به گزارش نماینده به نقل از تسنیم، شب گذشته گرت پورتر نویسنده، استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی آمریکایی مهمان برنامه راز بود. او نویسندهی کتابی به نام «بحران ساختهشده؛ قصهی ناگفته در مورد هراس از برنامهی هستهای ایران» است که به گفته بسیاری از تحلیلگران یکی از کتب مطرح برای روشنگری حقایق پشت صحنه است.
سیمور هرش یکی از روزنامهنگاران معروف آمریکایی، الیور استون کارگردان فیلمهای قاتلین بالفطره و اسکندر و تعداد دیگری از تحلیلگران نیز از این کتاب و کار تحقیقاتی پورتر تجلیل کردهاند. وی که یکی از افراد مهم و تاثیرگذار در بین آمریکاییان ضد جنگ است در اولین سفر خود به ایران مهمان وزارت امور خارجه بوده است.
پورتر در پاسخ به سوال اول طالبزاده مبنی بر انگیزه وی از نوشتن این کتاب، گفت: انگیزهی اصلی من این بود که آن چیزی که به نظر من دروغین بوده است را روشن کنم. سعی داشتم که با نوشتن این کتاب آن اقداماتی که دولت آمریکا و رسانههای جریان اصلی آنها و جهان غرب انجام می دهند را روشن کنم. داستان پردازی علیه برنامه هستهای ایران از دهه ۱۹۷۰ و یا حتی قبل از آن که توسط رسانه های غرب نشان داده میشود کاملا دروغین و کاملا خلاف واقعیت امر بوده است. در واقع این تصور نتیجهی مجموعهای از شواهد و مدارک بوده است که طی سالها انباشته شده و برنامهی هسته ای ایران را در سال ۲۰۰۶ به گونهای دیگر نشان میدهد. البته تصور ابتدایی من نیز با آنچیزی که رسانهها نشان میدهند تفاوت خاصی نداشت. بعد از آن بود که تلاش برای پیدا کردن اطلاعات درست را شروع کردم. سر نخهای کشف شده من باعث شد که متوجه این موضوع شوم که داستانی که در رسانههای آمریکا گفته میشود دروغین بوده و هیچکس به آن توجهی نداشته است. اگر قرار باشد که اطلاعات به شکل منسجمی منتشر شود پس باید یک کتاب نوشته شود.
وی افزود: اصطلاح "بحران ساخته شده" را برای این مسئله استفاده کردهام تا بتوانم که مسائلی که از سال ۲۰۰۳ تاکنون اتفاق افتاده است را شرح بدهم. دوره ای که با ریاست جمهوری بوش آغاز شد و در دوران اوباما نیز ادامه داشت که در واقع زمان ایجاد یک پرونده اطلاعاتی دروغین در رابطه با موضوع هسته ای ایران بود. این پرونده مدعی شده بود که ایران برنامه ساخت سلاح هسته ای را اجرا کرده (به ویژه سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳) که در واقع مبتنی بر اطلاعات مرموزی بود که در سال ۲۰۰۴ ظاهر شدند و بعد از آن زمان به طور بین المللی توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی وارد پروسه ی سیاسی شد و نقش اساسی در اتهام به ایران داشت.
مجاهدین خلق نقش واسطه در ارائه اسناد دروغین به آژانس اتمی داشتند
این تحلیلگر تصریح کرد: مجموعهی دیگری از اطلاعات در آژانس بینالمللی انرژی اتمی از نوامبر ۲۰۱۱ وجود داشت که اتهامات جدیدی را به ایران اضافه میکرد که در رابطه با سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ بود و بیانگر این بود که ایران حتی بعد از ۲۰۰۳ نیزبه ساخت سلاح های هستهای ادامه داده است. آن چیزی که من در تحقیقی که انجام دادم به آن رسیدم این است که این مدارک و شواهد توسط اسراییل به طور دروغین منتشر شده و قسمت اول شواهد و مدارک به مجاهدین خلق داده شده که بعدها به سازمان اطلاعات داده شود. بنابراین مجاهدین خلق نقش واسطه را در این امر داشتند تا این اسناد به جهان غرب و پروسه ی سیاسی آن وارد شود. پس به این دلیل من این مجموعه را «بحران ساختهشده» نام نهادم که مجموعهای از اسناد ساختگی برای اتهام به ایران ایجاد شده و استفاده شده است.
