ماهنامه «نماینده» - «سیدامیرحسین قاضیزادههاشمی» ۱۰ سال قبل با پشتوانه ۱۵۴ هزار رأی، وکالت مردم مشهد در مجلس هشتم را عهدهدار شد. با نظر مثبت بیش از ۳۳۰ هزار مشهدی در مجلس نهم نیز بر همان کرسی تکیه کرد و برای حضور در مجلس دهم توانست قریب ۳۸۶ هزار نفر از موکلانش را متقاعد کند.
او در اجلاسیه نخست مجلس دهم با کسب ۱۴۶ رأی یکی از دبیران هیئترئیسه مجلس شد و در اجلاسیه دوم نیز توانست با به دست آوردن ۱۷۹ رأی، جایش را در هیئترئیسه مجلس دهم محکمتر کند.
«قاضیزادههاشمی» که امروز تجربه ۱۰ سال حضور در مجلس را داراست تنها ۴۶ سال سن دارد. او در گزارشهایی که توسط هیئترئیسه مجلس از میزان مشارکت نمایندگان در رأیگیریها ارائه میشود بهعنوان پرمشارکتترین نماینده معرفی شده است. از همین زاویه، در کنار مسئولیتی که برای تنظیم دستور کارها در هیئترئیسه مجلس برعهده دارد و بیش از سایرین درگیر اهمیت میزان مشارکت نمایندگان است، صبح یکی از روزهای تعطیلی جلسه علنی مهمان دفترش شدیم و از او در خصوص ارزشی که نمایندگان برای حق «رأی» خود قائل هستند، پرسیدیم.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
* به چه دلیل شاهد کم بودن مشارکت نمایندگان در رأیگیریهای صحن مجلس هستیم؟
ما فرزندان این سرزمین را تربیت میکنیم، حال جای سؤال است که نظام فرهنگی خانواده، شهر و آموزشوپرورش چقدر ما را برای بهدست آوردن اهداف شخصی تربیت میکند، چقدر در راستای مسائل سیستمی بار میآورد و پاسخگوی جامعه قرار میدهد؟
از ابعاد مختلفی میتوان به این موضوع و لایههای مختلف آن پرداخت؛ اول آنکه باید ببینیم افراد در نظام آموزشی و فرهنگی جامعه ما چقدر در مقابل مسائل جامعه پاسخگو و فردمحور تربیت میشوند. ما فرزندان این سرزمین را تربیت میکنیم، حال جای سؤال است که نظام فرهنگی خانواده، شهر و آموزشوپرورش چقدر ما را برای بهدست آوردن اهداف شخصی تربیت میکند، چقدر در راستای مسائل سیستمی بار میآورد و پاسخگوی جامعه قرار میدهد؟
دومین لایه، میزان محترم بودن مصوبات مجلس اعم از قانونی یا غیرقانونی بودن آن و گزارشهای نظارتی است. وقتی اجرای قانون در جامعه، گزارشهای نظارتی مجلس برای مقام قضائی، وزرا و دولت محترم شمرده نمیشود، بنابراین فردی که در تصویب قانون و تدوین گزارش نقشآفرینی دارد، بعد از مدتی احساس میکند که کار عبث و بیهودهای را انجام میدهد که قرار نیست بعداً محترم باشد و اجرا شود. براین اساس دادن رأی یا ندادن آن برای نمایندگان یکسان خواهد بود.
لایه سوم، شأن مجلس است و آن اینکه مصوباتی که در مجلس گذرانده میشود آیا قانوننویسی است یا آئیننامهنویسی که در مجلس انجام میشود؛ این درحالی است که ما گاهاً ضوابط یا دستورالعملها را مصوب میکنیم! مسئلهای که در مجلس به تصویب برسد، باید حائز شأن قانون و حکم قانونی باشد، نه آئیننامه اجرایی یا ترکیبی از این دو مقوله. سؤال دیگر هم اینجاست که این حجم از تصویب قوانین چقدر برای کشور مفید است؟ وقتی حجم کار زیاد شود، میزان تمرکز در کار و توجه به آن کاهش مییابد.
