به گزارش «نماینده»، برای بررسی موضوعات «عملکرد نظارتی مجلس دهم» و «مشارکت در انتخابات» مناظرهای بین «محمدعلی وکیلی» نماینده اصلاحطلب مجلس و عضو فراکسیون امید و «سید امیرحسین قاضیزاده» نماینده اصولگرا و عضو فراکسیون ولایی انجام شده است.
متن کامل مناظره دو عضو هیئت رئیسه مجلس دهم به شرح زیر است:
*عملکرد مجلس دهم در استفاده از ابزارهای نظارتی برای قرار دادن دولت در ریل دقیق اجرای قانون را چطور ارزیابی میکنید؟
امیرحسین قاضیزاده: مجلس دهم در حوزه نظارت ضعف دارد اما علت ضعف مجلس، عدم استفاده از ابزارهای نظارتی نیست. تعداد تذکرات کتبی و شفاهی، سوال از وزرا، استیضاحها در مجلس دهم مساوی یا بیش از مجالس گذشته است. در مجلس دهم برای دومین بار در طول عمر قانونگذاری در جمهوری اسلامی سوال از رئیسجمهور بررسی شد، علاوه بر این تعداد گزارشهای نظارتی طبق ماده ۲۳۴، گزارشهای کمیسیون اصل ۹۰ و گزارشهای نظارتی کمیسیونها بیش از مجالس قبلی بوده است.
تعداد جلساتی که به صورت غیرعلنی یا علنی برای بررسی بحرانهای کشور برگزار شده، بیش از گذشته بوده است که این جلسات سه تا چهار ساعت به طول میانجامید.
اما نظارت مجلس دهم علیرغم افزایش کَمّی، اثربخش نبوده است و نتوانسته است رفتار دولت و روند عملکرد دستگاهها را اصلاح کند. نتوانستیم قانونگریزیها را اصلاح کرده یا جلوی انتصابات غیرقانونی در دولت را بگیریم. سوال اینجاست چرا علیرغم اینکه مجلس دهم از همه ابزارهای نظارتی استفاده کرده است، چرا نتوانسته بر عملکرد دولت تأثیرگذار باشد؟ علت اول این است که وقتی به نقطه حساس ماجرا رسیدهایم، استدلالهای سیاسی و مصلحتسنجیها، جای عمل نظارتی را گرفته و کار نظارتی را به کاری صوری و شکلی تبدیل کرده است.
دلیل دوم عدم تأثیرگذاری ابزارهای نظارتی در مجلس دهم این بود که برخی نمایندگان از ابزارهای نظارتی برای پیگیری موضوعات دیگری استفاده میکردند. به عنوان مثال وزیر آموزش و پرورش به دلیل اینکه نظر نمایندگان در برخی استانها را عملیاتی نکرد، استیضاح شد.
عدم به کارگیری صحیح ابزارهای نظارتی، تیغ نظارت مجلس را کُند کرد، وقتی از ابزارهای نظارتی به نادرستی استفاده شود، اثرگذاری خود را از دست میدهند و بعد از مدتی وزرا به این نتیجه میرسند برای اینکه جان سالم به در ببرند، خودشان را با نمایندگان هماهنگ کنند، اسمش را هم گذاشتهاند «تعامل»
از سوی دیگر در استفاده از ابزارهای نظارتی هر جایی که کار بیخ پیدا کرد، با توجیه «مصالح عمومی کشور و مصالح سیاسی فراکسیونها و جریانهای سیاسی» از ابزار نظارتی استفاده درستی نشد و استفاده از این ابزار به نتیجه نهایی منجر نشد. به خصوص در دو سال آخر که شرایط سیاسی کشور دچار دستاندازهایی شد. حفظ مصلحت عمومی کشور اقتضا میکرد که سطح این تقابلات و فشارها کاهش یابد. به همین دلیل گزارشهای نظارتی مجلس تبدیل به گزارشهای صوری شد، دولت هم میدانست که در پس این حرفها، خبری نیست به همین دلیل وزرا خیلی بازی درمیآوردند.
محمدعلی وکیلی: علاوه بر آنچه که دکتر قاضیزاده فرمودند، دو نکته دیگر در کم اثری حوزه نظارتی مجلس به رغم کمیت خوب استفاده از ابزارهای نظارتی تأثیرگذار بود. اول ساختار سیاسی مجلس دهم. مجلس دهم، یک مجلس سه فراکسیونی است و وجود سه فراکسیون در مجلس به ناکارآمدی خانه ملت منجر شد.