وی با اشاره به اینکه تعداد کمی از افرادی که اخبار آمریکا را از رسانههای آمریکا دنبال می کنند این کتاب را مطالعه کردهاند، گفت: افرادی که کتاب من را می خوانند در واقع افرادی هستند که به دنبال اخبار رسیده از منابع موثق هستند. بنابراین حداقل من فکر می کنم که خوانندگان این کتاب اقلیتی هستند که در واقع خیلی وابسته و متکی به رسانه های اصلی آمریکا نیستند.
رسانههای جریان اصلی مستقیما با سیاستهای واشنگتن و کاخ سفید همراه هستند
پورتر در تعریف معنی رسانههای جریان اصلی گفت: شباهت ها و تفاوت های بسیاری بین رسانه های اصلی آمریکا در چند دهه ی گذشته و اکنون وجود دارد. در رابطه با شباهتها می توانم بگویم که رسانههای چاپی آمریکا یا همان روزنامهها دارای نقشی سیاسی هستند و در رابطهی مستقیم با افرادی که قدرت را در واشنگتن, کاخ سفید و سازمان های اصلی امنیت ملی آمریکا در دست دارند، قرار دارند. بنابراین این رسانهها در دست این افراد (سی آی ای و ارگان ها امنیت ملی ) هستند. این رسانهها باید در جهت خواستههای دولت و جریان سیاسی دولت حرکت میکردند تا حمایت لازم را داشته باشند. بدون شک این امر در دههی ۱۹۷۰ هم به همین صورت بود. در آن زمان هم رسانههای خبری از همان ابتدا در حمایت از دولت بود.
وی افزود: در رابطه با تفاوت رسانههای خبری دههی ۷۰ و یا حتی ۸۰ با آن چیزی که ما امروز در اختیار داریم می توانم بگویم که امروزه فاکس نیوز را داریم که دارای یک رویکرد تندروست و به وضوح با ایران خصومت دارد و در راستای حمله به ایران عمل می کند و دارای یک خط مشی تند است. جالب این است که سایر شبکههای کابلی مثل MSNBC بیشتر تمایل دارند که منتقد دولت باشند. این امر تاثیر بسزایی روی پوشش خبری مسایل مهم مانند مسئلهی هستهای دارد. در این رابطه من فکر میکنم که این پوشش خبری بسیار یک طرفه خواهد بود.
این تحلیلگر در رابطه با علت انتخاب تصویر جلد کتاب خود، گفت: فکر میکنم این تصویر به بهترین نحو آن چیزی که من میخواهم در کتاب بیان کنم را نشان میدهد. در واقع اصل آن داستانی را که میخواهم را نمایش میدهد. ما در واقع تصویر بنیامین نتانیاهو را داریم که در برابر شورای امنیت سازمان ملل ایستاده و به بمب کارتونی اشاره می کند که نشان دهندهی این است که اسراییل از برنامهی هسته ای ایران میهراسد و موقعیت خود را در خطر میبیند. زیرا ایران به داشتن این بمب هستهای نزدیک و نزدیکتر میشود. بنابراین این تصویر هراس هستهای ایران را نیز به تصویر میکشد. این تصویر همچنین میزانی مزاح را نیز در خود جای داده که نشان دهندهی واقعیت بیرون نیز است.
رسانههای آمریکا در نمایش دروغ هستهای خود بسیار خوب عمل کردهاند
این نویسنده و روزنامهنگار تصریح کرد: واقعیت امر این است که این بحران ساخته شده و جعلی بسیار موفق عمل کرده و تقریبا همهی افرادی که در جهان غرب اخبار رسانهای غرب را دنبال میکنند قانع کرده است. در واقع یک تصویری از موضوع هسته ای ایران ایجاد کرده که جای هیچ سوالی باقی نگذاشته است. بنابراین کار بسیار سختی است که خلاف این قضیه را نشان داد و وارد برخی اخبار رسانهای شد که خلاف آن چیزی است که رسانههای اصلی ارائه میکنند.این امر کار بسیار دشواری است که من طی ماههای اخیر انجام دادم. اینکه وارد برخی رسانههای چاپی و روزنامههای اصلی بشوم در حالی که وارد قضیهای شدهام که تصویر نادرستی از آن در رسانه ایجاد شده است. این سوال هم مطرح میشود که این اطلاعات چگونه به مجاهدین خلق داده شد که به سازمانهای اطلاعاتی آلمان برسد و بعد به آمریکا برسد. این مسئله را بسیار سخت میکند چرا که ما با یک دیوار آهنی روبرو میشویم که نشان دهنده واقعی نبودن اخبار سایر رسانهها است.
