به گزارش «نماینده»، قدرشناسی ملت ایران، فعالان سیاسی، طرفداران و منتقدان آیتالله هاشمی رفسنجانی از ایشان طبیعیترین و اخلاقیترین رفتاری بود که باید آن را ستود.
هرچند برخی در تلاش بوده و هستند تا پس از درگذشت ایشان منتقدان را سرزنش کنند و حتی تا جایی که ممکن است مانع سخن گفتن آنها شوند و یا سخنان آنان در تجلیل از آقای هاشمی را نوعی تعارف از سر بی صداقتی و نوعی فرصت طلبی نشان دهند. در حالیکه اینگونه نیست. منتقدان منصف و تجلیل کننده از زحمات، مبارزات و خدمات آقای هاشمی همان کسانی هستند که برخی سیاستهای وی در دوران ریاست جمهوریاش را با صداقت و احترام به نقد کشیدهاند و امروز نیز اگر باب بحثهای کارشناسی و نه احساسی باز شود باز به نقد علمی و محترمانه برخی رفتارها و سیاستهای ایشان خواهند پرداخت. هرچند فضای این روزها و هفتهها را قطعا برای چنین بحثهایی مناسب نمیدانم.
این مقدمه از این رو بیان شد که بگوییم شخصیت هاشمی مانندهر فرد دیگری دارای فراز و فرودهایی بوده است. همانگونه که در مقاطعی خشم اصلاح طلبان را بر می انگیخت. در مواردی هم بر اساس میل و یا فهم نیروهای انقلاب و اصولگرا عمل و موضعگیری نکرده است و یا احیانا موجب رنجش آنها شده است.
همین رفتارها و مواضع باعث شد تا همان کسانی که در سالهای حاکمیت جریان اصلاحات کتاب "عالیجناب سرخ پوش" را نوشتند و با رانت وزارت ارشاد هزاران نسخه از آن را منتشر کردند و بدترین اهانتها و تهمتها را در روزنامه هایشان نثار او کردند، از چندسال پیش و امروز در خیل مدافعان سینه چاک ایشان قرار بگیرند. همانگونه که تمسخر کنندگان آیت الله منتظری بعدها در زمره مدافعان ایشان قرار گرفتند.
برای این گروهها و به وِیژه جریان ضد انقلاب افراد مادامی که با انقلاب و مردم همراهاند مغبوض و هرچه به ظاهر فاصله ای ایجاد میشود، آنها نیز بیشتر پشت سر آنان سنگر می گیرند. البته هوشمندی هاشمی تلاش آنان را برای ایجاد گسست از نظام و رهبری ناکام گذاشت.
کسانی که امروز می خواهند خود را به عنوان مدافعان انحصاری آقای هاشمی معرفی کنند باید بدانند که حافظه ذهنی ملت و مکتوبات به جا مانده ازآنان در حمله و تخریب شخصیت آقای هاشمی پاک شدنی نیست.
اگر اصولگرایان منصف و منتقد، برخی سیاستها و مواضع ایشان را مورد نقد قرار می دادند. اصلاح طلبان فراوانی بودند که هاشمی را مسول قتلهای زنجیره ای، دیکتاور و مخالف آزادی بیان، فرصت طلب، دورو، قدرت طلب، نماد سیاست نهان روش و تاریکخانهای، مخالف آزادی اندیشه، تحقیرکننده مخالفان و منتقدان، صاحب قدرت غیرپاسخگو، طرفدار توسعه آمرانه و نه توسعه دموکراتیک، ضدیت با دموکراسی، شخصیتی انتقادناپذیر و غیرقابل دسترس، معرفی کردند، او را صاحب مواضع لرزان دانستند که با توجه به شرایط موازنه قدرت نیروها به راحتی تغییر جایگاه می دهد. و بالاتر از همه نوشتند: نقد هاشمی یعنی شرکت در بازی مرگ.!
کافی است با مراجعه به روزنامه های آن روزها نظیر صبح امروز، نشاط، بیان و... و. حجم انبوه مقالات و پاورقی ها علیه وی رادوباره مرور کنیم.
