ماهنامه «نماینده» - مجلس دهم در فضایی شکل گرفت که انتظارات رونق اقتصادی پس از مذاکرات برجام افزایش یافت. بسیاری از کارشناسان اقتصادی از عملکرد مجلس دهم در حوزه اقتصاد رضایت ندارند و فعالیتهای انجام گرفته برای حل مشکلات را کافی نمیدانند. در این دوره گرچه برخی اقدامات مثبت انجام شده اما به اعتقاد برخی کارشناسان سیاسی و اقتصادی، فعالیتهای انجام گرفته از سوی نمایندگان در این دوره، کافی نیست و منتقدان بر این باورند که توجه به تکالیف نمایندگی در حوزههای انتخابیه شهری و شهرستانی باعث شده توجه به مسائل کلان کشور کمرنگ شود؛ آنها معتقدند روزمرگی بر فعالیت نمایندگان مجلس سایه انداخته، اقدام تازهای صورت نگرفته و اقتصاد کشور و بحران آسیبهای اجتماعی نیازمند اقدامات عاجل و جسورانه است و نبود قوانین مؤثر برای حل آن میتواند کارنامه نامناسبی را از این دوره مجلس بر جای گذارد.
اکنون که دوسال از عمر مجلس دهم میگذرد، برای بررسی بیشتر عملکرد این مجلس با «جمشید پژویان» اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی به گفتوگو نشستیم تا در این راستا نظر ایشان را جویا شویم.
* در حوزه اقتصاد قوانین زیرساختی مهمی -مثلاً در بخشهای مالیات و مبارزه با قاچاق- در مجالس قبل تصویب شده است. بهعنوان اولین سؤال، در حال حاضر که در دو سالگی عمر مجلس دهم قرار داریم، بهنظر شما این مجلس در حوزه اقتصاد توانسته دستاوردی داشته باشد؟ به اعتقاد شما کار زیرساختی کلان در حوزه اقتصاد توسط مجلس دهم صورت گرفته یا خیر؟
در پاسخ به این سؤال، نکته قابل توجه این است که کارهای زیرساختی اصلاً کلان نیستند، در اقتصاد واژههای کلان و خرد که دو بخش اصلی نظریه اقتصادی هستندکاملاً متفاوت از آنی است که در ذهن اکثر افراد حتی آدمهای سیاسی، خبرنگارها و... شکل گرفته است. اغلب گمان میکنند وقتی صحبت از اقتصاد کلان به میان میآید یعنی خیلی مهم است، درصورتیکه برعکس است؛ آن چیزی که اقتصاد را تشکیل میدهد و زیرساختها را اصلاح میکند و میسازد، همان مبانی اقتصاد خرد است، نه اقتصاد کلان، در واقع اقتصاد کلان نظریهای به آن شکل که افراد تصور میکنند؛ ندارد.
اما در مورد کارهایی که مجلس در زمینه اقتصادی انجام داده است میتوانم بهطورکلی بگویم ظرف چند دهه نه مجلس و نه دولتها هیچکدام قدم مثبت یا یک مجموعه سیاستگذاری مثبت در زمینه اقتصاد نداشتند، کشور ما فقط نفت را استخراج میکرد و میفروخت و پولش را صرف هزینههای مختلف میکرد.
بهعنوان مثال با پول نفت کالا وارد میکرد یا اگر سرمایهگذاریهایی توسط دولت انجام میشد، ناکارآمد بود. شرایط فعلی کشور ما، در حال حاضر نتیجه این سیاستگذاریهای غلط در زمینه اقتصاد است. یک مملکتی مثل ایران با این حجم از ثروت از جمله ثروتهای انسانی یعنی افراد دانشمند و باهوش هنوز نتوانسته یک یا دو عدد کالای صنعتی را وارد بازارهای جهانی کند و حتی در داخل هم توانایی رقابت با کالای چینی، مالزی و... را ندارد. این موارد همه نشانه این است که نه مجلس توانسته سیاستگذاری اقتصادی را بهعنوان طرح مطرح کند و نه دولت توانسته لایحههایی را بدهد که اینها ساختار اقتصاد را رعایت کنند.
این عدم موفقیت نیز مربوط به چند دهه است و اخیراً هم شاید ناکامیها در عرصه اقتصاد بیشتر شده باشد. ما کشور ثروتمندی هستیم نهتنها به دلیل وجود نفت بلکه بهخاطر وجود منابع طبیعی بهخصوص ثروت انسانی. قطعاً درصد توانایی علمی کشور ما رقمی بالاتر از سطح متوسط دنیاست اما از نظر اقتصادی کجا قرار داریم؟ بین این همه کشور و کشورهایی که شاید نصف امکانات و توانایی ما را ندارند چه جایگاهی داریم؟ این عدم موفقیت در حوزه اقتصاد صرفاً بهدلیل مدیریت اقتصادی است که منشأ آن دولت و مجلس هستند.
