به گزارش نماینده به نقل از فارس آیتالله سیدمحمدمهدی میرباقری رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم درباره «رشتههای حب و بغض» به بیان برخی نکات پرداخته است که در ادامه به آن اشاره میشود:
*دستهبندی انسانها بر اساس طینت و سرشت
انسانها قبل از عالم دنیا دو دسته شدند: دستهای که بار توحید و نبوت و ولایت را برداشتند و این عهدها را پذیرفتند و جزو جبهه مؤمنین شدند، دسته دیگر بار نبوت و توحید و ولایت را زمین گذاشتند و جبهه مقابل شدند. اینها طبیعتاً در طینت و سرشت هم دو دسته میشوند و از همان عالم از هم جدا میشوند. وقتی ما به این عالم میآییم، باید روابطمان حول حجت و ولی خدا و امام شکل بگیرد. اولین زیربنای روابط اجتماعی که به منزله شالوده آن جامعه است و هر جامعهای که میخواهد درست شود به این شالوده نیاز دارد، «حب فی الله و بغض فی الله» است.
*رشتهای محکم که به ایمان ختم میشود
پیامبر(ص) از اصحابشان سؤال کردند: کدامیک از رشتهها ما را محکمتر به ایمان پیوند میدهد و موجب میشود که ما متصل به ایمان شویم به تعبیر دیگر چگونه میشود وارد وادی ولایت الله که همان وادی ایمان است شد؟ عدهای جواب دادند و عدهای هم گفتند: خود شما بفرمایید که خدا و رسولش آگاهترند، که قاعدتاً این دسته دوم برندهتر هستند.
بعضی گفتند: حج، بعضی گفتند: زکات و بعضی گفتند: نماز، پیامبر(ص) فرمود: همه اینها فضیلت دارد، ولی اینها محکمترین رشتهای که ما را به حقیقت ایمان و حقیقت توحید و ولایت گره میزند نیست. بعد خود پیامبر(ص) فرمود: مهمترین رشتهای که ما را به ایمان پیوند میزند و پاره نمیشود و مطمئنتر و محکمتر است «الحب فی الله و الغبض فی الله» محبت ورزیدن و بغض داشتن در راه خداست، که در بعضی روایات این مکرر آمده است.
*چرا کمونیسم به تاریخ پیوست+پاسخ امام(ره)
خدا رحمت کند امام(ره) را که در بیان بلند و نورانی که به گورباچف داشتند، فرمودند: (نقل به معنا میکنم) که باید کمونیسم را در موزههای تاریخ جستجو کرد و این یک امر تاریخی شده است، و به گورباچف این گونه نوشته بودند که دلیل شکست شما مبارزه بیدلیل با خداست و غرب سرمایهداری هم به همین دلیل شکست خواهد خورد.
*اولین قدم جداسازی مرزها
اولین قدمی که مرزها را جدا میکند تولی و تبری است و این از اعتقادات هم کمی قویتر است، یعنی حب و بغض یا میل و نفرت انسان است که مرزها را از هم جدا میکند و اینها زیر بنای جامعه است، مؤمنین با هم همدلی و یک نفرتی دارند که حول ولیشان است، یعنی او را دوست میدارند و حول او همدیگر را دوست دارند و این رشته از این دنیا شروع نمیشود؛ بلکه از قبل از این دنیا شروع میشود.
*مراحل نهی از منکر
نهی از منکر سه مرتبه دارد: اولین مرتبهاش قلبی است بعد لسانی و بعد عملی؛ یعنی انسان باید با قلب خودش منکر را دشمن بدارد و از منکر بدش بیاید، حتی اگر قدرت نداشته باشد که از آن منکر جلوگیری بکند. گاهی ما فقط منکرات کوچک را میبینیم.
قدم اول نهی از منکر این است که انسان در قلبش از کسانی که اقامه منکر میکنند تبری داشته باشد، آنهایی که با خدا و اولیاء خدا دشمنی میکنند و بنای آنها بر این است که بساط دینداری را جمع کنند و نگذارند دینداری در عالم منتشر شود، گاهی منکر را اشاعه میکنند، اما گاهی به این هم بسنده نمیکنند و منکر را اقامه میکنند.
*بدترین مرتبه منکر این است که معروف شود
در آن حدیثی که از نبی اکرم(ص) نقل شده که به سلمان خصوصیات آخرالزمان را میفرمایند، آخرین مرحلهاش این است که منکر تبدیل به معروف میشود و معروف هم تبدیل به منکر میشود؛ یعنی درک از حسن و قبح عوض میشود، ولایت باطل و اولیای طاغوت زیباشناسی انسان را تغییر میدهد.
*خوشحال کردن مؤمن برابر با خشنود ساختن پیامبر(ص) است
در کتاب اصول کافی از پیامبر(ص) داریم که اگر کسی مؤمنی را خوشحال کند، مرا خوشحال کرده است و هر کس که مرا خوشحال کند، خدا را خوشحال کرده است. در روایت دیگر فرمود: خیال نکنید اگر شما سُروری در مؤمن به وجود بیاورید، تنها مؤمن را خوشحال کردهاید، والله من را هم خوشحال کردهاید، این، رشته حضور نبی اکرم(ص) در مؤمن را نشان میدهد، یعنی وقتی مؤمن نبی اکرم(ص) را دوست میدارد، حقیقتاً پیوندی است که گره میدهد.
*مؤمنین باید با هم چگونه باشند؟
-«التراحم و التعاطف» اینکه مومنین باید نسبت به یگدیگر محبت و پیوند و عطف داشته باشند.
-«زیارت الاخوان» اینکه باید به زیارت همدیگر بروند که هر کدام از اینها مضامین فراوانی در ذیلش آمده است حتی آداب جزئیش مثل المصافحه، المعانقه، در روایت است که وقتی دو مؤمن به یکدیگر دست میدهند، دستشان که به هم می رسد، دست خدا بین این دو دست قرار میگیرد و کسی که بیشتر برادرش را دوست دارد، خدا رویش را به او میکند و به او بیشتر توجه دارد و گناهانشان مثل برگ میریزد. چون گناه پیوند با دستگاه شیطان است.
-«ادخال السرور علی المؤمنین» اگر کسی در مؤمنی سروری وارد کند، برکات و آثارش چیست؟
-«قضاء حاجه المؤمن» اگر کسی حاجت یک مؤمنی را برآورده کند، داریم که این کار از چندین حج و عمره برای منِ پیامبر، دوست داشتنیتر است.
-«السعی فی حاجه المؤمن» یک موقعی یک مؤمنی گرفتاری دارد و شما میتوانید آن را رفع کنید اما یک موقعی تلاش خود را برای رفع این مشکل میکنید که خود این تلاش حتی اگر به نتیجه هم نرسد، برکات فراوانی دارد که ناشی از همان رابطه است.
-«تفریج کرب المؤمنین» غصهای از دل مؤمنین بردارید.
-«اطعام المؤمنین» مؤمنی را بپوشاند، در تعظیم کردن و تکریم کردن مؤمن، خدمت به مومن، خیرخواهی و اصلاح بین مؤمنین و احیاء مؤمنین و امثال اینها.
نظر شما