هفته نامه «نماینده» / گپوگفت با چهرهای که همیشه در قاب شهرت، دستنیافتنی به نظر میرسد، اینکه چگونه زندگی میکند و بیهیچ تکلفی از دغدغههای ساده و روزمره زندگی شخصیاش بگوید، بیشک خواندنش نهتنها خالی از لطف نیست بلکه جذاب بهنظر میرسد. در کافه گپ این هفته سراغ «فاطمه آلیا» رفتیم و صحبت از ریزهکاریهای زندگی این نماینده دورههای هفتم، هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی، گپوگفتی خواندنی را رقم زد.
*بهعنوان اولین سؤال بفرمایید در چه خانوادهای متولد شدید و چند خواهر و برادر دارید؟
در یک خانواده مذهبی بهدنیا آمدم و بهلحاظ اقتصادی متوسط که عموماً دارای شغلهای غیردولتی بودند که البته رویکرد قبل از انقلاب بیشتر این بود. ۴ برادر داشتم و ۳ خواهر هستیم که یکی از برادرانم به درجه رفیع شهادت نایل شدند.
*دوران کودکی شما با چه بازیها و سرگرمیهایی سپری شد؟
اغلب تفریحات ابتکاری، مهارتی و خودساخته بود و هر کودکی با توجه به روحیهای که داشت بخشی از سرگرمیهایش را خودش ابداع میکرد. از کودکی یک روحیه ورزشکاری با روابطعمومی خیلی قوی داشتم. بازیهای دوران کودکی من بازیهای دخترانه مرسوم بود البته در روزهای برفی زمستان بازی ما مشاعره بود، مادر محور بودند و در قالب همین مشاعره اشعار سیاسی و انتقادی هم برای ما میخواندند.
* و بعد از کودکی که گذشت نوجوانی با چه رنگوبویی بهسراغ شما آمد؟
خاتمه دوران ابتدایی به مکتبخانه آموزش قرآن رفتم و در سن ۱۱ سالگی هم قرآن میآموختم و هم آموزش میدادم و همین امر زمینهساز ورود من به آموزشوپرورش شد. در واقع بسیاری از مسائلی که سرنوشت انسان را میسازد در کودکی جرقه میخورد.
* صحبت از مکتب و درس خواندن شد، دوران تحصیل چگونه دانشآموزی بودید؟
به کتابخانه خیلی علاقه داشتم البته آن زمان در خانه همه تعدادی کتاب بود ولی مثل حاضر وفور نعمت کتاب نبود و مسافت طولانی طی میکردم تا به کتابخانه عمومی برسم و کنار مطالعه، ورزش هم میکردم و درواقع فعالیتهای جمعی، ورزشی و درسی با هم توأم بودند. البته یک نکته هم اضافه کنم که در ۱۴ سالگی به کلاس خیاطی رفتم دیپلم خیاطی گرفتم و برای اطرافیان حتی لباس عروس هم دوختهام.
*کمی جلوتر رویم و برسیم به فصل ازدواج شما. چگونه با همسرتان آشنا شدید؟
آشنایی من با همسرم توسط یکی از دوستان که در فعالیتهای انقلابی حضور داشتند، صورت گرفت. آن زمان همسرم دانشجوی خارج از کشور بود و سالی یک یا دو بار به ایران میآمدند در سالهای ۶۲ و ۶۳ در جشنهای دهه فجر دانشجویان خارج از کشور به همراه هیئتهای دوستان انقلاب اسلامی ایران میآمدند و به همراه آنها در جشنهای پیروزی انقلاب شرکت میکردند؛ در یکی از این سفرها این معرفی صورت گرفت و بعد از صحبتهای اولیه که درصدی از تفاهم و قرابت فرهنگی مشخص شد، این وصلت با آشنایی خانوادهها صورت گرفت.
* و مراسم ازدواج به چه شکلی صورت گرفت؟
یکی از آرزوهای ما این بود که به خدمت حضرت امام(ره) برسیم، به همین دلیل توفیق نصیب شد و خطبه عقد ما توسط حضرت امام(ره) قرائت شد. ایشان وکیل بنده و حاج آقای محلاتی وکیل داماد شدند. مهریه را خودم ۵ سکه تعیین کردم ولی همسرم در زمان عقد ۱۲ سکه اعلام کردند و امام(ره) بعد از خواندن خطبه عقد، عبارت «با هم بسازید» را به ما توصیه کردند که من از این صحبت ارزشمند حضرت امام(ره) دو برداشت کردم؛ اول اینکه بنیان زندگیتان را با هم بسازید و برداشت دیگر اینکه با هم بسازید یعنی با هم سازگار باشید و در واقع این سرمایهای برای شروع زندگی ما شد و چون زمان دفاع مقدس بود ما مراسم جشن نداشتیم و سال بعد از ازدواج مشرف به حج تمتع شدیم و لباس احرام و لباس سفید اول زندگی من یکی شد.
