مسئول سیاسی وقت بسیج دانشجویی دانشگاه تهران جزئیات وقایع کوی این دانشگاه در ۱۸ تیر ۱۳۷۸، حمله نیروی انتظامی به خوابگاه دانشجویان و چگونگی ورود عناصر ضد انقلاب به این غائله را تشریح میکند و از تهدید به آشوب روزنامههای زنجیرهای قبل از ۱۸ تیر و التهاب آفرینی بخشی از دولت وقت میگوید.
سال ۷۶ با روی کار آمدن دولت اصلاحات شاهد فضای بیحدّ و حصر تساهل و تسامح فرهنگی این دولت بودیم، طوریکه روزنامههای زنجیرهای یکی از پی دیگری با انتشار مطالبی، به مبانی و ارکان نظام، انقلاب و اعتقادات مردم توهین میکردند.
در ادامه این وضعیت فرهنگی، تئوری «فشار از پایین و چانهزنی از بالا» و «فتح سنگر به سنگر» از سوی نیروهای تندرو اصلاحطلب ارائه شد که با توقیف روزنامه «سلام»، روزنامهای که به جرم انتشار سند محرمانه وزارت اطلاعات با شکایت این وزارتخانه توقیف شد، زمان شروع فشار از پایین و پایان دادن به سیاستورزی توسط عناصر تندرو اصلاحطلب آغاز شد.
اصلاحطلبان تندرو با پایاندادن به سیاستورزی (به گفته خودشان) شروع به ایجاد آشوبهایی در کوی دانشگاه تهران بوسیله بدنه دانشجویی شان (دفتر تحکیم وحدت) کردند.
بر آن شدیم تا برای اطلاع از جزئیات وقایع کوی دانشگاه، حمله نیروی انتظامی به خوابگاه دانشجویان، اقدامات روزنامههای زنجیرهای برای ملتهب کردن فضای کشور و دیگر مسائل مربوط به این حادثه با سیدنظام الدین موسوی مسئول سیاسی وقت بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و مدیرعامل خبرگزاری فارس به گفتوگو بنشینیم که در ادامه متن کامل این گفتوگو آمده است.
زمینه وقوع حادثه ۱۸ تیر و کوی دانشگاه و ارتباط آن با اصلاح قانون مطبوعات چه بود؟
ماجرای کوی دانشگاه و بهانه شکلگیری اتفاقی که در شب آشوب ۱۸ تیر رخ داد، توقیف روزنامه سلام بود. تعطیلی این روزنامه بخاطر انتشار نامه محرمانه مربوط به وزارت اطلاعات بود. البته این موضوع را باید بگویم که در رابطه با موضوع مطبوعات در آن زمان مجلس پنجم خواست قانون مطبوعات را اصلاح کند چرا که با نقایصی همراه بود، به خاطر همین نقایص نیز روزنامههای زنجیرهای که در آن مقطع فعال بودند، قید و بند و چارچوبی نداشتند و در مواردی که دستگاه قضایی یا دیگر دستگاهها میخواستند ورود کنند خلاء قانونی احساس میشد و رسانههای زنجیرهای و روزنامههای زنجیرهای نیز بیمهابا با استفاده از این خلاء قانونی انواع و ارقام تهمتها و بهتانها را به نظام میزدند، اعتقادات مردم را به سخره میگرفتند و به آن هتاکی میکردند و به دستگاههای مختلف نظام بیمهابا و بیپروا هتاکی میکردند.
مطالبات مردمی برای اصلاح قانون مطبوعات
این مسائل باعث شد مجلس چارچوبهای قانونی را برای مطبوعات تعیین کند و قانون قبلی را در این مورد شفافتر کند. تغییر قانون مطبوعات یک خواست مردمی بود چرا که مردم نسبت به مطالبی که در روزنامهها منتشر میشد اعتراض داشتند و در این خصوص تجمعاتی را برگزار میکردند و طومارهایی برای اعتراض به مطالب منتشر شده در روزنامهها امضاء میکردند. مطبوعات آن زمان هیچ خط قرمزی نداشتند و به صراحت به مقدسات توهین میکردند و در مواردی اصل نظام را نیز زیرسؤال میبردند.
بدین معنی که مطبوعات به نوعی صدای رسانههای بیگانه شده بودند؟
بله همینطور بود. توهین صریح به اعتقادات و مبانی و ارکان نظام در عملکرد روزنامههای زنجیرهای کاملاً مشهود بود و این عملکرد آنها وضعیت آشفتهای به وجود آورده بودند که مورد اعتراض مردم بود.
در همین راستا مجلس و نمایندگان آن که وظیفهشان نظارت بر قانون و اصلاح و تصویب آن است به بحث اصلاح قانون مطبوعات ورود پیدا کردند و همزمان با این اقدام نمایندگان مجلس، روزنامههای زنجیرهای با ایجاد فضای ملتهب و فشار آوردن بر مجلس بدنبال عدم تصویب این قانون بودند.
در حقیقت با ابزار فشار رسانهای و فشارهای پائین دستی و اجتماعی میخواستند که قانون مطبوعات اصلاح نشود.
