به گزارش نماینده به نقل از جهان؛"سینما"به عنوان یکی از ابزارهای مهم فرهنگی به یکی از چالشهای مهم در دولتهای مختلف و بعد از انقلاب تبدیل شده است. اوج آن در سالهای اخیر، منجر به بسته شدن خانه سینما شد. در همین زمینه حاصل بخش قابل توجهی از سینمای ایران حضور فعال برخی کارگردانان جوان در جشنواره های خارجی، حاکم شدن تفکرات لیبرالی بر سینما، تولید فیلمهای تلخ و مروج اباحه گری و سینمای خنثی بود که به یکی از چالشهای جدی طیف های انقلابی و مسؤولان سینمایی در دولتهای مختلف بدل شد.
هر چند با وجود جشنواره عمار بخش اندکی از نگرانی ها رفع شد اما به نظر می رسد سینمای ایران برای رسیدن به یک سینمای موثر و انقلابی راهی طولانی دارد. به همین منظور با «جمال شورجه»، از جمله کارگردانها و تهیه کننده های سینمای ایران که در آثارش دغدغه انقلاب و دفاع مقدس را می توان دید، به گفتگو نشستیم تا با مروری بر سینمای قبل از انقلاب، آنچه طی ۳۰ سال گذشته در سینمای انقلاب اتفاق افتاده است را بررسی کنیم.
از تأثیرگذارترین آثار سینمایی جمال شورجه فیلم «نفوذی» است که تهیه کنندگی آن را به عهده داشته است. وی فیلم های سی و سه روز (۱۳۸۹) یاسهای پنهان (۱۳۸۸) وعده دیدار (۱۳۸۲) باشگاه سری (۱۳۷۷) خلبان (۱۳۷۶) دایره سرخ (۱۳۷۴) عبور از خط سرخ (۱۳۷۴) حماسه مجنون (۱۳۷۱) لبه تیغ (۱۳۷۱) عملیات کرکوک (۱۳۷۰) شب دهم (۱۳۶۸) و روزنه (۱۳۶۷) را کارگردانی کرده است.
-سینما از زوایای مختلف قابل بحث است. بخصوص اینکه سینمای ایران از بعد انقلاب تا کنون دچار تحولات گوناگونی شده است و بنظر می رسد در هر دولت بدون درنظر گرفتن یک سیاست کلی تنها بر اساس سلیقه رفتار شده است. قبل از اینکه به سینمای انقلاب بپردازیم شاید بد نباشد کمی از سینمای قبل از انقلاب بگویید خصوصا اینکه برخی از سینماگران قبل از انقلاب در سالهای بعد به طیف انقلابیون پیوستند! سینما چگونه بود که امام گفتند ما با سینما مخالف نیستیم با فحشا مخالفیم؟
پیش از انقلاب سینمایی داشتیم که ویژگی آن فساد و فحشا بود. سینما قبل از انقلاب برای هدایت افکار عمومی و با گرایشهای غرب گرایانه تحت سیطره و نفوذ شاهنشاهی ایران بود. از طرف دیگر به نوعی به دنبال مذهب زدایی از جامعه ایران بود. حتی در آن زمان آثاری هم داشتیم که حق، دین و تشیع را به سخره می گرفتند.
در کنار این سینما یک سینمای خنثی و غفلت آلود هم داشتیم که به آن فیلمفارسی می گفتند. سینمایی که انسانها را از آنچه در اطراف می گذشت دور می کرد. این سینما بنا داشت تا مردم را از استبداد و وابستگی ها غافل کند تا سرگرم خوشگذرانی ها و تفریحات سطحی شوند.
البته یک تعداد سینماگر متفکر هم داشتیم که برای طبقه خاص جامعه فیلم می ساختند. البته معدود فیلمهایی هم بودند مانند "گاو" و "سفر سنگ" که تغییرات در جامعه را نشان می داد و به نظر می رسد که حکومت با این افراد سر عناد نداشت چون مخاطب بسیار خاصی داشتند. این سینمایی بود که ما پیش از انقلاب داشتیم و عمدتا در جهت افکار نظام شاهنشاهی بود.
-سینمای بعد از انقلاب چگونه بود؟ این طیف بندیها فارغ از فحشا و... همچنان در سینمای انقلاب بود؟ چون به نظر می رسد این پدیده سینمای خنثی همچنان گریبان سینمای ایران را گرفته است.
زمانی که انقلاب شد تعدادی اثر ضعیف و سطحی ساخته شد و تفکری بر سینما حاکم شد. برخی از مدیران که تربیت شده غرب بودند و برخی از جبهه های روشنفکری و لیبرال مذهبی مانند نهضت آزادی بر جامعه حاکم شدند و سکان سینمای ایران را در دست گرفتند.