مجلس از افرادی که در زمینههای مختلف خبره باشند تشکیل نشده است. نمایندگان عموماً افرادی هستند که حتی توانایی تجزیه و تحلیل کردن مسائل کوچک اقتصادی را ندارند. من اعتقاد دارم که مردم نقش زیادی در انتخاب نمایندگانشان دارند، ولی نمیدانند به چه کسی رأی بدهند، هر کسی که در فضای انتخابات شلوغتر کند یا بیشتر مردم فریب باشد، بیشتر رأی میآورد و این یکی از مسائل بسیار مهم است یعنی اصل مشکلات اقتصادی و سیاسی ما از این مسئله نشأت میگیرد. صدمة آن هم به مردم وارد میشود؛ شعارها را بابت دوباره رأی آوردن میدهند و بعد هزینههای سنگینی را به همین ملت تحمیل میکنند.
* نظرتان راجع به بندهای اقتصادی که در برنامه ششم تصویب کردند، چیست؟ آیا از جزئیات بندهای اقتصادی برنامه ششم رضایت دارید؟
نه این برنامه، بلکه تمام برنامههایی که قبل از انقلاب و بعد از انقلاب بوده، بزرگترین ضعف اقتصادی کشور است. بههرحال متن این برنامهها موجود است. میتوان در پایان هر برنامه اوضاع اقتصادی کشور را نیز مورد ارزیابی قرار داد تا ببینیم آیا این برنامههای ۵ ساله توسعه، حتی به اندازه ۲۰ الی ۳۰ درصد نیز به اهدافشان رسیدهاند یا خیر؟ این نوع برنامهنویسی در دنیا منسوخ شده است.
برنامهنویسی در حوزه اقتصاد کاری است که دارای هزینه بالا و فایده اندک است. گاهی حتی در پی برنامه نوشتن در حوزه اقتصاد، ضرر نیز عاید اقتصاد کشور میشود؛ چرا که گاهی براساس یک اضطرار، قصد بر ایجاد یک تصمیم مهم در اقتصاد کشور گرفته میشود اما عدهای از نمایندهها که متوجه اهمیت موضوع نیستند، ضمن مخالفت میگویند که این تصمیم مطابق برنامه نیست؛ بنابراین نباید اجرایی شود.
در اقتصادی که مبتنی بر بازار است، این برنامهنویسی اشتباه و غلط توصیف میشود. البته در حال حاضر برنامههایمان به این صورت نیست اما یک سری اهداف را بدون اینکه راهکار رسیدن به آن معلوم شود، مشخص میکنیم.
اصل مطلب این است که برای رسیدن به اهدافمان راهکار و نقشه راه داشته باشیم، مجلس دهم نیز دقیقاً همین مشکل را دارد. علاوهبر اینکه به مسائل ساختاری اقتصاد نپرداخته بلکه هیچ راهکار و نقشه راهی را برای اهدافی که در نظر گرفته، ارائه نکرده است. برنامههای اقتصادی از آن جهت که یارای پیشبینی کردن را ندارند، بیخاصیت تلقی میشوند.
اصل مطلب این است که برای رسیدن به اهدافمان راهکار و نقشه راه داشته باشیم، مجلس دهم نیز دقیقاً همین مشکل را دارد. علاوهبر اینکه به مسائل ساختاری اقتصاد نپرداخته بلکه هیچ راهکار و نقشه راهی را برای اهدافی که در نظر گرفته، ارائه نکرده است. برنامههای اقتصادی از آن جهت که یارای پیشبینی کردن را ندارند، بیخاصیت تلقی میشوند.
بهعنوان مثال در حال حاضر، اقتضای اوضاع کشور این است که تولید محصولات خاصی که قابلیت صادرات دارند، افزایش داشته باشد. در ۵ سال پیش این موضوع قابلیت پیشبینی را نداشته است؛ بنابراین در برنامه توسعه نیز در نظر گرفته نشده است. بهنظر من باید همتی در اقتصاد کشور بهوجود آید.
با وجود تجربه بیش از ۵۰ سال برنامهریزی در اقتصاد ایران و نتیجه نزدیک به صفر این برنامهریزیها، باید این نگرش به اقتصاد را تعطیل کنند و دست از نوشتن برنامههای توسعه بردارند. غایت اقتصاد را مبتنی بر یک سری راهبردها و اهداف قرار دهند و سعی کنند با ابزار مختلف و تنظیم نقشه راه به آن دست پیدا کنند.
