شناسهٔ خبر: 130678 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ منبع: مهر

سینما هنوز درگیر قضاوت‌های غلط است

شاه حسینی شهرام شاه حسینی در گفتگویی از سریال «هشت و نیم دقیقه» و فیلم «خانه دختر» سخن گفت و اینکه سینما و فیلم ها هنوز درگیر قضاوت های غلط هستند.

به گزارش «نماینده» سریال «هشت و نیم دقیقه» به کارگردانی شهرام شاه حسینی چندی پیش از شبکه دو سیما پخش شد؛ سریالی که با دستمایه قرار دادن یک موضوع حقوقی، مسایل خانوادگی و عاشقانه را محور اصلی خود قرار داده بود.

پژمان بازغی، سام درخشانی، شبنم قلی خانی، آشا محرابی، سیامک اطلسی، بهرنگ علوی، مزدک رستمی و الهه حصاری از جمله بازیگران این سریال بودند که توانست مخاطبانش را با یک درام خانوادگی با خود همراه کند.

با پایان این مجموعه،   با شهرام شاه حسینی کارگردان این سریال گفتگویی شد که در آن به خط اصلی این قصه، ایده های آن و فیلمنامه پرداخته شود. شاه حسینی همچنین در خلال این گفتگو از «خانه دختر» اثر سینمایی خود سخن گفت و اینکه سوء تفاهم ها نسبت به آن باعث شده است هنوز نتواند به نمایش دربیاید.

بخش اول گفتگوی ما با وی را در زیر می خوانید.

*بخشی از موضوع و چالش های اصلی سریال های ما همیشه به مسایل خانوادگی مربوط می شود، در سریال «هشت و نیم دقیقه» نیز یک مساله حقوقی که همان مرگ فرزند هشت و نیم دقیقه زودتر از پدر بود در کنار خرده داستان های خانوادگی و عاشقانه، قصه را جلو برد. نمایش کدام یک از این قصه ها برای خود شما از اهمیت بیشتری برخوردار بود؟

- وقتی ایده ای برای من جالب باشد آن را می سازم، هر یک از این داستان ها برای من نکته خاصی داشت که دوست داشتم آنها را عینیت ببخشم و به تصویر بکشم و بر اساس این تصویر موزیک و دیگر المان ها را در نظر بگیرم. البته بخشی در این قصه برای من آزاردهنده بود و آن ماجراهای کارخانه بود؛ اختصاص یافتن وام به کارخانه و بعد چگونگی تقسیم بندی آن میان کارگران و... قصه هایی بودند که جزییات آنها الکن باقی ماند. حتی در ادامه این قضایا نحوه ارتباط فرزین یکی از شخصیت های قصه با این وام و کارخانه نیز مشخص نشد و اتفاقا نه تنها این داستان ها وقت مرا گرفت بلکه کمکی هم به قصه و فیلمنامه نکرد. من از ابتدا اصرار داشتم که این بخش ها در فیلمنامه نباشد اما انرژی برای چکش کاری و حذف آنها نداشتم. در واقع فرصتی نبود که به این ماجراها بپردازیم و به طور مثال با اینکه فرزین قرار است در روند قصه جایگاه خود را در کارخانه محکم کند اما با خواستگاری اش از یلدا حتی به همین موارد هم پرداخته نمی شود. نکته اینجاست که ماجرای کارخانه، وام و اینکه اقتصاد کشور و تولید داخلی در چه وضعیتی دارد و از چه مشکلاتی برخوردار است به این سریال تعلق نداشت و نباید به آن ضمیمه می شد.

*یعنی چون شما علاقه ای به این مسایل نداشتید به صورت گنگ و مبهم در سریال مطرح می شود؟

- خیر. در خود فیلمنامه هم به همین صورت طرح شده بود بسیاری از سکانس های کارخانه ماجراها و نکاتی دارد که بدون پاسخ مانده است. ماجرای خرید خانه یکتا توسط فرزین و سعید برای تسویه بدهی وی نیز همینطور الکن باقی ماند و همه این نقطه های تاریک در سناریو وجود داشت اما خوشبختانه آنقدر بار دراماتیک قضیه هشت و نیم دقیقه و داستان ارثیه و همچنین ماجراهای عشق بین یلدا و فرزین و بعد شکست این عشق پررنگ بود که این نقص ها را پر کرد. تلاش کردیم که این قصه ها از ریتم لازم خالی نباشد؛ ریتمی که باید در فیلمنامه، بازی، درون سکانس، مونتاژ و... حفظ می شد.