در مقابل اوایل انقلاب توده ای از بچه های مذهبی شروع به آموزش سینما می کنند که البته تدبیر جامعه روحانیت بود. به هر حال سکان سینما پیش از انقلاب یا در دستان توده ای ها بود یا یک عده لیبرال های پیشانی مهر خورده یا فراماسونرها یا بهایی ها فعال بودند. این افراد در سینمای ایران در بعد از انقلاب رخنه داشتند و کار می کردند. تا اینکه بعد از آن مدیران کشور و اهل فرهنگ ما به این فکر افتادند که این نسل باید تغییر کند و افراد انقلابی و مذهبی و جوان وارد فعالیت شوند و هم تولیدات را به دست بگیرند و هم مدیریت را.
به نظرمی رسد در زمان جنگ همچنان سینما از دست انقلابیون خارج است.
جنگ تحمیلی که پیش می
آید، بخش عمده ای از جامعه درگیر آن می شود و سینما در آن زمان یعنی زمان مهندس موسوی در دست عده ای روشنفکر که در سینمای شاهنشاهی هم فعال بودند می افتد. از سویی دیگر آقای انوار در راس سینمای کشور قرار می گیرند و بنیاد سینمایی فارابی که قبل از انقلاب در اختیار فرح بود تحت پوشش وزارت ارشاد قرار می گیرد و تغییر ماهیت می دهد. یعنی مدیریت فکری سینما را فارابی در اختیار می گیرد با مدیریت آقای بهشتی و مدیریت سخت افزاری در اختیار آقای انوار و معاونت سینمایی وزارت ارشاد قرار می گیرد. این مدیریت تقریبا یک دهه توانست سینما را به یک نظمی برساند و هدفمند کند.
-در این زمان بچه های انقلابی و حتی کسانی که پیشینه سوئی نداشتند هم وارد بازار می شوند. اما همچنان میدان از دست این افراد خارج است. چه کسانی در آن مقطع بدنه سینما را اداره می کردند؟
این گروه فکری که عرض کردم یک دهه سینما را بدست می گیرند و نگاه لیبرالهای مذهبی بر سینما حاکم می شود و در این زمینه فیلمهایی هم تولید کرده بودند از جمله فیلمهای که آقای محمدعلی نجفی و ... تولید می کردند. حتی جشنواره فجر دهه ۶۰ هم توسط همین افراد مدیریت می شود. البته یک دهه سینمای ایران نظم می گیرد و سینماگران هم بخشی با این نگاه تربیت می شوند و بخشی از سینماگران هم در میادین جنگ سینما را آموزش می بینند مانند حاتمی کیا، تبریزی و ملاقلی پور و خود ماها هم در دوران دفاع مقدس سینما را بطور جدی پیگیری کردیم. بنابراین بخشی از سینما متولد می شود که زاییده دفاع مقدس بود.
-از چه زمانی طیف های سینمایی و گرایشات سینمایی علنا خود را نشان می دهند. افرادی مانند کیمیایی و مهرجویی که از فیلمسازان قبل از انقلاب بودند هم وارد عرصه می شوند.
البته در مقطعی که نگاه ملی بر جامعه حاکم بود برخی هم که پیشینه بدی نداشتند به این جماعت اضافه شدند مانند آقای کیمیایی، مهرجویی، بیضایی و دوستان دیگر. تعدادی هم تربیت شده های سینمای آزاد قبل انقلاب بودند که به این گردونه اضافه شدند مانند آقای قاری زاده، صباغ زاده و... تعدادی هم از دانشکده صدا و سیما و دانشکده دراماتیک وارد سینما شدند. در این زمان سینما سر و شکل می گیرد و دسته بندیهایی هم بین سینماگران شکل می گیرد و گرایشهای فکری سینماگران هم مشخص می شود؛ تعدادی کارگردان روشنفکر هم در این عرصه حضور دارند و شاگردانی که این افراد تربیت کرده اند هم وارد عرصه می شوند.
- به نظر می رسد در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی گرایشات سیاسی هم در سینما وارد می شود و کم کم فیلمها رنگ و بوی سیاسی هم می گیرد.
در دهه ۷۰ که جنگ تمام و دوره سازندگی آغاز شد به این کارگردانهایی که عرض کردم گرایشات سیاسی هم اضافه می شود. یک جبهه روشنفکرزدگی در میان سینماگران شکل می گیرد و فیلم برای جشنواره های خارجی و جشنواره هایی که گرایشات سیاسی دارند ساخته می شود.
-مشخصا چه کسانی این تفکرات را وارد سینمای انقلاب کردند؟ افراد جدید و تربیت شده بودند یا نه اینها افرادی بودند که پشت پرده حضور داشتند؟
این افراد کسانی بودند که در دهه ۶۰ با توجه به اینکه نتوانستند از لحاظ فکری کار کنند و در دهه ۷۰ از جلوی دوربین به پشت دوربین ها و به اصطلاح به پشت صحنه می روند. این نسل، دانش آموختگان خودشان را تربیت کرده بودند. حتی کسانی که در یک مقطع به افرادی مانند آقای بهشتی، ریاست وقت بنیاد فارابی وصل بودند در این دوره هم ارتباطاتی دارند، گعده می گذارند، فیلمنامه می نویسند و مدیریت پنهان در سینما شکل می گیرد. هر چند که ما می بینیم در دوران آقای هاشمی مدیران انقلابی تر مانند آقای لاریجانی، میرسلیم و آقای ضرغامی سکان را در دست می گیرند.
