شناسهٔ خبر: 177566 - سرویس جامعه
نسخه قابل چاپ

رییس انجمن مددکاری اجتماعی ایران فهرستی از مسائل اجتماعی نوجوان را برای آینده سازان بازگو کرد

«مسئله اجتماعی» الزاماً کج‌رفتاری نیست

آسیب های اجتماعی

متین محجوب: سیدحسن موسوی‌چلک، عضو هیئت علمی گروه مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران است که سوابق مهمی در عرصه مددکاری و آسیب‌های اجتماعی دارد. تأسیس خدمات اورژانس اجتماعی در ایران، تأسیس مراکز اجتماع‌محور در ایران و تأسیس پایگاه مجازی داده آسیب‌های اجتماعی ایران از مهم‌ترین فعالیت‌های موسوی‌چلک در این عرصه است. تألیف بیش از هزار مقاله منتشرشده و پنجاه‌وچهار تحقیق در موضوعات مسائل اجتماعی و همچنین سی کتاب در حوزه مددکاری اجتماعی از دیگر فعالیت‌های این محقق پنجاه‌ودوساله است.

* برای بررسی زمینه‌ها و پتانسیل‌های موجود در حوزه نوجوان باید قوانین و مصوبات این موضوع را به‌درستی شناخت. در قوانین مصوب با رویکرد اجتماعی، نوجوان تا چه میزان مورد توجه بوده و این دوره سنی چقدر از منظر قانون‌گذار دارای ویژگی‌های مستقل شناخته شده است؟

مراحل رشد را که در نظر می‌گیریم، متوجه می‌شویم طبقه‌بندی این مراحل بدون دلیل صورت نگرفته است. وقتی یک تقسیم‌بندی مانند پیش دبستان، کودکی، نوجوانی، جوانی، میان‌سالی، کهن‌سالی و پیری انجام می‌دهیم، از هر قسمت یک انتظاری وجود دارد؛ لذا این تقسیم‌بندی به دلیل ویژگی‌های مهم‌تری است که هریک از این مراحل رشد نسبت به قبل یا بعد می‌تواند داشته باشد؛ بر این ‌اساس، می‌توان گفت حوزه نوجوانی ویژگی مورد سؤال شما را دارد و می‌تواند به‌صورت مستقیم مورد توجه قرار گیرد؛ و من تأکید می‌کنم که می‌بایست مورد توجه قرار گیرد.

شاید بخشی از مشکلات فعلی ما به نادیده گرفتن همین حوزه نوجوانان برگردد؛ در این‌ باره چند مصداق را بیان خواهم کرد.

در ایران بیشتر در خصوص کودکی و جوانی گفت‌وگو می‌شود؛ دلیلش هم این است بخش عمده تعریفی که از کودک داریم، نوجوان را نیز پوشش می‌دهد. ما پیمان‌نامه جهانی کودک را پذیرفته‌ایم و کلیه افراد زیر هیجده سال را کودک اطلاق می‌کنیم. نام قانون حمایت از کودکان و نوجوانان ابتدا قانون حمایت از کودکان بود. سال هشتادویک که این قانون در مجلس تصویب شد، به‌واسطه بحث شرعی طفل و نوجوان این قانون را به نام قانون حمایت از کودک‌ و نوجوان تغییر دادند، ولی منظور همان کودک زیر هیجده سال بود؛ لذا هیچ ویژگی دیگری در قانون افزوده نشده است و اگر واژه نوجوان در نام قانون اضافه نمی‌شد، هیچ تفاوتی در قانون ایجاد نمی‌کرد.

این‌ها نشانه‌هایی است که بیان می‌کنم که شاید در یک جاهایی این مسئله دیده شده، اما در عمل لحاظ نشده است؛ مثلاً قانون کار، بچه‌های پانزده تا هیجده سال را کارگر نوجوان قلمداد کرده است. نام قانون اخیری که بعد از شانزده سال در اردیبهشت امسال تصویب و در خردادماه ابلاغ شد، «قانون حمایت از کودکان و نوجوانان» بود و بعد به‌عنوان «قانون حمایت از اطفال و نوجوانان» تغییر یافت. واژه طفل را جایگزین واژه کودک کردند تا بتوانند تمایز ایجاد کنند. هدف این بود که تمایز در این امر نمایان شود؛ بنابراین، در برخی موارد حتی عنوان هم بیان شده و مثلاً عنوان کارگر نوجوان را رسماً پذیرفته‌ایم که فرد در دوره نوجوانی است.

