مجلس ایران - سید مصطفی خاتمی؛ آنچه در پی میآید برداشت هایی است از جوانب مختلف واقعه سیاسی 24 خرداد 1392:
1ـ در دو انتخابات مشابه با آمار شركتكننده بین سی و پنج تا چهل میلیون نفر، تقلب و جابهجایی یك میلیون رأی راحتتر است یا یازده میلیون؟ مگر نه اینكه شبكههای خارجی از جلیلی یا قالیباف به عنوان گزینه نظام یاد میكردند كه یكی از آنها قرار است بر كرسی ریاست جمهوری یازدهم تكیه بزند؟ طبعاً تقلبی در اندازه یك میلیون رأی به صورتی كه رأی آقای روحانی لب مرز نباشد و در نتیجه انتخابات به دور دوم بكشد، برای نظامی كه به ادعای سران فتنه سبز، تقلبی در سطح یازده میلیون رأی در كارنامه دارد، كاری به غایت آسان است؛ در این یك هفته هم كه مهندسی آرای مورد ادعای مخالفان نظام به كمك میآمد و خطر نشستن روحانی بر صندلی ریاست قوه مجریه را دور میكرد! اگر قبلاً نظام چنین كاری كرده است، چرا دوباره چنین كاری نكند؟ ماجرا وقتی جالب میشود كه آقای عارف با استناد به نحوه رأی آوردن آقای روحانی، از بسته شدن پرونده تقلب برای همیشه سخن میگوید. حال جای این سؤال از اصلاحطلبان و طرفدارانشان از جمله آقای عارف، باقی است كه چه كسی پاسخ چنان تهمت سهمگینی را به نظام اسلامی و هزاران مجری و ناظر انتخابات 88، خواهد داد؟ چه كسی هزینههای مادی، معنوی و آبرویی تحمیل شده بر نظام را جبران خواهد كرد؟ و چگونه میتوان به این آسانی از بخشش سران فتنه 88 سخن گفت؟!
2ـ انتخابات مجلس پنجم كه برگزار شد، طیف موسوم به راست، توانست اكثریت بسیار خوبی در مجلس به دست آورد. همین پیروزی، این طیف سیاسی را مطمئن ساخته بود كه در انتخابات ریاست جمهوری 76 نیز، گزینه مدنظرش یعنی ناطق نوری به راحتی بر جایگاه ریاست جمهوری خواهد نشست. اما نتیجه انتخابات دوم خرداد، به طرز شگفتآوری حكایت از شكست راستها داشت. چپها با همراهی كارگزاران سازندگی انتخابات را بردند، چیزی كه باورش حتی برای خودشان نیز سخت مینمود.
انتخابات مجلس نهم كه برگزار شد، راستها كه حالا نام اصولگرا را یدك میكشند، پیروزی قاطعی به دست آوردند. حتی چهرههای اصلاحطلبی همچون قدرتالله علیخانی، كواكبیان و خباز كه برخی سابقه چندین دوره نمایندگی مجلس را داشتند نتوانستند اعتماد مردم را جلب نمایند. فضای غالب حكایت از رقابت درونگفتمانی طیف های مختلف اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری 92 و قطعیت انتخاب یكی از گزینههای اصولگرا به عنوان رئیس جمهور داشت. این «حقیر سراپا تقصیر» پس از انتخابات مجلس نهم، با ترس و لرز و احتیاط، چند باری با اشاره به تجربه ذكر شده در انتخابات مجلس پنجم و ریاست جمهوری هفتم، فرضی را با برخی مطرح ساختم مبنی بر اینكه علیرغم پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس، نشستن چهرهای غیراصولگرا بر كرسی ریاست جمهوری یازدهم گزینهای كاملاً محتمل است؛ فرضی كه با نفی و انكار قطعی شنوندگان مواجه میشد. اما 25 خرداد 92، این فرض محقق شد، البته با رأیی كه حتی به 51 درصد نرسید.