-با توجه به حضور چنین مدیران انقلابی چرا ساختار سینما و حضور تفکرات لیبرالی تغییر نکرد و بازسازی صورت نگرفت؟
در آن موقع بین روحانیون مبارز ـ که بعدها اصلاح طلبان از دل آنها بیرون آمدند ـ و روحانیت مبارز اختلافاتی وجود داشت. سینما در دهه ۶۰ شکل خود را گرفته بود و برای تغییر این نوع سینما نیاز بود که اسکلت آن تخریب شود و در آن مقطع امکانپذیر نبود. هر چند البته جماعتی بودند که نمی توان آن ها را از سینما راند اما می توانستند افراد انقلابی تر را بیشتر تقویت کنند.
-به نظر می رسد در این سالها هم سینمای بدنه شکل می گیرد و هم سینمای جشنواره ای و به اصطلاح روشنفکری
بله. دقیقا در آن مقطع (دهه ۷۰) سینمای بدنه هم شکل گرفت. یعنی یک سینمای سطحی بی محتوا. هرچند این فیلمها گرایشات اخلاقی هم داشت. مثلا اعتیاد را تقبیح می کرد یا تحکیم خانواده را تشویق می کرد و البته بعدا به دلیل سوء مدیریت، انحراف و اباحه گری هم در سالهای بعد به این سینما اضافه شد.
در سینما جبهه روشنفکری هم شکل می گیرد و برای جشنواره ها فیلم می ساختند و این جبهه به شدت تقویت می شد. این سینمای روشنفکری آموزش هم می داد و نسل جوان روشنفکر که برای جشنواره فیلم بسازند از آموزشکده این افراد وارد سینما شدند. باید بگویم ما در دهه ۷۰ نتوانستیم اولویتهای انقلاب را ببینیم و جوانان انقلابی با رویکرد انقلاب را تقویت کنیم و این اشکال کار است.
به نظر شما ایراد
اصلی نظام فرهنگی ما درباره سینما چیست؟ اشکال کار مدیران کجا بوده است که سینما همچنان نتوانسته هدفمند و در جهت ارتقای فرهنگی حرکت کند؟
دقیقا در دهه ۷۰،۶۰ و ۸۰ سیاستگذاران ما برای سینمای انقلاب تعریف مشخصی را ارائه نمی دهند، افراد مربوط به این اولویت ها را دعوت به کار نمی کنند، آموزش نمی دهند و به نظر من این ایراد و اشکال کار نظام فرهنگی ماست. همین الان می بینیم که جبهه انقلابی ما مظلومترین و ضعیفترین جبهه از لحاظ حمایت هستند و در مقابل می بینیم که جبهه روشنفکری الی ما شاء الله فیلم می سازد و به جشنواره های خارجی هم می فرستند. ده ها و صدها جایزه از جشنواره های خارجی گرفتند و این اتفاق موج بسیار بزرگی در جامعه جوان سینمای ما ایجاد کرد. که نمونه آن سال گذشته یعنی فجر ۹۲ بود. عمده کارهایی که جوانان ما ساخته بودند فیلمهای به اصطلاح بیرون پسند بودند و یک سینمای خنثی، غیر داستانی و مغایر با تفکرات سینمای انقلاب را ما شاهد بودیم.
- سینماگران ما فیلم می سازند که دیده شوند شاید عدم بها دادن به فیلمسازان موجب می شود تا در جشنواره های خارجی دیده شوند. مثلا فیلم "شیار ۱۴۳" اگر حاتمی کیا پشت فیلم نمی آمد شاید اینگونه دیده نمی شد.
متاسفانه بدلیل گرایشهای فکری مختلفی که در سالهای مختلف حاکم بوده است ما نتوانستیم آنطور که شایسته است از سینماگران انقلاب حمایت کنیم. این اتفاق نیفتاده است. این در دهه ۸۰ و ۷۰ هم همینطور بوده است. همه فیلمسازان فیلم می سازند برای دیده شدن. هر کس هم با یک هدفی فیلم می سازد اما مطلوب همه نوع نگاه ها در بین سینماگران است که "دیده شوند". منتها بخشی از سینماگران ما در دهه ۷۰ تربیت شدند تا فیلم بسازند برای جشنواره های خارجی که نوعا با انقلاب ما عناد داشتند و دارند و این جبهه از بیرون هم حمایت می شد و متاسفانه برخی بچه های مذهبی هم در میان فریب خوردند و در زمین دشمن بازی کردند و فیلمهایی برای خوشایند آنها ساختند و جریان فکری ایجاد شد که نگاه سکولار ایجاد کرد که این هم در بین بچه مذهبی های ما بود و هم افراد لاییک.
