در کافهگپ این هفته به سراغ «حسن رسولی» عضو شورای پنجم شهر تهران رفتیم و صحبت از ریزهکاریهای زندگی او، گپوگفتی خواندنی را رقم زد.
*متولد چه سالی و اهل کجا هستید؟
سال ۱۳۳۷ در شهرستان کاشمر به دنیا آمدم تا دوره اول متوسطه در همان شهرستان تحصیل کردم و از ابتدای دوره دوم به تهران مهاجرت کردیم و در دبیرستان کیان ایستگاه ورزشگاه خیابان ۱۷ شهریور امروزی و همزمان با آن در آموزشگاه خزائدی خیابان جمهوری اسلامی فعلی دیپلم گرفتم.
*چه سالی وارد دانشگاه شدید؟
من سال ۵۷ در اهواز ازدواج کردم. سال ۵۸ هم وارد دانشگاه شدم. دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه فعلی و سال ۶۵ لیسانس علوم اجتماعی با گرایش مددکاری اجتماعی را از آن دانشگاه گرفتم.
*اوایل زندگی مشترک وضعیت مالی شما و همسرتان در چه سطحی بود؟
سال ۵۸ که وارد دانشگاه شدم به فرمان امام به خاطر انقلاب ترک خدمت کردم و بیکار بودم همسرم هم دو سال مانده بود تا دیپلم بگیرد. یک پیکان مدل ۴۷ داشتم، روزها دانشگاه بودم و شبها مسافرکشی میکردم. در یک مقطعی خودرو مرا سارق دزدید. جالب اینجاست که بدانید ۱۴ هزار تومان پیکان را خریده بودم ۸ هزار تومان آن قرض بود، ۹ ماه طول کشید که بهصورت معجزهآسا این ماشین پیدا شد ولی در این مدت برای امرار معاش همسرم طلاهایش را فروخت و هزینه زندگی را تأمین کرد.
*حاصل این ازدواج چند فرزند شد و در حال حاضر مشغول به چه کاری هستند؟
۴ فرزند دارم. ۳ دختر و ۱ پسر. هر کدام از این فرزندان طی این ۳۰ سال خدمت در نقاط مختلف ایران به دنیا آمدند. فرزند اولم ۳۶ ساله است و دکترای روانشناسی دارد، سال ۵۹ در خراسان به دنیا آمدند. فرزند دومم که فارغالتحصیل دانشگاه تگزاس در رشته مهندسی مکانیک و شاگرد اول دوره دکترای آن دانشگاه هم است در تهران متولد شد، فرزند سومم که خلبان است در زاهدان متولد شد. فرزند چهارم هم کارشناس ارشد علوم آزمایشگاهی است و در خرمآباد متولد شد. ۳ فرزند دخترم ازدواج کردند ولی پسرم هنوز مجرد است. همسرم نیز در حال حاضر عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان کشور است طبق قول و قرار اولیه با همسرم ایشان همزمان مشغول به کار و تحصیل است؛ و این تجربه از نظر خودم در پایداری ابعاد معنوی و مادی زندگی بسیار مؤثر بود.
*کمی از مسئولیتها و سمتهای اجرایی خود برای ما بگویید.
در دوره تعطیلی دانشگاهها به علت انقلاب فرهنگی مسئولیت داشتم ابتدا در وزارت بهداشت و درمان بهعنوان کارشناس خدمت کردم. سال ۶۰ در یکی از شهرهای استان خراسان رضوی شهردار شدم. همزمان با بازگشایی دانشگاهها در مهر سال ۶۲ برای ادامه تحصیل وارد دانشگاه شدم و همزمان با تحصیل در حوزه معاونت سیاسی وزارت کشور بهعنوان کارشناس سیاسی خدمت کردم. از اواخر سال ۶۵ همزمان با فراغت از تحصیل به استان سیستان و بلوچستان رفتم ابتدا مسئولیت اداره کل سیاسی و انتظامی استانداری به من محول شد و همزمان با آن مسئولیت فرمانداری شهرستان زاهدان را پذیرفتم که انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی شرایط ناامن و حساس آن زمان برگزار شد. تا سال ۶۸ در سیستان و بلوچستان بودم چون فرماندار نمونه کشور شده بودم؛ وزارت کشور از من خواست تا معاون سیاسی استاندار وقت تهران شوم مراحل اداری هم طی شد و بنا بر یک نقض عهد و پیمان استاندار وقت از این سمت پشیمان شدم و از آقای محتشمی که وزیر کشور بودند خواهش کردم از این تصمیم منصرف شوند بعد از چند ماه در خرداد سال ۶۸ به سمت معاون سیاسی اداری استانداری لرستان گمارده شدم. تا نیمههای سال ۷۱ مدت کوتاهی هم سرپرست آن استانداری بودم و بعد تا سال ۷۴ به استان همدان منتقل و معاون آقای خرم شدم که ایشان بعدها وزیر راه و ترابری شدند. از سال ۷۴ تا ۷۶ مهندس ترکان که وزیر راه بودند از من دعوت کردند بهعنوان عضو هیئت عامل سازمان حملونقل و راهداری مشغول شدم و در ستاد انتخاباتی دولت اصلاحات به دلیل آشنایی نزدیک قبلی در واحد امور استانها فعال بودم. پس از خرداد ۷۶ از استانداری سیستان و بلوچستان و لرستان به دلیل سابقهای که داشتم پیشنهادهای مختلفی شد؛ که نهایتاً تا سال ۷۹ استاندار لرستان شدم. شیرینترین دوران خدمت من در استانهای لرستان و سیستان بلوچستان گذشت. سال ۷۹ بنا به پیشنهاد وزیر وقت کشور آقای موسوی لاری به ستاد وزارت کشور منتقل و در حوزه معاونت برنامهریزی و پشتیبانی مشغول شدم. نیمه دوم سال ۸۰ بنا به پیشنهاد دولت بهعنوان استاندار خراسان بزرگ تا پایان دولت اصلاحات و دوماهه اول دولت نهم استاندار خراسان بودم. از ۸۴ تا ۸۷ هم در دولت نهم عضو هیئتمدیره راهآهن جمهوری اسلامی ایران و معاون برنامهریزی و اداری مالی راهآهن بودم. از ابتدای سال ۸۷ با ۳۰ سال خدمت تقاضای بازنشستگی کردم. در این ۹ سال هم در بخش خصوصی فعالیت اقتصادی دارم. در انتخابات سال ۹۲ سخنگوی آقای عارف بودم و طی دو دوره اخیر انتخابات هم عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان کشور شدم. در حال حاضر هم بهعنوان منتخب مردم عزیز تهران در شورای اسلامی شهر تهران، ری و تجریش مشغول به کار خواهم شد.