در مجازات‌های موجود در قانون مدنی و آیین دادرسی کیفری به‌نوعی تمایز بین کودک‌ و نوجوان را داریم، اما برداشت من این است که این ادبیات به دلیل ویژگی نوجوان نبوده است. ما چون نمی‌خواستیم تعریف یونیسف را به‌عنوان تعریف کودک بپذیریم و تعریف شرعی از طفل داشتیم، می‌خواستیم مبنا را همان تعریف شرعی قرار دهیم.

در باقی قوانین هم به طور مشخص این موضوع در نظر گرفته نشده است که بگوییم نوجوان را برجسته کرده باشند. تلفیق دوره نوجوانی با دوره کودکی و جوانی باعث شده در این حوزه غفلت صورت بگیرد؛ نتیجه این غفلت هم به برنامه‌ریزی‌ها، الگوهای تربیتی و سبک آموزش ما برمی‌گردد که الزاماً نیازهای یک نوجوان همانند یک کودک یا جوان نیست.

یک بحث دیگری نیز در ساختار اجرایی کشور وجود دارد؛ به‌طورمثال، در بهزیستی دفتر امور کودکان مربوط به افراد زیر هیجده سال است و یا آموزش‌وپرورش در ساختار اداری خود هیچ جایگاهی برای نوجوان ندارد.

گفت‌وگوهای چندجانبه و آن هم از منظر اجتماعی، با موضوع نوجوان کمتر ترتیب داده شده است. پیشنهاد می‌کنم درباره نوجوانی یک همایش برگزار شود. این بابی برای رسیدگی بیشتر به این موضوع است، بابی که شاید توجهات را نسبت به مسائل نوجوانان بیشتر از قبل جلب کند. لازم است رساله‌های بیشتری از مقاطع دکترا و پایان‌نامه‌های ارشد در رشته‌های مختلف اعم از حقوق، مردم‌شناسی، مددکاری، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی به این سمت گرایش پیدا کنند.

* یکی از اهداف جدی ما در مجله ایجاد حساسیت در مراجعی است که باید به این مسئله بپردازند.

من فکر می‌کنم این غفلت عامدانه نبوده است. به نظر می‌رسد طیف سنی کودک، نوجوان و جوان چنان درهم‌تنیده شده‌اند که امکان قرار دادن مرز بین این‌ها وجود نداشت؛ همین باعث اختلاط در مباحث شد و در نهایت نیز این اختلاط منجر به کاهش توجه و تمرکز کمتر بر دوره نوجوانی شد.

به نظر می‌رسد توجه و کار شما در این حوزه می‌تواند حساسیت سیاست‌گذاران را برانگیزد؛ همان‌طور که در حوزه کودکان این اتفاق رخ داد و مجرمان پانزده تا هیجده‌ساله -که همان مصداق نوجوانی است- اعدام نمی‌شوند و حتی برای آن ساختار اصلاح و تربیت پیش‌بینی شده است.

* به لحاظ مفهوم‌شناسی مسئله اجتماعی نوجوان را باید چگونه تعریف کنیم؟

تعریف من از «مسئله اجتماعی» الزاماً کج‌رفتاری نیست؛ به‌طورمثال، بیکاری می‌تواند یک مسئله اجتماعی باشد که الزاماً کج‌رفتاری نیست؛ همچنین فقر می‌تواند یک مسئله اجتماعی باشد، اما الزاماً کج‌رفتاری نیست. مسئله اجتماعی هر آن چیزی است که دغدغه مردم است و الزاماً فراوانی یا جرم و آسیب بودن آن اهمیت ندارد. آنچه مردم، افکار عمومی و سیاست‌گذاران نسبت به آن موضوع حساسیت دارند، مسئله اجتماعی است.

در مورد نوجوانان چند موضوع اصلی در کشور ما وجود دارد که می‌توان آن‌ها را مسئله نوجوان دانست؛ یکی از مهم‌ترین این مسائل بحث هویت است.