- این نوع تفکر در سینمای ایران بیشتر زمان اصلاحات و دوم خرداد ایجاد شد.
بعد از سازندگی دوران اصلاحات بوجود آمد که نزدیکیهایی با آقای هاشمی داشتند و بعدها این جریانات همراه یکدیگر و پشتیبان هم می شوند. در واقع در دوران اصلاحات بدلیل عدم برخورداری نظام فرهنگی ما از یک استراتژی فرهنگی از چشم انداز فرهنگی مستقل نمی توان این چشم انداز را دنبال کرد.
-بالاخره نظام در حوزه فرهنگی چشم انداز دارد.
بدلیل اینکه دولتهای متفاوت می آیند حساسیتهای متفاوت هم به این چشم انداز دارند و گرایشات سیاسی بر حرکتهای کلان نگری تاثیر می گذارد و این از دوران اصلاحات هم تسری پیدا می کند تا زمان آقای احمدی نژاد که نگاه مردم گرایانه دارد.
-به نظر می رسد در دوران احمدی نژاد بایستی حساسیت ها بیشتر شود اما همچنان سینما بی خاصیت است.
اشکال اصلی ما این بود که این سیاستها را نتوانستیم دنبال کنیم و متناسب با دولتهایی که سر کار آمدند سیاستها پر رنگ و کم رنگ شدند. در حال حاضر بسیاری از فیلمهای ما عقیم تولید می شود و هیچ بازدهی ندارد و البته منفعت برای غرب دارد. غرب با تربیت فیلمسازان جوان ما برای ساخت فیلم برای جشنواره هایشان با سفرهایی که برای فیلمسازان جوان ما ترتیب می دهند تا فیلم خود را به جشنواره های مختلف ببرند در سینمای ما نفوذ کرده است. در آنجا هم کف و سوت می زنند و نیازهای عاطفی و حتی مالی آنها را هم تامین می کردند. شما تصور کنید دانشجویی که از دانشگاه شریف فارغ التحصیل می شود در خارج از کشور امکان فعالیت برای او بیشتر فراهم می شود، شرایط برای او هموارتر است و امکانات خوبی در اختیار او قرار می دهند این برای هنرمند ما هم به همین صورت است.
سینمایی که می توانست به عنوان بازوی انقلاب باشد و تفکرات سلطه جویانه آمریکا و غرب را درهم بشکند و مانع این اتفاق شود و روشنگری کند را عقیم کردند. به گفته خودشان اینها توانستند سینمای ایران را از جهت گیری کلان حکومت جدا کند. به زعم آنها اگر سینمای ایران مانند صنایع نظامی ایران پیشرفت می کرد اساسا این تبلیغات آمریکا در جهت نگاه اومانیستی و نگاه سلطه جویانه خودشان عقیم می ماند.
-این نفوذ در سینمای ایران از چه زمانی آغاز شده. در واقع در کدام دولتها فضا برای گسترش این نفوذ بیشتر شده است.
اینگونه نبود که این اتفاق در یک مقطع اتفاق بیفتد بلکه این حاصل برنامه ریزی ۳۰ ساله آنها بوده است که سینمای ایران را به یک سینمای بدون تاثیر تبدیل کند. زمانی سینمای ایران می توانست موثر باشد مانند موشک زلزال پشت رژیم صهیونیستی را بلرزاند . زمانی این سینما موثر بود که مانند شهید احمدی روشن هدف ترور قرار می گرفت و برای آنها خطرناک به حساب می آمد.
اینها وقتی دیدند سینمای ما مانند صنایع ما پیش نرفت آن را رها کردند و سراغ دانشمندان ما رفتند و شروع کردند به ایجاد رعب و وحشت در میان جوانان ما و...
-به نظر شما با توجه به روی کار آمدن دولت یازدهم چه مسیری برای سینمای ایران آغاز شده است؟
سینمای ما در دولت یازدهم
با بررسی این ۸-۹ ماه نشان می دهد که نگاه تقریبا لیبرال و اصلاحاتی حاکمیت پیدا کرده اند و ترکیبی از آقای هاشمی و آقای روحانی که با هم فرقی ندارند و جبهه اصلاحات که قدری تندروتر بودند و به سمت غرب گرایی گرایش داشتند شکل گرفته است.