گرت پورتر در این بخش از سخنانش افزود: من امیدوارم که بتوانیم کسی را در این سیستم پیدا کنیم که بتواند مشخص کند که اصل داستان چه چیزی است. من بدنبال این مسئله هستم اما از اینکه در این مسیر موفق میشوم مطمئن نیستم. برای صف شکنی در برابر ساختار و اجماع عمومی، یک نفر کافی است. تا بگوید که داستان از این قرار است و باید آن را پوشش دهیم یا کسی که مورد قبول سازمانهای امنیت ملی است میگوید که بله این داستان متقاعد کننده تر از خط سیری است که در حال پیگیری هستیم.
وی با تأکید بر اینکه به مکانهای بسیاری سفر کرده است تصریح کرد: من به شهرهای مختلفی مثل بوستون(کمبریج)، نیو یورک، شیکاگو، ونوار ساحلی شرقی آمریکا نظیر کالیفرنیا سفر کرده ام اما نمیتوانم بگویم که با مردم عادی آمریکا صحبت کردهام چون کسانی که شنونده من بودند با شهروندان عادی فرق داشتند. آنها آدمهای مطلعی بودند که از منابع مختلف، خبرها را دریافت میکردند و نماینده شهروندان عادی به حساب نمیآمدند. من شانس برخورد و صحبت با شهروندان عادی را نداشتم. در حقیقت شنوندگان من، سهم کوچکی از جمعیت آمریکا را داشتند که جزء قشر مطلع آمریکا به حساب میآمدند.
استاد دانشگاه کرنل آمریکا در ادامه سخناش اظهار داشت: این بخش از جامعه آمریکا باقیمانده همان جمعیتی هستند که در دهه ۷۰ به اعتراض علیه جنگ ویتنام برخاستند و یا در تظاهرات چند صد هزار نفری در خیابانها با جنگ عراق مخالفت میکردند. بعد از این، جریانهای مخالف به واسطه مجموعهای از دلایل از هم پاشید که دلیل اصلی آن ناامیدی از مشارکت در سیاست گذاریهای آمریکا بود و اینکه مخالفتهای آنان کاری از پیش نمیبرد. بسیاری از این جمعیت از کار بر روی موضوع "امنیت ملی و مخالفت علیه جنگهای آمریکا" به حوزههای محلیتر نظیر مسئله سلامت و مسکن روی آوردند. بخش کوچکی که راجع به آن صحبت میکنم آن دسته از این جمعیت هستند که از کار بر روی "سیاستهای آمریکا در جهان" دست برنداشتند و میتوان گفت اقلیتی هستند که هنوز متعهد به کار، روی مسائل جهانی آمریکا متمرکز هستند.
وی ادامه داد: اگر این بحران ساخته شده ادامه پیدا کند و مردم آن را بپذیرند -نظیر بحرانی که برای جنگ عراق و سلاحهای کشتار جمعی که در آن ساخته شد- میتواند مشوقی برای سازمانهای مهمی نظیر سیا، ناسا و ارتش باشد تا سیاستهای فعلی خود در قبال ایران را ادامه دهند، از تهدید نظامی در مناطق مختلف استفاده کنند و شرایط موجود در برابر کشورها را تغییر ندهند. از طرفی مشروعیت سیاستهای آمریکا از طرف عموم جلب میشود. پس به نظر من این موضوع از این نظر مهم است که حمایتها در قبال ایران ضعیف میشوند و در برابر آن احتمال ادامه سیاستهای آمریکا قویتر میشود.
گرت پورتر با اشاره به اینکه به عنوان یک چهره دانشگاهی مدت زیادی از جو دانشگاه به دور بوده است گفت: نمیتوانم از تجربه شخصی بگویم اما استنباط و نظر من این است که این چیزها در طول گذر زمان تغییر کرده است و امروزه دانشگاههای آمریکا کمترین تعهد را به گفتمانهای باز و یافتن حقیقت دارند. اگرچه دانشگاههای آمریکا در تلاش برای یافتن حقایق، عالی نیستند اما در گذشته چنین تعهدی برای یافتن حقیقت در دانشگاهها مشاهده میشد. این کاهش تعهد؛ ناشی از بیتفاوتی مردم نسبت به تجمع قدرت و فرصت کمتر برای بیان عقاید است که به دولت قدرت و ایمنی در برابر اعتراضات و آزادی عمل به خواستههای خود را میدهد و آنها تنها خود را در قبال قانونگذاران جناح راستی و خواستههای سیاسی آنان پاسخگو میدانند. در نتیجه؛ جای مناظرات خالی است و جستن حقایق آخرین موضوعی است که دانشگاهیان به دنبال آن میروند.