چه روزنامههایی در این زمینه فعال بودند؟
یکی از روزنامههایی که در این زمینه بشدت فعال بود، روزنامه «سلام» بود که با همه توان خود و با استفاده از ادبیات تند علیه نمایندگان مجلس به شکل سخیفی نمایندگان را مورد هجمه قرار میداد و سعی میکرد مجلس را وادار به تجدیدنظر در تصویب اصلاح قانون مطبوعات کند.
*دفاع مهاجرانی (وزیر ارشاد وقت) از عملکرد روزنامه سلام
البته در این زمینه وزیر ارشاد وقت آقای مهاجرانی نیز از روزنامه سلام و این نوع روزنامهها دفاع میکرد، آقای مهاجرانی که امروز در BBC و شرق الاوسط مقالاتش منتشر میشود و الان در لندن مستقر است، به شدت از این روزنامهها دفاع میکرد و عملکرد آنان را علیه مجلس تأئید میکرد. وی میخواست دولت را در برابر مجلس قرار دهند.
در همین راستا یکی از اقداماتی که روزنامه سلام انجام داد، انتشار نامهای منسوب به سعید امامی در وزارت اطلاعات بود که جزو اسناد محرمانه این وزارتخانه به شمار میرفت.
این روزنامه با انتشار این سند مدعی شده بود که طراحی اصلی قانون مطبوعات سعید امامی بوده است در حالیکه این یک دروغ محض بود.
آنچه که در طرح منسوب به سعید امامی وجود داشت با آنچه که در مجلس مطرح شده بود کاملاً تفاوت داشت. سعید امامی در پرونده قتلهای زنجیرهای متهم بود و در زندان خودکشی کرد، اصلاحطلبان در این رابطه فضایی را بوجود آورده بودند که وقتی میخواستند کسی را خراب کنند، برچسب سعید امامی به وی میزدند.
جزئیات نامه منسوب به سعید امامی چه بود؟
طرح سعید امامی اصلا مانند طرح مجلس نبود و یک طرح داخلی برای ساماندهی مطبوعات بود. از اینکه مطبوعات مانند پزشکان و مهندسان یک نظام صنفی خاص داشته باشند که الآن همین موضوع را جریانات دوم خردادی و اصلاحطلب دنبال میکنند.
* تفاوتهای طرح سعید امامی با طرح اصلاح قانون مطبوعات
آن موقع سعید امامی در مقام مشاور وزیر اطلاعات، مطلبی را نوشته بود و آن هم داخلی، اما روزنامه سلام در یک حرکت خباثتآمیز برای اینکه طرح مجلس را خراب کند، این نامه را منتشر کرد و چنین عنوان کرد که طرح مجلس همان طرح سعید امامی است.
این نامه که منتشر شد، وزارت اطلاعات دولت خاتمی از روزنامه سلام شکایت کرد.
مگر محتوای طرح اصلاح قانون مطبوعات چه بود که اجرای آن برای روزنامههای زنجیرهای گران تمام میشد؟
طرحی که مجلس در آن زمان برای اصلاح قانون مطبوعات ارائه کرد، همین قانون فعلی مطبوعات است. قانونی که در حال حاضر نیز بسیاری از روزنامههای اصلاح طلب و دوم خردادی طبق آن عمل میکنند.
جزئیات این قانون این بود که اقدامات نباید مخالف مبانی نظام و اسلام باشد، توهین به مرجعیت و رهبری نباشد و مواردی این چنینی، در حقیقت قانون جدید حدود و ثغور فعالیت مطبوعات را روشنتر و شفافتر میکرد. منتها بعضی اصلاحطلبان و گردانندگان روزنامههای زنجیرهای مخالف هر نوع محدودیت و قیدوبند قانونی برای رسانهها و مطبوعات بودند.
*شکایت وزارت اطلاعات، حمایت وزارت ارشاد
آنان ادعا میکردند که رسانهها مجاز هستند هرچه میخواهند منتشر کنند که این وضعیت اصلاً به صلاح نبود و مجلس حق داشت که حد و حدود قانون را مشخص کند.
یک روزنامه حق ندارد اسناد محرمانه یک سیستم امنیتی مثل وزارت اطلاعات را منتشر کند. جالب اینجا است که وزیر ارشاد وقت از این اقدام روزنامه سلام (در انتشار سند محرمانه) دفاع میکرد. وزیر اطلاعات شکایت کرد و وزیر ارشاد حمایت.
بعد از شکایت وزارت اطلاعات، روزنامه سلام در تاریخ ۱۵ تیرماه توقیف شد. یکی از استنادات ما برای اینکه بگوییم اینان برای آشوب ۱۸ تیر برنامه داشتند این است که بعد از توقیف روزنامه سلام، روزنامه «صبح امروز» اعلام کرد «وقتی سیاست ورزی به پایان برسد، کارهای دیگر شروع میشود و الان با توقیف روزنامه سلام سیاست ورزی به پایان رسیده است.» خب بعد از اتمام سیاست ورزی اقدام به غیر از آشوب چه خواهد بود؟
* تهدید به آشوب از سوی روزنامههای زنجیرهای
روزنامه «طوس» یا «نشاط» سرمقالهای منتشر کرد و اعلام کرد توقیف روزنامه سلام حمله به قلعه فتح نشدنی جناح چپ بوده و با این اتفاق جریان محافظهکار باید منتظر واکنش بدنه اجتماعی جناح چپ و اصلاحطلبان باشد و بزودی بدنه دانشجویان جریان چپ و دفتر تحکیم وحدت وارد عمل خواهد شد.