-سینمای ایران در چه دورانی بیشترین ضربه را خورده و از مسیر انقلاب خارج شده است؟ در ماجرای فتنه ۸۸ سینما در چه موقعیتی قرار گرفت؟
این سینما حاصل ۳ دهه است که هم از داخل و هم از خارج برای آن برنامه ریزی شد و متاسفانه جبهه اصلاحات از خارج به شدت تبعیت کرد و نگاه سکولار و اومانیستی بر سینما حاکم شد. البته می توان گفت در دوران نهم ریاست جمهوری و در دوران فتنه، گرایشات در حوزه سینما علنی شد، افکار خودشان را نشان دادند، اینکه چقدر با انقلاب انس دارند، عقاید مشخص شد و دیدیدم که برخی از سینماگران ما کف خیابان شعار می دادند که اینها از عارضه های مدیریت ضعیف فرهنگی ما و سیاست زدگی بچه های ما بود که از داشته های خودمان غافل شدند و به عبارتی پشت به آرمانهای انقلاب کردند.
هر چند البته تکلیفشان روشن شد و این از الطاف خداوند بود که هر کسی با هر بینشی داشت در این ایام خودش را نشان داد و چون آفتاب همه چیز روشن شد. البته تعدادی با عنایت مقام معظم رهبری برگشتند و عده ای به خارج از کشور رفتند و خط و مشی خودشان را ادامه دادند.
برخی سینماگران در فتنه ۸۸ عناد خودشان با نظام را نشان دادند تا جایی که حتی یکی از برندگان سیمرغ فجر جایزه خود را برگرداند و گفت من این جایزه را نمی خواهم. اما از سویی دیگر عده ای از بچه مذهبی های ما هم به این جبهه فکری پیوستند، که فتنه ۸۸ همه چیز را رو کرد. منش آنطرفی ها کاملا روشن بود این افراد نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران بودند، اما اینکه بچه های مذهبی ما هم به این طیف بپیوندند جای تاسف دارد و الان هم هستند و در دوران احمدی نژاد هم بودند و این افراد در دوره دهم ریاست جمهوری یعنی زمان احمدی نژاد عیان تر هم شدند.
-شما در جریان بسته شدن خانه سینما قرار دارید. عامل اساسی بسته شدن خانه سینما چه بود؟ عده ای می گویند مسائل مالی و برخی می گویند گرایشات سینما.
عمده اتفاقاتی که در خانه سینما پیش آمد مسائل سیاسی و مالی بود که بنده در مباحث مالی خیلی ورود نکردم و این مسائل موجب شد که با صلاحدید خود نظام خانه سینما بسته شود. مانند زمان انقلاب که در دانشگاه ها انقلاب فرهنگی پیش آمد. چون دانشگاه ها لانه جاسوسی دشمن شده بودند و افراد ضد انقلاب در آن رخنه کرده بودند و ما دیدیم که بعد از تعطیلی، سنگربندی شد.
در واقع همانطور که انجمن روزنامه نگاران بخاطر گرایشات سیاسی بسته است. خانه سینما هم به همین دلیل بسته شد و اینطور نبود که آقای شمقدری خانه سینما را بسته است آنها توپ را توی زمین شمقدری انداختند. اینگونه نبود بلکه نظام به این نتیجه رسید که این خانه سینما نه تنها آورده ای برای نظام ندارد بلکه آورده آن بیشتر برای جبهه ضد انقلاب و bbc و voa دارد. سنگ آنها را بیشتر به سینه می زند.
البته من عده معدودی از خانه سینما را می گویم چون خانواده سینما خانواده بزرگی است؛ از گروه ها و صنوف مختلف تشکیل شده است. اصلا قصد توهین نداشتم. عده معدودی که یا تفکرات ملی مذهبی داشتند و یا اساسا گرایشات چپ داشتند و ... این فضا را ایجاد کردند که خانه سینما بسته شود.
-ماجرای دست بردن در اساسنامه خانه سینما چه بود؟ اعضای خانه سینما از داخل برای بسته نشدن تلاشهایی هم داشتند. آقای احمدی نژاد به عنوان رییس شورایعالی سینما در اساسنامه جدید چه نقشی داشت؟
اتفاقا از داخل خانه سینما اتفاقاتی افتاد که از بیرون تصمیم گرفته شد که خانه سینما بسته شود. اتفاقاتی مانند دست بردن در اساسنامه که از لحاظ قانونی باید بسته می شد. هرگونه نشانه هایی که به انقلاب و جمهوری اسلامی ربط داشت را حذف کرده بودند. به همین منظور با مدیریت آقای شمقدری و احمدی نژاد اساسنامه بازنویسی شد و این اواخر قرار بود خانه سینما باز شود که به تغییرات دولت خورد و افتخار باز کردن ان به آقای ایوبی رسید. البته دوباره همان تفکر همچنان بر مسند هستند. اساسنامه در دوران آقای احمدی نژاد عوض شد. البته یک اشکالاتی وجود دارد که نتوانستند از لحاظ قانونی انتخابات را برگزار کنند.
-عده ای معتقدند سینما در دوره احمدی نژاد از رونق افتاد و یکسری فیلم نساختند از جمله فیلمسازان شاخص.