تجلی بیرونیِ حوزه نظارتی مجلس، خواه ناخواه برونداد سیاسی است. برونداد استیضاح، سوال از رئیسجمهور و وزرا، برونداد سیاسی است. زمانی که این سوالات یا استیضاحها در مجلس مطرح شده و تبدیل به رأی میشود، خود به خود آرایش صحن به آرایش سیاسی تبدیل میشود و کنش نهایی استفاده از ابزارهای نظارتی، کنش سیاسی است. اما در مجلس دهم به دلیل ساختار سیاسی مجلس، تکلیف افراد به لحاظ سیاسی روشن نبود.
در جریان تصمیم گیریهای مهم نمیدانستیم فراکسیون مستقلان به کدام طرف تمایل دارد. اگر فراکسیون مستقلان طرف استیضاحکننده و سؤالکننده بود، استیضاح یا سوال به نتیجه میرسد. اما اگر فراکسیون مستقلان مخالف استیضاح و سوال بود، به نتیجه نمیرسید به همین دلیل فضای مجلس دهم همیشه فضای پرابهامی برای اخذ تصمیماتی که وجهه سیاسی آن غالب است، میباشد.
در طرحها و لوایحی که وجه سیاسی دارد نیز این نگاه حاکم است و تکلیف نهایی پیش از جلسه صحن، قابل پیشبینی نیست زیرا نمیدانید که پیش از جلسه صحن در فراکسیونها چه تصمیمی گرفته شده است و آن تصمیم در صحن علنی موازنه را به نفع کدام طرف تغییر میدهد.
یکی از دلایل کمتأثیری یا کمفروغی مجلس در تصمیماتی که وجه سیاسی دارد، ساختار سه فراکسیونی است که در مجلس دهم حاکم است. دومین مسئلهای که در کمتأثیری حوزه نظارتی مجلس تأثیرگذار بود، این بود که در شرایط حساسی قرار داریم. در دوران ۴ ساله مجلس دهم بیش از همیشه در شرایط حساس هستیم.
به همین دلیل شورای هماهنگی قوا تشکیل شد، نفسِ تشکیل این شورا به معنای تشکیل شورایی برای دور زدن قوانین است؛ شورایی که میتواند وظایف جاریه را تا اطلاع ثانوی تعلیق کند و به نمایندگی از قوا، تصمیم اضطراری بگیرد. این شرایط اضطراری مجوزی برای مصلحتاندیشی است که به عنوان مثال میگویند؛ به فلان وزیر گیر ندهید، شرایط اضطراری است یا فتیله استیضاحها را پایین بکشید زیرا شرایط اضطراری است. حدود یک سال است که اعلام شده که استیضاح به مصلحت نیست. این تابلوی ممنوعه از یک سال گذشته در خصوص استیضاحها بالا بود و بارها استیضاحها تا اعلام وصول پیش رفت ولی با تابلوی «به مصلحت نیست» استیضاحکنندگان فارغ از اینکه از کدام جریان سیاسی مجلس بودند، ترجیح دادند که عقبنشینی کنند.
به لحاظ کمی مجلس دهم در استفاده از امکانات نظارتیاش نسبت به مجالس قبلی فعالتر بود، اما مجموعهای از متغیرها دست به دست هم داد که تأثیرگذاری این نظارتها کاهش یابد. آنقدر حجم مشکلات مردم زیاد است و آنقدر گلایه از کارکرد دستگاههای اجرایی بالاست که حتی اگر این موانع هم نبود و همه استیضاحها و سوالات هم به نتیجه میرسید، در مقیاس مطالباتی که در جامعه انباشته شده است، باز هم این نظارتها و عملکرد مجلس نادیده گرفته میشد.
این بدان معناست که حجم تغییر در رفتارهای دستگاههای اجرایی از نظر مردم کُند است. تِم حاکم بر حرکت دستگاههای اجرایی با تِم مشکلات مردم ناسازگار است. وقتی ناسازگار باشد، عملکرد دستگاههای نظارتی برای اینکه این دو تِم را با هم هماهنگ کند، عملکردی ناقص ارزیابی میشود.
*آقای وکیلی به مشکل سه فراکسیونی در مجلس دهم اشاره کرد، سوال ما این است که میزان تأثیرگذاری دولت در تصمیمگیریهای این سه فراکسیون در استفاده یا عدم استفاده از ابزارهای نظارتی یا برخی مصلحتاندیشیها چه اندازه بوده است؟
امیر حسین قاضیزاده: دولتها میتوانند بر روی نمایندگان اثرگذار باشند. ساختار سیاسی مجلس اینگونه است که نمایندگان از حوزههای انتخابیه مختلف هستند و چون مردم نسبت به نیازهای محلیشان، نمایندگان را تحت بازخواست قرار میدهند بنابراین باید ارتباط مستمر و نزدیکی بین نمایندگان و وزرا شکل بگیرد.