*این نقص ها تا چه حد به فیلمنامه برمی گشت؟

- این نقص ها را من به عنوان کارگردان حس کردم شاید اگر کارگردان دیگری آن را می ساخت در نظرش نقطه قوت کار بود و من نمی خواهم بگویم که فیلمنامه اولیه دچار اشکال بود. اتفاقا قصه اولیه آنقدر درست بود که من تصمیم گرفتم آن را بسازم، با این حال وقتی شما وارد پیش تولید اثری می شوید که همزمان سناریو هم در حال نگارش است این ضعف ها وجود دارد. ما حتی در حین کار آنقدر سکانس ها را جا بجا کردیم تا ریتم قصه حفظ شود و تعلیق بالا برود و همین باعث شد گاهی راکوردهای لباس و روز و شب به هم بریزد و خوشحالم که درنهایت ضرباهنگ درست بود و مخاطب کمتر متوجه آنها شد.

*البته با وجود اینکه فیلمنامه این سریال پر از خرده داستان و اتفاقات بود اما فکر می کنم موقعیت های زیادی هم وجود داشت که ریتم می افتاد و می شد ضرباهنگ را بالاتر هم برد.

- ما هنوز در سریال سازی و ریتم دچار مشکل هستیم و خود من هنوز باید سعی کنم که در انتخاب قصه دقت کنم بخصوص در قصه و فیلمنامه باید در همکاری با فیلمنامه نویس به وضعیتی برسم که این شرایط پیش نیاید. خرده قصه هایی که ما در سریال می بینیم هیچ کدامشان در فیلمنامه اولیه نبود.

امروز شما اگر نکته ای را به فیلمنامه نویس بگویید قهر می کند و اصلا فضای چالش وجود ندارد
*خوب است که درباره تغییرات فیلمنامه بیشتر توضیح دهید چون فکر می کنم نویسندگان اولیه فیلمنامه دلخوری هایی را نسبت به این تغییرات داشتند.

- به طور مثال ما در فیلمنامه اولیه وکیلی به نام آقای شکیب داشتیم که او همسری داشت که دوست یکتا بود که هیچ کارکردی نداشت و ما به این نتیجه رسیدیم که وکیل باید زن باشد تا بتواند با یکتا زیر یک سقف حرف بزند و ارتباط بیشتری داشته باشند. از طرفی لازم بود این وکیل شوهری داشته باشد که با او دچار مشکل است و نشان دهیم که این وکیل هنوز در زندگی زناشویی خود دچار گرفتار است چون یک بچه معلول دارند که زندگی آنها را مختل کرده است. ما در فیلمنامه اولیه شخصیت نیما را داشتیم که برادر یکتاست و بدهی دارد اما نیما زن و بچه و پدرزن نداشت و ما جزییات زندگی او را نمی دیدیم. ما تنها برادری را می دیدم که فقط می گوید بدهی دارد. طلبکار نیما هم همینطور بود او هم هیچ جزییاتی نداشت و ما فقط در ۲۶ قسمت داستان می شنیدیم که سراغ این خانواده می آید و طلبش را می خواهد. در تمام این ۲۶ قسمت همچنین حرف از نخ هایی بود که احسان وارد کارخانه کرده است بدون اینکه جزییات دیگری از این مشکلات و چالش ها را ببینیم.

من سر فیلمنامه «همه چیز آنجاست» تجربه های زیادی را بدست آورده بودم چون با علیرضا افخمی نویسنده سریال چالش ها و جدل های بسیاری داشتم و گاهی کار ما به جایی می رسید که گفتگوی ما به یک اتاق جنگ تبدیل می شد ولی در عین حال کار با او آنقدر فوق العاده بود که من آرزو دارم همچنان با او کار کنم و فکر می کنم خودش هم علاقه مند باشد. بنابراین حرفی از دلخوری و نارحتی نبود اما امروز شما اگر نکته ای را به فیلمنامه نویس بگویید قهر می کند و اصلا فضای چالش وجود ندارد. خاطرم هست در فیلم «خانه دختر» من فقط یک سکانس را دوست نداشتم و آن را به پرویز شهبازی بیان کردم و او هم گفت که تغییرش می دهد. درحالیکه سلیقه من نباید در فیلمنامه حاکم باشد و این فیلمنامه است که به من می گوید چه چیزی را باید بسازم اما خود شهبازی گفت آن را تغییر می دهد چون معتقد بود اگر سکانس را دوست نداشته باشم آن را بد می سازم. من با علیرضا افخمی در تلویزیون و پرویز شهبازی در سینما کار کرده ام اما گاهی وقتی با فیلمنامه نویس های دیگر کار می کنید انگار از همه جزییات دنیا با خبر هستند. فیلمنامه ای هم که شما می بینید چکش های بسیاری خورده است و با حس و حال شخصیت ها و نه بازیگران همخون شده است تا دیالوگ و یا حرکتی تصنعی از آنها سر نزند.