*اوایل ازدواج هم شاغل بودید؟
بله سال ۵۶ در آموزشوپرورش استخدام شدم در واقع هم شاغل بودم هم دانشجو بودم و هم ازدواج کردم. همه دوران زندگی به همین شکل همزمان چند مسئولیت توأمان داشتم. بهعنوان مثال زمانی بود که هم من شاغل بودم هم کارشناسی ارشد میخواندم. در همان دوران صاحب دوقلوها شدم که نگهداری از آنها هم سخت بود، به همین دلیل یک مدتی مرخصی گرفتم. آن زمان در وزارت آموزشوپرورش کارشناس مسئول بودم و گفتند که کارهای کارشناسی متعلق به خودتان است به همین دلیل راننده کارها را به منزل میآورد و من انجام میدادم و وقتی هم که کارها تمام میشد اطلاع میدادم راننده میآمد و کارها را میبرد. یعنی زمانی هم که اراده کردم از مرخصی بدون حقوق استفاده کنم باز کارها مجال ندادند که آن زمان بود. بحث ساعت کار شناور یا بحث مشاغل خانگی مثل تسهیلاتی که لازم است به مادران شاغل داده شود به ذهن من رسید.
*از اینکه همیشه درگیر کار بودید همسرتان گلهای هم میکردند؟
نه. بهخصوص در اوایل ازدواج در بحث تحصیل و تکالیف دانشگاهی و ترجمههایی که داشتم و حتی امور مربوط به خانواده همیشه کمک حال من بودند؛ در واقع هم فرزندان و هم همسرم با گذشتهایی که داشتند به من کمک کردند.
*حاصل این ازدواج چند فرزند شد؟
یک پسر و دو دختردوقلو که هر سه مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد هستند.
*مجرد هستند یا متأهل؟
یکی از دخترها دو سال پیش ازدواج کردند. خیلی سختگیری روی خواستگاری ایشان نشد. همسر ایشان هم دانشجو بودند و شغل آنچنانی و درآمد آنچنانی ندشتند ولی چون خانواده متدینی بودند و تعهد، ایمان و اخلاق در ایشان مشاهده شد، در مسائل حاشیهای تمرکزی نکردیم. یک محرمیت خدمت حاج آقا قاضی طباطبایی صورت گرفت و بعد عقد رسمی در حرم امام رضا(ع) جاری و یک مراسم جشن ساده برگزار شد.
*شما چقدر اهل عصبانی شدن هستید؟
معمولاً اطرافیان بهعنوان فرد صبور و مقاوم من را میشناسند و اهل پرخاش و عصبانی شدن نیستم ولی اگر بهندرت عصبانی شوم سعی میکنم آن را مدیریت کنم و با صرف زمان از بروز و ظهور خشم جلوگیری کنم.
*هر دو نفر در اوج تفاهم هم که باشند، در زندگی مشترکشان اختلافنظر و دعوا پیش میآید. شما عموماً چگونه این اختلافات را حل میکنید؟
امکان ندارد که در خانواده بین زوجین اختلافنظر وجود ندشته باشد گاهی مواقع اختلافنظرها بر سر اداره خانواده است، گاهی بر سر مسائل کلان فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است. ما هم معمولاً خیلی بحث میکنیم اما در زمان اوج بحث یک نفر کوتاه میآید؛ منتها با توجه به اهمیت موضوع، ممکن است در زمان دیگری مطرح شود که فرد مقابل را اغنا کند چرا که اغنا کردن خیلی مهمتر و تأثیرگذارتر از درگیری و اصرار یا تلاش برای به کرسی نشاندن عقیده است. لزوماً نیاز نیست که همیشه در همان لحظه به نتیجه برسیم گاهی درچند مرحله مسئله عنوان میشود چون در این شرایط توجه به زمان و مکان مهم است؛ گاهی هم بهخاطر مصالح خانواده از یک سری مسائل باید چشمپوشی و گذشت کرد چون خانواده در اولویت همه امور است.
نظر شما