روزنامههای چهارشنبه و پنجشنبه ۱۶ و ۱۷ تیر چنین مطالبی را عنوان میکردند و در حقیقت تهدید کردند که میخواهند آشوب به پا کنند.
اتفاقات کوی دانشگاه تهران از کجا آغاز شد؟
غروب ۱۷ تیر اطلاعیهای در کوی دانشگاه تهران پخش شد که رأس ساعت ۱۰ شب در اعتراض به توقیف روزنامه سلام در دانشگاه تجمع میکنیم.
شما در آن زمان ساکن کوی دانشگاه بودید؟
بله من در مقطع کارشناسی ارشد و ساکن ساختمان ۴ کوی دانشگاه بودم.
توزیع کننده اطلاعیه در کوی دانشگاه شخصی به نام «شفیعی» بود که عضو جهاد دانشگاهی بوده و به نظرم در آن زمان دانشجو هم نبود. همین فرد بعد از قائله ۱۸ تیر مسئولیتی در وزارت کشور و در دوره مسئولیت تاجزاده در کمیسیون ماده ۱۰ احزاب در این وزارتخانه گرفت.
ساعت ۹ شب صداوسیما اعلام کرد که وزارت اطلاعات شکایت خود را از روزنامه سلام پس گرفته است. با توجه به فضاسازیها و فشارهایی که بوجود آورده بودند وزارت اطلاعات شکایت خود را پس گرفت.
به رغم اینکه این موضوع اعلام شد اما برگزارکنندگان تجمع از اقدام خودشان کوتاه نیامدند و تأکید کردند که تجمع برگزار میشود.
آن شب چه تعدادی از دانشجویان در تجمع حاضر بودند؟
برخلاف اینکه عنوان میشود این حرکت دانشجویی و یک اعتراض دانشجویی بوده است. واقع امر این است که این حرکت با استقبال دانشجویان مواجه نشد.
تجمع در زمان امتحانات بود و خیلی از دانشجویان مشغول درس بودند و یا امتحانات را داده بودند و به شهرستانهای خود رفته بودند.
آن شب جماعتی که البته بین آنها اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تهران هم حضور داشتند (البته رسماً به نام دفتر تحکیم نبود اما گردانندگان این تجمع بچههای دفتر تحکیم بودند) در خیابانهای کوی دانشگاه دور میزدند و شعار میدادند که «طرح سعید امامی ملغی باید گردد» و شعارهایی در دفاع از روزنامه سلام سر میدادند، اما اکثر دانشجویان به این افراد ملحق نشده بودند.
کل دانشجویانی که حضور داشتند حدود ۱۵۰ نفر بودند که بخشی از آنان نیز افرادی امثال ما بودند که میخواستند از اوضاع مطلع شوند وگرنه هسته مرکزی حدود ۸۰ نفر میشدند.
تجمع از ساختمان ۲۲ کوی دانشگاه تهران شکل گرفت و وقتی تجمع کنندگان دیدند دانشجویان به آنان ملحق نمیشوند شروع به فحاشی و توهین به دانشجویان با شعارهای «دانشجوی بیغیرت، دانشجوی بیغیرت» کردند.
تجمع چگونه به خارج از کوی کشیده شد؟
هسته مرکزی تجمع وقتی دید در داخل کوی به اهدافشان نمیرسند از کوی خارج شده و حدود ساعت ۱۱ وارد خیابان کارگر شمالی شدند و از آنجا به سمت اتوبان جلال آلاحمد آمدند.
در آنجا به خاطر شکایت مردم که به پلیس زنگ زده بودند و نسبت به سروصدای دانشجویان اعتراض داشتند، یک ماشین پلیس حضور داشت.
برای برگزاری تجمع از کوی دانشگاه مجوز گرفته بودند؟
تجمع مجوزی نداشت و کاملا خلاف قانون و بدون هماهنگی برگزار شده بود و نیروهای حراست کوی نیز هیچ اقدامی انجام ندادند و بهرغم اینکه از چند ساعت قبل اوضاع را فهمیده بودند اما هیچ برخوردی نکردند.
همانطور که گفتم در خیابان جلال یک ماشین پلیس به خاطر شکایت همسایگان آمده بود و به این دانشجویان تذکر داد که به خوابگاههایتان برگردید، یک عدهای از تجمعکنندگان هم شعار «نیروی انتظامی، تشکر تشکر» سردادند و به کوی برگشتند.
اما هسته مرکزی تجمع که حدود ۸۰ نفر بودند اصرار داشتند که ما داخل کوی نمیرویم و در خیابان میمانیم. این حرکت غیر معمول بود. در گذشته شاهد این بودیم که تجمعاتی برگزار شود اما اینکه تجمعات تا دیروقت در خیابان ادامه داشته باشد، جدید بود. احساس میشد یک خبرهایی است و یک عدهای به دنبال التهابآفرینی هستند.
چه زمانی نیروی انتظامی وارد کوی دانشگاه شد؟
با داخل کوی نیامدن هسته مرکزی تجمع فضا کمی ملتهبتر شد. مسئول کوی با نیروی انتظامی صحبت کرد که شما بروید، دانشجویان هم به داخل کوی خواهند رفت.