هر وزیری که اراده کند حداقل کمیسیون مربوط به خود را در موضوعات مورد نظرش، همراه میکند؛ ربطی هم به این دولت و دولت قبل ندارد. ساختار مجلس مبتنی بر حوزههای انتخابیه، این امر را اقتضا میکند. مجلس بعدی نیز اینگونه خواهد بود چون نماینده میخواهد برای روستایش آب و برق ببرد لذا باید بتواند این رابطه را شکل دهد. شاید نمایندگان کلانشهرها تا حدودی از این قاعده مستثنی باشند.
اکثریت مجلس دهم معتقد به پشتیبانی سیاسی از دولت هستند. دو فراکسیون سیاسی مجلس مبتنی بر حمایت از دولت شکل گرفته است؛ در مجلس دهم یک فراکسیون به عنوان اصلاحطلبان طرفدار دولت و یک فراکسیون به عنوان مستقلان یا حتی اصولگرایان حامی دولت شکل گرفت. مبنای سیاسی این افراد، حمایت از دولت بود. وقتی یک جریان سیاسی، دولت را از خود میداند، در بسیاری از بزنگاهها توسط ریاست مجلس، ریاست دولت یا ریاست فراکسیونها برای حمایت از دولت توجیه و با دولت همراه میشود. اکثریت مجلس حامی روحانی بود لذا جدیت کافی در اصلاح دولت نداشتند.
دولت ابزارهای لازم را در اختیار داشت تا نظرات خود را در مجلس جلو ببرد البته در برخی مواقع تقابل اتفاق افتاد که تعداد دفعات این تقابل زیاد نبود. در این مواقع حتی فراکسیون حامی دولت نیز به منتقدان پیوستند و در گروه مطالبهگران از دولت قرار گرفتند. در فقره سوال از رئیسجمهور این همگرایی اتفاق افتاد.
محمدعلی وکیلی: از ۸ سوال از رئیسجمهور، ۴ سوال با رأی هماهنگ فراکسیون ولایی و امید رأی آورد و به دولت کارت زرد داده شد.
امیرحسین قاضیزاده: به عبارت دیگر، وقتی بحران و مشکلی بالا میگرفت، مثل بحران ارز، ملاحظات سیاسی یا منطقهای کنار میرفت اما به صورت مستمر، حمایت از دولت در رفتارهای سیاسی و عملکرد اکثریت نمایندگان غالب بود.
اگر سوال کنید که نسبت مجلس چهارم و پنجم با دولت هاشمی، نسبت مجلس ششم با خاتمی، نسبت مجلس هشتم و نهم با احمدینژاد چه بوده است؟ باید بگوییم در آن مجالس نیز همگرایی وجود داشت اما به عنوان مثال در قضیه خانهنشینی احمدینژاد، مجلس طرفدار احمدینژاد علیه وی شورش کرد اما به صورت عام و عمومی همراهی با دولت در دستور کار مجلس قرار داشت.
محمدعلی وکیلی: مشکل نحوه تعامل مجلس با قوای دیگر، مشکل ساختاری است. ساختار انتخابات در جمهوری اسلامی بهگونهای است که کارکرد مجلس را تابعی از کارکرد دولت کرده است. نمایندگان وقتی در این ساختار وارد مجلس میشوند، این توقع از آنها وجود دارد تا کار فرماندار، بخشدار، اداره آب و فاضلاب و محیطزیست را انجام دهند. این نماینده خود را مجبور میداند که رابطه تنگاتنگی با استاندار و فرماندار و به طبع آن با وزیر و ساختار اجرایی دولت داشته باشد. اگر این ارتباط وجود نداشته باشد، در حوزه انتخابیهاش برای برآوردن مطالبات مردم عقب میافتد.
به همین دلیل معتقدم که ساختار انتخاباتی مجلس ناکارآمد است زیرا ساختاری برای انتخابات مجلس عوام است تا ساختاری برای انتخاب مجلس خواص که کارکرد اصلی آن قانونگذاری و نظارت است. در مجلس عوام باید وزیر از نماینده راضی باشد تا استاندار حرفش را بخواند و بتواند امور مردم را پیش ببرد.