لایهی چهارمی که میتوان به آن پرداخت، رویکرد عمومی نمایندگان به این مصوبات است؛ یعنی با وجود حجم زیادی از مطالب تخصصی، چطور میتوان انتظار داشت که نمایندگان در این حوزه هم کار کارشناسی انجام دهند و هم تصمیمگیری کنند. نقش نخبگان در تصمیمسازی و اقناع نمایندگان، ارتباط سیستماتیک نخبگان و نظام سیاسی برای انتخاب نماینده به لحاظ رویکرد تخصصی است. مجلس با توجه به کمیسیونمحور بودن، تنوع قوانین و گزارشهای نظارتی، واجد شرایط مورد نیاز و تخصصهای متنوع است. ممکن است تخصصهای بسیاری را در نمایندگان ایجاد کنیم و نظام سیاسی اجازه ورود نمایندگان تخصصمحور را بدهد.
بهطور مثال ۲۹۰ نماینده با حجم کل تخصص عمومی و با همین تعداد رشته یا هزاران رشته دیگر، دارای تجربه و تخصص هستند؛ درحالیکه فقط داشتن دانش کافی مورد نیاز نیست، بلکه برای آنکه یک نماینده بتواند در حوزه قانونگذاری یا نظارت، اعمال قوانین کند، وجود درک درست از حوزه کار و اجرا نیاز است. مجموعه این عوامل یعنی؛ ۱ ـ عدم فهم درست موضوع؛ ۲ ـ عدم وجود یک ساختار مناسب از سیستم و بدنه کارشناسی کشور اعم از دولتی و غیردولتی برای تصمیمسازی؛ ۳ ـ عدم محترم بودن مصوبات مجلس باعث میشود که تمرکز نمایندگان بر روی رأی دادن برای قوانین و گزارشها، کاهش پیدا کند.
* در رأی اعتماد کلی به وزرا ما شاهد سطح پایینی از موافقت و مخالفتهای نمایندگان بودیم و خیلیها معتقد بودند سطح نظرها و تحلیلها، پایین است.
اگر بخواهیم درباره رأی اعتماد صحبت کنیم، دو مقوله مختلف خواهد بود.
* بههر حال این هم جزئی از اعمال نظر و رأی است.
در مسئله رأی اعتماد، همه نمایندگان مجلس صاحب نظر بودند و کمتر نماینده ممتنعی وجود داشت. در این راستا از ۲۸۸ نفر از نمایندگان فقط ۴ نماینده غائب بودند و حدود ۱۲ نماینده رأی ممتنع داشتند. بنابراین اگر موضوعی با سطح حساسیت بالا وجود داشته که از قبل تصمیمسازی شده باشد، همه نمایندگان چه موافق و چه مخالف در رأی اعتماد شرکت میکنند و واجد رأی میشوند. میانگین نمایندگان ممتنع از ۱۲ نفر بیشتر نبود؛ یا مثلاً در همین مجلس موضوع «انتقال سازمان بیمه سلامت ایرانیان» از وزارت رفاه به وزارت بهداشت وجود داشت که بالاترین میزان مشارکت را کسب کرد، نهایتاً حدود ۵ نماینده ممتنع بودند. علت هم این بود که هر دو وزارتخانه بهشدت روی نمایندگان کار کرده بودند و تصمیمسازی شکل گرفته بود؛ این درحالیاست که در مجلس نقض این مسئله زیاد وجود دارد، چون مقدمهای که به آن اشاره شد شکل نمیگیرد و رأی هم تولید نمیشود؛ معتقدم باید فرآیند لازم طی شود تا تصمیمسازی صورت بگیرد و نماینده به یک تصمیمی برسد. میتوان گفت مشکل ما در حساسسازی دستور کارهاست زیرا اصولاً موضوعات حساس نیستند؛ ما موضوع حساس و غیرحساس را ترکیب و تقدیم مجلس کردهایم، درحالیکه مجلس نباید وارد چنین موضوعاتی بشود.