*بااینهمه مشغله تابهحال پیش آمده که همسرتان گلهای هم داشته باشند؟
خیر. زمانی که در دورههای مختلف در استانهای متفاوت خدمت کردم تحت هر شرایط در کارهای منزل بیادعا کمک میکردم. چهار سالی که استاندار خراسان بزرگ بودم شاید کمتر از ۷ یا ۸ ساعت در منزل بودم ولی حتماً یک ساعت از آن را به ظرف شستن و جارو زدن و کمک به همسرم میپرداختم و معتقدم که زن و شوهر وقتی هر دو شاغل باشند و بناست که خوداتکا هزینههای زندگی خود را تأمین کنند و مسئولیتهای اجتماعی هم بپذیرند و مسئولیت فرزندان را هم بر عهده داشته باشند بایستی نسبت به یکدیگر احساس کفالت داشته باشند و تقسیم کار کنند. طی این سالها در استانهای مختلف کنار هم بودیم از ابتدا قرارمان بر این بوده و هست که نوبتی تحصیل کنیم. یکبار ایشان تحصیل کنند و من کمک کنم و برعکس. فوقلیسانسمان را به همین ترتیب گرفتیم با این تفاوت که ایشان الآن دانشجوی دوره دکتراست و من به دلیل اینکه بیشتر در حوزههای مدنی و اجرایی وقت میگذرانم از ادامه تحصیل بازماندم.
*اگر با همسرتان دچار اختلاف نظر و اختلافسلیقه شوید این اختلافات را چگونه برطرف میکنید؟
قبل از اینکه بچه به سنین بالا برسند مسائلمان را دونفره حل میکردیم بهخصوص در شرایط سخت اقتصادی. ما پذیرفتیم که در فرازوفرودها به دور از تعصبهای رایج سنتی و جنسیتی کار مشترک داشته باشیم و همواره با مشورت هم تصمیم گرفتیم. بعدازاینکه فرزندان به سن بلوغ رسیدند اخیراً هم با حضور دامادها جلسات منظم و خانوادگی داریم که با شور و مشورت نه به ریاست من بلکه به راهبری من سعی میکنیم از این طریق اختلافات احتمالی را مدیریت کنیم.
* بهعنوان آخرین سؤال بفرمایید رمز موفقیت شما برای رسیدن به ثبات و دوام در زندگی چه بود و چه توصیهای برای جوانان دارید؟
رفاقت واقعبینانه زن و شوهر، احساس کفالت در فرازوفرودهای زندگی، مصمم بودن برای رسیدن به اهداف، شنا کردن در جهت خلاف مسیر رودخانه، عادت کردن به معیشت متوسط و کمهزینه بسیار در دوام زندگی مؤثر است و باید زوجها باور داشته باشند که زن و شوهر بهجای اتکا به والدین به لحاظ تأمین اقتصاد خانوار با استفاده از تمام قابلیتهای دو طرف مسئولیت تمام زندگی را خود به عهده بگیرند و در فرازوفرودها صبور باشند اگر در یک حوزه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به یک مقام بالا رسیدند از بالا به مردم نگاه نکنند. اگر وارد مرحله فرود شدند ناامید و افسرده نشوند. جا دارد یک خاطرهای را تعریف کنم. بعدازاینکه از استانداری خراسان آمده بودم یکی از دوستان که سمت اجرایی هم داشت به من تلفن زد و گفت: شما استاندار بزرگترین استان ایران بودید الآن چه کار میکنید؟ گفتم خودم رانندگی میکنم و الآن کنار همسرم در بازار میوه و ترهبار در صف شیر هستم. گفت: باورم نمیشود. به او پاسخ دادم من به تجربه دریافتم که بین صف وزارت و استانداری و صف شیر بایستی قابلیت انطباق وجود داشته باشد نه موفقیت سیاسی ما را از زندگی کردن مثل مردم غافل و نه شکستههایی که پیش میآید ما را ناامید کند.
نظر شما