به نظر من پر رونق ترین دوره سینما ،در زمان احمدی نژاد بود. خیلی ها که فیلم نساخته بودند آمدند و فیلم ساختند. خیلی از کسانی که عناد هم داشتند آمدند و فیلم ساختند. حتی از بچه های ما بیشتر فیلم ساختند و من می توانم اسم ببرم. بیشتر کسانی که ارتباط با تشکیلات دولت نهم و دهم داشتند کمتر فیلم ساختند.
-به نظر می رسد در زمان احمدی نژاد مشکلات اقتصادی گریبان تعدادی از سینماگران را گرفت
مشکل اقتصادی سینما همیشه وجود داشته است. یک تعداد می فروشند و یک تعداد نمی
فروختند. البته فیلمهایی که نمی فروختند هم حمایت می شدند. بخاطر همین می بینیم که تهیه کننده هایی که فروش کم داشتند و در ظاهر ضرر کرده بودند مجددا تقاضای ساخت فیلم می دهند. خب اگر ضرر کرده اند پس چرا دوباره تقاضا می دهند؟چون حداقل خرج فیلم درآمده است.اما متاسفانه نهادهایی مانند خانه سینما وظیفه داشتند امنیت شغلی ایجاد کند تا همه کار کنند نه اینکه یک نفر ۳ تا کار داشته باشد و یک نفر سالها بیکار باشد!
من تعدادی از کارگردانها را می شناسم که با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته اند و سالهاست بیکارند و کسانی را می شناسم که در سال ۲ تا ۳ تا کار انجام می دهند و اتفاقا فیلمهای این افراد یا توقیف می شود و یا دچار مشکل می شوند اما دوباره می آیند و مجوز می گیرند برای فیلم بعدی و اتفاقا مدیران ما هم عاشق این افراد هستند. چرا افرادی مانند ابوالحسن داوودی ۴ سال کار نکند. آقای فخیم زاده، آقای رئیسیان، آقای قاری زاده چرا نباید چند سال کار کنند. اینها فیلمسازان نسل اول ما هستند که کارشان را هم بلدند.
-چرا به کسانی که فیلمشان توقیف می شود و فیلم آنها برای نظام هزینه دارد مجددا مجوز می دهند؟ مگر قانونی در این زمینه نداریم؟
این ایراد قانونی است که متاسفانه هنوز حل نشده است. این مشکل از نقص قوانین و آیین نامه های داخلی ارشاد است. وقتی یک فیلمساز فیلم توقیفی دارد و دوباره درخواست مجوز می دهد باید از او بپرسند چرا فیلمت توقیف شده است؟ باید مشکل فیلم را حل کند و فیلم اکران شود.
البته چون این فیلم تهیه کننده خصوصی ندارد و تهیه کننده دولتی است، اصلا مهم نیست که فیلم اکران نشود. هنوز هم که هنوز است عده ای از مدیران ما عاشق همین افراد هستند. در واقع سرنوشت موضوعاتی مانند تسخیر لانه جاسوسی و یا فرماندهان رشیدمان را می سپاریم دست همین افراد. این چه تعریف کج اندیشانه در میان مسؤولان است!
خدا خیر بدهد به آقای حاتمی کیا ،فیلم شهید چمران را ساخت؛ بسیار هم خوب ساخته است. در حال حاضر فیلمسازانی که به انقلاب پشت کرده اند و تبلیغ نوعی اباحه گری و تبلیغ سبک زندگی غربی در آثارشان دارند، برند و الگوی سینمای ایرانی شده اند. در این ۳۰سال مشخص شده است چه کسی برای انقلاب و دغدغه های مقام معظم رهبری کار می کند و چه کسی برای دغدغه های شخصی خودش. تکلیف مشخص است.
-در همه جای دنیا سینما ابزاری برای حمایت از نظام و پیشبرد اهداف نظامشان است چرا در ایران اینگونه نیست؟
ببینید قاطبه سینماگران هالیوود اعتقاد به جمهوریت نظامشان دارند، اما سینماگران ما نه نگاه ملی دارند و نه نگاه دینی دارند و این اشکال سینماست و حکومت هم هیچ تعریفی برای سینما ندارد. بودجه می دهد پول خرج می کند اما متاسفانه باید بگویم ما سینمای خنثی داریم و سینمای مضر هم داریم.
در هالیوود سینمای سرگرم کننده داریم، در سینمای ما هم داریم اما سینمای سرگرم کننده هالیوود پیام دارد و جهان بینی خودشان را تبلیغ می کند اما در سینمای ما نگاه مذهبی، دینی و ملی وجود ندارد بلکه سینمای ما منهای معدود سینماگران ما، یا سینمای تجاری است و یا سینمای شخصی است و اصلا در جبهه فرهنگی انقلاب نیست.