در همین حین مشاجرهای نیز رخ داد و فضا ملتهبتر شد. نیروی انتظامی عنوان میکرد که باید دانشجویان به داخل کوی برگردند تا ما نیز برویم. در همین حین که نیروی انتظامی به دانشجویان اعلام میکرد که به کوی برگردند، شعارها تندتر و پرتاب سنگ شروع شد، پلیس اقدام به برگرداندن دانشجویان به کوی کرد. زمانی که پلیس شروع کرد به هدایت دانشجویان به داخل کوی چندنفر از سربازان وارد کوی دانشگاه شدند و دانشجویان نیز چند نفر از آنها را گرفتند، کلاه آنان را به آسمان پرتاب کردند و چند نفر از سربازان را به داخل کیوسک نگهبانی بردند تا آنان را کتک بزنند.
در همین فضای ملتهب که شعارهای تند و سنگاندازی وجود داشت ساعت بزرگ بر روی سردر کوی شکست به همین خاطر فضا ملتهبتر شد و جمعیت بیشتری آمدند.
* سخنان تهییج کننده معاون دانشجویی دانشگاه تهران
در این هنگام که نه نیروی انتظامی میرفت و نه دانشجویان، شعارهای ساختارشکنانهای هم زده میشد. در ادامه معاون دانشجویی دانشگاه تهران آقای سلیمانی آمد و در جمع دانشجویان صحبت کرد اما این سخن وی به دانشجویان که «ما که نشستهایم را میزنند چه برسد به شما که ایستادهاید» فضا را ملتهبتر کرد.
بعد از مدتی آقای حجتی از اعضای دفتر تحکیم وحدت بیانیه پایانی را خواند و اعلام کرد که جوابتان را در مجلس ششم خواهیم داد.
در ادامه آنچه که برای اولینبار اتفاق میافتاد (چراکه در گذشته تجمعات صنفی و سیاسی داشتیم) این بود که در خیابان آتش روشن کردند. در خود کوی چوب و تخته وجود داشته و با روشن کردن آتش جلوی عبور و مرور وسایل نقلیه و مردم را گرفتند که نیروی انتظامی مجبور شد ابتدای خیابان را مسدود کند و تلاش میکرد که دانشجویان را به داخل کوی ببرد. این وقایع تا ساعت ۲ شب ادامه داشت.
خود ما بچههای بسیجی خواستیم که فضا را آرام کنیم و به نیروی انتظامی گفتیم که شما بروید، اما آنان میگفتند چه ضمانتی وجود دارد که دانشجویان به داخل کوی برگردند؟ چند نفر از وزارت کشور و اطلاعات هم آمدند اما قضیه حل نشد.
*اولتیماتوم نیروی انتظامی به دانشجویان/گروگانگیری ۳سرباز
نیروی انتظامی اعلام میکرد تا زمانی که اغتشاش در خیابان باشد ما نیز حضور داریم و چندبار اعلام کرد که دانشجویان به داخل کوی بروند اما شعار دانشجویان تندتر و ساختارشکنانهتر میشد. تا اینکه ساعت ۴ صبح نیروی انتظامی به دانشجویان برای برگشتن به کوی دانشگاه اولیتماتوم داد.
بعد از پایان اولتیماتوم نیروی انتظامی وارد عمل شد و با تجمع کنندگان که حالا آمارشان به ۲۰۰، ۳۰۰ نفر رسیده بود برخورد کرد و آنان را به داخل کوی هدایت کرد، سربازان دانشجویان را به داخل هدایت میکردند و بعد از کوی خارج میشدند اما در این جریان دانشجویان و هسته اصلی تجمع ۳ نفر از سربازان را گروگان گرفتند.
نیروی انتظامی که حالا هم خسته و هم عصبانی بودند اینبار برای آزاد کردن نیروهای خود وارد کوی شد و شروع به گشتن ساختمانهای کوی و دستگیری تجمعکنندگان کرد.
در این میان دانشجویان ساکن ساختمانهای ۱۴ و ۱۵ کوی که خوابگاه بچههای بسیجی و ایثارگر بود بیشترین صدمه را دیدند و کتک خوردند، البته نیروی انتظامی میتوانست کمی با تجربهتر عمل کند. نیروی انتظامی سربازان را پس گرفت و از کوی خارج شد.
*وضعیت آنارشیسم و ملتهب کوی دانشگاه با خروج نیروی انتظامی
وضعیت کوی دانشگاه پس از خروج نیروی انتظامی چگونه بود؟
بعد از اینکه نیروی انتظامی از کوی خارج شد فضای ملتهب دانشگاه تشدید شد و کسانی که هسته اصلی تجمع بودند در کوی دانشگاه آتش روشن کردند و شروع به تخریب در داخل کوی کردند.
در آن شب هیچ کسی کشته نشد البته عدهای بازداشت شدند، منتهی از صبح حادثه افراد دیگری از مکانهای مختلف به کوی دانشگاه آمدند و دیگر کوی از حالت سازمانی خارج شد و حالت آنارشیسم کامل به خود گرفت و هر کسی از هر جایی به سوی کوی دانشگاه حرکت کرد، بعد از این شخصیتهای سیاسی بودند که به کوی میآمدند از جمله عبدالله نوری و فائزه هاشمی و معین و اکبر گنجی. که این فضای ملتهب دستمایهای برای سخنرانی و تحریک کردن دانشجویان شد.