نگاه بدبینانه این است که ممکن است طیفی از نمایندگان اهل کارچاقکنی و بدهبستان با دولت باشند بنابراین فارغ از اینکه جهتگیری سیاسی آنها چیست، وارد زد و بند میشوند تا بتوانند یک وزیر را استیضاح کنند یا نگه دارند. ساختار انتخابات ما مجلسی را شکل میدهد که نمایندگان مجبور هستند عملشان تابعی از عمل دولت مستقر باشد.
تأثیر کلانگفتمانهای سیاسی بین مجلس و دولت در چگونگی روابط نمایندگان و دولت جدی نیست زیرا چالشهای جدی که باید مجلس و دولت را در مقابل هم قرار دهد تا معلوم شود وزن مجلس در مقابل دولت چقدر است، محدود است.
سوال از رئیسجمهور بازتاب جهانی داشت زیرا رئیسجمهوری که دو فراکسیون سیاسی حامیاش بودند، باید بیاید و پاسخگوی مجلس باشد. زمانی که مشخص شد محور سوالات مربوط به معیشت مردم است، اکثریت همین مجلسی که متهم به حمایت از رئیسجمهور است، با سوالات و انتقادات همراهی کرد و علیه رئیسجمهور کارت زرد داد؛ این نشان میدهد مجلس ذاتاً تقسیم سیاسی نیست بلکه به لحاظ کارکرد، این تقسیمبندی ایجاد میشود.
به عنوان مثال ۱۰ نماینده طرح استیضاح یک وزیر را امضا میکنند. باید بین خودشان قسمنامه بگذارند که در مسیر استیضاح کسی زیر میز نزد و بازی را بر هم نزد یا وقتی استیضاح به صحن میرسد، افرادی که قرار میگذارند به عنوان مخالف یا موافق صحبت کنند باید قسمنامه امضا کنند که این نشاندهنده وجود بیاخلاقی نهادینه شده در رفتار نمایندگان با دولتمردان است که محصول فرآیند انتخاب نمایندگان است.
مایندگان با این ساختار انتخابات، حواسشان باید علاوه بر دولت، به شورای نگهبان و دیگر دستگاههای نظارتی نیز باشد. در این میان آن چیزی که از یادها میرود، اول ترس از خدا و دوم مشکلات مردم است. زمانی با اعضای هیئت رئیسه، خدمت آیتالله جنتی رسیدیم، به ایشان عرض کردم گفتمان حاکم بر راهروهای مجلس، نه خداترسی است نه مردمباوری، «شورای نگهبان ترسی» است و در دلش خیلی چیزهای دیگرترسی است.
برخی تحلیلگران سیاسی، ضعف نظارتی مجلس دهم را ناشی از نوع مدیریت لاریجانی در مجلس میدانند. به نظر شما نقش لاریجانی در افزایش همراهی مجلس دهم با روحانی چگونه بود؟
محمدعلی وکیلی: لاریجانی جز معدود شخصیتهای ملی جمهوری اسلامی ایران است. یکی از اشکالات کنونی نظام این است که شخصیتهای ملی کمتر در مناصب حکومتی حضور دارند. شخصیت ملی فردی است که در تصمیمگیری، مؤلفههای ملی را مدنظر قرار میدهد و خود را از جریان، جناح و احزاب جدا کرده و براساس مصلحت و منافع عمومی کشور تصمیم گیری کند. علت کاهش شخصیتهای ملی این است که در تربیت نیروهای ملی مشکل داریم. لاریجانی جزو معدود شخصیتهایی است که دارای وجهه ملی است.
لاریجانی سیاستمداری با هنر تکنیکی لحظهای است. همان قدر که سیاستمدار تکنیکی لحظهای است از نظر من فرد ناتوانی در زمینه راهبردی است. اگر عمل سیاستمدار براساس آینده نگری و آینده اندیشی نباشد، شما همیشه سرگیجه دارید که این سیاستمدار به لحاظ رویکردی چه تصمیمی خواهد گرفت. چون نمیتوانید تعریف طبقه بندی شده گفتمانی از این سیاستمدار داشته باشید، حرکتهایش را در یک گفتمان مشخص تحلیل کنید که بعد بر همان اساس پیرامون رفتارهای این فرد قضاوت کرده یا در خصوص آن موضع گیری کنید. به نظر من لاریجانی چنین خصلت دو گانهای دارد. در لحظه تصمیمات انفجاری میگیرد. او بازی بهمزن بسیار حرفهای است. بازیگردان لحظهای منحصر به فردی است اما سیاستورز آیندهاندیشی نیست.
