به گزارش نماینده به نقل از دیدبان، انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ به نوبه خود یک نقطه تاریخ ساز برای کشور و نگاه ها به شورای نگهبان و بالتبع برای خود این شورا بود. انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ به اذعان بسیاری، مهم ترین بخش آن مسئله تأیید صلاحیت ها توسط این شورا بود. آن هم با حضور چهره های متفاوت و مهم کشور.
شورا اما از این آزمون بزرگ با موفقیت بیرون آمد. تصمیمات این شورا هر چند بسیار شوکه کننده برای بسیاری از افراد بود، اما برای بسیاری از دوستداران نظام و مردم ایران اسلامی، تصمیماتی شجاعانه بود و پیامی نیز برای بسیاری از بدخواهان و خارج نشینان بود که شورای نگهبان، تنها و تنها نگهبان شرع و قانون اساسی است و ملاحظه هیچ کس را نمی کند.
آغاز ماجرا
روزهای ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ که فرا رسید گمانه زنی ها از تصمیم مشهورین برای ثبت نام ریاست جمهوری پایان یافت. بسیاری آمدند و ثبت نام کردند؛ در این میان اما برخی چهره ها نفس حضورشان اهمیت داشت و به عبارتی به چشم می آمد.
آیت الله هاشمی رفسنجانی، حجت الاسلام حسن روحانی، محمدباقر قالیباف، سعید جلیلی، علی اکبر ولایتی، حداد عادل، محمدرضا عارف، محسن رضایی، اسفندیار رحیم مشایی، حجت الاسلام ابوترابی فرد، کامران باقری لنکرانی، منوچهر متکی، مهندس سعیدی کیا، سیدمحمد غرضی و علیرضا زاکانی تنها برخی این نامزدهای سرشناسی بودند که وارد عرصه رقابت برای انتخابات ریاست جمهوری شدند و با حضور در تالار وزارت کشور ثبت نام کردند.
شروعی برای تحت فشار قرار دادن شورای نگهبان
از همان روزهایی که بحث نامزد شدن افراد مختلف به گوش می رسید، گمانه زنی درباره احتمال رد صلاحیت برخی از نامزدهای احتمالی نیز نقل محافل بود. این گمانه زنی ها بیشتر حول سه تن بود؛ آیت الله هاشمی رفسنجانی، اسفندیار رحیم مشایی و کامران باقری لنکرانی.
این سه نامزد نیز تا حدودی و – آن طور که بعدها شنیده شد – با شکل های مختلف دریافته بودند که احتمال رد صلاحیت آنان وجود دارد. اما هر سه با سه پشتوانه مختلف پای به این عرصه گذاشتند. پشتوانه هایی که گمان می رفت شورای نگهبان در برابر هیچ یک نخواهد ایستاد و ناگزیر از تایید صلاحیت هر سه خواهد بود. این در حالی بود که تقریبا در تمام دیگر نامزدهای ثبت نام کرده، چنین پشتوانه هایی به چشم نمی خورد.
آیت الله هاشمی اما در کنار این دو نفر چهره دیگری بود و به هیچ وجه وزن او قابل مقایسه در کنار این دو نبود.نام آیت الله هاشمی رفسنجانی کافی بود تا هیچ کسی تصور نکند که شورای نگهبان ممکن است در برابر او بایستند و به دلایل مستند او را رد صلاحیت کند. با این حال شورا تصمیمات قاطعی در برابر آنان اتخاذ کرد.
تجربه بزرگ برای هاشمی و درسی بزرگ تر برای دیگران
هاشمی رفسنجانی به دلایلی تا آخرین لحظات ثبت نام در ستاد انتخابات وزارت کشور حضور پیدا نکرد و در لحظات پایانی – شاید – به طور اتفاقی با اسفندیار رحیم مشایی همزمان وارد ستاد انتخابات شدند. چینش نحوه حضور هاشمی رفسنجانی در ستاد انتخابات به نحوی بود که شرایط به گونه ای چیده شود تا شورای نگهبان جرأت رد صلاحیت وی را پیدا نکند.
