«نماینده»/سیدهعادله حسینی: تعلیم و تربیت در شرایط کرونا، طی ماههای اخیر به یکی از دغدغههای عمده پژوهشگران و فعالین این حوزه تبدیلشده است. این مسئله با توجه به حواشی پیشآمده در مقطع بازگشایی مدارس بهشدت باعث نگرانی صاحبنظران شد. درعینحال اما ظرفیتها و فرصتهایی که این دوران برای نظام آموزشی کشور به دنبال دارد یکی از مباحث مغفول مانده در این راستاست. در این رابطه با دکتر مجتبی همتی فر، پژوهشگر حوزه تربیت اسلامی و عضو بنیاد تربیتی حیات، به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
**نظر شما درباره حواشی پیشآمده طی روزهای بازگشایی مدارس چیست؟
طی سالهای گذشته آموزشوپرورش مسئول بازگشایی مدارس در اول مهر بود و در این راستا یک سری فعالیتهای متداول انجام میشد؛ اما در حال حاضر شرایط پیچیده شده است، زیرا باید تصمیمات علاوه بر منطق و قواعد مرسوم، بر طبق ملاحظات پزشکی و اقتضائات ناظر به شرایط کرونایی اتخاذ شود. بر این اساس هر چه شناخت ما از این شرایط کاملتر و دقیقتر باشد، میتوانیم تصمیم بهتری اتخاذ کنیم.
طی ماههای گذشته شاهد بودیم که فهم و مواجهه ما با ویروس با تغییر همراه است و نتایج آزمایشها و یافتههای پزشکی دستاوردهای تازهای را به دنبال داشته است. از این منظر، اگر تغییر تصمیمات و سیاستگذاریهای عرصه تعلیم و تربیت با پشتوانه کارشناسی باشد، پسندیده است؛ اما در مورد بازگشایی مدارس به نظر میرسد که مسئله صرفاً حضور یا عدم حضور دانشآموزان نیست، زیرا اصل بازگشایی مدارس قاعدتاً دیر یا زود باید انجام میشد. مسئله اصلی چالش تصمیمگیری و اطلاعرسانی تصمیمات مربوطه است که پیشتر در ماجرای برگزاری کنکور نیز شاهد آن بودیم. تغییر تصمیم در ۲۴ ساعت، شاهدی بر بیتدبیری در تصمیمگیری و همچنین اطلاعرسانی ناصحیح و آشفتگیهایی است که در این مقوله اتفاق افتاد. گویی تصمیم نهایی در این موارد بهصورت کارشناسی گرفته نشده یا عواملی خارج از فرآیند کارشناسی بر آن اثر گذاشتهاند.
ناهماهنگی بین مقامات مسئول در اطلاعرسانی متفاوت و متناقض به مردم نیز خودش را نشان داد. چرا لااقل در شرایط ویژهی کنونی، وزارت آموزشوپرورش سخنگویی برای این اطلاعرسانیها ندارد تا با وحدت و هماهنگی در اطلاعرسانی تصمیمات خانوادهها را سردرگمی درآورد. همچنان که هر تصمیم مرتبط با ابعاد پزشکی این بیماری توسط ستاد مبارزه با کرونا گرفته میشود و ما نیز موظف به تمکین هستیم، چون معتقدیم که در این ستاد نظر کارشناسی ارائه میشود.
به نظر میرسد در تصمیم ناگهانی برای بازگشایی حضوری و سراسری مدارس ابهاماتی وجود دارد. این تصمیم عجولانه در حالی اتخاذ شد که بخشی از سیاستهایی که در ابتدا اعلامشده بود، دقیقتر و ناظر به واقعیتها بود. ازجمله دستهبندی مناطق بر اساس شدت فراگیری بیماری و ارائه آموزشها بهصورت «حضوری، نیمهحضوری و مجازی» در این مناطق با توجه به وضعیت شیوع بیماری خردمندانه بود. بهعنوانمثال اجرای سیاست یکسان درباره بسیاری از کلانشهرها در وضعیت قرمز یا هشدار قرار دارند و مناطق سفید واقعاً محل تأمل است. بهطور نمونه طبق آمار وزارت آموزشوپرورش ۵۰ قریب به درصد مدارس کشور زیر ۵۰ نفر دانشآموز دارد که اغلب هم در مناطق عشایری و روستایی کمجمعیت قرار دارند. اغلب این مناطق به لحاظ کرونا، وضعیتشان سفید است و دانشآموزان آنها میتوانستند بدون این دغدغهها طبق روال سابق از آموزش حضوری بهره ببرند.
