شناسهٔ خبر: 36498 - سرویس سیاست
نسخه قابل چاپ منبع: مجلس‌ایران

فصل مشترک اصولگرایی با تطهیر مفسدین فی الارض!

کر و کور این بیانات روشنفکرمآبانه سالهاست رنگ خود را نزد بدنه جامعه متدین ایرانی از دست داده است. پزهای آزادی بیان و زنده باد مخالفی که در برهه ای از زمان توسط طبقه ای از سکولارهای داخلی مطرح شد پس از آنکه امتحان خود را نزد مردم پس داد به صورت یک جا از طرف همان مردم پس زده شد.

مجلس ایران؛ پس از اتفاقات تاسف بار فتنه گران در روزها و ماه های بعد از انتخابات پر شور ۱۳۸۸ و بعد از آخرین فتنه گری این افراد در روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ و اقدام به اغتشاش و جنگ شهری، مسئولان پس از ماه ها اغماض و مسامحه، با خواست مردم دو تن از سران این فتنه را برای دور ماندن از فضای فتنه گری محصور کردند. از آن زمان بحثی میان برخی نخبگان و خواص در گرفت تحت این عنوان که آیا اشخاص و افراد دیگری همچون محمد خاتمی نیز جزو سران فتنه هستند یا اینکه ملعبه سران فتنه بودند؟ متاسفانه این بحث کاذب و انحرافی میان افراد دیگری نیز جا گرفت و مخالفان و موافقان وارد بحثی شدند که به سختی می توان از آن نتیجه ای قانع کننده به سود هر یک از طرفین به دست آورد.

این بحث آنقدر در مسیر تطهیر سران فتنه بالا گرفت که دیگر خود این خواص هم از وزن ظلم و جفایی که این اشخاص به مردم و نظام تحمیل کردند نیز غافل شدند:

«زير سؤال بردن اصل انتخابات بزرگ‌ترين جرمى بود كه انجام گرفت. چرا شما نسبت به اين جرم چشم‌تان را مي‌بنديد؟ اين همه زحمت كشيده بشود، مردم بيايند، يك شركتِ به اين عظمت، يك نصاب‌شكنى، يك ركوردشكنى در دنيا در مردم‌سالارى، در دمكراسى‌اى كه اين‌قدر ادعايش را مي‌كنند، انجام بگيرد، بعد يك عده مفت و مسلّم بيايند بدون استدلال، بدون دليل، همان فرداى انتخابات بگويند: انتخابات دروغ است! اين كار كوچكى است؟ اين جرم كمى است؟»

اشخاصی که به فرموده امام جامعه مرتکب «جرم بزرگ» شدند، طبعا مصداق «مجرم بزرگ» هستند و اطلاق مفهوم جرم از طرف ولی فقیه نسبت به این افراد، خود گویای تمام و کمالی از جوانب اقدامات آنهاست.

سران فتنه یا مفسدین فی الارض؟

اما با همه این تفاصیل از چندین ماه پیش تحرکاتی در مطرح شدن مجدد این مباحث صورت گرفت و فارغ از آنکه این تحرکات با چه نیتی آغاز شد، باید نتیجه آن را در مواضع امروز نامزدها دنبال کرد.

دعوای انحرافی بر سر اینکه آیا آقایان موسوی، خاتمی و کروبی سران فتنه هستند یا خیر هرگز به نتیجه لازم نخواهد رسید. این یک مغلطه بزرگ است که عده ای از خواص مدعی می شوند این افراد سران فتنه نیستند بلکه سرویسهای جاسوسی سران فتنه هستند و آنها فریب خورده و فتنه زده هستند!

این استدلال بسیار ضعیف و کودکانه است و حتی موجب تعجب و تشکیک انسان نسبت به سلامت نیت مطرح کنندگان این نوع دلایل می شود. با این منطق سرویس های جاسوسی بیگانگان نیز می توانند مدعی شوند ما هم سران فتنه نیستیم چون موجودی به نام شیطان ما را فریب داد و ما فریب او را خوردیم پس شیطان سرکرده فتنه است و ما فقط فتنه زده هستیم!

بحث اصلی بر سر تعیین سران فتنه نیست، موضوع بحث یک اقدام حقوقی و مجرمانه است. دعوا بر سر مصادیق سران فتنه نیست دعوا بر سر مصایق مفسد فی الارض بودن است.

این خواصی که سمت و سوی بحث را آگاهانه یا ناآگاهانه در جهت تعیین مصداق برای سران فتنه تغییر داده اند تا به حال پاسخی بر اقدام مجرمانه و مفسدانه این عناصر نداشته اند. اقدام مفسدانه ای که صریحا در کلام حضرت امام خمینی (ره) مصداق فساد در ارض دارد:

«من تکرار می کنم مجلس بالاترین مقام است در این مملکت. مجلس اگر رای داد و شورای نگهبان هم آن رای را پذیرفت، هیچ کس حق ندارد یک کلمه راجع به این بگوید. من نمی گویم رای خودش را نگوید؛ بگوید؛ رای خودش را بگوید؛ اما اگر بخواهد فساد کند، به مردم بگوید که این شورای نگهبان کذا و این مجلس کذا، این فساد است، و مفسد است یک همچو آدمی، تحت تعقیب مفسد فی الارض باید قرار بگیرد».