به تدریج فضا به سمتی میرفت که رویکردهای ضدنظام و ساختارشکنانه دیده میشد تا جایی که معترضان با موسویلاری (وزیر کشور وقت) برخورد کردند و عمامه وی را انداختند.
این وضعیت نشان میداد که دیگر اعتراضات دانشجویی مطرح نیست. ما که از بچههای کوی بودیم و افراد را میشناختیم، میدیدم که بعضی افراد اصلا نه دانشجو هستند و نه ساکن کوی دانشگاه و چماق به دست وارد کوی میشدند.
* پروژه کشتهسازی
عناصر روزنامههای زنجیرهای نیز به راحتی به کوی میآمدند و دانشجویان را تحریک میکردند و در همان جا تیتر روزنامههای صبح را اعلام میکردند که ما فردا میزنیم که کوی دانشگاه به خاک و خون کشیده شد و موارد دیگر.
شب ۱۸ تیر انجمن اسلامی دانشگاه تهران اعلام کرد که ۱۹ تیر در جلوی درب دانشگاه تهران تجمع میکنیم و اعتراضمان را اعلام میکنیم. ۱۹ تیر تمام روزنامههای زنجیرهای با تیترهای تند عنوان کردند که کوی دانشگاه به خاک و خون کشیده شده است و تعداد کشتههای این حادثه را ۱۳ نفر اعلام کردند و خبر را به رادیو اسرائیل هم دادند.
بسیج دانشجویی هیچ اقدامی در این زمینه انجام نداد؟
* کمیته عملیاتی بسیج دانشجویی برای مشخص کردن مصدومان حادثه
موسوی: در بسیج دانشجویی کمیته عملیاتی تشکیل دادیم و به دانشجویان مصدوم سرکشی کردیم تا قضیه کشتهسازی را متوجه شویم.
اسامی کشتهشدگان را شورای صنفی دانشکده حقوق اعلام کرده بود و ما دنبال کردیم که ببینیم این افراد واقعا کشته شدهاند یا خیر، چراکه بعضی از آنان رفقای ما بودند و ما نگران شده بودیم. برای مثال یکی از کسانی که اعلام کرده بودند کشته شده، عضو تیم قایقرانی و عضو بسیج دانشجویی بود و به خاطر هیکل درشتی که داشت ما باورمان نمیشد وی کشته شده باشد بعد متوجه شدیم که وی به شهرستان خودشان رفته است.
با پیگیریهای صورت گرفته متوجه شدیم این لیست کشتهشدگان دروغ محض است اما روزنامههای زنجیرهای اعلام میکردند که اینان کشته شدهاند و خواستار جنازه این افراد بودند و پروژه شهیدسازی را دنبال میکردند.
بسیج دانشجویی با صداوسیما همکاری کرد و کسانی که اعلام کرده بودند شهید شدهاند را با کارت دانشجوییشان در صداوسیما نشان داد و تأکید کرد که این افراد زنده هستند.
اما این روزنامهها تأکید داشتند که شب ۱۸ تیر عزت ابراهیمنژاد کشته شده است.
موسوی: آقای عزت ابراهیمنژاد که میگفتند کشته شده اصلا دانشجو نبود و سرباز بود، همچنین شب ۱۸ تیر هم کشته نشده بود بلکه شب ۱۹ تیر به کوی آمده بود و در اغتشاشات هم حضور داشت و در عکسی که روزنامه همشهری از اغتشاشات زده بود، عکس وی مشخص بود که در حال سنگ پرتاب کردن است و البته به صورت کاملا مشکوک کشته شد.
*بخشی از بدنه دولت به آشوب کوی دانشگاه دامن میزد
نقش دولت در کنترل این حادثه چه بود؟
بخشی از بدنه دولت نه تنها اقدامی در کنترل این جریان نکرد بلکه به این ماجرا دامن زد.
لباس شخصیهایی که مطرح میشد، چه افرادی بودند؟
بحث لباس شخصیها افرادی بودند که قبلا ما در بسیج دانشجویی با آنها مشکل داشتیم، کسانی که بدون اینکه سابقه اعتقادی قوی داشته باشند میآمدند در تجمعات شرکت میکردند و در بسیاری از مواقع نیز تجمعات را به هم میزدند که ما به آنان میگفتیم «بازی در دو نقش».
برای مثال در حالیکه ما میدانستیم تجمع طبرزدی را بهم زدن به نفع اصلاحطلبان است و مورد سوءاستفاده آنان قرار میگیرد، این افراد این کار را میکردند. با اینکه مقام معظم رهبری نهی صریح کرده بودند که تجمعات را بر هم نزنید، این افراد چنین اقدامی را میکردند لذا ما به این افراد مشکوک بودیم.
یکی از لباس شخصیها امیر فرشاد ابراهیمی بود. فردی که کاملا به آن مشکوک بودیم و خانواده وی کاملا بیاعتقاد بودند اما ابراهیمی به عنوان نیروی حزباللهی وارد کوی میشد الان هم خارج کشور و ضدانقلاب است.