اینطور نیست که نمایندگان برای همه چیز احساس مسئولیت اعلی داشته باشند چرا که در سطح جامعه هم چنین چیزی وجود ندارد. همچنین تصمیمسازی سازماندهی شده توسط کسانی که باید اتفاق بیفتد، رخ نمیدهد که در چنین وضعیتی متن حساس و غیرحساس با هم ارائه میشود و نهایتاً رأی نمایندهای که داده میشود نیز محترم نیست؛ به همین دلیل روی انگیزه نماینده تأثیر منفی میگذارد.
هدف دموکراسی این است که نظر افراد خاص بر جامعه تحمیل نشود. بهطور مثال شما امروز اجازه دارید از یک خیابان عبور کنید ولی فردا تابلوی ورود ممنوع میگذارند و میگویند حق عبور ندارید؛ این کار که محدود کردن آزادیهاست، نباید از طریق اعمال ارادهافراد خاص انجام شود و باید با نظر کارشناسی یک جمع صورت بگیرد تا دیکتاتوری نشود.
* تبعات این عدم مشارکتها چیست؟
هدف دموکراسی این است که نظر افراد خاص بر جامعه تحمیل نشود. بهطور مثال شما امروز اجازه دارید از یک خیابان عبور کنید ولی فردا تابلوی ورود ممنوع میگذارند و میگویند حق عبور ندارید؛ این کار که محدود کردن آزادیهاست، نباید از طریق اعمال ارادهافراد خاص انجام شود و باید با نظر کارشناسی یک جمع صورت بگیرد تا دیکتاتوری نشود.
در نهایت به دلیل اینکه قرار نیست در امور کشور نظر افراد یا طبقهای خاص حاکم شود، نهادهای دموکراتیک مانند مجلس دیده شدهاند؛ اما این عدم مشارکت جدی نمایندگان در مسائل مطرحشده در مجلس و بیتوجهی و تساهل، سبب نقض غرض در درون میشود.
اگر یک یا دو نفر از بیرون با دو نفر از نمایندگان به یک جمعبندی برسند و نظرشان را از کمیسیون و صحن رد کنند، تبدیل به تحمیل نظرات افراد با نیات خاص بر جامعه در یک پوشش دموکراتیک میشود که این مسئله در کمیسیونهای مجلس هم وجود دارد.
* پس مشارکت زیاد نمایندهها باید اتفاق بیفتد تا منجر به دیکتاتوری پنهان نشود؟
باید مشارکت فعال و حداکثری اتفاق بیفتد وگرنه با ذات وجود مجلس در تناقض است. در کشورهایی مانند ترکمنستان و عربستان فرمان شاه مثل قانون است. امروزه مجلس کشورهایی مانند ترکمنستان و تاجیکستان، معادل فرمان شاه و حتی پایینتر از آن هستند، زیرا کسی نمیتواند فرمان شاه را وتو کند اما شاه یا رئیسجمهور میتوانند قوانین مجلس را وتو یا تعطیل کنند؛ آنجا نهاد دموکراتیک کامل شکل نگرفته است.
حالا سؤال اینجاست که چرا تفکیک قوا وجود دارد، درحالیکه رئیسجمهور از مردم رأی کسب میکند ولی باید جای دومی وجود داشته باشد که تعادلبخشی برای ابزار اجرا صورت گیرد، بنابراین هدف وجود مجلس این است که بین نیازها و خواست اجرا و مردم به یک نقطه اُپتیمُم برسد و اگر قراری اتفاق نیفتد، نقض غرض وجود مجلس است.
* آیا به نظر شما رأی ممتنع مشکل دارد؟
از نظر مقام معظم رهبری مشکل دارد.
* مقام معظم رهبری فرمودند: «رأی ممتنع مال آنجائی است که انسان زحمت خودش را کشید، کار خودش را کرد، بالاخره ذهنش به جایی نرسید؛ خب، اینجا البته انسان رأی ممتنع میدهد»
معنی حرف مقام معظم رهبری این است که باید بهصورت فعال تمامی مصوبات و دستورات مجلس را مورد بررسی قرار داد، تحقیق و پژوهش کرد، به یک شناخت رسید و رأی داد.
* عذر نمایندگان در دادن رأی ممتنع تا چه حد موجه است؟
نمیتوان گفت نمایندگان در این مسئله عذری دارند، بلکه افراد هزار عذر میآورند. این درحالیاست که خدا میگوید اگر در حال مُردن هم بودید، باید نماز میخواندید؛ در مورد بحث ما باید گفت مقدمات آن فراهم نیست.
