت آقای خاتمی تمکین می کنم" اشاره کرد.
نماینده: نگران آقای روحانی نبودید، با مصداق سوال را مطرح می کنم در انتخابات سال ۸۴ کاندیدای اصولگرایان فرد دیگر ی بود اما آقای احمدی نژاد از بین جریان اصولگرا آمد و پیروز انتخابات هم شد، به سوابق روحانی در جامعه روحانیت مبارز اشاره کردید او بالاخره تعلقی به جریان اصولگرا داشت و در مجموعه متبوع شما تعریف نمی شد، نگران نبودید اگر از او حمایت کنید همان اتفاقات دوره احمدینژاد باز تکرار شود و و روحانی برای شما و جریانتان هزینههایی را متحمل کند؟
رسولی: نکته مهمی رو اشاره کردید، آقای دکتر احمدینژاد در مقطع انتخابات ۸۴ به جلسه شورای هماهنگی جبهه پیروان خط امام و رهبری که آن زمان با راهبری آقای ناطق نوری اداره میشد دعوت شد و بنا بود این اتحاد صورت بگیرد و او گفت برم فکر کنم اما دیگر در جلسات نیامد.
حقیقت اگر آقای دکتر عارف در این تشبیه تاریخی و تحلیلی از جنس آقای دکتر احمدینژاد بود حتما نباید تن به این تمکین میداد چون در انتخابات به خصوص در گرماگرم رقابتهای انتخاباتی (شورای شهر، مجلس و ریاست جمهوری) وقتی با جمعیتی انبوهی مواجه میشوند این امر مشتمل میشود که مثلا سی هزار نفر آمده اند و ابراز احساسات میکنند.
آقای خاتمی بین این دو نفر بنا به دلایلی که برای خودش مهم بود و به ما هم گفت: "آقای دکتر روحانی برای برون رفت کشور از شرایط فعلی نسبت به آقای دکتر عارف توانمندتر است" معنای دیگر حرف او این بود "جریان اصلاحات در این انتخابات از کاندیدای جریان خود که به صورت طبیعی آقای دکتر محمدرضا عارف بود عدول میکند"
نماینده: چرا محمد رضا عارف در بیانیه خود به حمایت رسمی از روحانی نپرداخت و به عبارتی ائتلاف شکل نگرفت؟
رسولی: اصلا مخاطب ما آقای دکتر روحانی نبودند، مخاطب آقای خاتمی بود و آن مرجعی که اخلاقا و بنا به مصالح سیاسی در نظر گرفته بودیم و تبعیت می کردیم آقای سید محمد خاتمی بود. در هیچ کدام از مراحل ائتلاف سازی یک نشست رودرویی بین آقای دکتر عارف و آقای روحانی صورت نگرفت به عبارتی آن چه که اتفاق افتاد ائتلاف نبود چون ائتلاف در ادبیات سیاسی تعریف خود را دارد. ما اصلا ائتلاف نکردیم بلکه در حقیقت به تبعیت از تشخیص آقای خاتمی کناره گیری کردیم تا اتفاقی در کشور بیفتد که نزدیکتر به نگاه اصلاح طلبانه باشد.
بنابراین به نظر من آقای دکتر عارف در سال ۹۲ حرکت اخلاقی، تاریخی کرد و وسط کارزار انتخاباتی (آن شبی که وی در سالن حجاب برنامه داشت وقتی به جوانان گفتیم ایشان کناره گیری می کند گریه میکردند، بالاخره احساسات داشتند) ولی این کار انجام شد.
نماینده: آقای رسولی، جنابعالی هم در بنیاد باران و هم در امید ایرانیان حضور دارید، این دو بنیاد برای انتخابات آینده چه برنامه های را طراحی کردند، آیا محمد رضا عارف با تابلوی امید ایرانیان در انتخابات مجلس فعالیت می کند؟
رسولی: بنیاد باران نباید اصلا کار سیاسی کند ضمن اینکه بنیاد امید ایرانیان هم که آنجا هستم حق کار انتخاباتی ندارد. آقای دکتر عارف به عنوان شخصیتی سیاسی مثل آقایان هاشمی، خاتمی، حدادعادل و ناطق نوری در حوزه سیاسی فعال است و برنامههای بعدی وی در عرصه سیاسی ورود اخلاقی، سازمان یافته و جبههای است.
نظر شما