فرد دیگری که شب ۲۰ تیرماه تیر خورد کیانوش مظفری بود که همدست امیرفرشاد ابراهیمی بود. در گذشته اختلافی به وجود آمده بود و نیروهای حزباللهی مظفری را طرد کرده بودند. مظفری قبل از حادثه کوی دانشگاه با آقای دهنمکی مشاجرهای داشت چرا که مظفری مشکوک کار میکرد.
*انعکاس مشاجره دهنمکی و مظفری در روزنامه صبح امروز
این مکالمه دهنمکی و کیانوش مظفری را روزنامه «صبح امروز» حجاریان درج کرده بود به این عنوان که اینان کیانوش مظفری را تهدید کردهاند.
بعد از مدتی مظفری به وزارت کشور پناهنده شد که این افراد (حزباللهیها) میخواهند من را بکشند. جالب است که این فرد یکی از شبهای حادثه به کوی دانشگاه میآید و آنجا زخمی میشود، اگر این فرد کشته میشد و با توجه به این قصه قبل یک پروژه کشتهسازی شروع میشد که نیروهای لباس شخصی و حزباللهی این را کشتهاند.
این لباس شخصیها افرادی بودند که بازی در دو نقش میکردند. البته بعدها که فضا ملتهب شد و درگیریهایی رخ داد یکسری افراد که در نماز جمعه بودند، به کوی آمدند که ببینند چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است و اوضاع چگونه است. بعدها هم که وضعیت به حالت درگیری درآمده بود بچههای بسیجی آمده بودند.
آیا نیروی انتظامی به دانشجویان تیراندازی هم کرد؟
موسوی: شب ۱۸ تیر نه تیراندازی صورت گرفت و نه کسی کشته شد. تنها زد و خورد بود.
کوی دانشگاه به یک جزیرهای تبدیل شد که وضعیت آنارشیسمی بر آن حکمفرما بود. و جالب اینجاست که در همان وقت دانشگاه تهران برای اغتشاشگران پخت و پز هم میکرد.
* بازهم التهاب بیشتر توسط بخشی از بدنه دولت
در این ماجرا خود دولتیها باید میآمدند اوضاع را جمع کنند و به نیروی انتظامی کمک کنند، اما نهتنها دولتیها کمک نکردند بلکه ماجرا را ملتهبتر هم کردند.
از یک طرف رسانههای منتسب به دولت با تندترین تیترها سخنان تحریککننده مسئولانشان که در داخل کوی زده میشد را منتشر میکردند و رودررویی دانشجویان با نظام را به تصویر میکشیدند و استعفاها را به صورت ویژه پوشش میدادند و اعلام میکردند وزیر باید استعفا دهد. روسای دانشگاهها باید استعفا دهند. تزریق مداوم التهاب را دنبال میکردند.
*خط دهی تاجزاده به آشوبگران
دفتر تحکیم وحدت به عنوان پیاده نظام این افراد در دانشگاهها مدام پمپاژ بحران میکرد. در ادامه عدهای جلوی وزارت کشور رفتند و تاجزاده که معاون سیاسی و امنیتی وزارت کشور است و نقش اصلی را باید در ساکت کردن بحران میداشت، نهتنها این کار را نکرد بلکه نقش اصلی را در دامن زدن به بحران داشت. در جمع معترضان با بلندگو معترضان را تحریک میکرد. یک هماهنگی کامل بین آنان نمایان بود.
حتی اگر نیروی انتظامی هر حرکتی کرده باشد به وزارت کشور برمیگردد و دانشجویانی که در اعتراض جلوی آن تجمع کرده بودند باید به وزارت کشور اعتراض میکردند که نیروی تحت امر تو چنین اقداماتی را انجام داده است. اما به جای این کار، تاجزاده در جمع معترضان سخنرانی میکرد و خطدهی میکند که چکار کنید. این نشان میدهد که یک ارتباط کاملا دو سویهای وجود داشت.
از همان ابتدا مشخص شد که دیگران میآیند از این فضا سوءاستفاده میکنند و فضا دست آنان باقی نمیماند. اینان چون دنبال تز معروف فشار از پایین چانهزنی از بالا بودند، میخواستند سوار موج شوند و نمیخواستند این فضا را از دست بدهند.
* خروج فضا از دست اصلاحطلبان و ورود عناصر ضد انقلاب
وجود عناصر ضد انقلاب از چه زمانی علنی شد؟
از روز یکشنبه و دوشنبه فضا از دست تحکیم وحدت و اصلاحطلبان خارج شد و به دست گروهکهای ضدنظام و برانداز افتاد.
کار به جایی رسید که حتی نگذاشتند رئیس دانشگاه تهران و آقای ابوترابی سخنرانی کنند، در حالی که در همان شرایط یک خانمی بالا رفت و اعلام کرد که پسرش در سال ۶۱ اعدام شده و الان باید انتقام بگیریم.
این وضعیت مشخص کرد که عناصر ضدانقلاب و منافقین که منتظر بودند در زمانی بتوانند به نظام ضربه بزنند وارد صحنه شده بودند.
