«نماینده» /؛روزهای پایان سال برای هر فردی، فرصتی است برای نگاهی به پشت سر و مرور کارنامه خویش. محاسبه نفس در سالی که گذشت؛ آنچه انجام دادیم و ندادیم. این محاسبه ضروری میتواند هم در سطح فردی انجام شود و هم در سطوحی کلانتر. اگر محاسبهای در کار نباشد، چشمانداز و برنامهای برای سال پیش رو نیز در کار نخواهد بود و اهداف، چیزی جز آرزوهای دست نیافتنی و خیالات محال نیستند.
سالی که گذشت پر فراز و نشیب بود و درس و دستاورد و عبرت کم نداشت. با سیل آغاز شد و با کرونا در حال پایان است و در میانه این دو، ماجراها و اتفاقاتی روی داد که به جرات میتوان گفت هیچ ناظر و تحلیلگری آن را پیشبینی نمیکرد. سال 1398 دو قهرمان داشت؛ حاج قاسم سلیمانی و ملت.
مردی که پس از 4 دهه مجاهدت و افتخارآفرینی، مزد جهاد ایثارگرانه و بیمنت خود را به زیباترین شکل ممکن دریافت کرد و به دست شقیترین انساننماهای روی زمین ترور شد. او که شهید زنده بود و سالها در کوه و دشت و بیابان به دنبال گمشده خویش میگشت، سرانجام در بامدادان به آرزوی خود دست یافت و خلعت آسمانی شهادت را بر تن کرد.
حاج قاسم مصداق و آیهای امروزین از مردان خداست. همانانی که خدای متعال در قرآن (سوره مبارکه احزاب، آیه 23) در وصفشان میفرماید؛ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا الله عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا (در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او به شهادت رسیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.) آنانکه با خدا معامله میکنند، از این و آن تمنای مزد ندارند. خدمتشان به مردم بیهیاهوست. با «زنده باد» راست و «مرده باد» چپ، از صراط مستقیم خود منحرف نمیشوند.
قهرمان ما، آنکه پشت دیوان و ددان یورش آورده از مغربزمین بر سرزمینهای مقدس را بر خاک مالید و مردمان رنج دیده از جنایت و ستمکاری دستپروردههای این کودککشان را نجات داد، وقتی در خلوت خود با معبودش راز و نیاز میکند، اینگونه زبان به عشقبازی میگشاید؛ «خداوند، ای عزیز! من سالها است از کاروانی بهجا ماندهام و پیوسته کسانی را بهسوی آن روانه میکنم، اما خود جا ماندهام، اما تو خود میدانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند.
عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.» او که حتی دشمنانش به هیبت و قدرتش اعتراف دارند و به درستی معمار آینده خاورمیانهاش میدانند، در مقام عبودیت و بندگی چنان با معبود خود سخن میگوید که گویی عارفی خلوتگزین و زاهدی گوشهنشین و دور از قیل و قال دنیاست. دریغا که او از میان ما رفته است اما قهرمانان و پهلوانان هرگز نمیمیرند و از همین روست که رهبر معظم انقلاب فرمودند؛ «به شهید حاج قاسم سلیمانی به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛ به چشم یک مکتب، یک راه و یک مدرسه درسآموز نگاه کنیم.»
قهرمان دیگر سالی که گذشت، ملت ایران بود. این سخن نه تعارف است و نه ادعا. ماجرای سیل را به خاطر بیاورید. سیل چند استان کشور را درگیر کرده بود اما بسیاری از سایر استانها پای کار آمدند و هر کس توانست به نحوی پای در میدان نهاد تا به هموطن گرفتار خود کمک کند. اگر سعدی از فردی حکایت میکند که در قحطسالی دمشق، با آنکه او را گزندی نرسیده اما بهخاطر رنج و درد دیگران رنجور و رنگ پریده است، بخش قابل توجهی از ایرانیان در دوران حاضر این حکایت را به طور واقعی به نمایش گذاشتند؛
که مرد ارچه بر ساحل است، ای رفیق
نیاساید و دوستانش غریق
من از بینوایی نیَم روی زرد
غمِ بینوایان رخم زرد کرد
نخواهد که بیند خردمند، ریش
نه بر عضوِ مردم، نه بر عضوِ خویش
یکی اول از تندرستان منم
که ریشی ببینم، بلرزد تنم
این روزها که مردم گرفتار ویروسی واگیر شدهاند و از شرق و غرب زمین خبر میرسد که فروشگاهها را خالی میکنند و در ینگه دنیا از ترس غارت، مقابل فروشگاههای اسلحه صف کشیدهاند، اینجا ملت از همدلی و ایثار، صحنههای زیبا و ماندگار میسازند. چنانکه نویسنده آمریکایی که این روزها مهمان ایران است، مینویسد: «برخی افراد داوطلبانه دستگاههای خودپرداز را ضدعفونی میکنند، برای افراد بیخانمان دستکش تهیه میشود، برخی صاحبخانهها دو ماه از مستاجران خود کرایه نمیگیرند، در برخی مناطق به درب منازل میروند و رایگان دستکش و مواد ضدعفونیکننده به مردم میدهند، برخی کارگاه تولید ماسک راهاندازی کردهاند، کمپینی برای حمایت از کسب و کارهای آسیب دیده به راه افتاده است و...این چیزها را با سایر نقاط دنیا مقایسه کنید و ببینید ایران چقدر متفاوت است. من آرزو میکنم بقیه مردم دنیا در مواجهه با کرونا، از ایرانیان یاد بگیرند. اینها در حالی است که مردم ایران تحت تحریم هستند. با این وضعیت، به نظرم، من اگر در ایران باشم آرامش بیشتری دارم تا اینکه به آمریکا برگردم. چون در اینجا لازم نیست علاوهبر ویروس وحشتناک کرونا، با ویروس وحشتناک رفتار اطرافیانم هم روبرو باشم.»
ملت قهرمان ایران در سال 98 با مشکلات و مصائب ریز و درشت متعددی روبرو بودند و اغراق نیست اگر بگوییم از تمامی آنها سربلند بیرون آمدند. اما بزرگتر از مشکلات و مصائب اقتصادی و اجتماعی و... مصیبت هجمه و حمله به روح و روان آنان بود که بیوقفه و شبانهروزی انجام میشد و همچنان در حال انجام است. این حملات بیامان که اتاق فکر و عملیات اصلی آن در خارج از کشور است با همراهی برخی عناصر داخلی نیز همراه است که اساساً تا خائنین نباشد، تیر دشمن بردی ندارد. همان تیر زهرآگینی که امید، همت و همدلی ملت را نشانه رفته است و در سایه خوابآلودگی و سستی متولیان دفاع از افکار عمومی، روز و شب مشغول تیرباران هستند. این چالش از سیل، کرونا، تحریم و ترور اساسیتر و همه گیرتر است. مدافعان امنیت و سلامت مشغول جانفشانی و ایثار هستند و از ملت در برابر تهدید دفاع کرده و تهدید را به فرصت تبدیل میکنند اما مدافعان افکار عمومی کجا هستند و چه میکنند؟!
سخن را با این دعای پرمغز به پایان بریم که؛ یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبرالیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال. اما یادمان نرود برای تبدیل حالمان به احسن احوال، باید قابلیت نیز در خود ایجاد کنیم که دعای بدون همت و تلاش را سودی نیست. به قول مولوی؛
آنکه غافل بود از کشت و بهار
او چه داند قیمت این روزگار؟
از بهاران کی شود سرسبز سنگ
خاک شو تا گل برویی رنگ رنگ
سالها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را یک زمانی خاک باش
نظر شما