به گزارش «نماینده»، اول تیرماه ۱۳۶۰، امام خمینی در حکمی رأی مجلس شورای اسلامی مبنی بر عزل ابوالحسن بنیصدر را تأیید فرمودند: "پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه آقای ابوالحسن بنیصدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد، ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم".
از راست: ابوالحسن بنیصدر، مصطفی میرسلیم و ابوالفضل موسوی گرمارودی
بنیصدر در یک سال و نیم مسئولیت ریاستجمهوری مرتب به نهادهای انقلاب تاخت، مسئولان سایر قوا را همچون شهیدان رجایی و بهشتی با انواع و اقسام تهمتها و ناسزاها بینصیب نگذاشت، با منافقین مؤتلف شد و نهایتاً هم با وجود هشدارها و انذارهای امام خمینی(ره) با دست خود به ورطه سقوط کشیده شد.
برای شناخت بیشتر اولین رئیسجمهور برکنارشده تاریخ ایران، بهسراغ شخصیتی رفتیم که از قبل انقلاب با وی آشنایی داشت و همچنین نخستوزیر پیشنهادی بنیصدر بود.
سید مصطفی میرسلیم متولد ۱۳۲۶ در تهران و از اعضای قدیمی و باسابقه حزب مؤتلفه اسلامی است. وی که پیش از انقلاب دانشآموخته فرانسه بود از همانجا با بنیصدر آشنا شده بود. با پیروزی انقلاب اسلامی میرسلیم به عضویت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی درآمد و معاون سیاسی وزارت کشور شد. حزب جمهوری اسلامی که میلیونها هوادار در سراسر کشور داشت هرچند نتوانسته بود در انتخابات اولین دوره ریاستجمهوری پیروز شود اما با ورود اعضای حزب به مجلس، بنیصدر مجبور بود تا نخستوزیر مورد قبول نمایندگان مجلس را معرفی کند که یکی از اینها میرسلیم بود.
وی در دوران ریاستجمهوری آیتالله خامنهای سرپرست نهاد ریاستجمهوری و در دولت دوم مرحوم هاشمی رفسنجانی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رفت. میرسلیم هماکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورایم مرکزی حزب موتلفه است.
متن زیر مشروح گفتگو با مصطفی میرسلیم است:
حضرت عالی به عنوان نخستوزیر پیشنهادی بنیصدر در دورهای مطرح بودید. علت این که از بین اعضای حزب جمهوری اسلامی بنیصدر راضی به همکاری با شما بود چیست؟ نظر حزب درباره این پیشنهاد چه بود؟
میرسلیم: بسم الله الرحمن الرحیم. بنی صدر برنده واقعی انتخابات ریاست جمهوری بود و حزب جمهوری اسلامی هم برنده اصلی انتخابات مجلس شورای اسلامی. طبق قواعد مردم سالاری نخست وزیر باید با رأی اعتماد مجلس تعیین شود و رئیس جمهوری ناگزیر بود این قاعده را محترم شمارد و الا سایر پیشنهادهای مطلوب او مانند "سلامتیان" یا "نوبری" رأی نمیآوردند.
تظاهرات مردم علیه بنیصدر، ابراهیم یزدی و صادق قطبزاده
بعضی از اعضای غیر حزبی مجلس شورای اسلامی بر خلاف قواعد مردم سالاری مبادرت به تخریب کردند و بنی صدر ناگزیر پیشنهاد خود را پس گرفت تا آبروی این جانب ضایع نشود.
** بنیصدر از نظر انقلابی و کمک به انقلابیون هیچگاه در رده اول نبود
سابقه آشنایی شما با بنی صدر آیا به بعد از انقلاب برمیگشت یا قبل از آن هم در خارج کشور دیداری با وی داشتید؟ خلق و خوی وی در مقایسه با سایر انقلابیون چگونه بود؟
میرسلیم: آشنایی من با بنی صدر به دوران فعالیتهای دانشجویی در خارج از کشور بر میگردد و ما به مناسبت چند نشست اروپایی دانشجویان انجمن اسلامی، دیدارهایی با هم داشتیم و من هم قبلا با مطالعه آثار چاپ شده بنی صدر با طرز فکر او آشنایی پیدا کرده بودم. بنی صدر از دانشجویان مبارز دانشگاه تهران بود و در خارج نیز این مبارزات را علیه طاغوت بویژه در زمینههای اندیشهای ادامه میداد البته با گرایش به جبهه ملی و مصدق.