برداشت غالب از ارتباط نوجوان و نسل‌های قبل در خانواده یا جامعه این است که ارتباط بین‌نسلی به‌خوبی اتفاق نمی‌افتد. در گذشته بااینکه خانواده‌ها پرجمعیت‌تر بودند، اما الگوی تربیتی متفاوت بود. الآن بیش از اینکه خانواده‌ها در تربیت نقش ایفا کنند، رسانه‌ها و گروه‌های همسالان هستند که در تربیت فرزند نقش دارند. بخشی از این رسانه‌ها می‌تواند فضای مجازی باشد که بعد از شبکه شاد به‌مراتب نگرانی بیشتر خواهد شد؛ چون حتی اگر می‌توانستیم قبل از کرونا مدیریت کنیم، الآن دیگر نمی‌توان فضای مجازی و حضور دانش‌آموزان در این فضا را مدیریت کرد.

موضوع دیگر بحث تأثیرپذیری این گروه‌ها از فضای مجازی است. باید توجه داشت که فضای مجازی آسیب نیست، من فضای مجازی را عمدتاً فرصت می‌دانم. فضای مجازی و دوره نوجوانی الآن یکی از مسائل مهمی است که هیچ‌کس نمی‌داند باید برایش چه کند؛ نه برنامه مداخله‌ای داریم و نه متن آموزشی. البته برای بزرگ‌سالان هم هیچ متن یا برنامه‌ای نداریم، ولی مسئله اینجاست که گروه‌های سنی پایین‌تر تأثیر بیشتری از فضای مجازی می‌گیرند.

فرض کنید گروه مرجع یک فرد، خواننده‌ای است که تصمیم می‌گیرد ساعت سه شب لایو بگذارد و این لایو را شصت‌هزار نفر می‌بینند؛ لذا باید توجه داشته باشیم که فضای مجازی تأثیر خود را می‌گذارد. گروه‌های مرجع خیلی تغییر کرده‌اند و طی این سال‌ها شاهدیم که سلبریتی‌ها بیش از هرکسی تأثیرگذار هستند، سلبریتی‌ها محور تربیتی بچه‌ها شده‌اند. این بحث وجود دارد که چه کاری در مقابل این گروه تازه می‌توان انجام داد.

مراقبت جنسی و یا تربیت جنسی یک بحث مهم دیگر درباره نوجوانان است. در ایران وقتی موضوع مسائل جنسی مطرح می‌شود بلافاصله سند 2030 را مطرح می‌کنند. دنیا برای خود برنامه هزاره دارد و برای هر حوزه‌ای استراتژی خاص خود را طراحی کرده است. هیچ‌کس موافق بی‌بندوباری جنسی در هیچ دوره سنی نیست (منظورم در جامعه خودمان است، کاری به بیرون جامعه ایران ندارم). در جامعه ما به دلیل ویژگی‌های فرهنگی و دینی هرج‌ومرج جنسی را نمی‌پذیریم. واقعیت این است که به نظر من افراد وقتی وارد سنین نوجوانی می‌شوند بیشترین دغدغه را در حوزه مسائل جنسی دارند؛ لذا تربیت جنسی و دادن اطلاعات درست به فرزندان در دین هم مباحث زیادی دارد و یک موضوع خیلی جدی است.

بااین‌حال، نه خانواده‌ها می‌دانند باید در این زمینه چه کاری انجام بدهند، نه آموزش‌وپرورش که ارتباط بیشتری با این گروه‌ها دارد. لذا نه رسانه ما پردازش خوبی در این حوزه دارد و نه شبکه مجازی تخصصی داریم که افراد عضو باشند و اطلاعات لازم در این زمینه را دریافت کنند. به همین دلیل است که افراد از هر فضایی برای یادگیری استفاده می‌کنند.