به مردم آمریکا گفته شده: ایران در دهه۸۰ برای تولید بمب هستهای خود را مجهز کرد
این تحلیلگر هستهای به جملهای که همیشه به مردم آمریکا گفته میشود اشاره کرد و توضیح داد: به مردم گفته شده: «ایران در دهه ۸۰ شروع به جمع آوری تجهیزات برای تولید بمب هسته ای کرد و این دلیل شروع مجدد فعالیتهای هسته ای در این دهه بود». بخشی از این روایت معتقد است که اسناد اندکی وجود دارد که نشان میدهد ظرفیت ساخت بمب هسته ای در زمان جنگ ایران و عراق به دستور آیت الله خمینی ایجاد شده است و این چیزی است که در متون و گفتهها به مردم آمریکا دیده شده است.
آژانس در بازبینیهای خود هیچ مدرکی را در تأیید ساخت بمب هستهای پیدا نکرده است
وی با اشاره به اینکه گفته شده ایران در سال ۲۰۰۳ برنامههای غنیسازی خود را با پوشش برنامههای صلحآمیز به مدت ۲۰ سال از جهان مخفی کرده است و بازنمایی ناقص انجام و تستهای کمی از سانتریفیوژها انجام شده که نشانهای از مخفی کاری ایران به حساب میآید، بیان کرد: وقتی آژانس بینالمللی انرژی هستهای شروع به بازبینی و نظارت کرد؛ آنها با ادعاهایی مبنی بر اینکه ایران در حال غنی سازی اورانیوم بالای ۵۰% هستند، آن را نشانه ای برای تلاش ایران به ساخت بمب هستهای دانستند، اگرچه چنین چیزی را به طور مستقیم بیان نمیکنند. این ایده این طور القا میکند که ایرانیها تجهیزات لازم برای آزمایش سلاحهای اتمی در پادگانهای نظامی را احداث کردهاند. اما همانطور که میدانیم ایران از آژانس دعوت کرده تا تجهیزات را بازبینی کند. اما آژانس از سال ۲۰۰۵ تا کنون با بازبینی از ۱۰ عدد از تجهیزات هستهای به تعداد ۲ بار، هیچ مدرکی در تستهای خود برای چنین ادعایی پیدا نکرده است.
ایران به گوش مردم آمریکا برساند که مدرکی برای تایید ساخت بمب هستهای یافت نشد
استاد دانشگاه کرنل آمریکا با تأکید براینکه دولت ایران باید از طرق مختلف داستان اصلی را به گوش مردم آمریکا برساند، عنوان کرد: ایران باید به مردم آمریکا بفهماند که موضوع این کشور تنها این نیست که ایران بمب هسته ای میسازد. بلکه نفس این توطئهسازی بدون هیچ نشانهای مبنی بر ساخت بمب هستهای، مهم است. این حقیقت که هیچ نشانه ای یافت نشده؛ نادیده گرفته شده است. بنابراین من فکر میکنم معرفی این حقایق موضوع اصلی است. مدرک اینکه این توطئهها از کجا سرچشمه میگیرد مشخص شده است. اینها از اسرائیل و مجاهدین شروع میشود و به سازمان اطلاعات آلمان منتقل میشود و سپس به آمریکا و آژانس میرسد. میشود کامل تعقیب کرد تا به آنها رسید. این داستانی است که باید به گوش مردم آمریکا برسد و اینکار باید سریع انجام شود چون مذاکراتی در حال انجام داریم که آمریکا در آن مواضع سختگیرانهای اتخاذ میکند که برداشتن تحریمها را غیر ممکن کرده است و من درمورد این قضیه مطمئن هستم. پس خیلی سریع باید اقدام شود تا جریانات سیاسی این را در مذاکرات عوض کنند.