*و بعد بابک کایدان این بازنویسی ها را انجام داد؟

- از آنجایی که علی دادرس و آزیتا ایرایی دو فیلمنامه نویس عزیز قبلی قرارداد دیگری با کار دیگری داشتند ما سراغ فیلمنامه نویسی دیگر رفتیم چون لازم بود نکات مورد نظر را به او بگوییم. فیلمنامه سه بار بازنویسی شد و من هم سر صحنه تغییراتی را اعمال کردم بنابراین اگر در سریال نکاتی خیلی بد و یا خیلی خوب شده است به من تعلق دارد.

*معمولا در سریال هایی که زنان به عنوان قهرمان داستان مطرح هستند فقط همان یک شخصیت پررنگ است و جز او باقی شخصیت های اصلی باز هم مردان هستند ولی در «هشت و نیم دقیقه» شخصیت های زنان به اندازه مردها و شاید هم بیشتر از آنها پررنگ بودند و حتی گاهی دلیل بسیاری از اتفاقات هستند. نقشی که وکیل و فروغ دارند و یا دلیل اخوان و فرزین برای کارهای خود نشان دهنده این اهمیت است. آیا این نوع نگاه، رویکرد خود شما بود؟

- شاید در نظر شما اینگونه باشد ولی به نظر من نیست. به طور مثال عده ای می توانند تحلیلی از «خانه دختر» داشته باشند و براساس آن، فیلم را توقیف کنند درحالیکه تحلیلشان غلط است. بالاخره براساس تمام انسان های دنیا دیدگاهی درباره فیلم هایی که ساخته می شود، وجود دارد.

من خودم فردی سنتی هستم و به خانواده اهمیت می دهم
*به هر حال نظرات براساس مجموعه ای از المان های داخل قصه ارایه می شود.

- بسیاری از مخاطبان «خانه دختر» هم با وجود همان المان ها آن اظهارنظرها را نداشته اند. فیلم نباید زیرنویس داشته باشد و من نباید قصدم را از یک صحنه فیلم بگویم و حتما فیلم نقصی دارد که باعث بوجود آمدن یک نظر سوء شده است. اتفاقا من به این دلیل که بگویم دنیای فیلم این سوء تفاهم نیست حاضر شدم صحنه مذکور را دربیاورم و این نظری است که تنها بعضی از رسانه ها دارند. من به اهالی این رسانه ها هم بیان کردم که با آنها تعامل دارم و اگر حرفی داشته باشند حاضرم دیالوگ برقرار کنیم و درباره موضوع حرف بزنیم که اگر تصور خاصی از  قصه دارند آن شائبه را از بین ببریم. اگر من می خواستم به تصوری که برای بعضی ایجاد شده است، بپردازم درباره همان موضوع فیلم می ساختم. مساله این است که بعضی از رسانه ها بیشتر می خواهند دولت را بزنند تا فیلم مرا. باید بدانیم که در عرصه فرهنگ و هنر ما قرار است با هم باشیم و قرار نیست در مقابل هم بایستیم چون در فضای فرهنگی باید به این شکل عمل کرد. من خودم فردی سنتی هستم و به خانواده اهمیت می دهم. به همین دلیل هم در «همه چیز آنجاست» ۶۰ قسمت را به موضوع خانواده اختصاص دادم. مگر می شود که کارگردان موضوعی را دوست نداشته باشد و اینقدر خوب دربیاید و این حجم گسترده از بیننده را داشته باشد.

عده ای هر آنچه را که دوست دارند تفسیر می کنند و نفرات معدودی هم در این باره تصمیم گیری می کنند
*منافاتی ندارد کارگردان می تواند به دلیل اهمیت خانواده از مسایلی که برایش مهم است سخن بگوید.