نکته مهم دیگر آینده است. نااطمینانی از آینده یکی از مؤلفه‌هایی است که روی آن کار نشده است. اتفاقاً برای همین گروه‌ها باید کار را شروع کنیم. بچه‌هایی که برای آینده برنامه دارند هدفمند زندگی می‌کنند. کسی که می‌خواهد در کنکور رتبه یک را کسب کند، هدفمند زندگی می‌کند. بچه‌ای که از کودکی رؤیای مکانیک شدن را در سر دارد، زندگی هدفمندی را در پیش می‌گیرد. نااطمینانی از آینده تأثیر بسیار زیادی در احساس بی‌هویتی در دوران نوجوانی دارد (هرچند با این اصطلاح موافق نیستم). دسترسی نوجوانان امروز ما به اخبار و اطلاعات نسبت به نسل قدیم بیشتر است. در گذشته نوجوانان نمی‌دانستند در دنیا چه خبر است، اینترنت نبود و شبکه‌های مجازی وجود نداشت که بتوانند در کوتاه‌ترین زمان ممکن اطلاعات متنوع را با روش‌های مختلف دریافت کنند.

مسئله بعدی دوره نوجوانی بحث روابط با جنس مخالف است. این موضوع می‌تواند ذیل مسئله تربیت جنسی قرار بگیرد، اما می‌تواند یک موضوع مستقل هم باشد؛ چون گرایش به جنس مخالف در این سن بسیار بالا است و این نکته‌ای است که بیشتر به حوزه آسیب‌های اجتماعی برمی‌گردد و یک آسیب اجتماعی در دوران نوجوانی است.

* اگر بخواهیم معیار یا شاخص اولویت‌گذاری نیز در مسائل داشته باشیم، چگونه می‌توان این اولویت‌ها و ضرورت‌ها را دسته‌بندی کرد؟ شاخص‌ها برای اولویت‌گذاری چیست؟

شاخص فراوانی یکی از این معیارهاست که البته تنها معیار دسته‌بندی هم نیست. حوزه فضای مجازی و دوره نوجوانی یکی از اولویت‌هایی است که می‌توان در نظر گرفت؛ دلیلش این است که هم در جامعه مبتلابه زیادی دارد و هم هیچ‌چیزی برای آن نداریم. خانواده نمی‌داند باید چه کاری انجام دهد و نظام آموزش‌وپرورش هم نمی‌داند باید چطور با این مسئله مواجه شود.

وقتی وارد حوزه مسائل جنسی می‌شوید، مسائل خیلی سخت است. یک برداشت اشتباه وجود دارد، اینکه هر موضوعی که به حوزه جنسی برگردد بلافاصله به رابطه جنسی ربط داده می‌شود.

چند سال قبل همایشی با عنوان اسلام و آسیب‌های اجتماعی در محل سالن وزارت کشور به میزبانی بهزیستی داشتیم. با توجه به اینکه در مبانی دینی درباره تربیت جنسی بیش از هر جایی اطلاعات هست، پیشنهاد کردیم سه-چهار موضوع برای کارگروه اولویت باشد تا بعد از کنفرانس این موضوعات را ادامه دهیم. برای کارگروه‌ها نیز اعتبار خوبی تخصیص دادیم تا به سمت یک مدل حرکت کنند که در چه محیطی چه نوع آموزش‌هایی می‌توان ارائه داد. ما می‌خواستیم به مدلی برسیم که هم اسلامی و هم علمی باشد و هم قابلیت اجرا داشته باشد، اما متأسفانه این روند ادامه پیدا نکرد.

موضوعات را باید چندوجهی بررسی کرد و الزاماً هم نباید تحت عنوان آسیب به آن ورود شود. وقتی صحبت از سواد اجتماعی می‌شود ربطی به آسیب‌ها ندارد. وقتی از سواد سلامت روان صحبت می‌کنیم ربطی به آسیب‌ها ندارد. داشتن سواد اجتماعی، سواد سلامت روان، سواد فرهنگ استفاده از فضای مجازی یا سواد رسانه‌ای می‌تواند کمک به پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی کند. باید روی این مقولات چندوجهی کار کرد و آن‌ها را به‌صورت جزیره‌ای در نظر نداشت.
اگر محتوایی که در اختیار نوجوان قرار می‌گیرد ناهمگون باشد تأثیرات منفی با خود به همراه خواهد داشت. یک مرکز جامع باید متولی تولید محتوا در این حوزه باشد که متناسب با شرایط فرهنگی و خواست نوجوان عمل کند و نظارت بر این عرصه داشته باشد.