اسرائیل مطمئن است که تحریمها علیه ایران باقی میماند
این محقق سیاست خارجه با اشاره به اینکه گزارشات غلط به بوش در زمان رئیس جمهوری وی و این اعتقاد که وی بر حسب حقایق اقدام میکند باعث شد هیچ کس آن را مورد سوال قرار ندهد، تصریح کرد: لابی اسرائیل فشارهای سیاسی را به واشنگتن اعمال میکند. آنها همچنین کاملا مطمئن هستند که تحریمها در جای خود باقی میماند و هیچ تمایلی به عوض شدن ماجرا ندارند و عقب مینشینند تا ایرانیها به دنبال آنها بروند و این خطرناک است. من فکر میکنم که باید جریانات سیاسیِ این مذاکرات را به سرعت عوض کرد و این حقایق با فوریت تمام فاش شود. این حقایق کاملا جدید هستند که من دارم در اختیار جهان میگذارم، فکر میکنم بسیاری از این حقایق را دولت ایران نمیدانسته و مشکل است که این حقایق را چطور به روند مذاکرات وارد کرد و به تفکر دوبارهای در مورد استراتژی نیاز دارد. شاید این قضیه دور میز مذاکره مطرح نشود و در خارج میز مذاکرات انجام شود.
وی ادامه داد: من با آنها راجعبه کتابم و اینکه حقایق مکتوب در آن وارد مذاکرات شود، لابی نکردم. کاری که من کردم سوال و اظهار احتمال برای موضوعات هسته ای ایران و اطلاع رسانی کردن در مورد حقایق موجود بود.
در زمان جنگ ویتنام سرباز آمریکا شدم/چیزی که به مردم آمریکا گفته میشد با واقعیت متفاوت بود
گرت پورتر با بیان اینکه در زمان جنگ ویتنام و زمانیکه آمریکا گروههایی از سربازها را به آنجا میفرستاد من سرباز شدم، ادامه داد: به همین خاطر خواستم اطلاعات بیشتری در مورد این جنگ به دست آورم. من همیشه به موضوعات ملی علاقهمند بودم و بعنوان یک دانشجوی تاریخ به این موضوع بشدت علاقه مند شدم. خیلی زود متوجه شدم که چیزی که به مردم آمریکا گفته میشود با واقعیت، متفاوت است. در نهایت تصمیم گرفتم در زمینه جنگ ویتنام متخصص شوم و نوع زبان استفاده شده را دریابم تا بصورت مشخص به مخالفت با سیاستهای آمریکا بپردازم و در انتها جهان را از حقایق آگاه کنم. خیلی زود در همان زمان به تفحصگر روزنامهها تبدیل شدم و فکر میکنم باید اینکار را ادامه میدادم و یک روزنامه نگار میشدم تا یک دانشگاهی.
دروغ نیکسون در جنگ ویتنام به مردم
این نویسنده با اشاره به حقایق موجود در سال ۱۹۶۹ گفت: در سال ۱۹۶۹ دولت نیکسون و در حقیقت خود نیکسون اعلام کرد که «در صورت خروج نیروهای آمریکایی از ویتنام در چهار سال آینده که در حقیقت دور دوم ریاست جمهوری وی بود، صدها هزار ویتنامی کشته خواهند شد» و این خیلی تاسف بار بود که آمریکا شاهد این جنگ بود. من تحقیق کردم در این مورد و دریافتم که این موضوع واقعیت ندارم و حتی یک احتمال هم نیست. بنابراین من متون زیادی در این مورد نوشتم تا این فرضیه را رد کنم و در حقیقت ماندن ارتش آمریکا از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ خود، باعث کشته شدن صدها هزار ویتنامی شد. من خیلی مفتخرم که چنین فرضیهای را بر اساس حقایق تاریخی نفی کردم.