*آیا تدوین این نقشه راه و تبیین راهبرد و هدف، همان برنامهنویسی نیست؟
خیر. این دو با یکدیگر متفاوتاند. نقشه راه در هر منطقه، داینامیک است و قابلیت تغییر دارد. در هر اتفاقی که رخ میدهد، میتوان مسیر نقشه راه را تغییر داد. اما در برنامهنویسی بههیچ عنوان نقشه راه وجود ندارد. کدام یک از برنامههای اقتصادی کشور را سراغ دارید که ضمن مشخص کردن اهداف، مجموعهای از سیاستهای اقتصادی در آن تنظیم شده تا بتوان با پیروی از آنها به اهداف اقتصادیمان برسیم؟
* از میزان تعامل مجلسیها با مدیران اقتصادی کشور اطلاع دارید؟ آیا همسو بودن نسبی این مجلس با دولتهای یازدهم و دوازدهم اثری بر مدیریت نظام اقتصادی گذاشته است؟
نه. این همسو بودنها فقط در حد بدهوبستان است و بههیچوجه هیچ تفاهمی در این میان وجود ندارد. چون دارای یک برنامه منسجم و یک تفکر مشخص در جهت پیشرفت کشور نیستند که بدانند چگونه در رسیدن به این اهداف با هم به تفاهم برسند.
*بهنظر شما مجلس توانست در حل مشکلات اخیری که برای ارز پیش آمده، نقش درستی داشته باشد؟
اولاً مجلس هیچ نقشی نمیتواند و نباید داشته باشد و این وظیفه دولت و بهخصوص وظیفه پول و اعتبار و بانک مرکزی است که در زمینه اجرای این سیاستها باید وظایفشان را انجام دهند، نکته مهم این است بخش عمدهای از مردم در سالهای اخیر داراییهایشان را بهصورت سپردههای بانکی در اختیار بانکها گذاشته بودند که این کار برای اقتصاد ما محسناتی داشت، چون با این کار هم منابع بانکها افزایش پیدا میکرد و هم باعث میشد این نقدینگیها به تقاضای بالفعل در نیاید و تورم را تشدید نکند؛ ولی در ماههای گذشته و بعد از کاهش نرخ سود بانکی ماجرا تغییر کرد. مجلس اگر این دانش را دارد ـ که صددرصد ندارد ـ باید بتواند یک راهکار مناسب برای حل این مشکل در قالب یک طرح مطرح و تصویب کند که البته این کار را نکرده است. تنها به این دلیل که توانایی و دانش در مجلس وجود ندارد.
*آیا نمایندگان مردم توانستند برای حل مشکلات مؤسسات مالی و اعتباری از ظرفیت قانونیشان استفاده کنند؟
مردم به غیر از تجمع مقابل مجلس و بانک مرکزی چارة دیگری ندارند و کاری از دستشان برنمیآید، وقتی که آنها جای دیگری برای اعتراض یا مطالبهشان ندارند در نتیجه بنا به گفته امام(ره) که مجلس در رأس امور است مقابل مجلس تجمع میکنند. مجلس نمیفهمد مردم چه میگویند و نمیداند مشکل اصلی در کجا قرار دارد.
مسئله بانکها یا مؤسسات اعتباری بدون اعتبار، ریشهای در گذشته دارد که به این صورت درآمده، ماجرا از این قرار است که این مؤسسات سپردههای مردم را نزد خود نگه میدارند، اما نکته مهم و اساسی این است که آنها در مسیر بانک مرکزی حرکت نکردهاند که شاید دلیل آن نبود اقتدار شورای پول و اعتبار است.
مشکل مؤسسات مالی و اعتباری غیرمجاز در گذشته هم بهشکل و عناوین مختلف وجود داشته است. بهعنوان مثال شرکتهایی با زمینه اقتصادی فعالیت داشتند که پول مردم را میگرفتند و با نرخ بسیار بالایی به آنها سود میدادند و بعد اگر بانک مرکزی اعلام میکرد این مؤسسات معتبر نیستند، ممکن بود یک مرتبه مملکت بهم بریزد، در نتیجه آنها کارشان این بود که از مردم پول میگرفتند، کالا وارد میکردند، سود ۱۰۰ تا ۲۰۰ درصدی به دست میآوردند و ۳۰ تا ۴۰ درصد از این سود را به مردم میدادند که بارها بیشتر از نرخ سودی بود که بانکها به مردم میدادند.
تمام این مشکلات ریشه در نظام بانکداری کشور دارد. درحالیکه بسیاری از این مؤسسات مالی و اعتباری قصد این را نداشتند که پول مردم را جمع کرده و فرار کنند، چه دلیلی وجود دارد این کار را کنند وقتی ۲۰۰ برابر سود میبرند؟ سیاستهای غلط در سرمایهگذاری اقتصادی باعث شد مردم بهسمت بانکها هجوم بردند، همین الان هم اگر مردم بهسمت بانکها هجوم ببرند و بخواهند سپردههایشان را پس بگیرند تمام سیستم بانکی ما ورشکست میشود. مثل اتفاق ۱۹۲۹ و ۱۹۳۰ که در آمریکا اتفاق افتاد و هزینه جبران اقتصادی آن هزینهای بیش از جنگهای اول و دوم جهانی برای آمریکا به بار آورد.