شخصیت ویژه خود آیت الله هاشمی رفسنجانی از یکسو، زمینه سازی رسانه ای چندین ماهه از سوی رسانه های حامی وی از سوی دیگر، ایجاد حس – شاید کاذب – احساس نیاز به حضور هاشمی در انتخابات برای پر شور شدن انتخابات، معرفی هاشمی به عنوان تنها حامی کشور از سوی رسانه های همسو با وی و در نهایت زمینه سازی برای حضور چندین هوادار در ستاد انتخابات کشور تا نشان دهد مردم به شدت حامی هاشمی رفسنجانی هستند، ابعاد چیده شده برای حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات و زمینه سازی برای تایید صلاحیت وی بود.
با این حال، عده ای از تحلیلگران منصف که تلاش داشتند ورای نام ها، به بررسی صلاحیت های نامزدها بپردازند، بر این عقیده بودند که هاشمی رفسنجانی صلاحیت بر عهده گرفتن ریاست جمهوری کشور را ندارد. سن بالای هاشمی و عدم توانایی جسمانی برای بر عهده گرفتن مسئولیت سنگین نخستین مقام اجرایی کشور، و برخی بیماری ها از استدلال های این افراد برای احتمال رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی بود.
با این حال مسلم بود که رد صلاحیت هاشمی برای بسیاری چالش بر انگیز و محل تامل بسیاری خواهد بود. این اتفاق می توانست خوراک رسانه ای برای ضد انقلاب نیز فراهم کند که نظام حتی هاشمی را هم قبول ندارد و آنان برداشت خود را از این اتفاق خواهند داشت. تمامیت خواهان داخلی نیز از آن تعابیر متفاوتی خواهند داشت. این اتفاق برای جامعه نیز شوکه کننده خواهد بود و نیاز بود در صورت رخداد این اتفاق، به خوبی ماجرا تبیین شود و واکنش هاشمی نیز به گونه ای نباشد که آب به آسیاب دشمن بریزد.
شورای نگهبان کار حساس بررسی صلاحیت ها را آغاز کرد و هنگامی که اسامی تایید شدگان اعلام شد، خبری از نام هاشمی رفسنجانی نبود. نگاه های مغرضین منتظر بود تا هاشمی بیانیه تندی بدهد و فتنه گران نیز استفاده خود را از این اتفاق ببرند. دوستداران انقلاب و نظام و دوستداران واقعی هاشمی رفسنجانی نیز در انتظار تبعیت هاشمی از قانون و حتی تشکر از شورای نگهبان بودند.
با این حال اما هاشمی راه میانه را انتخاب کرد و هر چند که باعث شد ضد انقلاب به اهداف خود نرسد، اما خواسته دوستداران انقلاب و نظام را نیز چندان فراهم نکرد. هاشمی راه میانه بین دو راه مذکور را برگزید هر چند که راه صواب انتخاب راه میانه نبود.
شورای نگهبان با این تصمیم انقلابی خود ثابت کرد در راه حفظ و رعایت قانون، خود پیشگام است و حاضر شد به قیمت رد صلاحیت قانونی هاشمی رفسنجانی، تهمت های بسیاری را به جان بخرد ولی از قانون تخطی نکند. این تصمیم شورای نگهبان یکی از انقلابی ترین تصمیمات تاریخ این شورا بود. شورا می دانست این اقدام سبب خواهد شد که بسیاری از ضد انقلاب و ... تهمت های گذشته خود علیه نظام و شورا را افزایش دهند اما حاضر نشد مصلحت سنجی کرده و قانون را به پای نام اشخاص ذبح کند.
اسفندیار رحیم مشایی
احتمال رد صلاحیت مشایی بسیار بیشتر از آیت الله هاشمی رفسنجانی بود. با این حال این دو تلاش کردند تا نشان دهند در صورت تایید صلاحیت دو قطب اصلی انتخابات خواهند بود و حضور دیگر نامزدها اهمیتی ندارد؛ برای همین بود که «شاید» به طور اتفاقی (!) برای ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری همزمان وارد وزارت کشور شدند.
زمینه سازی به گونه ای انجام شده بود که هواداران دو نامزد نیز در ستاد انتخابات وزارت کشور حضور داشته باشند تا شورا تحت فشار قرار بگیرد که برای رقم زدن حماسه سیاسی و ایجاد شور و حرارت در انتخابات و داشتن انتخاباتی با حضور جمعیت عظیم، باید این دو تن را تایید صلاحیت کند.
