به گزارش «نماینده» به نقل از جهان نیوز، اگر بخواهيم با نگاه تحليلى به موضوع ترور سعید حجاریان نگاه كنيم، در يك دستهبندى ساده متوجه مىشويم كه گروه هاى مختلفی از وفاداران به نظام مورد حمله تبليغاتى قرار گرفتند.
رضا احمدى از متهمان ترور سعید حجاریان پس از آزادى در مصاحبهاى با خبرنگار روزنامه رسالت گفت: «به منظور كمك گرفتن براى هيأت مذهبى با آقاى طباطبايى عضو شوراى شهر، در نماز جمعه صحبت كردم و او من را به آقاى حجاريان معرفى كرد ... اولين بارى بود كه حجاريان را از نزديك مىديدم.
او در جلسه اول خيلى از من استقبال كرد و گفت: «شنيدهام عضو انصار حزبالله هستى، اما خوشحالم كه شما مثل آنها نيستى و حرف هايت را مىزنى. در آن جلسه من هم انتقادات خودم را از روزنامه صبح امروز به او گفتم، در رابطه با اهانت به ائمه و ... او به من خنديد و پاسخى نداد و گفت : «اين انديشه ماست و شما بايد انديشه را با انديشه جواب بدهيد».
جلسه بعد هم در شوراى شهر بود كه چون هماهنگ كرده بود، بيشتر مرا تحويل گرفتند و در همين جلسه بود كه آقاى حجاريان بحث نوار را مطرح كرد و گفت شما هرچه انديشه داريد، بر روى نوار بگوييد. در جلسه سوم گفت حرف هاى من را هم در نوار بگو، حرف هاى خودت را هم بزن، حجاريان به من گفت در نوار من را تهديد كن. به او گفتم آيا مشكلى براى من پيش نمىآيد؟ او گفت: نه باقىاش با من . . .
آقاى سعيد حجاريان به من گفت: در نوار خودت را معرفى كن و بگو عضو انصار حزبالله هستم و روى اين موضوع تأكيد زيادى داشت. حجاريان گفت: بگو فدايى ولايت فقيه هستم، من را محكوم كن و به موضوع فشار از پايين، چانهزنى از بالا و فتح سنگر به سنگر حمله كن. وقتى من را تهديد مىكنى، به حالت جدى حرف بزن و تهديد كن و بگو مىكشمت و خانه و زندگىات را آتش مىزنيم.
من هم تيتر مطالب او را يادداشت كردم. حتى گفت در نوار به نهضت آزادى، عبدالله نورى، مهاجرانى و آقاى خاتمى هم توهين كن و بگو خاتمى آمده با جامعه مدنى ختم انقلاب را اعلام كند.
حجاريان گفت: در داخل نوار از سعيد امامى به عنوان شهيد سعيد امامى ياد كن. او در آخر جلسه سوم به من گفت: من به شما از نظر مالى و كارى كمك مىكنم، اگر بخواهى به هيأت شما كمك مىكنيم، اگر نخواستى به خودت كمك مىكنيم كه خانه خودتان را بسازيد. با شهردارى منطقه هم هماهنگ مىكنم.
حجاريان به من گفت: تو نسبت به ساير بچههاى انصار خيلى آرام هستى، اگر مىتوانى بچههاى انصار را بياور اينجا باهم صحبت بكنيم!
