به گزارش «نماینده» ، صبح نو نوشت: صبح دوشنبه ششم اسفند، تهران یک مهمان خاص داشت که با اسکورتی کوچک، اما قوی و آزموده، فرودگاه مهرآباد را به مقصد ساختمانی در مرکز شهر ترک کرد.
اتومبیل مشکی، حدود ساعت۹ به محل دیدارهای رهبر انقلاب در انتهای خیابان فلسطین رسید و بدون طی تشریفات متداول، وارد ساختمان مقصد شد. مهمانان دعوت شده به ساختمان دیدارهای رهبری که ساعتی قبلتر به این دیدار دعوت شده بودند میدانستند که جمهوری اسلامی میزبان یکی از رهبران بزرگ جبهه مقاومت است، اما نام او را کمتر حدس میزدند؛ لحظهای بعد آقای بشار اسد و سپس فرمانده شهیر سپاه قدس از خودرو پیاده شدند.
آقای اسد با یک هواپیمای ایرانی، دمشق را به شکلی کاملاً محرمانه، به مقصد تهران ترک کرده بود. موضوع سفر رییسجمهوری سوریه از مدتها قبل در دستور کار بود؛ اما روز و ساعتش به شدت، سرّی نگه داشته میشد و شاید کمتر از انگشتان یک دست میدانستند که او چه زمانی به تهران خواهد آمد. چرا؟ آیا در تهران، نمیشد از جان او حفاظت کرد یا مشکلی دیگر در میان بود؟
اسد در طول هشت سال گذشته، حتی بهندرت از دمشق خارج شده بود؛ علت آن تهدید جانی مستمر او از جانب تکفیریها و بهطور ویژه رژیم صهیونیستی بود. کاملاً محتمل بود که جان او، در حین سفر از سوی این رژیم تهدید شود.
در گذشته، چهرههای شناختهشدهای در راه سفر به ایران، توسط عوامل دشمن کشته شدند؛ مهمترین آنها محمدبنیحیی، وزیر امور خارجه وقت الجزایر بود که در اوایل جنگ، برای میانجیگری راهی تهران شد و صدام، هواپیمای او را در نقطه مرزی ایران سرنگون کرد. درز خبر سفر اسد، میتوانست صهیونیستها را برای اجرای سناریوی خود تقویت کند، هرچند که ایران امروز میتواند در افقهایی دورتر از مرزهای جغرافیاییاش، تأمین امنیت هوایی به وجود آورد، اما خطر بالایی در این زمینه وجود داشت. سفر محرمانه رییسجمهوری سوریه به تهران نشان داد که دستگاه نظامی-امنیتی مرتبط با این برنامه تا چه حد در راز نهانی موفق بوده است.
اسد بلافاصله بعد از دیدار گرم و صمیمیاش با رهبر انقلاب، راهی دفتر رییسجمهوری شد؛ آقای حسن روحانی یک روز پیشتر در جریان موضوع قرار داشت و دعوت از وزیر خارجه در اختیار وی بود. با این همه رییسجمهوری ترجیح داد حتی تا ساعتی قبل از رسیدن، موضوع را با کمتر کسی در میان بگذارد و همین امر، موجب قرار نگرفتن پرچم سوریه در هنگام دیدار شد. اتفاقی که در دیدار اسد از روسیه هم افتاده بود و در محل حضور ولادیمیر پوتین، پرچم این کشور به دلیل در جریان نبودن تشریفات، قرار نداشت.
رییس دفتر رییسجمهوری به بیرون از ساختمان رفته بود و انتظار حضور مهمان ویژه را از دری غیرمتعارف میکشید تا ورودش را به اطلاع روحانی برساند؛ او نیز به درستی مطلع نبود چه کسی قرار است با پای پیاده وارد ساختمان دولت شود. رییسجمهوری پس از اطلاع از ورود اسد به محوطه، اتاق کار خود را ترک و در راهروی ورودی به استقبال اسد رفت و آنها به گرمی یکدیگر را در آغوش گرفتند. تیم همراه اسد نیز بسیار محدود بود و نه وزیر خارجه او از این سفر خبر داشت و نه سفیرش
در تهران؛ البته هیچ کدام از آنها عجولانه استعفا ندادند و این اتفاق بزرگ را به حاشیه نبردند.
اسد بعد از دیدار دوم، پس از حدود چهار ساعت حضور در پایتخت ایران اسلامی، با سردار سلیمانی به سمت فرودگاه و با او به دمشق رفت؛ تا زمانی که او به محل استقرار خود در پایتخت سوریه رسید، عکاسان و فیلمبرداران در قرنطینه قرار داشتند و بعد از آنکه پیغام فرمانده رسید، اطلاعرسانیهای محدود و سپس خبررسانی وسیع صورت گرفت.
سفری که «رأی الیوم» آن را اینگونه روایت کرد: «استقبال ایران از بشار اسد و لبخندهای گرمی که توسط دوربینها ضبط شد، یک صحنه استثنایی یا تصویر سیاسی عجیبی به نظر نمیرسد؛ چرا که آنچه دو کشور ایران و سوریه را به هم پیوند میدهد، بسیار عمیقتر از دوستی یا رابطه دو همسایه نزدیک است. در اینجا صحبت از استحکام روابط ائتلاف راهبردی بین دمشق و تهران است که در نتیجه جنگ سوریه حاصل شد و در پی آن، دو طرف خوانش عمیق و مشترکی از اتفاقات سوریه در طول هشت سال گذشته دارند. حال باید گفت این سفر نه فقط برای رساندن پیامهای سیاسی به دشمنان، بلکه با هدف بررسی مرحله آینده، چالشها، موانع و راه حلها انجام شد.» پیروزی راهبردی دیگری برای محور مقاومت
رقم خورده بود.
نظر شما