آنجا برای نخستینبار توهین به مقدسات و رهبری شروع شد که بنده یادم است همانجا من وقتی شعارها را شنیدم نتوانستم تحمل کنم و رفتم میان جمعیت و شعار حمایت دادم که با چوب و سنگ بر سر من ریختند که تا سه چهار روز سر من ورم کرده بود.
بچههای تحکیم وحدت و اصلاحطلبان نمیخواستند از طعمهای که دستشان است کوتاه بیایند و میخواستند به نفع مطامع سیاسی خود استفاده کنند اما در مقطعی متوجه شدند که کار از دست آنان خارج شده است و در کنار آن عناصر دولتی تحت فشار بودند. آقای خاتمی رئیس شورای عالی امنیت ملی کشور بود. باید نسبت به این اغتشاشات جواب میداد و بعد هم از کانالهای مختلف نامههایی نوشته شد که این چه فضایی و چه جوی است؟
ما مدل این اغتشاشات را تنها در منافقین دیده بودیم. آقای خاتمی رئیسجمهور بود و باید نسبت به این وقایع جواب میداد. مردم هم میدیدند که این افراد یک اعتراض ساده نمیکردند بلکه به همه توهین میکردند.
* عبور اغتشاشگران از خاتمی/ شعار مرگ بر خاتمی در دانشگاه تهران
جالب اینجاست برای اولینبار در دانشگاه تهران شعار مرگ بر خاتمی سرداده شد. عدهای شعار مرگ بر خاتمی سردادند. اینجا بچههای تحکیم وحدت و اصلاحطلبان متوجه شدند که بازی از دستشان خارج شده است و باید جور دیگری عمل کنند. دلیل دیگری هم که وجود داشت این بود که بدنهای برای تحکیم وحدت باقی نمانده بود. خیلی از دانشجویان که در کوی دانشگاه بودند از تهران رفته بودند و عناصر تندرویی هم که در دفتر تحکیم بودند از این تشکل حرفشنوی نداشتند.
روز دوشنبه دفتر تحکیم بیانیه داد که ما دیگر در این ماجراها دخیل نیستیم و از طریق دیگری اهدافمان را دنبال میکنیم. بعدها افرادی عنوان شدند مانند علی افشاری و اکبر عطری که دانشجوی دانشگاه تهران نبودند، اعلام میکردند به خونخواهی دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراضات شرکت میکنیم.
* مقام معظم رهبری و آرام کردن فضای جامعه
در رسانههای منتسب به دولت هنوز تیترهای تند و التهاب آفرینی وجود داشت و از اغتشاشگران به عنوان معترضین یاد میکردند.
در اینجا مدیریت خوبی را مقام معظم رهبری داشتند و در سخنرانیشان صف دانشجویان را با اغتشاشگران جدا کردند و اعلام کردند دانشجویان فرزندان ما هستند، بعد هم حرکت دشمن را تبیین و فضا را آرام کردند و نیروهای انقلابی را هم دعوت به صبر کردند.
البته صحبتهای رهبری یک بغض فروخوردهای را هم در مردم ایجاد کرد که مظلومیت نظام را کاملا نشان دهد. فضا مشخص شد که دیگر این اغتشاشات، اعتراض دانشجویی نیست. منتهی هنوز در رسانهها و بخشی از بدنه دولت این حالت وجود داشت که به دنبال روزنهای بودند که از فضا استفاده کنند.
ما بچههای بسیج برای روز دوشنبه ۲۲ تیر مجوز تجمع از وزارت کشور میخواستیم اما وزارت کشور مجوز نداد و عنوان کرد که اگر شما میخواهید تجمع برگزار کنید باید تحکیم وحدت و نهضت آزادی هم در این تجمع حضور داشته باشند، چراکه الان مرز، مرز خشونت و مخالفت با خشونت است و چون دفتر تحکیم و نهضت آزادی هم مخالف خشونت هستند، اینها هم باید در تجمع حضور داشته باشند. ما گفتیم که دفتر تحکیم اصل خشونت را به وجود آورد ما با اینها تجمع مشترک برگزار نمیکنیم و ما اینان را غیرخودی میدانیم.
روز سهشنبه اوج مسائل و اغتشاشات و خرابکاریها بود که شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی اعلام کرد روز چهارشنبه تجمعی در دانشگاه تهران برگزار میشود، روز چهارشنبه ما فکر نمیکردیم که این جمعیت در راهپیمایی یک روز غیرتعطیل حاضر شوند.
البته روز قبل از راهپیمایی خاتمی مصاحبه کرد و رسما اعلام کرد کسانی که در خیابانها هستند اغتشاشگر هستند و مردم اطراف اینها را خالی کنند تا نیروهای امنیتی و انتظامی بتوانند با اغتشاشگران برخورد کنند، دستور برخورد را خاتمی داد. رهبری هم پیام داد و بعد از ۵ روز اعلام کرد که این افراد خسارت به مردم تهران میزنند و باید با این افراد برخورد شود.
راهپیمایی ۲۳ تیر چگونه بود؟
چون ماجرا مسئله دانشجویی بود، از من خواسته شد مجری مراسم ۲۳ تیر شوم، من هم پذیرفتم. البته من تنها حضور مردم در داخل دانشگاه را میدیدم اما بعدها که در فیلمها و عکسها حضور مردم را مشاهده کردم درک کردم که چقدر حضور پررنگ بوده و میتوانم بگویم که از لحاظ حضور و تراکم جمعیت چیزی شبیه ۹ دی بود.