* آیا نمایندگان مجلس وقت کافی برای مطالعه و کار کارشناسی دارند؟
نمایندگان مجلس وقت کافی برای مطالعه و کار کارشناسی ندارند به دلیل اینکه سرشان به کارهایی گرم است که وظیفه مجلس نیست.
* در مورادی که تخصص نداریم و فرصت مطالعه هم نداشتیم، حداقل کاری که میتوان کرد اعتماد به رأی و نظر نمایندگانی است که به آنها اعتماد داریم.
ممکن است شما بهعنوان آن فرد نتوانید چنین اقدامی را انجام دهید، شاید نگاه صنفی حاکم باشد و نیاز به مشورت بیشتر داشته باشید.
* فرصت کافی برای نمایندگان هست که از وقتی یک طرح در دستور کار مجلس قرار میگیرد، آنها بتوانند کار کارشناسی انجام دهند؟
چنین مسئلهای توجیهپذیر نیست. زیرا شرعاً مسئولیتی بر گردن نمایندگان است و وظیفه اصلیشان این است که به تحقیق بپردازند، این درحالی است که آنها با حجم زیاد و متنوعی از مراجعات از قبیل جابجایی دانشجو از یک دانشگاه به دانشگاه دیگر تا انتقال نیروی انسانی از یکجا بهجای دیگر روبهرو میشوند. بهطور مثال مسائلی از قبیل فردی که در ادارهای به سمتی منصوب میشود، افراد بیکار و وام ازدواج، بر سر نمایندگان میریزند.
مطالبه مردم از نمایندهها برای انجام چنین کارهایی درحالی است که مقام معظم رهبری به مردم توصیه کردهاند که این مسائل به نمایندگان مربوط نمیشود. معظمله بارها خطاب به مردم فرمودهاند که از نمایندگان، آسفالت خیابان طلب نکنید؛ حتی اگر به این خواسته پاسخ داده نشود و به مردم اجازه مراجعه ندهیم، مردم چنین انتظاری را از نمایندگان دارند. این مسئله در همین سطح باقی نمیماند بلکه مجموعهای از مسائل پشت این مسئله بهوجود میآید. عمده ارتباط نمایندگان با وزرا و جلساتی که با مدیران اجرایی میگذارند بر سر پیگیری مشکلات اجرایی حوزه انتخابیه نمایندگان است که هیچ ربطی به نمایندگان ندارد؛ یعنی بهجای اینکه نمایندگان پرسشگر باشند، پاسخگو شدهاند و درحال حاضر کار بهجایی رسیده که مدیران میانی برای اینکه بتوانند از مدیران عالی کشور امتیاز بگیرند، بهسراغ نمایندگان میآیند؛ یعنی مدیران میانی به ما مراجعه میکنند و میگویند فلان جا به مردم سهمیه قیر ارائه شده، چون نمایندگان آنها پیگیر بودهاند؛ حالا انتظار دارند ما هم سهمیه قیر بگیریم، چون مثلاً نماینده مردم قم هم توانسته این سهمیه را از اوراق خزانه و سازمان برنامه و بودجه دریافت کند.
در نهایت اگر نماینده مشهد به مردمش اعلام کند که میخواهد نماینده ملی باشد، به وظایف خود عمل کند و در رأی دادن شاگرد اول است، مردم در پاسخ به آن نماینده میگویند: «بگذار در کوزه آب آن را بنوش»؛ میگویند شاگرد اول نباش ولی بهعنوان نماینده، مشکل پیمانکارانی که طرف قرارداد شهرداری هستند و ۷ ماه است که پولشان را دریافت نکردهاند، حل کن.
نمیتوان یک چنین مسئلهای را فارغ از سیستم بررسی کرد، بلکه باید کل موضوع با هم بررسی شود. مانند چرخی است که از محور در رفته و کل سیلندر و گیربکس را خراب میکند. زمانی که بهعنوان نماینده موضوعی در مجلس مطرح میشود، نمایندگان باید نظر داشته باشند و واجد نظر باشند ولی بهدلیل آنکه مقدمات آن فراهم نیست، نماینده به نظری نرسیده است.