- بله اما درد مورد نظر من این بود که دختر باید آماده باشد و بعد او را برای تست باکرگی ببرند. مساله من این نیست که او دختر هست یا نه مساله این است که او از مطب فرار می کند چون به او برخورده است اما اینها دیده نمی شود و عده ای هر آنچه را که دوست دارند تفسیر می کنند و نفرات معدودی هم در این باره تصمیم گیری می کنند. متاسفانه مشکل اینجاست که ما به یک نفر رای می دهیم و به عنوان رییس انتخابش می کنیم و بعد او معاونانش را انتخاب می کند و آنها هم برای ما انتخاب می کنند. ما موجب انتخاب کسی می شویم که بعدا می خواهد به ما پروانه ساخت و نمایش بدهد. ما به شکل غیرمستقیم به کسی رای می دهیم که با بی کفایتی برای زندگی و آینده ما تصمیم می گیرد، می تواند به راحتی شما را ممنوع الکار کند یا بگوید که به فیلمتان پروانه نمایش داده است اما بعد زیر آن بزند و بگوید چون اصلاحات نکرده اید فیلمتان نمایش داده نمی شود. در این نوع عملکرد ناعدالتی وجود دارد که دهه ۶۰ هم این روزها را به خود ندیده بود. فریدون جیرانی برنامه ای اینترنتی دارد که در آن از روزهای اول انقلاب و ممنوع الکاری ها و سختی های آن دوران سخن گفته می شود و چون اخبار سوخته است درباره آن دوران به راحتی حرف می زنند. سوال من این است که چرا این مسایل در تاریخ برای ما درس عبرت نمی شود و چرا اینقدر افراد فراموشکاری هستیم. آیا توجه نکردیم که وزیر فرهنگ چگونه از سمت خود کنار رفت و آیا باز هم درس نمی گیریم. او درباره فیلم «خانه دختر» به راحتی اعلام کرد که فیلم اصلاح نشد و مادامیکه اصلاح نشود نمی تواند نمایش داده شود. درصورتیکه ما فیلم را اصلاح کردیم و او می توانست بگوید که فیلم را دیده است و از اصلاحات جدید خوشش نیامده است. حالا هم این وزیر است که می رود و من می مانم. مسئولان نباید فکر کنند که در جایگاه محکمی نشسته اند که تغییرناپذیر است. حضرت علی (ع) می گویند که اگر قدرت ماندنی بود به تو نمی رسید. من نمی دانم فرد مسئول چرا به خود اجازه می دهد جواب تلفن مرا ندهد درحالیکه خود ما هنرمندان به طور غیرمستقیم آنها را انتخاب می کنیم اما بعد فیلم های ما مثل «خانه دختر»، «خانه پدری»، «مادر قلب اتمی» و... اجازه اکران پیدا نمی کند.

*فکر می کنید با حضور وزیر جدید چه تغییراتی در روند اکران و تولید فیلم ها در سینمای ایران رخ دهد؟

- این روند ادامه دارد چون ما  مثل بچه یتیم ها هستیم که تنها می گوییم فلانی می تواند پدر ما باشد و او را انتخاب می کنیم اما بعد همان فرد برای خود ما سخت گیری می کند. فاصله بین ارباب رعیتی بین مسئولان وزارت ارشاد و هنرمندان بسیار زیاد شده است و افرادی معدود به راحتی تصمیم می گیری می کنند که فیلمی پروانه نمایش بگیرد یا نگیرد.

به طور مثال نگاه کنید به ارتباط مسئولان با فیلمسازان و آنچه که به عباس کیارستمی گذشت، با یک مرور ساده به حقیقت تلخی پی می برید. این همه افتخار در مقابل این همه بی اعتنایی و انگ های جورواجور که به او نسبت دادند. او را بیگانه ای شراب خوار خواندند و بعد ما شاهد مرگ زودهنگامش بودیم. افسوس دو چندان از اینکه هیچ وقت مراسم باشکوهش را ندید. اطمینان دارم روح او از آن بالا با شگفتی به این اتفاق نگاه کرد. و بهرام بیضایی، تدریس در آن سوی دنیا، چرا؟ آیا ما آنقدر افراد باسواد داریم که نیازی به او نیست؟ خیر، بلد نیستیم یا بلد نیستند. ما نگهداری از بزرگان را نیاموخته ایم و دچار جهل مرکب شده ایم. اینگونه است که بعضی مطالبی را تکرار می کنند که پیش از این، وی را با این بهانه ها ممنوع الکار کردند و گویی قضاوت غلط، بازار داغ و ارزانی دارد.

نظر شما