سینما در جهت کار سالم در جامعه ،تحکیم خانواده ، تبلیغ ازدواج و ...می تواند موثر باشد که نیست. ما برای فرآیندهای پیشرفت اقتصادی و علمی خود کدام فیلم را ساخته ایم؟ ما تعریف از سینما نداریم. سینما ابزاری است که می تواند در خدمت شیطان باشد، می تواند در جهت اهداف و آرمانهای انقلاب باشد.البته یک کارهایی دارد انجام می شود مانند جوانهایی که جشنواره عمار را راه انداخته اند. اینها اگر رشد کنند می توانند دست اینها را رو کنند. ما می بینیم که در این ۲-۳ دوره ای که عمار برگزار شده خیلی آثار قابل توجه روشنگرانه ساخته شده است.
-به نظر شما جشنواره عمار چه خلایی را توانسته پر کند و تا کجا پیش رفته است؟چرا یک جشنواره انقلابی مانند افق نو تعطیل می شود؟ آیا ممکن است جشنواره عمار هم همین سرنوشت را پیدا کند؟
ما از امام و رهبری یاد گرفتیم هر کجا دشمن از اثری که ما تولید کردیم ناراحت شد مشخص است که آن کار مفید بوده است. "افق نو" هم همینگونه بوده است. افق نو جشنواره ای بود که افراد متفکری از کشورهای مختلف می آمدند و در قالب کنفرانس اعتراض خودشان را درباره سلطه گری در دنیا ارائه می کردند و هر کس چه در داخل و چه خارج با آن مخالف است در واقع همسو با دشمن شده است.
اگر می بینید جشنواره عمار، خار چشم bbc و voa می شود بخاطر این است که تاثیر خود را گذاشته و جوانان مومن و انقلابی و خلاق را به سمت خود کشانده و آثار بسیار خوبی هم ارائه شده است و من بسیاری از آنها را دیده ام که پنبه تفکر غرب درباره ایران را زده اند.
اگر افق نو برگزار نمی شود بخاطر این است که دستهایی در داخل هستند چشمشان به غرب و voa است و ظاهرا آنها عصبانی شده اند. فیلمهای ضد اسرائیلی خار چشم آنها شده است. اتقاقا باید سینمای ما به جایی برسد که چشم اسرائیل را کور بکند. اگر از جای جای سینما صدای اذان بلند شد، این سینما تاثیرگذار است.
من این چیزها را در جشنواره عمار و یا موسسه شهید آوینی دیده ام که وقت نماز این بچه ها له له می زنند برای نماز خواندن.
این کار برای آمریکا و اسرائیل خطرناک است. سینمای این شکلی برای انقلاب آورده دارد.
-درباره دولت یازدهم که البته چند ماهی از آغاز کارش می گذرد قضاوت کمی سخت است اما در این دوران افق نو تعطیل می شود در افتتاحیه جشنواره فیلم فجر توهین آمیز صحبت می کنند. مستند من روحانی هستم را بر نمی تابند و ...
جهتگیری فکری جریان حاکم کاملا مشخص است. عملکرد آنها هم نشان می دهد که متناسب با همین جهت گیری فکری است. اما در حوزه فرهنگ خیلی نمی توان پیش بینی کرد. شاید جشنواره آتی فجر نشان بدهد چقدر در جهت اهداف انقلاب و فرامین مقام معظم رهبری حرکت کرده اند. البته من خودم در یکی از شوراها حضور دارم. همه کسانی که در این شوراها هستند اختلاف سلیقه هم داریم ولی طبیعی است.
سعی بر این است که در این سال که بنام فرهنگ هم نامگذاری شده است حرکت ما هم بر اساس همین نامگذاری باشد. قطعا امسال جشنواره فجر شاهد فیلمهای بیشتر انقلابی و در مسیر انقلاب است. ما هم داریم مدیریت می کنیم که هم آثار رسیده و هم تقاضاها بر همین اساس باشد. اولویت هایی هم که از سوی سازمان سینمایی منتشر شد نشان می دهد که اولویت ما سینمای انقلاب است.
در همین اولویتها هم اشاره شده است که فیلمنامه ها قهرمان داشته باشد، پایان باز نداشته باشد. در حالی که در جشنواره قبل دیدیم که فیلمها تلخ بودند و پایان باز داشتند.
-چند سالی است که فیلمنامه هایی که پروانه ساخت می گیرند مغایر با فیلم ساخته شده است. با توجه به اینکه شما عضو این شوراها هستید فکر نمی کنید خلا قانونی در این زمینه داریم.
بله متاسفانه در سالهای پیش هم بوده است. در جشنواره قبل شاید ۱۵ فیلم بودند که مغایرت داشتند و من رسانه ای هم کردم. اتفاقا در دولت جدید باید تدابیری اندیشیده شود که چنین مشکلاتی پیش نیاید.