او سعی کرده بود که مصدق را قهرمان صحنه سیاست موازنه منفی معرفی کند و خود را نیز طرفدار چنان خط مشی قلمداد میکرد. نظریات دیگری را هم بنی صدر مطرح کرده بود از قبیل "کیش شخصیت" و "پیشوایی امت" و... و. بنی صدر به لحاظ عملیات انقلابی و کمک به انقلابیون هیچ گاه در رده اول قرار نمیگرفت: حوزۀ فعالیت او بیشتر اندیشه بود تا انگیزه. باید توجه داشت که بسیاری از ویژگیهای افراد در صحنه عمل شناخته میشوند و نه در هنگام بحثهای نظریه پردازانه!
چه شرایطی موجب شد تا بنیصدر در شرایط اول انقلاب بدون آنکه حزب یا تشکیلاتی گستردهای داشته باشد پیروز انتخابات شود؟ وجههای که بنیصدر از خود در انظار عمومی نشان میداد با آنچه بعدا از وی مشاهده شد چقدر متفاوت بود؟
میرسلیم: بنی صدر با آرا و نظریاتی که داشت نزد انقلابیون فرد ناشناختهای نبود و لذا از وجود او در مناصبی مثلا در وزارت امور اقتصادی و دارایی استفاده شد و او توانست از آن پایگاه با زرنگی برای تبلیغ نظریات خود نزد مردم استفاده کند و آرا آنها را به خود جلب نماید و بعدا به عنوان نامزد ریاست جمهوری به آن اتکا کند. او سعی میکرد از روش نظر سنجی استفاده کند و مواضع خود را به گونهای اصلاح کند که مخاطبانش را از دست ندهد.
** آقازادگی بنیصدر مانع از این شد تا امام را به درستی بشناسد
بنی صدر خود یک آقازاده بود، یعنی فرزند روحانی شناخته شده از شهر همدان و مرحوم امام نیز پدر او را میشناخت. همین آقازادگی امر را بر بنی صدر مشتبه کرد و مانع آن شد که اولا درست امام را بشناسد (تا آخر هم بنی صدر فکر میکرد امام نیز مانند دیگر روحانیان است) شاید هیچ گاه امام را از صمیم قلب به عنوان انقلابی ترین مرد جهان نپذیرفت و همین موجب شده بود که دست به مقایسه شخصیت خود با امام بزند و گاهی فکر کند که پایگاهش از امام قوی تر است!
مراسم تحلیف بنیصدر در مجلس شورای اسلامی
** درایت شهید بهشتی بنیصدر را خلع سلاح میکرد
ثانیا بنی صدر در مقابل درایت و مدیریت مرحوم شهید بهشتی که دبیرکل حزب بود کاملا خلع سلاح شده بود و مات مانده بود که برای رقابت با حزب چه کند. از این لحاظ واقعا به مرحوم بهشتی غبطه میخورد و از مرحوم شهید آیت بیمناک بود. نسبت او با سایر سران حزب هم خوب نبود و سعی میکرد از وجود برخی روحانیانی که در حزب نبودند ولی با حزب رفت و آمد داشتند برای به کمند انداختن حزب استفاده کند. البته دست او رو شد و بزودی او خود گرفتار همان آسیبی شد که با واژه کیش شخصیت از آن در کتاب خود یادکرده بود.