3ـ «یكی بر سر شاخ، بن میبرید»؛ این مصرع شیخ اجل، سعدی شیراز، مثل عملكرد اصولگرایانی است كه پس از چندین دوره پیروزی در انتخابات شوراها و مجلس و در اختیار داشتن قوه مجریه در هشت سال اخیر، به دست خود ریشه خود را زدند و مردم را متقاعد كردند تا به چهرهای رأی دهند كه وابسته به آنان تلقی نشود.
بیش از دو سال است برخی اشخاص، گروه ها و رسانههای اصولگرا با نادیده گرفتن مسائل اصلی كشور و بزرگ نمودن فرعیات، تمام تلاش خود را معطوف بر آن داشتند تا انحراف عمیق و جبرانناپذیر دولت را به اثبات برسانند و محمود احمدینژاد را به هر طریقی خارج از دایره اصولگرایی قلمداد كنند. در حالی كه در هر صورت مردم او را چهرهای برآمده از اصولگرایی میدانند و بد و خوب او را به پای این جریان مینویسند. در این انتخابات نیز تمام همّ و غمّ برخی داوطلبان كه خواسته یا ناخواسته برچسب اصولگرا بر خود داشتند، تخریب دولت احمدینژاد و برخی كاندیداهای متّصف به اصولگرایی بود.
محسن رضایی گرچه مدعی استقلال سیاسی است، اما مردم او را به دلایلی كه بررسی آنها خارج از حوصله این بحث است، چهرهای با تفكر و گفتمان اصولگرایی میدانند. حال در عملكرد ایشان و آقای ولایتی دیگر نامزد اصولگرا تأملی كنید. شاید این دو نفر گمان میكردند با سیاهنمایی اوضاع كشور، تخریب دولت نهم و دهم و هجمه به سعید جلیلی و عملكردش در پرونده هستهای و از طرف دیگر گرفتن ژست اعتدال، میتوانند سبد آرای خود را سنگینتر كنند. غافل از آنكه این شیوه، گرچه در كاهش آرای دیگر نامزدهای اصولگرا مؤثر است، اما این آرا به سبد آنان سرازیر نمیشود بلكه به سوی داوطلب طیف مقابل گسیل خواهد شد كه آن هم در روز انتخابات تنها یك مصداق به نام حسن روحانی داشت. داوطلبی كه سابقه و طیفبندی سیاسیاش بیشتر با اعتدال مورد ادعای آقایان همخوانی دارد.
این دو نفر در تخریب هایشان به ویژه در حوزه سیاست خارجی حتی گاهی از عارف و روحانی نیز پیشی میگرفتند. مردم عملكرد احمدینژاد و دولتش را نه مسئلهای در حیطه اشخاص، كه حاصل عملكرد اصولگرایان تلقی مینمایند. طبیعی است مردم به جریانی كه حتی به خود رحم نمیكند، اعتماد نخواهند كرد و به سوی كسانی میروند كه به جای جابهجایی اشخاص در یك گفتمان خاص، جابهجایی گفتمان را مطرح میسازند.
حال شاگرد هاشمی رفسنجانی، با رأیی شكننده، كلید در دست، پای به ساختمان پاستور خواهد گذاشت تا كاری را كه استادش در سال 84 نتوانست به سرانجام رساند، پی بگیرد.
4ـ برخی رسانههای اصولگرا مطمئن از پیروزی حتمی اصولگرایان، به جای طرح دیدگاه ها و امتیازات داوطلب مدنظر خود و یا نقد جریان رقیب، بخش زیادی از نیرویشان را معطوف نقد و تخریب سعید جلیلی نموده بودند. كار به جایی رسید كه یك سایت به ظاهر اصولگرا، در اقدامی هماهنگ با مشی اصلاحطلبان و شبكههای بیگانه، بخش ویژهای را به نقد (بخوانید تخریب) دبیر شواری عالی امنیت ملی، سعید جلیلی، اختصاص داده بود؛ به جای آنكه چنین سیاستی را در قبال كاندیداهای طیف مقابل به كار گیرد و علیرغم اختلاف نظر و سلیقه با دیگر كاندیداهای اصولگرا، از چالش با آنان بپرهیزد؛ اما در طرف مقابل، آقایان عارف و روحانی در مناظرهها كمترین چالشی با هم نداشتند.