مشایی اما یاوری داشت که هیچ گاه او را تنها نگذاشت. محمود احمدی نژاد تصمیم گرفت برای حمایت از مشایی بعد از هشت سال خدمت در ریاست جمهوری، یک روز مرخصی بگیرد و با حضور در وزارت کشور هم ارادت بسیار ویژه خود به مشایی را بار دیگر به همگان نشان دهد و بگوید که « احمدی نژاد یعنی مشایی و مشایی یعنی احمدی نژاد»! و از سوی دیگر شورای نگهبان را تحت فشار قرار دهد که باید صلاحیت مشایی به هر قیمتی تایید شود. چون اولا رئیس جمهور کشور حامی مشایی است و آنقدر به او ارادت و اعتماد دارد که کار خطیر ریاست جمهوری را برای همراهی با مشایی برای ثبت نام در ریاست جمهوری رها می کند؛ دیگر اینکه به آنها بگوید – با توجه به زمینه چینی صورت گرفته در زمان ثبت نام – که تنها کسی که می تواند در برابر هاشمی رقابت کند، مشایی است و شورا هم مشایی را به هاشمی ترجیح می دهد. حال آنکه هر دوی این تحلیل های آقای رئیس جمهور غلط بود. در ضمن رئیس جمهور فراموش کرده بود که پیش تر نیز ۱۱ روز به مرخصی رفته بود و این نخستین مرخصی او نبود.
شورا در برابر نامزد احمدی نژاد نیز کوتاه نیامد و هنگامی که به این نتیجه رسید که مشایی صلاحیت ریاست جمهوری را ندارد او را رد صلاحیت کرد تا نشان دهد در راه اجرای قانون ملاحظه هیچ کس را نمی کند، حتی محمود احمدی نژاد که روزی به قول برخی ها از جمله محبوب ترین افراد برخی از اعضای شورا بود.
در روزهایی که خیلی ها پیش بینی می کردند اگر مشایی رد صلاحیت شود، احمدی نژاد دست به رفتارهای تحریک آمیز و دشمن شاد کن خواهد زد، و به همین خاطر شورا باید کوتاه بیاید، دو اتفاق مهم افتاد؛ اول اینکه مشایی رد صلاحیت شد؛ دوم اینکه احمدی نژاد نیز نقشه ها و خیالات دشمنان و ضد انقلاب را نقش بر آب کرد و در مجامع عمومی کمتر سخن از رد صلاحیت گفت و به ادامه دوران ریاست جمهوری خود پرداخت؛ او هر چند معتقد بود مشایی نمی بایست رد صلاحیت می شد اما با این حال آرام رفتار کرد و اتفاقی که به سود فتنه گران باشد، نیفتاد.
کامران باقری لنکرانی
باقری لنکرانی، از وزرای خوش نام دولت اول محمود احمدی نژاد بود؛ او در روزهای نزدیک به ثبت نام، به عنوان نامزد نهایی جبهه پایداری و آیت الله مصباح یزدی معرفی شد. از این رو باقری لنکرانی به عنوان نامزد ریاست جمهوری در ساختمان وزارت کشور حاضر شد و ثبت نام کرد.
به گزارش دیدبان پیش از ثبت نام و پس از آن، حمایت های آتشین آیت الله مصباح یزدی از باقری لنکرانی فزونی یافت و جبهه پایداری نیز با وجود ثبت نام نامزدهایی همچون دکتر حداد عادل و دکتر علیرضا زاکانی باز هم بر حمایت خود از باقری لنکرانی تاکید می کرد. در این بین اما در روز آخر ثبت نام، و لحظاتی پیش از حضور همزمان هاشمی رفسنجانی و مشایی، اتفاق شوکه کننده دیگری نیز رخ داد و آن همانا ثبت نام دکتر سعید جلیلی مسئول پرونده هسته ای ایران و دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی بود.
این اتفاق برای بسیاری شوک آور بود و برای جبهه پایداری شوکه کننده تر بود. حال این جبهه باید تصمیم می گرفت که همچنان از لنکرانی حمایت کند و یا روی به جلیلی بیاورد؛ آن هم در شرایطی که به تصریح بزرگان این جبهه، دلیل روی آوردن پایداری به لنکرانی عدم استقبال سعید جلیلی برای حضور در انتخابات بود. حال شرایط پیچیده شده بود. حمایت های بسیار ویژه آیت الله مصباح یزدی از باقری لنکرانی حتی بعد از ورود جلیلی نیز ادامه یافت و ایشان بر اصلح بودن لنکرانی تاکید می کردند.