علاوه بر این، استدلالی معیوب از طرف برخی از نامزدها برای تطهیر این عناصر شنیده می شود که مسلما هدفی جز خرید رای نمی تواند داشته باشد. استدلال ضعیف این است که اگر آقایان سران فتنه بودند چرا تا ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ مورد تایید شورای نگهبان بوده اند؟

پورمحمدی

 

مصطفی پور محمدی: «موسوی و کروبی اگر سران فتنه بودند چرا توسط شورای نگهبان برای انتخابات ریاست جمهوری انتخاب شدند؟ من آنها را به عنوان سران فتنه نمی شناسم. این دو نفر تا عصر روز ۲۲ خرداد ۸۸  آدم صلاحیت داری برای ریاست جمهوری بودند از فردا صبح شدند سران فتنه، اشتباه بسیار بزرگی انجام دادند و رفتار خلاف قانون و عرف سیاسی را مرتکب شدند و خودشان را در دام فتنه گران که عمدتا دولت های خارجی و سرویس های خارجی بودند قرار دادند.»

آیا واقعا افرادی که در روزهای سخت فتنه که به موضع گیری های شفاف و عادلانه آنها نیاز بود، همه چیز را با سکوت و محافظه کاری رتق و فتق کردند، جویای حق و عدالت بودند یا باز کردن جای خود میان بخش های خاصی از جامعه؟

آیا این افراد واقعا نمی توانند درک کنند که چطور ممکن است هر انسانی در هر لحظه ای که از مسیر حق و عدالت غافل شود به دام فتنه می افتد و خود عنان فتنه گری را به دست می گیرد؟ آیا این افراد از شورای نگهبان انتظار دارند که بر اساس علم غیب و شهود به نهاد انسانها رجوع کند و بر اساس اقدامات آنها در آینده درباره ایشان تصمیم بگیرد؟

مسلم است که شورای نگهبان بر اساس سوابق گذشته و واقعیات موجود تصمیم می گیرد و آن آقایان تا آن روز در سطح رد صلاحیت نبودند. برای آقای پورمحمدی باید بیان کرد که اگر این آقایان بر اساس واقعیات امروز قصد حضور در انتخابات را داشته باشند قطعا به دلیل سران فتنه و مفسد فی الارض بودن رد صلاحیت می شوند.

 

 

اصولگرایی با مسامحه گری نسبت به مفسدین جمع نمی شود

حضرت امام خامنه ای به عنوان ولی و رهبر مردم بعد از حوادث فتنه، با صدای رسا اعلام فرمودند که با تمام وجود و با به میدان آوردن جسم و جان و آبروی خود در راه حفظ اسلام و حاکمیت آن تا آخرین توان خواهند ایستاد. ایشان در مقابل تمام فشارها و بدعت های ظالمانه ای که مورد خواست فتنه گران بود ایستادند و در این راه افراد معدودی از خواص حاضر شدند در کنار امام خود از جایگاه و موقعیت خویش دراین راه هزینه نمایند. متاسفانه برخی از روشنفکر زدگانی که دعوی اصولگرایی هم دارند گمان می کنند با محافظه کاری و عدم موضع گیری های شفاف در برابر ظلم های آشکار فتنه گران می توانند مقبولیت بیشتری در جامعه به دست آورند اما این گمان باطل هیچ وجاهتی ندارد.

نخبگان و مسئولینی که در جریان فتنه تا حدی که در توانشان بود در مسیر مطالبات ولایت و مردم ایستادند نه تنها از مقبولیتشان کاسته نشد بلکه مورد توجه بیشتر مردم نیز قرار گرفتند. آقای دکتر حداد عادل از نخستین افرادی بود که بعد از غائله سازی های آقای موسوی و کروبی بدون مسامحه گری و یا رعایت جایگاه و موقعیت خویش، در برابر بدعتگذاری های این آقایان ایستادند اما بر خلاف دیدگاه برخی خواص ساکت و محافظه کار نه تنها از مقبولیت ایشان کاسته نشد بلکه آرای ایشان در مجلس نهم که پس از دوران فتنه برگزار شد نسبت به مجلس هشتم افزایش معنی داری پیدا کرد. بارزترین پیام این افزایش مقبولیت این است که ایستادگی و مقاومت در راه حق و عدالت اولین خواسته مردمی از خواص و مسئولین کشور است.

باید توجه داشت که اقدامات و بیانات روشنفکرمآبانه سالهاست رنگ خود را نزد بدنه جامعه متدین ایرانی از دست داده است. پزهای آزادی بیان و زنده باد مخالفی که در برهه ای از زمان توسط طبقه ای از سکولارهای داخلی به هر قیمتی و علیه هر مفهوم مقدسی مطرح شد پس از آنکه امتحان خود را نزد مردم پس داد به صورت یک جا از طرف همان مردم پس زده شد.

از باقیمانده های آن تفکر مسموم که این روزها برای بقا به هر حربه ای متوسل می شوند انتظاری جز این نیست. مردم متعهد ما از افرادی که خود در ایام فتنه حامیان عملی، لسانی و یا قلبی سران فتنه بودند انتظاری ندارند. برای جامعه انقلابی ما انتظاری جز این نیست که آقایانی چون مصطفی کواکبیان، محمدرضا عارف، اسحاق جهانگیری و محمد شریعتمداری که از نامزدهای احتمالی جریان دوم خرداد در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری هستند، از آزادی سران فتنه سخن بگویند و نه تنها جرمی برای آنها متصور نیستند بلکه گویا مردم و نظام را متهم می دانند.

در این میان برخی خواص و منتسبین به جریان اصولگرایی هم وجود دارند که موجب تعجب و عبرت همگان را فراهم می سازند. کسانی که خواهان باقی ماندن در دایره اصولگرایی هستند باید توجه بیشتری داشته باشند که اصولگرا ماندن مقدمات و مقومات روشنی دارد و نمی توان نام اصولگرایی بر خود نهاد و نان حمایت از مجرمان و متهمان و مفسدان در زمین را خورد.

نظر شما