در جریان انتخابات هیئت رئیسه اجلاسیه سومِ مجلس دهم به لاریجانی پیشنهاد دادم؛ اگر جای شما باشم به عنوان سیاستورزِ آینده اندیش که میخواهد برای سال ۱۴۰۰ برنامهریزی کند تصمیم میگیرم و میدان رقابت را به عارف یا فراکسیون امید میسپارم و عطای ریاست مجلس در اجلاسیه سوم را به لقای ریاست جمهوری ۱۴۰۰ میبخشم. برای ایشان استدلال کردم اما ایشان یک نگاه عاقل اندر «…» به من کرد چون برای لاریجانی هیچ چیز مهمتر از بازی در آن لحظه نبود.
به همین دلیل لاریجانی از جهت یار و تیم و عِده و عُده تنهاترین سیاستمدار ایران است. کسی که کنشهای سیاسیاش آینده نگرانه نیست در یارگیری به مشکل بر میخورد. اما سیاستمداری که کنشهای سیاسیاش برنامهریزی شده است، به لوازم آن نیز پایبند است و تیم تدارک میبیند زیرا تیم سازی مهمتر از نتیجه گیری لحظهای است.
در اداره مجلس نیز همین دو خصلت بر لاریجانی حاکم بود. لاریجانی در اداره صحن مجلس بی نظیر بود. من از آینده بیخبرم اما با بررسی مقدورات جمهوری اسلامی به لحاظ نیروی انسانی به این نتیجه میرسم که تا سالیان سال فردی در توانمندیِ لاریجانی برای اداره صحن مجلس نخواهیم داشت. لاریجانی در اداره صحن از مرحوم هاشمی هم قویتر بود و بلد بود مخالف خود را چگونه ساکت کند تا مسئلهاش را پیش ببرد و در لحظه چطور آنچه را که در ذهن پرورانده است از دل یک مجلس بَلبَشوی سه فراکسیونی بیرون بیاورد که حتی پایداریچیها هم فکر کنند آن چیزی که لاریجانی برنامهریزی و تصویب میکند، همان چیزی است که این جریان سیاسی میخواهد، در حالی که نقطه مقابل آن است.
هنر لاریجانی در مدیریت لحظهای مجلس بی نظیر است. لاریجانی شخصیت راهبردی نیست و به همین جهت نمیتوان فهمید که در نحوه اداره مجلس و در تعامل با دولت در راستای مصلحت کلان ملی عمل میکند و یا مصلحت کوتاه مدتی در کنش سیاسی دارد که موجب میشود لاریجانی بالانسر مجلس و دولت شود.
نمیتوان تحلیل کرد که این بالانسر بودن لاریجانی برای مجلس با دولت معطوف به هدف متعالیتری است و یا معطوف به یک هدف سیاسی لحظهای است. بنده به خاطر این تحلیلی که از شخصیت لاریجانی دارم معتقدم که وی معطوف به اهداف لحظهای، مجلس را در تعامل با دولت پیش میبرد.
امیرحسین قاضیزاده: لاریجانی بازیگر سیاسی باسابقه در عرصه سیاسی کشور است. لاریجانیها خاندان تأثیرگذاری هستند و علی لاریجانی یک عنصر برجسته از این خاندان است. برای تحلیل علی لاریجانی باید در مورد خاندان لاریجانیها بحث و شخصیت شناسی کرد.
لاریجانی دارای مسئولیتهای متفاوتی در نظام جمهوری اسلامی بوده است که باید وی را در هر یک از مسئولیتها تحلیل کرد. لاریجانی اول انقلاب در سپاه، لاریجانی سرپرست صداوسیما، لاریجانی وزارت ارشاد، لاریجانی رئیس صداوسیما، لاریجانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی و لاریجانی به عنوان رئیس مجلس، باید به صورت جداگانه تحلیل شود.
به اعتقاد بنده، لاریجانی به دلیل اینکه دوران سختی را در جایگاه رئیس مجلس با احمدینژاد در جایگاه رئیس جمهور گذرانده بود، جز کسانی بود که تلاش مؤثری در روی کارآمدن روحانی کرد. چون نمیخواست دیگر دوران احمدینژاد تکرار شود. دو قطبیِ انتخابات در آن دوره [سال ۹۲]، دوقطبی «روحانی- جلیلی» بود. لاریجانی، پیروزی جلیلی در انتخابات ریاستجمهوری را ادامه گذشته میدانست و به همین دلیل انگیزه کافی داشت که طیفی را که در صحن حرم حضرت معصومه به وی مُهر پرتاب کردند را کنار بزند.
لاریجانی با این طیف سیاسی، مرزبندی شدیدی پیدا کرده بود. با رئیسجمهور قبلی دعوای شدیدی کرده بود بنابراین انگیزه شخصی شدیدی برای حمایت از جریان روحانی داشت. لاریجانی و دوستانش با تمام حیثیت و وجودشان برای رئیسجمهور شدن روحانی تلاش کردند.