البته حالا این رسانههای اصولگرا، چهار سال وقت دارند كه سابقه و لاحقه آقای روحانی را نقد كنند.
5ـ مبنای تبلیغ محسن رضایی در هر دو دوره انتخابات 88 و 92، تصویر وضعیتی اسفبار و در لبه پرتگاه از كشور و در مقابل ارائه چهرهای نجاتبخش از خود بوده است. از سوی دیگر محسن رضایی كه پیش از این و در انتخابات 88، ادعاهای عجیبی درباره دخالت خود در اداره كشور طی ادوار مختلف مطرح میساخت، این بار در فیلم تبلیغاتیاش سخن از كشف شهیدانی مثل باكری، همت و باقری به میان آورد و در پایان مناظره سوم تلویزیونی نیز صریحاً مدعی تربیت اشخاصی چون شهیدان مذكور و قالیباف و جلیلی شد!
امام خمینی با آن عظمت و حق بزرگی كه بر ملت ایران دارد، هیچگاه نه ادعا كرد كه منجی ایران بوده است و نه مدعی شد كه جوانان انقلابی را خود تربیت كرده است. او تنها اسلام ناب را منجی و مربی میدانست. حال آقای رضایی را، كه خود نهایتاً شاگرد كوچكی است در مكتب خمینی كبیر، چه رسد به چنین گزافههایی؟!
6ـ علیاكبر ولایتی، تنها در گذشته سیر میكند. برنامههایی كه با حضور او و حول موضوع تمدن اسلامی در شبكه چهار و این اواخر، یك پخش میشد، تماماً سخن از گذشته بود. مستند تبلیغاتی اولش كاملاً در گذشته بود. سخنانش در برنامههای تبلیغاتی صدا و سیما نقل اتفاقات گذشته و خاطراتی پراكنده بود. حرفی برای آینده نداشت. شاید وضعیت وی به عنوان چهره مورد حمایت شخصیت های راست سنتی، حال و روز كنونی این طیف سیاسی را بهتر به نمایش گذاشته باشد. طیف سیاسیای كه دیگر پایگاه اجتماعی بالایی ندارد، اما اموراتش را با لابی و زد و بند (از جمله قهوه خوردن با برخی) پیش میبرد.
نكته دیگر اینكه اگر اخبار منتشره درباره درخواست برخی بزرگان اصولگرایی از آقای ولایتی، مبنی بر كنارهگیری از انتخابات صحیح باشد، سؤالات جدی در خصوص ادعاهای وی مبنی بر ترجیح نظر بزرگان به وجود خواهد آمد. به نظر میرسد ولایتی خواسته یا ناخواسته خدمت بزرگی به جریان مقابل كرده باشد.
7ـ نتیجه انتخابات دوم خرداد 76، اعلام میشود؛ بلافاصله كاندیدای راست، ناطق نوری طی پیام تبریكی به خاتمی، نتیجه انتخابات را میپذیرد. 16 سال بعد، نتیجه انتخابات بیست و چهار خرداد 92 اعلام میشود؛ كاندیداهای اصولگرا در اولین فرصت به طرق مختلف؛ چندباره تبریك میگویند. حال این را مقایسه كنید با مواضع و اقدامات كروبی در انتخابات 84 و 88 و موسوی در سال 88. گرچه طیف اصلاحطلب داعیه دموكراسیخواهیشان گوش فلك را كر كرده است، اما گویا راست قدیم و اصولگرایان فعلی در التزام به قواعد دموكراسی و رقابت سیاسی علیرغم همه انتقاداتی كه به آنان وارد است، نمره بسیار بهتری میگیرند. رأی مردم، احترام به قانون و رعایت قواعد دموكراتیك، تنها زمانی اهمیت دارد كه به نحوی منافع اصلاحطلبان را تأمین كند.