روش‌های انتخابی ما نیز باید متناسب نوجوانان و جوانان و برای ایشان جذاب باشد. باید رویکرد ایجابی را بر رویکرد سلبی غالب کنیم. با توجه به اینکه وقتی وارد حوزه آسیب‌ها می‌شویم، برخوردها سلبی است و اصولاً رویکرد ما خیلی ایجابی نیست؛ لذا برنامه‌ها و روش‌های انتخابی ما جامعیت لازم را ندارد و محتوایی که منتشر می‌شود نیز قابل قبول نیست.

در سیاست‌گذاری فرهنگی ما الگوی اسلامی-ایرانی مطرح است. نه می‌توانید فقط ایرانی باشید، چون جامعه ما اسلامی است و نه می‌توانید ظرفیت فرهنگی ایرانی را از مردم بگیرید؛ به همین دلیل وقتی بحث هویت فرهنگی مطرح می‌شود، هویت فرهنگی اسلامی-ایرانی مدنظر است که سیاست‌های آن نیز ابلاغ شده است.

نهادهای دیگر شاید بتوانند کمک کنند که وضعیت برنامه‌های انجام‌شده بهتر شود، اما محوری‌ترین نهاد در این امر آموزش‌وپرورش است. سه ضلع مثلث یعنی دانش‌آموز، اولیای مدرسه و اولیای خانه در دسترس آموزش‌وپرورش هستند. این سه ضلع بیشترین تأثیرگذاری را دارند. آموزش‌وپرورش نسبت به خیلی از محیط‌های اجتماعی دیگر فضای مورد اعتمادی را دارد. مردم با هیچ محیطی به اندازه آموزش‌وپرورش ارتباط ندارند.

* ارزیابی شما از طرح‌هایی که در حوزه نوجوان اجرایی می‌شود، چیست؟ طرح نماد یکی از بزرگ‌ترین طرح‌هایی است که این روزها مطرح شده و ائتلاف چند دستگاه است و آموزش‌وپرورش نقش محوری دارد. ارزیابی شما از این فضا چیست؟

از چند زاویه باید به این موضوع نگاه کرد. ورود آموزش‌وپرورش به این حوزه قابل توجه است. خاطرم هست سال هفتادوهشت دکتر عبادی معاون پرورشی بود و آماری ارائه داد که صدهزار دانش‌آموز معتاد داریم. هجمه بسیاری به ایشان شد. وقتی آقای حاجی‌بابایی وزیر آموزش‌وپرورش بود، دفتر آسیب‌ها را تعطیل کرد. می‌خواهم بگویم که تا این حد برخورد شده است؛ به همین دلیل اکنون می‌شود گفت پذیرش این موضوع در آموزش‌وپرورش یک گام به جلو است.
همان سال وقتی که اورژانس اجتماعی را راه‌اندازی کردیم، آقای عبادی معاون پرورشی و دکتر اسکندری مدیرکل دفتر مشاوره بودند. وقتی می‌خواستیم پروژه کودک‌آزاری را در مدرسه دنبال کنیم اجازه اجرایی کردن آن را ندادند و مقاومت می‌شد.

پروژه نماد که اجرا می‌شد به طور کامل از جریان کار مطلع بودم. از یک منظر خوب است چون آموزش‌وپرورش به حوزه آسیب‌ها وارد شده است؛ اما پروژه نماد بدون حضور مددکار اجتماعی نماد نخواهد شد. این یک مشکل اساسی است که فعلاً وجود دارد، ضمن اینکه محتوای تولیدی نیاز به بازنگری دارد. در حال حاضر تنها وزارت آموزش‌وپرورش در نماد درگیر است، بقیه ارگان‌ها کنار ایستاده‌اند. نماد بدون ورود مددکار اجتماعی امکان‌پذیر نیست. آموزش‌وپرورش باید مددکار اجتماعی داشته باشد.

نماد فرصتی بود که آموزش‌وپرورش واقع‌بینانه‌تر نسبت به موضوع آسیب‌های اجتماعی و سواد سلامت روان اجتماعی نظر کند.

نظر شما