طبیعتاً در این شرایط رئیس مجلس و رئیس جمهور کاملاً با هم هماهنگ هستند و عدم توفیق رئیسجمهور به معنای عدم توفیق رئیس مجلس است. علت اصلی انتقادات به مجلس دهم و شخص لاریجانی، بیشتر از اینکه ناشی از عملکرد مجلس باشد، ناشی از عملکرد دولت است. ناکامی دولت در تحقق وعدههایش در حوزه سیاست خارجی، سیاست داخلی و اقتصاد عامل انتقادات از مجلس است.
نقدی که امروز از مجلس میشود در سایه نقدی است که از دولت میشود. چه بسا اگر جای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری عوض میشد، این حجم انتقادات از مجلس و ریاست مجلس نمیشد.
برای لاریجانی موضوعیت داشت که دولت روحانی موفق شود و تمام تلاش خود را برای اینکه این توفیق محقق شود، مبذول داشت و پشتیبانی کاملی از دولت کرد. البته ابعاد ملی دکتر لاریجانی را قبول دارم. ایشان فرد باتجربهای است و طی این گذار، تجاربی را کسب کرده که او را محافظهکار و اعتدالگرا کرده است.
لاریجانی غیر از اینکه تمایل سیاسی برای حمایت از دولت داشت، نظرگاههایش برای اداره کشور نیز به روحانی شبیه بود. روحانی و لاریجانی در مورد سیاست خارجی یک منظر و یک مبنا داشتند. دفاع وی از عملکرد دولت در سیاست خارجی جنبه سیاسی نداشت بلکه دفاع از نظر خودش بود. در حوزه سیاست داخلی نیز نظرشان به هم شبیه بود. ممکن است در روشها، تاکتیکها و نوع مدیریت و نوع کنش مدیریتی و بکارگیری مصادیق افراد در وزارتخانهها اختلاف نظری با هم داشته باشند اما روش، منش، دیدگاه روحانی و لاریجانی در حوزه اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و سیاست خارجی یکسان بود. وقتی لاریجانی از لایحه CFT دفاع میکرد، از نظر خودش دفاع میکرد. باور او این بود که باید به FATF بپیوندیم. این امر موجب شد لاریجانی تلاش آشکار و پنهانی در حمایت از دولت، رئیسجمهور و وزرا داشته باشد.
اما در مواقعی که عملکرد دولت واقعاً قابل دفاع نبود، ممکن بود ایشان از سر راه کنار برود. تمام تلاش خودش را برای آرام کردن فضا و اینکه رئیسجمهور تحت فشار قرار نگیرد، انجام میداد. اما در مواردی هم نسبت به عملکرد دولت در حوزه اقتصادی نقدهایی داشت. در موضوع بنزین، سناریوی دولت و سناریوی لاریجانی متفاوت بود. ممکن بود در برخی پروژهها اختلاف نظر بین لاریجانی و روحانی وجود داشته باشد.
لاریجانی به عنوان رئیس مجلس شورای اسلامی ارتباط و تبعیتش از مقام معظم رهبری در مواردی که گره در کارها ایجاد میشد، قطعاً و یقیناً با روحانی بسیار متفاوت بود. اگر جایی احساس میکرد رهبری در امری نظری منفی و مخالف دارد، تلاش میکرد حتماً موضوع را مورد لحاظ قرار دهد. چون همراهی با دولت را عیب میدانستم به نظرم این ویژگی لاریجانی در حمایت و همراهی با دولت، نقطه ضعف ایشان بود.
*به عقیده برخی سیاسیون، بخصوص اصلاحطلبان، در انتخابات اسفندماه با چالش میزان مشارکت مردم مواجه خواهیم بود. سوال ما این است که سهم عملکرد دولت در چند سال اخیر و سهم عملکرد شورای نگهبان در این چالش چقدر است؟
محمدعلی وکیلی: چالش مشارکت، چالش جمهوری اسلامی است نه چالش یک جریان سیاسی. مشارکت حداکثری راهبرد اصلی نظام جمهوری اسلامی بوده و هست. در سالهای اخیر با مشکلات و بنبستهای مهمی مواجه شدیم به خصوص در حوزه سیاست خارجی که در اختیار دولت و مجلس نبود. مهمترین متغیر در دست جمهوری اسلامی، متغیر حضور مردم است. همه چالشهایی که برای جمهوری اسلامی رخ داده و همه دشمنی که علیه جمهوری اسلامی وجود دارد با هدف جداکردن مردم از جمهوری اسلامی است. رهاورد همه این چالشها، این است که عقبه مردمی جمهوری اسلامی را به چالش بکشد. بزرگ متغیر در اختیار نظام در مقابل متغیرهایی که در اختیار ما نیست، مردم هستند. باید زمینه مشارکت مردم را با نوع تصمیماتی که میگیریم، فراهم آوریم، نه اینکه کمک کنیم که مشارکت مردم کاهنده باشد.