این جریان همان جریانی است که در پی تخریبهای آنان هاشمی در مجلس ششم در جایگاه سی ام منتخبین تهران قرار گرفت. همین جریان اصلاح طلب که همه تلاش خود را برای تخریب هاشمی بکار گرفته بود ادعا کرد هاشمی با رانت وارد لیست منتخبین انتخابات تهران شده است. روزنامه مشارکت نیز نوشت:
«نفر سیویکم (علیاکبر رحمانی) با اعتراض به نتایج انتخابات، جایگاه خود را به طور قطع در بین سی کاندیدای منتخب تهران میداند».(روزنامه مشارکت ۸/۱۲/۱۳۷۸)
هاشمی نیز برای از بین بردن هرگونه شبهه ای طی چند نامه از شورای نگهبان خواست ضمن رسیدگی به اعتراض نفر سی و یکم" برای حفظ حق داوطلبان و جلوگیری از مخدوش شدن اعتماد مردم که سرمایهی ارزشمند کشورند، لازم باشد رسیدگی دقیق تا رفع ابهام انجام میشود و در مراحل مختلف با اطلاعرسانی به موقع، مردم در جریان امر قرار گیرند"(رجوع شود به کتاب انصراف نوشته عباس بشیری، ص ۲۰۰)
شورای نگهبان ئس از بررسی با ابطال صندوقهای مخدوش، جمعبندی آرای نهایی تهران اعلام کرد هاشمی رفسنجانی با ۶۳۰۵۹۰ رای و کسب ۲۸.۶ درصد آرا در رتبه بیستم قرار میگیرد.
علیرغم اعلام نظر شورای نگهبان هاشمی که از حجم سنگین تلاشها و تخریبهای اصلاح طلبان دگیر بود و میدانست در صورت حضور در صندلی مجلس دور جدیدی از تخریبهای این جریان را شاهد خواهد بود عطای حضور در مجلس را به لقایش بخشید و مجبور به اصراف شد.
او در نامه اصراف خطاب به مردم نوشت :
مردم شریف و بزرگوار تهران، همانطور که مطلع هستید، اینجانب بر خلاف تصمیم قبلی و تمایل شخصی و قلبیام، حسب وظیفهی شرعی و رسالتی انقلابی و میهنی و در پی اصرار و تأکید چهرههای محترم و شخصیتهای صاحبنظر نظام، در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت نمودم، اما حجم سنگینی از تبلیغات منفی و خلاف پیش از برگزاری انتخابات و در دورهی تبلیغات و به هنگام رأیگیری و شمارش آرا، بر صحنهی میدان رقابتهای انتخاباتی عارض گشت و حتی دشمنان خارجی و داخلی انقلاب سمپاشیهایی علیه اصل نظام و دستاوردهای انقلاب و دفاع مقدس و سازندگی نمودند و در جریان انتخابات و حتی پس از اعلام نتایج، فضای شبههناک و ابهامآلودی به وجود آمد. خوشبختانه تدبیر مقام معظم رهبری مانع بروز مشکلات سیاسی و اجتماعی شد.
به رغم اصرار و درخواست اینجانب از مسئولان اجرایی و نظارتی مبنی بر رفع هرگونه ابهام و کشف تمام حقیقت و تلاشهای شورای نگهبان و وزارت کشور، هنوز ابهامات و شبهاتی در نتایج انتخابات تهران باقی است که میتواند دستاویز دشمنان ملت و مخدوشکنندهی وحدت نیروهای معتقد به نظام اسلامی گردد. اکنون با توجه به شرایط جاری، انجام وظیفه به صورت مطلوب و تلاش برای وفاق ملی و تقویت سازندگی که از اهداف مهم و عمدهی حضورم و عذرخواهی از مردم شریف و موکلان عزیز تهرانی از پست نمایندگی مجلس شورای اسلامی اعلام انصراف مینمایم. (روزنامه همشهری، ۷/۳/۱۳۷۹)
اصلاح طلبان عزیز!
فراموش نکرده ایم که در کتاب "عالیجناب سرخپوش (لقبی که به آقای هاشمی داده شد) (ص۱۵۱) در یک جمع بندی درباره ایشان نوشتید: تحلیل روان شناختی پدیدههای اجتماعی، وابسته و بازیچه دشمن خواندن کنشگران اجتماعی، دروغگو، تفرقه افکن، تخریب گر، نادان، غافل، شیطان، مکار، آلت دست و جنایتکار خواندن ناقدان و پرسشگران، اینها اجزای اصلی گفتمان در عالیجناب سرخ پوش است، او با تولید چنین گفتمانی در دو دهه مخالفان را تادیب کرده است.
و تصریح کردید:"عالیجناب سرخ پوش یک معیار شفاف و دقیق در مقابل تمام نیروهای حاضر در عرصه سیاست قرار میدهد. او میگوید من مرکز ثقل اعتدال هستم. هرکس با من و گوش به فرمان باشد، معتدل است و هرکس با من و دیدگاهها و عملکرد من مخالف باشد افراطی و تندرو است. "
اما امروز به گونه ای دیگر سخن می گویید و می نویسید و تیتر می زنید. اینها را گفتیم تا معلوم شود جفا کنندگان اصلی به هاشمی چه کسانی اند؟
نظر شما