آقای هاشمی رفسنجانی سال 84 و در پی شكست از احمدینژاد در دور دوم انتخابات، مواضعی گلایهآمیز اتخاذ نمود. مواضع و عملكرد وی در انتخابات 88 نیز، نیاز به یادآوری ندارد. حال ایشان با كمال مسرت، از نتایج انتخابات 92 استقبال میكند. قدما در چنین مواردی میگفتند: «قربان شوم خدا را، یك بام و دو هوا را!»
8ـ اگر مقایسهای كنید میان مواضع جناح راست قدیم و اصولگرای امروز هنگام شكست در ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری، مجلس و شوراها، با مواضع چپ قدیم و اصلاحطلب امروز در موقعیت مشابه، به نتایج جالبی میرسید. اصولگرایان یا همان راستیهای سابق عموماً ضمن پذیرش شكست، به نقد خود میپردازند و مهمترین عامل شكست را عملكرد و خطاهای خود و نهایتاً استفاده رقیب از این خطاها میدانند. اما اصلاحطلبان معمولاً ریشه و دلیل شكست را خارج از حیطه خود جستجو میكنند؛ مهندسی آرا، حذف چهرههای اصلی از سوی حاكمیت، تقلب، نبود آزادی بیان، عوامفریبی، اختناق و امثال اینها دلایلی است كه اغلب، حضرات اصلاحطلب برای توجیه شكست خود برمیشمرند! جالب است، نه؟!
9ـ اكنون و پس از پایان انتخابات راحتتر میشود نقدی هم به عملكرد شورای نگهبان زد. اعلام نشدن صلاحیت آقای هاشمی، چنان شایسته و مطلوب جلوه نكرد. هزینههای این ماجرا بیشتر از فوایدش به نظر میرسد.
از طرفی چگونه میشود صلاحیت مهندس غرضی پس از 16 سال دوری از مصادر اجرایی، آن هم با سابقه مدیریتی دارای ابهام، احراز میشود و در مقابل صلاحیت شخصی مثل مهندس سعیدیكیا به عنوان وزیری پرسابقه، خوشنام و موفق احراز نمیشود؟! كاش میشد شورای نگهبان در اینگونه موارد شفافسازی كند.
10ـ بنا بر آنچه آمد، اصولگرایان اگر كمی خرد سیاسی خود را به كار گیرند، از هماكنون باید به شدت مراقب تكرار تجربه مجلس ششم باشند. هیچ بعید نیست كه از دل دولت اعتدالگرای دكتر روحانی، فرصتطلبانی سر برآورند و عزم قبضه مجلس دهم به سود مطامع خود كنند.
11ـ حالا بهتر میشود درباره مصوبه مجلس هشتم مبنی بر همزمانی انتخابات شوراها با ریاست جمهوری قضاوت كرد. چنان كه پیشبینی میشد، شوراها به پای انتخابات ریاست جمهوری ذبح شد. غلبه فضای پرهیاهو و سیاسی انتخابات ریاست جمهوری، افزایش اعضای شوراها و تعدد كاندیداها به ویژه در شهرهای بزرگ، فرصت هر گونه بررسی، ارزیابی و تصمیمگیری صحیح را در مدت یك هفته تبلیغات داوطلبان شوارها، از عامه مردم سلب نموده بود. مردم به وضوح در برابر انتخابات شوراها سرگردان بودند. نتیجه آنكه خصوصاً در شهرهای بزرگ، حجم زیادی از برگههای رأی به صورت سفید به صندوق ها ریخته شد و بقیه برگهها نیز اغلب حاوی اسامی كمتر از تعداد مورد نظر بود. حاصل چنین انتخاباتی، انتخاب اعضای شوراها با آرایی بسیار پایین شد كه اغلب همین اشخاص نیز متكی به فهرست های سیاسی موفق به كسب رأی و ورود به شوراها شدند.
نظر شما