** چرا حزب جمهوری اسلامی نتوانست در انتخابات ریاستجمهوری پیروز شود
علت ناکامی حزب جمهوری اسلامی در انتخابات ریاستجمهوری چه بود و چرا نتوانستند در این انتخابات پیروز شوند؟ برخی معتقدند سرسختیهای اعضای حزب در برابر بنیصدر موجب رفتارهای وی شد. آیا این تحلیل درست است؟
میرسلیم: نامزد حزب ابتدا "جلالالدین فارسی" بود ولی او را تخریب کردند و همین ریشه اصلی ناکامی شد. بعدا حزب از مرحوم دکتر حسن حبیبی حمایت کرد که چهره چندان شناخته شدهای نبود. بنیصدر همواره حزب را رقیب خود میدانست و شخصیتهایی در حزب بودند که با ویژگیهای اخلاقی و رفتاری و خصلتهای او آشنایی دقیق داشتند؛ البته اهل تخریب نبودند ولی بنی صدر میدانست که هیچگاه نمیتواند در حزب پایگاهی داشته باشد و حزب هم میدانست که برای آینده نمیتواند روی بنی صدر حساب باز کند اما در نهایت با توجه به واقعیت آرا کسب شده در دو انتخابات پیاپی ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی هر دو طرف پذیرفته بودند که قواعد مردم سالاری را به خاطر حفظ و تقویت نظام مراعات کنند.
** بنیصدر گرفتار خودشیفتگی شد
برخی معتقدند بنیصدر از ابتدا نفوذی و عامل بیگانه بود. آیا این حرف درست است و یا اینکه وی بمرور دچار استحاله شد؟ تأثیر منافقین و گروههای ضدانقلاب در به کجراهه بردن وی چقدر بود؟
میرسلیم: من شخصا سند محکمی که نشاندهنده وابستگی بنی صدر به بیگانگان باشد ندیده و نیافتهام اما بنی صدر با آن ویژگی آقازادگی و بعلاوه عدم تسلط بر نفسانیات که ترکیب شده بود با اطرافیانی اغلب غیر انقلابی و فرصت طلب و خانوادهای که چندان مراعات اقتضای ظاهر انقلاب را هم نمیکردند، گرفتار خودشیفتگی شد و این خودشیفتگی او را به سقوط در دامان ننگین منافقان کشاند. منافقان با تحلیل شرائط او، براحتی و سریعا توانستند او را که منزوی شده بود، طعمه خود کنند.
مصطفی میرسلیم در زمان معرفی بهعنوان نخستوزیر
** مغرور شدن به قدرت عامل گرفتار شدن بسیاری از شخصیتها است
دلیل سقوط بنیصدر در چیست؟ چرا برخی روسای جمهور دیگر نیز پس از اتمام دوره ریاستجمهوری به مرور از نظام فاصله گرفتند؟ چه روحیهای موجب میشود تا برخی به سرنوشت امثال اولین رئیسجمهور تاریخ ایران گرفتار شوند؟
میرسلیم: یکی از پدیدههای مهم سیاسی که بسیاری از شخصیتها را گرفتار میکند مغرور شدن به قدرت است. اغلب رؤسا و فرماندهان گرفتار این غرور میشوند مگر آنهایی که از قبل شخصا بر نفس خود چیره شده باشند که اینها تعدادشان انگشت شمار است، و دیگر آنهایی که زیر نظر حزبِ منسجم و منظمی فعالیت میکنند و حزب در هر شرایط میتواند آنها را مهار یا حذف کند.
بنیصدر ابتدا خود را پیرو امام معرفی میکرد. آیا وی قلبا به امام علاقه داشت یا این که قصد داشت به نحوی امام را برای اهداف خود نردبان قرار دهد؟ عدم تبعیت از دستورهای حضرت امام را در سقوط بنیصدر چگونه میبینید؟
میرسلیم: مگر در صدر انقلاب کسی میتوانست به امام عنایتی نداشته باشد و کاری از پیش ببرد؟ بنی صدر هم آن قدر زرنگ بود که این نکته را متوجه شده باشد اما بعد از مستقر شدن در ریاست جمهوری، امر بر او مشتبه شد. او بیشتر خود را رئیس میدید و حتی با برخی نظر سنجیها میخواست اثبات کند که پایگاه اصلی متعلق به او است! طبیعی است که چنان فردی نمیتواند قلبا با امام باشد و همین رشد خودکامگی تا آنجا پیش رفت که از ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ به جدا شدن او از انقلاب و امام انجامید و او را ساقط کرد.
نظر شما