هفته نامه «نماینده» / گپوگفت درباره دغدغههای ساده و روزمره چهرهای که همیشه در قاب شهرت، دستنیافتنی بهنظر میرسد، بیشک جذاب است. در کافه گپ این هفته سراغ «عبدالحسین خسروپناه» روحانی استاد و پژوهشگر فلسفه و رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه رفتیم و صحبت از ریزهکاریهای زندگی او، گپوگفتی خواندنی را رقم زد.
*چندخواهر و برادر دارید و در چه خانوادهای پرورش یافتید؟
۴برادر و ۵ خواهر هستیم و در یک خانواده مذهبی متوسط به بالا در دزفول بزرگ شدم. پدرم کاسب بود و مغازه قنادی داشت.
*دوران کودکی شما چگونه گذشت؟
مدل تربیتی پدر من بهگونهای بود که به ما اجازه نمیداد داخل کوچه بازی کنیم چون در گذشته خیلی مرسوم بود که بچهها و نوجوانان در کوچه و خیابان فوتبال یا الک و دولک و ... بازی میکردند و میان این بازیها توسط بچهها حرفهای ناروا و غیراخلاقی هم زده میشد و بازی در محلهها به هر حال بدآموزیهایی را هم بهدنبال خود داشت، به همین دلیل مرحوم پدرم تلاش میکرد انواع و اقسام اسباببازیهای سالم را برای ما تهیه کند تا در منزل با آنها مشغول بازی باشیم، در کنار اینها هم با کتاب و مجلات وقت خود را پر میکردیم و چون از کودکی به کارهای آزمایشگاهی علاقه زیادی داشتم، پدرم لوازم آزمایشگاهی را در منزل برای من تهیه میکرد تا بتوانم آزمایشهای علوم را انجام دهم، در کنار این موارد هم پدرم به سفر خیلی اهمیت میداد و برای خرید وسایل مورد نیاز مغازهاش به شهرهای مختلف سفر میکردیم که اغلب این شهرها هم از میراث فرهنگی برخوردار بودند و آموزشهای فکری و فرهنگی هم برای ما به همراه داشت. این نکته را هم بگویم که از همان دوران کودکی کنار تحصیل به مغازه پدر میرفتیم و کنار دست او کار میکردیم و اینطور نبود که پدرم ما را نازپروده و مصرفکننده تربیت کند حتی خوهران من در منزل بستهبندی و جعبههای شیرینی را آماده میکردند. البته برای پدرم درس در اولویت بود و علاقه نداشت پسرانش کاسب باشند به همین دلیل دوتن از اخویهایم پزشک، دیگری مهندس و من هم طلبه و همشیرههایم معلم شدند.
*چگونه با همسرتان آشنا شدید؟
تا قرائت عقد شرعی همسرم را ندیده بودم و اصلاً با هم صحبت نکرده بودیم. در دزفول امام جمعهای داشتیم به نام حاج آقای هراتی که ایشان داماد یکی از علمای هرات بودند. با یکی از دوستانم در خصوص درسهای حوزه سالها مباحثه میکردیم و با پیشنهاد دوستم و آقای هراتی با خانواده بزرگوار این عالم هرات وصلت کردیم و لذا من یکبار بیشتر خواستگاری نرفتم که همین یکبار هم به ازدواج ختم شد. یک نکته جالب عرض کنم و آن اینکه مرحوم پدرم با طلبه شدن من مخالف بودند و چون رشته دبیرستان من تجربی بود، علاقه داشت که من هم در رشته پزشکی تحصیل کنم ولی من درس طلبگی را با درسهای دبیرستان هم زمان میخواندم. یک روز به من گفتند که من از اینکه طلبه شدی راضی هستم اما اگر بخواهی حوزه را ادامه دهی ۲ شرط دارم، اول اینکه دنبال کارهای اجرایی و قضاوت نباشی و به کار علمی بپردازی و مسائل علمی و دینی مردم را حل کنی و شرط دوم این است که تا مجتهد نشدی حرفی از ازدواج نزنی، وقتی بحث ازدواج مطرح شد از حوزه با والده تماس گرفتم و موضوع را مطرح کردم و ایشان هم گفتند که دراین باره با پدرت صحبت کن و بعد به پدرگفتم همچنین موردی برای ازدواج پیش آمده، پرسیدند که مگر تو مجتهد شدی؟ بههرحال شرایط را پذیرفتند و مقدمات ازدواج انجام شد و سر سفره عقد من همسرم را دیدم.