جبهه تصمیم نهایی را گرفت و اعلام کرد با وجود جلیلی هم باز از لنکرانی حمایت خواهد کرد. در این بین تحرکاتی از سوی علیرضا زاکانی آغاز شد تا نامزدهای جبهه انقلاب اسلامی متفرق نشوند اما علیرغم حمایت های ظاهری این نامزدها، اتفاق خاصی نیفتاد.
حمایت ویژه پایداری ها و حمایت بسیار ویژه و خاص آیت الله مصباح یزدی از باقری لنکرانی، شرایط سختی بوجود آورده بود و خیلی ها گمان می کردند که باقری لنکرانی نیز به خاطر حمایت ویژه آیت الله مصباح رد صلاحیت نخواهد شد. اما اتفاق دیگری رخ داد. درست در آخرین لحظات اعلام نتایج بررسی صلاحیت ها، باقری لنکرانی اعلام کرد که به نفع جلیلی کنار می رود.
این کنار رفتن برای بسیاری جای تعجب بود؛ اینکه چرا لنکرانی طی یکی دو هفته بررسی صلاحیت ها انصراف نداد و به یکباره و درست در آخرین لحظات به نفع او کنار رفت. به همین دلیل این احتمال با قوت بالا مطرح شد که صلاحیت لنکرانی نیز به دلایلی احراز نشده و به همین دلیل پیش از اعلام نهایی نتایج، انصراف داده است. در صورت صحت این احتمال – که بنابر تحلیل ها این احتمال صحیح می نمود – نشان می داد که شورای نگهبان در برابر نام فرد بزرگی چون آیت الله مصباح یزدی نیز کوتاه نیامده و علیرغم حمایت های بسیار ویژه ایشان از باقری لنکرانی، وی را فاقد صلاحیت ریاست جمهوری تشخیص دادند.
سعیدی کیا، زاکانی و ...
البته در این میان کسان دیگری نیز بودند که صلاحیت آنان توسط شورای نگهبان احراز نشد و فرصت حضور در عرصه انتخابات ریاست جمهوری را نیافتند. افرادی چون مهندس سعیدی کیا، دکتر علیرضا زاکانی و منوچهر متکی از جمله شاخص ترین ها بودند.
برخی از این افراد تعهد انقلابی و توانمندی بسیار بیشتری از برخی رد صلاحیت شدگان فوق داشتند اما چون مانند آیت الله هاشمی رفسنجانی قدرت ویژه ای نداشتند و یا چون دو تن دیگر حامی ویژه ای مانند محمود احمدی نژاد و آیت الله مصباح نداشتند، چندان به چشم نیامدند. با این حال رفتار سایر بازماندگان مخصوصا مهندس سعیدی کیا و دکتر زاکانی نمونه مثال زدنی یک برخورد متعهدانه و انقلابی با مسئله رد صلاحیت بود. ایشان نه تنها حتی ابراز ناراحتی و نارضایتی نکردند، که از شورای نگهبان نیز تشکر کردند و برای نامزدهای احراز صلاحیت شده آرزوی موفقیت کردند.
پایان ماجرا
انتخابات ریاست جمهوری در ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ با کمال پرشوری و هیجان برگزار شد. این انتخابات چنان که عده ای سعی کردند رفتار شورای نگهبان را مغایر با اصل حماسه سیاسی و مصلحت سنجی بخوانند نیز نشد؛ آنانی که می گفتند عدم احراز صلاحیت مشهورین فوق الذکر به حضور مردم در انتخابات صدمه خواهد زد.
حال آنکه به همت مردم سایر نامزدها، انتخابات بسیار هم پر شور بود و یک حماسه سیاسی ویژه رقم خورد؛ آن هم در روزهایی که ضد انقلاب انتظار داشتند در اولین انتخابات ریاست جمهوری پس از فتنه ۸۸، جمعیت بسیار کمی در آن شرکت کنند؛ اما مردم نشان دادند اعتماد ویژه ای به نظام و رهبری انقلاب دارند. حاصل این حماسه سیاسی نیز انتخاب حجت الاسلام دکتر حسن روحانی به ریاست جمهوری کشورمان بود.
شورای نگهبان نیز در خرداد سال ۱۳۹۲ نشان داد که در راه اجرای قانون ملاحظه هیچ کس را نخواهد کرد؛ خواه آیت الله هاشمی رفسنجانی و آیت الله مصباح یزدی باشند و خواه محمود احمدی نژاد.
نظر شما