نوار را او ساخت و من فقط يك گوينده بودم و نمىدانستم او چه سوء استفادهاى از آن مىكند. من هم رفتم خانهام و در زمانى كه هيچ كس نبود، نوار را پر كردم و بردم به حجاريان دادم. او هم گفت كار بزرگى كردى، اميدوارم بتوانيم مشكلات شما را حل كنيم. وقتى نوار را دو دستى به حجاريان دادم (چند ماه قبل از ترور او) آقايان اصغرزاده و حكيمىپور نيز شاهد بودند».1
پس از اين مصاحبه، حجاريان آن را تكذيب كرد. البته او حاضر نشد مطالبش را به صورت مستند براى روزنامه رسالت بفرستد و تنها در مصاحبهاى با روزنامه بهار عنوان كرد: «آقاى عليزاده روزى در شوراى شهر فردى را به من معرفى كرد و گفت او از اين بچههايى است كه تجمع هاى دانشجويى را به هم مىريزند و مىخواهد با تو صحبت كند. كمى نصيحتش كردم و به او گفتم عقايد خود را داشته باشد، اما به جاى اين كه كارهاى فيزيكى بكند، برود كار فرهنگى كند. روزى احمدى به من گفت كه دوستان من تو را محاكمه كردهاند و نوارى به من داد كه جريان محاكمه در آن ضبط شده بود. احمدى به من گفت كه ظاهرآ پسر عمويش از اينهاست و اين نوار با صداى اوست. (قابل توجه است كه روزنامه متعلق به خود سعيد حجاريان در تاريخ ۲۴ فروردين ۱۳۷۹ بخشى از اين نوار را منتشر كرد كه در آن شخص گوينده صراحتآ خود را رضا احمدى معرفى مىكند) نوار را كم گوش كردم، متوجه شدم همان حرف هاى معمول است كه جريان خشونتطلب در روزنامهها و مجلههايشان عليه من گفته و نوشته بودند. نوار بىارزشى بود، به آن اعتنايى نكردم و آن را در گوشه كشوى ميزم انداختم و به آقاى اصغرزاده كه در همان اتاق همكارم بود، گفتم كه چنين نوارى موجود است ... چه ثمرى براى من داشت كه به يك بچه بگويم اين حرف ها را بزن و چيزهايى به او ياد بدهم كه در نوار بگويد، بعد هم نوارش را دور بياندازم؟»2
البته مشخص بود كه اين نوار چندان هم بىفايده نيست و مىتوان از آن استفادههاى فراوان كرد! و دقيقآ به همين دليل آقاى حجاريان آن را دور انداخته بود (ظاهرآ قرار دادن در كشوى ميز كار معادل دور انداختن است!). روزنامه رسالت هم در جواب حرف هاى حجاريان سؤالاتى را مطرح كرد كه نه آن روز جوابى به آنها داده شد و نه هنوز كسى از اصلاحطلبان به آن جوابى داده است.
روزنامه رسالت با طرح سؤالاتى پرسيد: «از ايشان (حجاريان) مىپرسيم با توجه به اينكه نوار تهديد چند ماه قبل از حادثه ترور در اختيار شما قرار گرفت و شما نوار را گوش كرديد و در كشوى ميزتان گذاشتيد و يا به تعبير خودتان آن را دور انداختيد، آيا به اصغرزاده و ديگران هم گفتيد كه اين نوار دور انداختنى و بىارزش است؟ اگر گفتيد چرا آقاى اصغرزاده چند روز بعد از ترور، سعى نكرد به مسئولان بگويد كه اين نوار از نظر حجاريان چيز بىارزشى بود و نبايد روى آن مانور داد! بلكه برخلاف آن براى موجسوارى بيشتر در مصاحبهاى با اشاره به نوار تهديد گفت: «محتوا و تفكر موجود در اين نوار، افشاگر انگيزه و بستر ايجاد خشونت در كشور است و مسئولان بايد در خشكاندن اين ريشه خشونت احساس تعهد كنند».3
اگر آقاى اصغرزاده مىدانست كه نوار بىارزش در كشوى ميز شماست، چرا وقتى روزنامه «همميهن» در صفحه اول خود اين تيتر درشت را درج كرد كه «خوب نگاه كنيد! جعبه سياه ترور حجاريان راز مىگشايد» در جلسه شوراى شهر اعلام كرد: «اين نوار سرنخهاى متعددى را به دست مىدهد و اين نوار غير از آنكه تهديد حجاريان به مرگ بوده، يك سند سياسى محسوب مىشود و محتواى آن نشانگر يك تفكر بسيار خشن و وحشى است».
چرا آقاى خسروى به عنوان رئيس شوراى شهر اعلام كرد كه «اگر به ترور حجاريان رسيدگى نشود، نوار تهديد را علنى مىكنيم؟» چرا آقاى اصغرزاده با گذشت حدود يك ماه از ماجراى ترور، حتى افرادى نظير خانم وسمقى، عضو ديگر شوراى شهر را نسبت به بىارزش بودن نوار توجيه نكرد و نتيجه آن شد كه وى در روز ۲۳ فروردين ۱۳۷۹ نوار تهديد رضا احمدى را در جمع خبرنگاران پخش كرد؟ . . .
منابع:
1- چهل تدبير، على الفتپور، ص ۲۱۷.
2- همان.
3- چهل تدبير، على الفتپور.
نظرات مخاطبان 0 3
۱۳۹۲-۰۴-۲۶ ۰۱:۳۷نسیم 1 2
۱۳۹۲-۰۴-۲۶ ۱۰:۳۱سامانی 2 1
۱۳۹۲-۰۴-۳۱ ۰۱:۵۸نسبم 0 0