پشت برنامه اشغال نظامی و جنگ در عراق در نهایت برنامه تغییر رژیم در ایران بود
گرت پورتر در جواب به سوال طالب زاده در مورد اسناد لپ تاپ مرموز که در مورد آن در کتابش نیز توضیح داده است، گفت: یک فصل تمام از کتابم اختصاص به موضوع اسناد مرموز لپ تاپ پیدا کرده است. چرا که آنها درباره برنامه هستهای ایران نقش مرکزی دارند که به صورت موفقیت آمیزی توسط دولت ایالات متحده آمریکا و متحدانش در اروپا و اسرائیل پخش شده است. ابتدای داستان این است که نو-محافظه کارانی که در دولت بوش بودند، آشکارا آرزوهای بزرگی برای تغییر خاور میانه داشتند و قرار شد عراق نقطه آغازین این تغییر باشد، عراق اشغال شود و پایگاههای عظیمی به تصرف دربیاید تا از طریق آنها قدرت نظامی آمریکا در باقی کشورهای خاورمیانه پخش شود. در عمل همین کار را هم کردند. و مطمئنا هدف اصلی آنها ایران بود. برنامه اصلی که در پشت برنامه اشغال نظامی و جنگ در عراق پنهان شده بود، در نهایت تغییر رژیم در ایران بود که نیاز به استفاده از قدرت نظامی آمریکا در عراق داشت. سند این مساله در کتابم است. اولین شهادت مربوط به کسی است که کارمند شورای ملی امنیت ایالات متحده آمریکا بود و در جریان صحبت هایی که در دولت بوش می شد، بود. پس ایران مرحله نهایی این برنامه برای تغییر خاور میانه خواهد بود.
وی افزود: برنامه درعراق این بود که اسنادی ارائه شود تا نشان دهد صدام حسین دارای برنامههای فعالی برای تولید سلاحهای کشتار جمعی هستهای و سلاحهای بیولوژیکی است. به همین دلیل پرونده انحرافی بود. در مورد ایران هم آنها میخواستند کاری مشابه با عراق انجام دهند اما تفاوت این بود که آنها نیاز به فعالیتی به مراتب تخصصیتر از آنچه که در عراق انجام شد، داشتند. چرا که پرونده اصلی که آنها سعی داشتند برای عراق استفاده کنند، ساختگی و بسیار ناپخته بود. مقامات آژانس بین المللی انرژی اتمی با تنها چند ساعت تحقیقات اینترنتی توانستند بفهمند که این غلط است، آن غلط است، این جعلی است. پس سعی داشتند که دقت بیشتری در مورد پرونده ایران به خرج دهند.
ایجاد بخش جدید موساد با هدف تحت تاثیر قراردادنِ افکار جهانی در مورد برنامه هستهای ایران
این محقق سیاست خارجه در ادامه تصریح کرد: در آن زمان جان بولتن معاون وزیر خارجه بود، وی مسئول بخش سلاحهای شیمیایی کشتار جمعی و مسئول بخش ایران بود و در نهایت مهمترین نقطه ارتباطی میان آمریکا و اسرائیل بود. پس تمام این سه فاکتور را در دولت بوش با هم جمع کرده بود، در ژوئن ۲۰۰۳، بولتن یک سفر غیر رسمی به اسرائیل داشت. سفری که بدون موافقت وزارت خارجه بود. در صورتی که می دانید این یک نیاز عادی و طبیعی برای سفر یکی از مقامات رسمی به کشورهای خارجی است. او از حمایت و پشتیبانی معاون رئیس جمهو ، دیک چنی و کاخ سفید برخوردار بود. وی عامل آنها در وزارت خارجه بود. او در ژوئن ۲۰۰۳ به اسرائیل می رود. و با رئیس جدید موساد، سازمان اطلاعات و وظایف ویژه اسرائیل، مائیر دوگان دیدار داشته است. ما فقط در مورد دیدارشان اطلاعات داشتیم و در مورد آنچه که مورد شان بود چیزی نمیدانیم، چرا که هیچ سند دیپلماتیکی از جزئیات گفتگوهای آن دو از طرف سفارت اسرائیل به واشنگتن مخابره نشد. چون بدون مجوز بود، هیچ جا ثبت نشده است. در هر صورت ما میدانیم که چند هفته بعد از آن دیدار غیرمجاز، موساد یک بخش دیگر ایجاد کرد که هدفش تحت تاثیر قراردادنِ افکار جهانی در مورد برنامه هستهای ایران بود.