*مهریه همسرتان چقدر بود؟
۱۵۰ سکه بود که بعد از عقد همسرم همه مهریه را بر من بخشیدند.
*اوایل زندگی مشترک وضع مالی شما به چه شکلی بود؟
اوایل زندگی وضع مالی مناسبی نداشتیم چون من درگیر تحصیل بودم و لذا منبع درآمد آنچنانی نداشتم تا سال ۷۲ که زمینه تدریس من در دانشگاه فراهم شد و اوضاع مالی و اقتصادی قدری بهتر شد.
*چند فرزند دارید و به چه کاری مشغول هستند؟
سالها پس از ازدواج خدا به ما فرزند عنایت کرد. دو دختر دارم که دختر بزرگم رشته فیزیک را انتخاب کرد و دختر دوم هم، محصل هستند.
*به فرزندانتان تحصیل در حوزه را پیشنهاد کردید؟
خیر. تمایل داشتم در رشتههای مورد علاقه خود درس بخوانند.
*مراسم ازدواج دخترتان با چه سبک و سیاقی برگزار شد؟
خیلی مراسم سادهای داشتند. جشن عقد که در منزل خودمان برگزار شد و فقط بستگان حضور داشتند و مراسم عروسی هم در یک سالن خیلی ساده برگزار شد.
*چقدر اهل هدیه خریدن برای همسرتان هستید؟
در دوران عقد به خصوص مناسبتهای خاص برای ایشان هدیهای میخریدم و بعد از آن هم تا به امروز بنا به مناسبتهای مختلف هدیه میگیرم ولی اغلب این هدایا، هدایایی ساده هستند.
*با توجه به مشغلههایی که دارید، در کارهای منزل به همسرتان کمک میکنید؟
اوایل زندگی مشترک به خاطر کسالت همسرم مجبور به استراحت مطلق بودند. آن زمان هم که ماشین لباسشویی نداشتیم به همین دلیل کارهایی مثل لباس شستن و غذا درست کردن هم به عهده من بود ولی بعدها به دلیل اینکه مشغلههای من بیشتر میشد کمکم در منزل کم بود ولی من خیلی علاقه داشتم که همسرم ادامه تحصیل دهند لذا ایشان هم تا مقطع فوق لیسانس علوم قرآن و حدیث ادامه تحصیل دادند و در امور تحصیلی هم خیلی به ایشان کمک کردم.
*از اینکه کمتر در منزل حضور داشتید همسرتان گلهای هم میکردند؟
نه. اغلب در همه زمینهها با من همراه بودند و گلهای نمیکردند.
*چقدر اهل عصبانی شدن هستید؟
اوایل ازدواج اگر موردی پیش میآمد زود ناراحت میشدم ولی بعدها پختگیها بیشتر شد و این ناراحتی و عصبانی شدنها کاهش پیدا کرد.
*در زندگی زناشویی اگر با همسرتان دچار اختلافنظر شوید چگونه این اختلافنظرها را برطرف میکنید؟
این اختلافنظرها که طبیعی هستند بهخصوص اوایل ازدواج و البته بین ما خیلی کم اختلافنظر پیش میآمد چون همسرم همیشه در بیشتر مواقع با من همراه هستند و خیلی هم اختلافنظرها را جدی نگرفتیم و اگر هم موردی پیش میآمد بین خودمان حل میشد و خانوادهها یا بزرگترها را وارد مسئله نمیکردیم.
*اهل ورزش کردن هم هستید؟
در گذشته بیشتر ولی در حال حاضر اگر فرصتی پیش آید تنیس روی میز و شنا از ورزشهای مورد علاقه من هستند.
نظر شما