*در زمینه حقوقهای نجومی شاهد واکنشهای زیادی توسط نمایندهها بودیم و قدمهای زیادی نیز برداشته شد. سطح تلاش مجلس دهم را در این خصوص چگونه ارزیابی میکنید؟
تمام اخباری که ما میشنویم مبنی بر اینکه دزدیهای نجومی صورت میگیرد یا رشوههای نجومی گرفته میشود یک بخشی از حقوقهای نجومی هستند که به این شدت پررنگ و برجسته شدهاند. بهنظرم در این مورد هم یک مرتبه تبلیغ و زیادهروی شد، واقعیت امر این است که نمایندگان بهجای اینکه بخواهند صحبتهای مکرر از دریافت حقوقهای نجومی کنند باید به ریشه مشکلات بپردازند، باید بررسی کنند که چرا یک نفر مثلاً در هر سمتی عضو هیئت مدیره تشکیلاتی میشود؟ به چه دلیل و از کجا در این سمت قرار گرفته؟ با چه کسی نسبت دارد که به این مرحله رسیده؟ آیا براساس شایستگی خودِ فرد بوده؟ آیا برای انتخاب اعضای هیئت مدیره بانک یا مدیر عامل یا اعضای هیئت مدیره بهخصوص شرکتهای دولتی ضوابطی وجود دارد؟ آیا نظارتی هست؟ پرواضح است که وقتی این نظارتها نباشد هر کسی دوست و آشنا و خویشاوندان خود را در این سمتها منسوب میکند و چون حقوق و غیره هم مشمول بندهای قانون استخدامی نمیشود، میتوانند در ماه به هر میزان که میخواهند برای فلان عضو هیئت مدیره، فلان شرکت یا فلان بانک پاداش و افزایش حقوق در نظر بگیرند.
*چند سؤال جداگانه از رئیسجمهور توسط نمایندگان مطرح شده که ماهیت اقتصادی دارند اما آیا امضاها کم میشود یا سؤالها به مرحله کمیسیون نمیرسند. مواردی که هم به کمیسیون رسیده هنوز معلوم نیست که به فرجام برسد یا نه، علت روند کند سؤال از رئیسجمهور را چه میدانید؟
در پاسخ به این سؤال باید بگویم که تا به حال شاهد یک سؤال درست و منطقی از سوی نمایندگان نبودهایم که دولت بتواند جوابگو باشد، سؤالات بهگونهای مطرح نمیشوند که با مطالبه از رئیسجمهور بتوان گرهی از مشکلات اقتصادی را باز کرد، بیشتر مسائلی که در باب سؤال از رئیسجمهور مطرح میشود با همان محوریت بدهوبستان هستند. بارها مشاهد شده که فلان نماینده میخواهد مثلاً برای پسرخالهاش یک پست مدیریتی بگیرد، بههر دلیلی به ایشان پست مدیریتی ندادند، بنابراین جناب نماینده دو تا سؤال مطرح میکند و برای آن ۶ تا امضا هم جمع میکند و آن را به مجلس تحویل میدهد. این مواردی که عرض کردم مواردی است که تجربه خودم بوده و براساس شواهد خود آنها را بیان میکنم. دلیل اینکه سؤال از رئیسجمهور در مجلس بهجایی نمیرسد فقط بدهوبستان است.
* از پیگیریهایی که نمایندهها برای اجرای قوانین حوزه اقتصاد دارند اطلاع دارید؟ از عملکردشان رضایت دارید؟
خیلی روشن عرض کنم که خیر. از عملکرد اقتصادی مجلس دهم رضایت ندارم.
*بهعنوان جمعبندی نقاط قوت و ضعف مجلس دهم را در حوزههای اقتصادی چه میدانید؟
من خیلی تفاوت زیادی بین مجلس دهم و مجلسهای دورههای قبل در حوزههای اقتصادی نمیبینم. ولی حضور ذهن ندارم در کدام مجلس بود که طرح اصلاح قیمتهای نسبی را که همان هدفمندی یارانههاست مطرح شد. این طرح شاید بهترین سیاست اقتصادی بود که اگر بهخوبی اجرا میشد میتوانست خیلی از مشکلات اقتصادی ما را حل کند که متأسفانه بهخوبی هم اجرا نشد، ولی همان که مطرح شد و تا حدودی هم از آن استفاده شد کار بسیار مثبتی بوده است.
نظر شما