جزئیات داستان بسیار تکان دهنده "اسناد مرموز لپ تاپ"
گرت پورتر با اشاره به اینکه این یک تقارن قابل تامل است که من نمیتوانم آن را اثبات کنم گفت: عقیده دارم که ارتباطی میان این دو اتفاق و واقعیت وجود دارد. و ما می دانیم که اسناد مرموز لپ تاپ که در نهایت "اسناد لپ تاپ" نامیده میشوند، در سال ۲۰۰۳ ایجاد شده است. این اسناد، اسناد لپ تاپ نامیده میشوند زیرا به رسانههای خبری گفته شد که(براساس ادعای آنها) از لب تاپ یکی از مهندسینی که در برنامه محرمانه تحقیقات هستهای نظامی ایران شرکت داشته است، به دست آمده و وقتی که برای اولین بار توسط دولت بوش علنی شد، این را پوششی برای ارائه اسناد قرار دادند. این اسناد برای کسانی که آنها را بررسی میکردند، بسیار دقیق به نظر میرسید. در ابتدا آنها تحقیقاتی داشتند که نشان از تلاششان برای طراحی مجدد و ساخت موشک شهاب داشت، و بنظر میرسد که با هدف زمینه سازی برای استفاده از سلاح هستهای است. این را در نقشهها اعمال کرده بودند. یک دسته نقشه و شبیه سازی کامپیوتری چیزی بود که بیشترین تبلیغ بر روی آن انجام شد و دولت بوش برایش مانور بسیاری داد. آنها را به نیویورک تایمز و دیگر رسانههای خبری لو دادند که این همان مطالعاتی است که نشان میدهد ایران در تلاش برای استفاده از سلاح هستهای بر روی موشکها با بُرد متوسط است. این یک داستان بسیار تکان دهنده است.
وی با اشاره به دومین بخش مهم از این اسناد گفت: دومین بخش نشان از آزمایشات بر روی خطوط ارتباطی الکترونیکی(EBW) داشتند. اینها آزمایشچاشنیهای انفجاری با شدت بالا بودند و آن چنان که دولت بوش اعلام می کرد، میتوانستند در ساخت سلاحهای هستهای به کار گرفته شوند. و این دومین بخش از مطالبی بود که به عنوان مدرک ارائه شد. سومین مطلب که عجیب نیز هست و ما قصد مطرح کردن آن را داریم، این است: طراحی فرایندی در ابعاد آزمایشگاهی برای تبدیل اورانیم به حالتی که قابل استفاده در غنیسازی، است. مشکل اینجاست که ایران پیش از این هم به فناوری دستیابی به اورانیم غنی شده دست یافته بود. در حقیقت آنها تاسیسات تبدیل را تکمیل کرده بودند. پس چرا باید به دنبال این باشند که با یک طراحی جدیدِ آزمایش نشده، دوباره همه چیز را از اول شروع کنند؟ اینها مهمترین مسائلی بودند که در گزارش سال ۲۰۰۸ آژانس به آنها استناد شده بود.
تناقض مهم میان اسناد و مدارک با برنامه زمانی پرتاب موشکی ایران
این تحلیل گر هستهای اظهار داشت: چیزی که من توانستم نشان دهم این بود که علاوه بر بخشهای کاملا بیمعنا، بقیه موارد نیز بسیار سوال برانگیز بود. و این موضوع نشان میدهد اسناد مشکلات اساسی دارند. اولا اینکه چرا فقط همین سه مورد از اسناد منتشر شده است؟ شما چطور میتوانید برنامه سلاح هستهای را تنها با همین سه مورد تولید کنید؟ این بی معنا است. و چرا مسائلی که درباره ساخت رآکتور منتشر شده است، این قدر خام و ناپخته است که آنها اشتباهات زیادی در آن مرتکب شدند؟ واضح است کسانی که اینها را تایید کردهاند چندان زیرک نبودهاند.
گرت پورتر نویسنده و خبرنگار با اشاره به مصاحبهای در این زمینه گفت: در سال ۲۰۰۸ من مصاحبه ای با دیوید آلبرایت، (محققی که در واشنگتن دی سی یک اندیشکده دارد) انجام دادم. این اندیشکده همیشه در طی ماهها و سالهای متمادی، منادی خطرناک بودن برنامه هسته ای ایران بوده است. با این وجود وی در این مصاحبه گفت کسی که این اسناد را به دقت مورد بررسی و مطالعه قرار داده است به وی گفته که هیچ کدام از این اسناد نمیتوانند معنا و مفهومی داشته باشند، و مفهوم آن این است که آنها چیزی نیستند که ادعا می کنند. پس از آن(همانطور که در کتاب نوشتم) توانستم نشان دهم که در اینجا یک تناقض مهم در میان آن چه که در اسناد و مدارک نشان داده شده و برنامه زمانی پرتاب موشکی ایران وجود دارد.