دوم اسفند ۹۸، گرانیگاه (مرکز ثقل) جمهوری اسلامی است. میتواند مثل شهادت سردار سلیمانی این گرانیگاه ما را به عرش ببرد یا مثل خطای انسانی در زدن هواپیمای مسافربری، ما را به فرش بیاورد.
اگر به گونهای تصمیم گرفتیم که مردم مشارکت بالایی در مقایسه با گذشته در انتخابات داشته باشند و این مشارکت حکم رفراندوم برای اداره کشور داشته باشد، حتماً جمهوری اسلامی از دالانهای پرخطری که پیشرو دارد به سلامتی عبور میکند اما اگر این مشارکت به صورت معنادار کاهش پیدا کرد، دشمنان نظام میفهمند که مسیر خوبی را انتخاب کردهاند و فشار بر مردم دو چندان خواهد شد.
اگر دو جریان سیاسی کشور وزن یکسانی در رقابت داشته باشند، مشارکت در انتخابات علیرغم همه مشکلات مردم، اتفاق خواهد افتاد.
فکر میکنید در سال ۹۴ مردم به لحاظ معیشت مشکلی نداشتند؟ اتفاقاً دامنه گلایهها به اندازه دامنه گلایههای مردم در سالهای جاری بود. ممکن است عمق گلایهها الان بیشتر باشد اما امیدی در جریانات سیاسی دارای پایگاه مردمی وجود داشت که توانستند مردم را به صحنه بیاورند و آن انتخابات رقابتی رخ داد. اگر در سال ۹۶، رقابت فقط بین جلیلی و قالیباف بود، حتماً آن مشارکت رخ نمیداد.
تا امروز برای انتخابات اسفندماه آنچه پیش فرض انتخابات حداکثری است، رخ نداده است. همه مشکل شورای نگهبان نیست. دلیل مهم انقراض نسلی است که در جریان اصلاح طلبی رخ داده است. مشکل جریان اصلاحطلبی شورای نگهبان نیست، مشکل این جریان انقراض نسل است. ما نتوانستیم نیروی جوان به اندازه کافی تربیت کنیم که بتوانند شرایط حداقلی را با همین دیدگاههای تنگ به دست آورد که اگر لایه اول حذف شد، لایه دوم و سومی وجود داشته باشد.
ما فقط یک لایه داریم که اگر نتواند از فیلتر شورای نگهبان عبور کند، لایه دومی وجود ندارد. در تهران چنین وضعیتی است. در بعضی از استانها امکان ارائه لیست به نام اصلاحطلبان وجود ندارد.
آنچه در میان رهبران اصلاحطلب در حال بحث است، خلاف نظر من است. به نظر من اشتباه راهبردی است که ما با توجه به این مقدورات انسانی، صحنه رقابت را رها کرده و کشور را به دست کسانی بسپاریم که ممکن است بعد از یک سال از مجلس یازدهم، مردم شمع بردارند و به دنبال ما بگردند که چه قهرمان و سرداران مردمی بودند.
امیرحسین قاضیزاده: آنچه که مشارکت یا عدم مشارکت مردم در انتخابات را به طور واقعی رقم میزند، عملکرد مجموعه مدیریت کشور است. من شأن سیاسی برای مردم قائل نیستم. افرادی که سمپات سیاسی جریانات سیاسی شامل اصولگرایی و اصلاحطلبی باشند، درصد اندکی از مردم را تشکیل میدهند.
برای درصد زیادی از مردم، دو مفهوم عامل مشارکت در انتخابات است. یک مفهوم منافع ملی که این امر را از زبان مقام معظم رهبری میشنوند و دوم مشکلات معیشتی جاری زندگیشان. مردم اگر از وضعیت معیشتی و اقتصادی ناراضی باشند، به صورت مقاومت منفی یا فریاد، اعتراض خود را نشان میدهند.