آن روز زاکانی نیز به عنوان مسئول بسیج دانشجویی سخنرانی کرد و موضع دانشجویان را اعلام و مرزبندیها را تعیین کرد.
سخنران اصلی روحانی بود که آن زمان دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی بود و سخنان خوبی را عنوان و فضا را آرام کرد.
افرادی که در ۱۸ تیر مسئولیت داشتند مانند حراست کوی که نتوانستند آن وضعیت را حل کند حال در وزارت علوم سمت گرفته است، نظرتان درباره انتصابات این چنینی چیست؟
آنچه که آن موقع رخ داد این بود که در شروع ماجرا مسئولان دولتی اعم از وزارت کشور و وزارت علوم نه تنها ارادهای برای جمع کردن ماجرا نداشتند بلکه به روشهای مختلف میخواستند ماجرا را داغ کنند.
این مسئله در امتداد تئوری فتح سنگر به سنگر حجاریان و مسئله فشار از پایین و چانهزنی از بالا بود، حتی اگر در کوی دانشگاه اتفاقی نمیافتاد این پروژه را در جای دیگری رقم میزدند.
اینان زمانی مجبور شدند عقب بکشند که کار از دستشان خارج شده بود و خاتمی به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی متهم بود که چرا اقدامی در این خصوص انجام نمیدهد.
البته بعد از ۲۳ تیر تحرکاتشان ادامه داشت و پروژه کشتهسازی را ادامه دادند و میخواستند پیش مراجع بروند.
منتهی کار خوبی که در آن زمان بسیج دانشجویی دانشگاه تهران انجام داد این بود که حادثه دیدگان اصلی کوی دانشگاهها را شناسایی و معرفی کرد و این افراد خدمت مقام معظم رهبری رفتند و نامهای به مراجع نوشته شد مبنی بر اینکه افرادی که ادعا میکنند صدمه دیده حادثه ۱۸ تیر هستند، دانشجوی دانشگاه تهران نیستند.
در حال حاضر همان کسانی که در ۱۸ تیر در وزارت علوم مسئول بودند یا در ایجاد این آشوب نقش داشتند، به عنوان معاون وزیر و مشاور وزیر در وزارت علوم حضور دارند، آیا این وضعیت جای نگرانی ندارد؟
موسوی: قطعا جای نگرانی وجود دارد. عامل اصلی و کسی که جرقه این حادثه را زد (شفیعی) در وزارت کشور مشغول شد.
عناصری که در حادثه ۱۸ تیر بودند از وزارت علوم و کشور خط میگرفتند البته بعضی از این افراد در حال حاضر در وزارت علوم هستند.
ما دیدیم در آن دوران افراد دانشگاهها را وسیلهای برای رسیدن به مطامع سیاسی خود کردهاند. تبدیل کردن تشکلهای دانشجویی به پیاده نظام احزاب. این اتفاق یک بار افتاده و نگرانی از این بابت است و این حساسیت درباره وزارت علوم به خاطر افراد نیست و مسئله سیاسی نیست، بلکه مسئله رویکردهاست.
* آزموده را آزمودن خطاست
مسئله این است که افرادی که در مقاطع مختلف خودشان را نشان دادند و در مقطعی که نظام نیاز به کمک دارد، به جای اینکه بیاید کمک کند و فضا را آرام کند خودش التهاب را افزایش میدهد. این افراد امتحانشان را پس دادند چرا باید از این افراد در موقعیت حساس وزارت علوم استفاده شود؟
افرادی که در فتنه و اجتماعات غیرقانونی صحبت کرده و افراد را تحریک کرده و سازوکارهای نظام را زیر سؤال برده صلاحیت ندارند در چارچوب وزارت علوم جای گیرد. آزموده را آزمودن خطاست. برخی انتصابات را ما مشاهده میکنیم که در همین راستا است. چه تضمینی وجود دارد که دوباره اتفاقات سال ۷۸ رخ ندهد؟
اگر عناصر سیاسی و بعضا با دیدگاههای متعارض با نظام را درون دانشگاهها ببریم معلوم است چه نتیجهای رخ میدهد؟
قشر دانشجویی ما قشر فعال و باهوشی است و به این راحتی اسیر نمیشود. اصلا دانشجو باید سیاسی باشد نگرانی و مسئلهای که اهمیت دارد این است که از این پتانسیل برای اپوزیسیون استفاده شود.
نباید فضای علمی دانشگاهها به قهقرا برود. اینکه رهبری میگوید دانشگاهها باشگاه سیاسی نیست به همین موضوع برمیگردد که کارکرد اصلی دانشگاهها علمی است، مسائل سیاسی فرع بر مسائل علمی است.
رهبری فرمودند «خدا لعنت کند آن دستهایی را که میخواهد دانشجو سیاسی نباشد.» خواست نظام است که دانشجو مطالبهگر باشد. منتها در چارچوب قانون و رعایت حریمها و با رعایت کارکرد آموزش دانشگاه.
دانشجو فعال سیاسی نیست، بلکه مطالبهگر است و باید در چارچوب قانون باشد. در درجه اول دانشگاه باید نماد قانون باشد.
نظر شما