* برای ۲۹۰ نماینده مجلس، چه حد نصاب و درصدی از ممتنع قائل هستید؟
شاید ۱۰ درصد، بیشتر از ۱۰ درصد غیرطبیعی است.
* موضوع سومی که قصد طرح آن را دارم، مسئله افرادی است که ارزش رأیشان را نمیدانند؛ هم مشارکت میکنند و هم ممتنع نمیدهند، ولی رأیشان به موضوعات مهم را به دلیل همان قیر رایگان و آسفالت معابرشان درست خرج نمیکنند.
این مسئله درونی است. مثلاً بحث سؤال از وزیر، وقتی رأی گرفته میشود، یا این سؤال وارد است یا وارد نیست. اما ممکن است بسیاری از افراد از ابتدا تا پایان جلسه را گوش نکرده باشند و بهدلایل دیگری نسبت به آن وزیر رأی منفی بدهند. ممکن است در زمینهای که سؤال مطرح شده است، آن سؤال وارد نباشد؛ اما منِ نماینده که بهدلایل دیگری این وزیر را ناکارآمد میدانم، به او رأی منفی میدهم.
* شرعاً این رأی اشکال ندارد؟
بله؛ چون موضوع این نیست که نمایندهای یک وزیر را کارآمد یا ناکارآمد و لایق بداند، بلکه موضوع این رأیگیری یک سؤال مشخص است. ممکن است نمایندهای یک وزیر را دارای لیاقت وزارت نمیدانسته و به وی رأی اعتماد نداده است؛ اما نباید هر وقت سؤالی از وزیر در صحن مجلس مطرح شد، رأی به کارت زرد دادن به وزیر بدهد.
* نظرتان درباره استقلال رأی چیست؟ استقلال رأی نمایندهها چطور با موضوعات سیاسی و حل مسائل حوزه انتخابیه قابل تجمیع است؟
استقلال رأی هم باید درونی و هم بیرونی باشد. استقلال بیرونی یعنی جریانها، اشخاص، صاحبان قدرت و صاحبان پول نتوانند رأی نمایندهای را بخرند، استقلال درونی یعنی نماینده نسبت به نفس و خواستههای خودش مستقل عمل کند.
بگذارید خاطرهای از فردی که در آزمون رانندگی کشور کانادا شرکت کرده بود را برایتان بازگو کنم. یک خانم از تبعه خارجی برگزارکننده آزمون رانندگی در کشور کانادا بوده و وقتی تبعه ایرانی به این آزمون وارد میشود، آن خانم واکنش منفی بسیاری نسبت به فرد ایرانی نشان میدهد و بهعنوان تبعه خارجی در میان صحبتهایش به تبعه ایرانی تیکهای میاندازد ولی زمانی که آن آزمون به پایان میرسد، فرد خارجی با اینکه از تبعه ایرانی خوشش نمیآمد، ولی به وی اعلام کرد که در آن آزمون قبول است. بهدلیل اینکه چک لیستی جلوی آن خانم خارجی قرار داشت، مورد به مورد آن فرد را ارزیابی کرده و علامت زده بود و مستقل از خواست خود، براساس چک لیستی که وجود داشت و ارزیابی مهارتهای آن فرد، نمره قبولی داده بود؛ این یعنی استقلال و تصمیمگیری که در هر موردی باید مبنا داشته باشد و فارغ از اینکه از آن فرد خوشتان میآید و رابطهدوستانه با وی دارید، «حُبُ الشیء یُعمی وَ یُصَم» نباشد که چون آن فرد را دوست دارید، از غلطهای آن فرد چشمپوشی کنید.
درواقع امروزه مشکل سیاست در کشور ایران همین مسئله است. همچنین مشکل برادران، برادرزادهها و فرزندان بر سر این مسئله است که چون با شخصی رابطه حُبآمیز داریم، از غلطهای آن فرد چشمپوشی میکنیم و اگر با کسی بُغض داریم، کوچکترین عیب آن فرد را بزرگ و سروصدا میکنیم و با آن فرد برخورد میکنیم.