نظرسنجیهای قبل از ثبت نام کاندیداها نشان میداد میزان مشارکت مردم در انتخابات افت پیدا کرده است. در آن زمان مشخص نبود که چه میزان از نمایندگان اصلاحطلب و اصولگرا در انتخابات مجلس شرکت کرده و چه میزان رد صلاحیت میشوند. اگر استدلال اصلاحطلبان در مورد علل کاهش میزان مشارکت در انتخابت درست است چرا در آن مقطع نظرسنجیها حاکی از کاهش میزان مشارکت بود؟
بعد از ثبتنامها و اعلام نتایج بررسی صلاحیتها، حدود ۲۰ درصد نرخ مشارکت مردم در انتخابات، رشد پیدا کرده است. بنابراین اثری که عملکرد دستگاههای نظارتی و اجرایی شامل دولت و مجلس بر مشارکت مردم دارد، بسیار زیاد است. مجلس هم نتوانست وظیفه خود را در اداره دولت به درستی انجام دهد.
مجلس دهم نقاط درخشانی مثل سوال از رئیسجمهور، پوشیدن لباس سپاه و طرح سه فوریتی داشت اما روند عملکرد مجلس ضعیف بود و نتوانست اصلاحی انجام دهد. کارآمدسازی دستگاههای اجرایی و پاسخگویی مدیران در برابر مشکلات مردم در مشارکت تأثیرگذار است. مردم انتظار پاسخگویی از مسئولان دارند. وقتی مسئولان پاسخگو نیستند، مردم اعلام میکنند که چرا باید به شما رأی بدهیم. نظام مردم سالار یک نظام برخواسته از مردم سالاری دینی و تفکر دینی و مذهبی است. برخلاف آن چیزی که دکتر وکیلی میگویند که اصلاحطلبانه است، به نظر بنده کاملاً اصولگرایانه است.
امروز ببینید تحول مهمی در قوه قضائیه رخ داد. میزان محبوبیت رئیسی به واسطه پیگیری موضوعات مرتبط با مردم به میزان ۷۰ درصد افزایش یافت. تمام فشار دشمنان ما این بود که اعلام کنند که جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه دخالت میکند و نماد این دخالت حاج قاسم سلیمانی بود. ایشان در زمان حیات خود، محبوبترین فرد در ایران و منطقه و در زمان شهادت نیز محبوبترین فرد بودند. به این علت که نسبت به وظیفهای که به ایشان سپرده شده بود، کارآمد بود. آنچه موجب مشارکت یا عدم مشارکت مردم در انتخابات میشود، دو عنصر کارآمدی و پاسخگویی است. اگر این دو عنصر تقویت شوند، میزان مشارکت افزایش مییابد. هر دورهای این دو عنصر تضعیف شود، میزان مشارکت کاهش مییابد. البته در فرع اگر انتخابات به صورت رقابتی برگزار شود، در افزایش مشارکت تأثیرگذار است.
دوستان ما در جریان اصلاحات از هر دو طرف ماجرا بهرهمند میشوند. این طرف میایستند و میگویند ما در نظام جایی نداریم، ما را رد صلاحیت میکنند، به ما میدان نمیدهند تا مظلومنمایی کنند. مردم ایران هم مدافع مظلوم هستند و پشت آنها قرار میگیرند، بعد از تأیید صلاحیتهایشان را هم میگیرند. در طول ۴۰ سال نیز عمده دولتها و ۳۰ تا ۴۰ درصد مجالس در اختیار آنها بوده است. باز هم میگویند به ما اجازه حضور نمیدهند. ما بچه اَندر هستیم، باید از پنجره بیاییم. نمیدانم ما اصولگرایان بچه اندر هستیم یا اصلاح طلبان؟! وزرای اصلاحطلب هر کدام ۲۰ تا ۳۰ سال سابقه وزارت دارند یعنی حداقل در ۳ تا ۴ دولت حضور داشتند. بعد میگویند دچار انقراض نسل شدهایم. خب آدمهایتان را عوض کنید تا دچار انقراض نسل نشوید.
ما چون مملکت در دستمان نبوده است، مجبور بودیم کف خیابان با مردم کار کنیم و نسلهای بعدی مان را تربیت کنیم. همیشه مملکت دست آقایان بوده و درگیر وکالت و وزارت بودهاند.
محمدعلی وکیلی: اصلاً شما در صف اول جنگ همیشه مشغول جنگ و فداکاری بودید، اما ما فقط در اینجا ریاست و کیاست میکردیم (خنده).
امیرحسین قاضیزاده: ما در جنگ شهید میدادیم، آقایان پشت صحنه وزیر و وکیل بودند. بعد در انتخابات مجلس سوم در خیابانها دور زدند و تعداد اقلیتی که از ما حضور داشت نیز را بیرون ریختند.
نظر شما