اولین سر نخ تقلبی بودن اسناد
استاد دانشگاه کرنل آمریکا با نگاه به یکی از معتبرترین مطالعات غیر رسمی که درباره زمان بندی موشک بالستیک ایران صورت گرفته گفت: اعلام شده است که ایران در ماهِ اوت ۲۰۰۴ یک موشک جدیدی را آزمایش کرد که نسبت به نمونههای قبلی متفاوتتر و بسیار پیشرفتهتر بود و معلوم است که سالها برای رسیدن به آن تلاش کرده زیرا طراحی موشک جدید نیاز به سالها مطالعه دارد. پس این ها، بسیار قبلتر از اسناد ادعا شده صورت گرفته است. این ایراد و تناقض میان آن چه که در اسناد و مدارک آمده و آن چه که از منابع مستقل و موثق میدانیم وجود دارد. این اولین سر نخی بود که از آن فهمیدم اسناد تقلبی هستند. سرنخ دیگری هم وجود دارد مربوط به یک شرکت ایرانی که میگویند به این اسناد مرموز لپ تاپ در زمینه نقشه فرآیندِ تبدیل اورانیوم در ابعاد آزمایشگاهی، مرتبط است. با استناد به همین ها گفته شده برنامه ساخت سلاح هسته ای ایران وجود دارد. اما اسم رمزی که به این پروژه فرعی داده شده است، ۱.۱۵ میباشد. این یک پروژه واقعی بود که هیچ ارتباطی با فعالیتهای نظامی و وزارت دفاع نداشت. بلکه پروژه را سازمان انرژی صلح آمیز اتمی راه انداخت و آن اسم رمز را برگزید و قرارداد را به آن شرکت داده بود.
وی افزود: من توانستم دومین تضاد میان برنامه زمان بندی و آنچه را که در اسناد و مدارک ارائه میشود، بیابم. من با آلی هاینونن، کسی که از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸ مدیر بخش نظارتیIAEA بود به چالش بکشانم. از وی پرسیدم که چگونه این تضاد را توضیح میدهی؟ او گفت : چه کسی به تو گفته است که این قرارداد توسط AEOI در سال -۱۹۹۹- ۱۹۹۸ بسته شده است؟ من به او گفتم در گزارش شما در سال ۲۰۰۸ موجود است. و او اصلا متوجه نشده بود. او آنقدر مطلع نبود، تا بتواند این مساله را درک کند. پس من توانستم دو تضاد بنیادین را در مورد این اسناد بیابیم و نتیجه بگیریم که ساختگی اند. و هاینونن هم نتوانست هیج کدام از آن ها را توضیح دهد.
بسیار مشتاقم یک ناشر ایرانی کتابم را به فارسی ترجمه کند/امیدوارم بتوانم پیام کتابم را در ایران برای یک همگرایی انتقال دهم
گرت پورتر نویسنده و محقق سیاست خارجه در پاسخ به سوال نادر طالب زاده در مورد میزان تمایل به سفر به ایران و دیدن مردم این کشور یا دیدار با برخی از مسئولین ایرانی(بعد از نگارش کتابی در مورد دروغهای گفته شده) گفت: من بسیار مشتاق بودم که به ایران بیایم، خصوصا در این ماه که مذاکرات در جریان هستند، و در حال رسیدن به انتهای فرجه داده شده در بیستم ژوئیه هستیم، من میدانم این موقعیت بسیار مهم و حساس است. امکان دستیابی به یک تفاهم در مذاکرات، میتواند سیاست آمریکا را تغییر دهد، و این اولین چیزی بود که من برای آمدن به ایران در این زمان به آن میاندیشیدم.
وی افزود: مساله دیگر این بود که من امیدوار بودم بتوانم کسانی را که مایل هستند به من کمک کنند تا پیام این کتاب را به بیرون انتقال دهم، بیابم. این میتواند یک همگرایی جالب توجه باشد که این کتاب و اطلاعاتش قابل دسترسی باشد. به زودی این مذاکرات به نقطه اوج خود میرسد، که من فکر می کنم تمام اینها یک موقعیت بسیار جالب و مهیج را ایجاد میکند. من بسیار مشتاقم تا کتابم به فارسی ترجمه شود، یکی از مسائلی که امیدوارم بتوانم انجام دهم این است که یک ناشر ایرانی برای انجام این پیدا کنم.
نظر شما