من دیروز هم شنیدم که فیلمی در حال ساخت است که فیلمنامه با آنچه ساخته می شود مغایرت دارد. فیلمساز نباید فیلم شخصی بسازد. ارشاد باید نظارت بیشتر داشته باشد. البته در تلویزیون این کار خیلی ساده تر است. الان در صنعت هم این نظارت وجود دارد. در غذا هم همینگونه است و نظارت وجود دارد که یک غذای مسموم به مشتری فروخته نشود. چه برسد به اینکه ما غذای فکری مسموم به مردم به عنوان مخاطب بدهیم.
اگر فیلمساز معتقد باشد که در جامعه انحرافی حتی در یک نفر ایجاد کرد تا آخر عمر گرفتار آن است. در آیات هم داریم اگر کسی این انحراف را ایجاد کرد باید برود و آن را اصلاح کند. حالا اگر فیلمسازی این انحراف را به جامعه تزریق کرد چگونه می خواهد آن را اصلاح کند؟ فیلمساز اگر بداند چه مسؤولیت سنگینی بر دوش دارد هر فیلمی را نمی سازد.
-رهبر معظم انقلاب همواره دغدغه فرهنگ داشته اند به نظر شما چه اتفاقی افتاده است که نگرانی ایشان منجر به نامگذاری سال بنام فرهنگ شد؟
وقتی آقا به نمایشگاه کتاب نمی روند پیام دارد. این یک هشدار است. ایشان چند بار تشریف نبردند چند مرتبه در زمان اصلاحات و یکبار هم الان و درست در زمانی که بنام فرهنگ نامگذاری شده است ایشان تشریف نمی برند.
این نشان از عمق فاجعه دارد و پیام دارد که چقدر ما مشکل داریم و اینکه ما مسؤولان چقدر مسؤولیت دارند.
در آخرین جلسه ای که خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم متوجه شدم ایشان چقدر نگرانی دارند.با روی کار آمدن این دولت که اگر یک نگاه تساهل و تسامح داشته باشند که باید فاتحه فرهنگ را خواند.یعنی ببینیم که پای کسانی که به انقلاب پشت کرده اند به این فرهنگ باز شود یا کسانی که به انقلاب توهین کرده اند به این فرهنگ باز شود. همین الان مشکل داریم چه رسد به زمانی که جریان سکولار و ضد دین هم وارد فرهنگ شوند یا بهایی ها در این فرهنگ رشد کنند. به نظر من رهبر دارند به مسؤولین هشدار می دهند این حوزه حوزه شوخی بردار نیست. امیدوارم همه مسؤولان نگاهشان را با نگاه رهبر معظم انقلاب تنظیم کنند.
-رئیس جمهور گفته است ما هنرمند ارزشی و غیر ارزشی و ممیزی نداریم؟ به نظر شما به عنوان یک هنرمند و کارشناس چنین اظهارنظری صحیح است؟
هر دو اشتباه است. ما هنرمند ارزشی و غیر ارزشی داریم. ایشان حتما از حوزه فرهنگ اطلاع ندارند. فرمایش مقام معظم رهبری است. آثاری ما داریم که ضد دین است. مقدسات را به سخره می گیرد. دارد ایجاد تفرقه می کند. به ملیت ما توهین می کند. این چه تفکری است که در سینما و فرهنگ و کتاب ما تفرقه ایجاد می کند.چقدر مقام معظم رهبری اختلاف میان فرق دینی را نفی می کنند و می گویند حرام است. از این روشن تر و شفاف تر است.
ما حتی هنرمند سکولار دینی داریم. می گوید دین از سیاست جداست. این نگاه چرکی است که دین از سیاست جداست. نگاه کاملا بهایی و دشمنان انقلاب است. ممیزی هم یقینا یکی از نیازهای کشور است. همه جای دنیا هم دارند. مگر می شود نداشته باشیم. مگر هر کسی را می توانیم بگذاریم معلم دبیرستان و دانشگاه. ما امکان سخنرانی در جمع عموم به هر کسی می دهیم؟ باید تفکر او مشخص شود.
خیلی ها غیر از حکومت دین را هم هدف قرار داده اند. در واقع دین را می زنند که ریشه حکومت را بزنند. روزنامه های ما هم ممیزی دارند. اتفاق مانند قانون مطبوعات برای سینما هم قانون باید تعیین شود. باید فیلمسازی که انحراف فکری ایجاد کرد به دادگاه برود. چطور است که یک روزنامه نگار به دادگاه می رود اما فیلمساز با طیف وسیع بسیار بزرگی که دارد مصون باشد. اتفاقا باید پاسخگو باشد. این یک نوع نگاه غیر کارشناسی است که می گوییم ممیزی نباشد. خود همان کسی هم که نشسته است این حرف رئیس جمهور را می شنود قبول نمی کند. مگر ممکن است ممیزی نباشد. وقتی هنرمند ما کف خیابان شعر بر علیه حکومت و شعائر دینی می دهد و با حجاب زننده وارد جامعه می شود بحث اختلاط زن و مرد و... دارد چگونه هنرمندی است مگر می شود گفت این هنرمند ارزشی است؟!
نظر شما