شناسهٔ خبر: 47482 - سرویس تاریخ
نسخه قابل چاپ

ماجرای تصادف شدید روحانی در جاده گرمسار چه بود؟!

در جلد اول کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی که به همت مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است خاطره ای از تصادف شدید روحانی در سال ۱۳۴۵ و در جاده گرمسار – ایوانکی نقل شده که باز نشر آن در شرایط کنونی که آقای روحانی با رای مردم رئیس جمهور شده است خالی از لطف نیست .

نماینده - در جلد اول کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی که به همت مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است خاطره ای از تصادف شدید روحانی در سال 1345 و در جاده گرمسار – ایوانکی نقل شده که باز نشر آن در شرایط کنونی که آقای روحانی با رای مردم رئیس جمهور شده است خالی از لطف نیست .
انشاء الله آقای روحانی با یادآوری این خاطره در خدمت به خلق کوشا باشد و بداند که امکان داشت امروز نباشد و کسی دیگر بر مسند ریاست جمهوری تکیه زده باشد ...


و اما خاطره تلخ دکتر حسن روحانی از آن روز ...


در سال 1345 ، برای سخنرانی جشن نیمه شعبان عصر آن روز به گرمسار رفته بودم پس از سخنرانی با اتومبیل پیکان خودم و با کمی عجله به سمت تهران حرکت کردم تا به برنامه سخنرانی بعد از نماز مغرب و عشا در مسجدی در غرب تهران در منطقه سلسبیل برسم . در جاده گرمسار – ایوانکی منطقه ای به نام سردره است که آن زمان دارای پیچ و خم زیاد و قسمت هایی از جاده هم کنار دره بود که البته اکنون جاده توسعه یافته و اصلاح شده است . من با سرعت در حال حرکت بودم . در یکی از  آن پیچ ها متوجه پیکان سبز رنگی شدم که از روبه رو با انحراف به چپ به سمت من می آمد . من برای اینکه با ماشین روبه رو برخورد نکنم ، ماشین را شانه خاکی جاده هدایت کردم و هم زمان از ترمز استفاده کردم که متاسفانه ماشین چرخید و به سمت چپ جاده منحرف شد و از جاده خارج و به تپه رو به رو برخورد و از آنجا به کف دره ای که عمقی بیش از ده متر داشت غلطید . بر اثر ضربه به سرم مدت کوتاهی بی هوش شدم و وقتی به هوش آمدم ، نتوانستم موقعیت خودم را درست تشخیص دهم . کم کم متوجه شدم اتومبیل من کاملا واژگون شده و سقف آن روی زمین است . من هرچه تلاش می کردم راهی پیدا نمی کردم تا از ماشین خارج شوم . چون درب های ماشین به سقف پرس شده و سقف هم فرورفتگی پیدا کرده بود . بالاخره با زحمت فراوان توانستم از قسمت شیشه درب سمت راننده ، خودم را بیرون بکشم و از ماشین خارج شوم . خروج من از ماشین آن قدر دشوار بود که وقتی افسر راهنمایی و رانندگی برای بازدید صحنه به پائین دره آمده بود ، باور نمی کرد که من از ماشین خارج شده ام و می پرسید : چطور توانستید از ماشین خارج شوید ؟!
به هر حال وقتی از ماشین خارج شدم ، بلافاصله خودم را به بالای دره رساندم . محل سقوط من در کف دره به گونه ای بود که سرنشینان اتومبیل های عبوری نمی توانستند ماشین من را ببینند ، بنابراین چاره ای نبود جز آنکه خودم را به بالای دره برسانم . وقتی به بالای دره رسیدم و از کنار جاده به ماشین خودم نگاه کردم ، تازه متوجه خطر شدم و بدنم شروع به لرزیدن کرد و دیدم نه کفشی به پا دارم و نه عمامه ای بر سر . کنار جاده نشستم و بلافاصله چند اتومبیل ، توقف کردند و همه از وضع ماشین و زنده ماندن من دچار حیرت شده بودند .


خاطرات دکتر حسن روحانی ؛ انقلاب اسلامی (1357-1341) – صفحه 346

برچسب‌ها:

نظر شما