**تغییر تصمیم در ساعات پایانی بازگشایی، باعث مطرحشدن شائبههای دخالت مدارس غیردولتی در این موضوع شد تحلیل شما در رابطه چیست؟
به نظر میرسد این گمانهزنی چندان دور از ذهن نیست، هرچند تأیید آن نیاز به شواهد و مؤیداتی دارد. بااینحال سیاست دولت یازدهم و دوازدهم در حوزه آموزشوپرورش، حمایت جدی از مدارس غیردولتی بوده است. بهعنوان شاهد مثال در گزارش صدروزه دولت در سال ۹۲، با نگاهی حمایت گونه از مدارس غیردولتی تدوینشده است. این گزارش بهعنوان یک چالش و تهدید ابراز نگرانی نموده است که «رشد بیرویه مدارس باکیفیت دولتی (همچون مدارس سمپاد، نمونه مردمی، نمونه دولتی) در دورههای قبل، باعث عدم رغبت سرمایهگذاران مدارس غیردولتی شده است». گویا اساساً جذب سرمایه هدف است، نه عدالت آموزشی و کیفیت خدمات آموزشی! اگر بپذیریم این روندی است که در بخشی از بدنه آموزشوپرورش وجود دارد و پس از دائمی شدن قانون مدارس غیردولتی جدیتر هم شده است، میتوان این شائبه را جدیتر در نظر گرفت.
**فکر میکنید تعلیم و تربیت در فضای کرونا به چه سمتی خواهد رفت؟ چه روشهایی را جایگزین آموزش حضوری پیشنهاد میکنید؟
با توجه به برخی روایتهای پزشکی مبنی بر حضور دائمی این ویروس و همراهی آن با ما، مقوله تعطیلی نظامات اجتماعی ازجمله نظام تعلیم و تربیت اصلاً منطقی نخواهد بود. پس پیشنهادهایی همچون تعطیلی یکساله مدارس منطقی نیست. ما باید خودمان را با این مسئله تطبیق بدهیم، اما باید شرایط این تطبیق دادن را بررسی کنیم. بهعنوانمثال در شرایط جنگ تحمیلی، زمانی که بمبارانها جدیتر شد، مدارس بهطور موقت تعطیل و از آموزش تلویزیونی برای جبران این تعطیلیها بهره گرفتیم؛ بهعبارتدیگر در دورهای که فراگیری و تنوع امکانات ارتباطی و رسانهای کشور اصلاً به حد کنونی نبود، تلویزیون توانست به کمک آموزش بیاید. تلویزیون در سال تحصیلی گذشته نیز در زمینه آموزشی فعالیت کرد، ولی نه در حدی که مورد توقع بود.
درباره شیوههای حضوری نیز باید بازاندیشی کرد. شاید با الهام گیری از الگوی مدارس شیفتی دهه هفتاد برای مناطق پرجمعیت، بتوان به الگوهای آموزش حضوری رسید که در عین ارتباط و تعامل چهره به چهره معلمان و دانشآموزان، تراکم دانشآموزی نیز در حد استاندارد کرونایی باشد. البته این ایده نیازمند تمهید امکانات و منابع مالی مقتضی است تا کیفیت مناسب آموزش تأمین گردد.
استفاده از گروه یادگیری و یاددهی همسالان به یکدیگر هم میتواند مکملی برای این شرایط باشد. در این حالت، در عین اینکه بچههای سال بالایی به دانشآموزان پایههای پایینتر خانواده یا دوستان به لحاظ آموزشی کمک خواهند کرد و طبیعتاً از جنبههای پرورشی همچون پرورش روحیه مسئولیتپذیری و ارتباطات اجتماعی اثرات مثبتی نیز بر ایشان خواهد داشت
روشهای آموزش مجازی نیز گزینه روی میز است که البته لزومی ندارد بهصورت شخصمحور ارائه شود. ما در این سالها تجهیزاتی را بهعنوان هوشمند سازی مدارس تهیهکردهایم که چهبسا الآن بشود از آنها بهره برد؛ مثلاً این امکانات را به نمازخانه مدارس برده و کلاسها را در فضای بزرگتر برگزار نمود. در عین اینکه این وسایل برای مرکزیت مدرسه برای آموزشهای غیرحضوری هم به کار معلمان میآید.