* نقش فراکسیونهای سیاسی را در فرآیند تصمیمسازی که ابتدا اشاره کردید، چطور ارزیابی میکنید؟
شأن نماینده قابل واگذاری به فردی دیگر، جمع و فراکسیون نیست. در برابر رأیی که میدهیم از ما خواهند پرسید که آیا براساس حجت شرعی به این رأی رسیدهاید که مثلاً یک فرد واجد صلاحیت است؟
کار فراکسیون در مجلس شورای اسلامی تصمیمسازی، برطرف کردن شبهات و اقناع است. فراکسیونها در مجلس نمیتوانند دستور بدهند. کسی که بگوید من به یک جمعبندی رسیدهام اما فراکسیون چیز دیگری را میخواهد، معلوم نیست آن دنیا چه وضعیتی داشته باشد.
بنده کار فراکسیون مجلس را در این حد قبول ندارم. کار فراکسیون، ایجاد کار جمعی و همافزایی است. اگر کسی را اصلح میدانید به آن فرد بهخاطر فراکسیونی که با آن مخالف است، رأی ندهید، حتماً چنین اقدامی مشکل شرعی دارد و دچار عذاب الهی خواهید شد. خداوند میفرماید: «ای مردم چرا بهتر را کنار گذاشته و بدتر را در نظر میگیرید» یا قانونی را درست یا نادرست میدانید، زیرا این باب و روش مسئله نیست.
* آیا فراکسیونهای فعلی ما در مجلس افراد را به تصمیمسازی میرسانند؟
ممکن است که خواست فراکسیونها چیز دیگری باشد اما مسئلهای که امروز در مجلس در حال اتفاق افتادن است، تابعیت فراکسیونی محض در آن دیده نمیشود. فراکسیونها اعلام موضع میکنند و نظر میدهند اما نمایندگان نگاه مستقل به موضوعات دارند، به این معنا که نگاه به فراکسیون مجلس دارند اما رأساً و مستقلاً تصمیمگیری میکنند که ترکیبی از این دو مسئله است.
* اینکه نمایندهها به نظر فراکسیون عمل نمیکنند دلیلی مبنی بر عدم کارکرد صحیحشان نیست؟
بله؛ ممکن است که هر فراکسیون عملکرد خود را بهصورت کامل انجام نداده باشد و مشخص میشود که اثرگذاری آن محدود است. فراکسیونها اغلب ناشی از وجود احزاب در دنیا هستند؛ درحالیکه در مجلس دهم وجود فراکسیونها ناشی از طیفهاست. طیف با حزب متفاوت است، زیرا حزب عضوگیری میکند، آموزش میدهد و نیروهای آن از قبل شخصیت سیاسی پیدا میکنند، درحالیکه طیفها اینطور نبوده و ائتلافی هستند؛ یعنی با توجه به عملکرد طیفی که در مجلس ایران وجود دارد، نباید انتظار عملکرد صددرصدی را داشت.
* نظرتان درباره امکان پس گرفتن امضا چیست؟ بههرحال چنین امکانی امروز برای نمایندهها وجود دارد.
بهنظرم خوب است؛ چون بنده براساس یکسری دادهها تصمیمگیری میکنم و وقتی دادهها تغییر کند، تصمیم هم عوض میشود. البته تَذَبذُب خوب نیست. مهم این است که چه نیتی پشت پس گرفتن نظر وجود دارد؛ «الاعمالُ بالنیات» بههرحال ممکن است حقایقی برای شما آشکار شود، متوجه شوید که اشتباه میکنید و بگویید چون یک حرفی را زدهاید، قطعاً بر سر آن حرف هستید؛ درحالیکه بهتر است وقتی موضوعی را میخواهید پیش ببرید، قبل از آن خوب تحقیق کنید که متقن باشد و مجبور نباشید امضای خود را پس بگیرید. ولی چنین امکانی که فرد به همه چیز احاطه داشته باشد، غیرممکن است. ازاینرو، این ظرفیت باید ایجاد شود که اگر شما بنا به دلایلی نظرتان تغییر کرد، بتوانید تصمیم خود را عوض کنید.
نظر شما