«نماینده»/مسعود پیرهادی: باید نوشت؛ یادآوری کرد؛ غصه خورد؛ پیر شد؛ به امید پناهی از آهی.
زخمی بر پیکره کرمانشاه نشست؛ این بار با کجسلیقگی در اجرای قانون!
سیهرو کسی است که آسیه را عاصی کرد در این دنیای وانفسا.
مردم، همه عائله حکومتاند، ولی مسائل مستضعفین، باید روی چشم کارگزاران باشد؛ همانها که ولینعمتاند ولی از نعمت محروماند!
در آن عاصمه غیرت، براثر غفلت یا جهالت یا حماقت معدودی بیخبر از قدرتِ آه، کوخی با خاک یکی شد و آهی از عمق دل کشیده شد؛ هرچند کاخهایی با نمای یونانی و سنگهای ایتالیایی سرافرازانه در لواسان، رخ مینمایند.
شاید رفتن آسیه، آب در کاخ فرعونیان هم بریزد، ولی این باعث نمیشود درد او را داد نزنیم، چراکه داغِ بیپناهیِ او، آتش سنگینی به دل ایرانیان انداخته است.
اصل سیویکم قانون اساسی مقرر میدارد آسیهها باید مسکن داشته باشند و در اولویت هم باشند
نه اینکه آلونک آنها بیرحمانه تخریب شود؛ «داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند بهخصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند.»
پیرزن خلاف کرده؟ سلّمنا؛ به قاعده لا ضرر و لا ضرار باید تخلیه کند؛ قبول میکنم؛ اما قرار بود هیچ ضرری رخ ندهد؛ مسلمان! خانه او مسجد ضرار نبود که اینقدر مصمم خرابش کردی! خانهای بود که دولت باید برای او میساخت و با احترام تحویلش میداد؛ نهتنها خانه نداد که سرپناهش را هم از او گرفت. ضرر به آسیهها و مستضعفان، ضرر به آبروی نظام است.
آنها که با آسیه پناهی آن کردند که شنیدهاید، یادشان رفته که اگر مسلمانی از غمِ کشیدن خلخال از پای زن یهودی بمیرد، قابل ملامت نیست؟ با خود چه کردهاید که چنین داغی بر دل ملت گذاشتید؟ جز این؛ فرصتی فراهم آوردید که بدخواهان، به چهره نظامی که ثمره خون هزاران شهید است، چنگ بکشند، شهدایی که ازقضا بیشترشان از همان طبقه مستضعف و محروماند. همانها که قلبشان نرمتر و زندگیشان زلالتر بود و از همین رو، بیش و پیش از دیگران، گِرد انقلاب پیر جماران جمع شدند و برایش خون دادند.
انقلاب اسلامی ما، انقلاب محرومان و مستضعفان است، متر و معیار واضح است، هر کس خادم مردم و عاشق محرومان است، باید بماند و هر کس نیست، کنار برود. راهی جز این نیست. این همان طریق خمینی کبیر و خلف صالح اوست.
نظر شما