در برخی از موارد هم باید سایر بخشهای حکومتی به کمک بیایند. نهادهایی مانند ستاد اجرایی، بنیاد مستضعفان و حتی نیروهای مسلح که در اکثر بحرانها یاریگر دولت و مردم هستند؛ مثلاً برای مناطقی که دسترسی ضعیفتری دارند، باید برای رساندن اینترنت کار جدی و زیرساختی انجام شود. اینترانت ملی و شبکه آفلاین و حتی راهاندازی تلویزیون کابلی و تعاملی هم میتواند بار این مسئولیت را کمتر کند.
روشهایی مانند آموزش مکاتبهای و استفاده از ظرفیت گروههای جهادی برای پشتیبانی آموزشی و پرورشی مناطق محروم و حاشیه شهرها نیز قابلتأمل و بررسی است.
**از دیدگاه شما کدام اقشار جامعه بیشتر مشکلات را در شرایط فعلی متحمل خواهند شد؟
در حال حاضر به دلیل شرایط اقتصادی پیشآمده و همچنین گسترش آموزش مجازی، استقبال جامعه از مدارس دولتی افزایشیافته است. افزایش دانشآموزان مدارس دولتی، باعث افزایش حجم کار معلم و درنتیجه فرسایش بیشتر ایشان میشود. بهعنوانمثال در برخی مدارس، دانشآموزان کلاس اول ابتدایی به ۴ گروه ۱۰ نفره تقسیمبندی شدهاند که معلم با تکرار تدریس و همچنین پیگیری آموزش مجازی آنها بهشدت خسته و فرسوده خواهد شد. متأسفانه میتوان پیشبینی کرد خستگی که برای کادر درمان رخ داد، برای فرهنگیان هم تکرار شود. معلمانی که فرزندانشان دانشآموز هستند، مشکلات بیشتری خواهند داشت. این نیز به تدبیر و پشتیبانی دارد.
از سوی دیگر خانوادهها هم تحتفشار هستند و باید برنامهای برای ایشان در نظر گرفته شود. عدم آموزش لازم برای مواجهه با مسائل آموزشی فرزندان، تعدد فرزند در برخی از خانوادهها با خانههای کوچک و ... باعث بروز تنش در کانون خانواده شده است. شرایط دوره قرنطینه و استرسها و همچنین حضور طولانیمدت فرزندان در کنار مادر باعث اصطکاک و فرسایش مادر میشود. در این بخش نیز مادران به حمایت اجتماعی و آموزشهای لازم احتیاج دارند.
مسئله این است که اگر بهموقع و به نحو مناسب برای این امور تدبیری نکنیم، ممکن است کرونا را به پایان برسانیم، ولی با جامعهای با فرسایش روحی و روانی مواجه خواهیم بود.
**آیا فارغ مشکلات و انتقادات موجود، در اوضاع کنونی نظام آموزشی کشور ظرفیتها و فرصتهایی را هم میتوان برشمرد؟
بله، اگر به کرونا بهعنوان فرصت نگاه کنیم، میتوانیم با مدیریت بهتر این برهه حساس را پشت سر بگذاریم. آموزش خانوادهها برای همکاری در آموزش و تربیت دانش آموزان که منجر به ارتباط بیشتر ایشان میگردد، یکی از ظرفیتهای این دوره است که میتوان به آن توجه کرد.
همچنین سالها این بحث کارشناسی مطرح بود که با چه منطقی باید سال تحصیلی از مهرماه آغاز شود و چرا باید تعطیلات بلندمدت تابستانی داشته باشیم؟ اکنون با آغاز مدارس در نیمه شهریور متوجه شدیم که میتوان از زمان برای آموزش بهتر استفاده کرد. تغییر بعدی میتواند کاهش سرفصلهای آموزشی باشد. به عبارتی تعمیق و تمرین آموزشها، جایگزین چگالی و تعدد سرفصلها شود.
درعینحال توجه به دروس پرورشی و تربیتی، ساعات تربیتبدنی و ساعات هنر نیز در آموزش مجازی و دوران کرونا لازم است و باید جبران این کاستی باید چارهای اندیشید.
**رسانهها برای نقشآفرینی در این عرصه چه امکانها و فرصتهایی دارند؟
رسانهها باید علاوه بر اطلاعرسانی صحیح و آگاه کردن خانوادهها، مراقب وارد نشدن به فضای زرد باشند تا به تشویش افکار عمومی دامن نزنند. از طرفی شاید بتوان برای رسانهها مأموریتهای آموزشی در نظر گرفت. نشریهها، مجلات و ... با سرگرم آموزی و پرداختن به خدمات کمکآموزشی و پرورشی با مطالبی همچون پرسش و تمرینهای کمکآموزشی، معماها، آموزش به کودکان، مشاوره به والدین در این عرصه ایفای نقشنمایند.
نظر شما