به گزارش «نماینده» هشتاد و سومین عصرانه ادبی فارس پاسداشت کاظم کامرانشرفشاهی با حضور چهره های مختلف ادبی در این خبرگزاری برگزار شد.
*شرفشاهی به گردن ادبیات انقلاب حق زیادی دارد
محمود اکرامیفر با اشاره به اینکه کامران شرفشاهی از دوستان قدیمی و شریف او است، گفت: او در طی سی و چند سال پس از انقلاب برای ادبیات زحمت کشیده اما برخی نخواستهاند که او معرفی شود. شرفشاهی روزنامهنگار، منتقد، شاعر، نویسنده و مهمتر از همه آنها آدم روراستی است و این بسیار مهم است.
وی افزود: ما در ادبیات انقلاب افرادی که حرف بزنند زیاد داریم، اما کسی که پشت حرفش نظریهای داشته باشد کم داریم، اما شرفشاهی فردی است که اهل حرف بیپشتوانه زدن نیست، او نانش در گرو نامش نیست و برای نان حرف نمیزند. شرفشاهی فردی ایدهآلطلب است و همین سبب شده که تبدیل به یک منتقد شود.
اکرامیفر در پایان گفت: او بدون داعیه، در فضاهای مختلف قدم زده و بدون علم و کتل و سینهزن کار کرده و خوب بودن یا نبودن آثار او و به طورکلی کلیه آثار با گذشت زمان معلوم خواهد شد. شرفشاهی به گردن ادبیات انقلاب حق زیادی دارد. او فردی است که دستش را ببندی با پایش خدمت میکند و اگر پایش را ببندی با زبانش خدمت خواهد کرد.
*نگاه زینتالمجالسی به شاعران در میان مدیران فرهنگی
حمید هنرجو در بخش دیگری از این عصرانه ادبی گفت: زندگی و کارنامه شرفشاهی در دو بخش قابل تقسیمبندی است، شعر و روزنامهنگاری آن دو بخش است و ژورنالیست ادبی عبارتی است که میتوان به او لقب داد.
وی افزود: مسئولین ردهبالای سیاسی در کشور ما وقعی برای شاعر و نویسنده نمینهند و این را پس از چند سال بررسی به آن رسیدهام و معتقدم شرفشاهی شاعری است که دیده نشده است، البته شرفشاهی دارای یک موضوعیت دیگری نیز هست و آن هم این است که او نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی نیز واکنش دارد و بیتفاوت نیست.
هنرجو گفت: من مسئولین فرهنگی در کشور میشناسم که نگاه زینتالمجالسی به شاعر دارند که این دردناک است. اگر امثال شرفشاهی در کشور به صدارت و وزارت نرسیدهاند به این خاطر است که بلهقربانگو نبوده و برای شرکت در جلسه شعر رهبر انقلاب در ماه رمضان به حوزه هنری زنگ نمیزند، او در شعر هم برای موضوعات مختلف، اشعاری سروده که با نگاهی به سرودههای او، این مسئله پیدا میشود.
*شاعری در حاشیه!
رضا اسماعیلی در ادامه گفت: اگر هر چیزی در فرهنگ سر جای خودش باشد و عدالت فرهنگی رعایت شود، چهرههایی مانند شرفشاهی بهتر دیده میشدند. نویسندگان و شاعرانی هستند که در دایره قدرت قرار دارند، در حالی که خیلی از آنها شخصیت فرهنگی نیستند، مثلاً در میان رایزنهای فرهنگی یا مدیران فرهنسگراها این قبیل افراد دیده میشوند که فقط براساس روابط منصوب شدهاند و خب شرفشاهی در دایره قدرت نیست.
وی افزود: دسته دوم افرادی هستند که پول دارند و میتوانند برای خود جایگاه فرهنگی درست کنند و مثلاً با راهاندازی یک پایگاه اطلاعرسانی برای خود شأن رسانهای ایجاد کنند. دسته سوم نیز کسانی هستند که تخصصی ندارند و فقط شهرت دارند و از شهرت خود برای اظهارنظر سود میبرند، اما بعد از اینها میرسیم به گروهی که از شخصیتهای اصلی فرهنگی هستند، اما چون ربطی به هیچکدام از سه دسته فوق ندارند کمتر دیده شدند که شرفشاهی در این دسته قرار میگیرد.
این شاعر گفت: شرفشاهی با وجود توانمندی های فرهنگی که دارد، در حاشیه قرار گرفته و آنطور که شایسته است به او پرداخته نشده، اگر تلاش کنیم در مسیر عدالت فرهنگی حرکت کنیم، جایگاه شرفشاهی بالاتر از این بود که امروز قرار داشت.
*خلق و خو بارزترین سفت شرفشاهی است
محمد عزیزی در حاشیه این مراسم گفت: انسان دوست دارد او را با عالیترین صف وجودیاش معرفی کنند و به نظر من کامران شرفشاهی نیز از این قاعده مستثنا نیست. از این رو نه روزنامهنگار بودن و نه شاعر بودن او عالیترین صفت وی محسوب نمیشود، بلکه خلق و خوی او عالیترین صفت شرفشاهی به شمار میرود.
*کمکم باور کردم قیصر رفته
یعقوب حیدری در بخش دیگری از هشتاد و سومین عصرانه ادبی فارس گفت: در اینکه شرفشاهی استاد و من شاگرد تنبلی هستم تردیدی ندارم، اما آن چیزی که بیشتر در مورد او برایم جالب بوده و به آن فکر میکردهام، در واقع یک واژه است. امثال من بیشتر فکر میکنیم که دوستی بالاترین مرتبه ارتباط میان انسانهاست، چون صداقت و وفاداری در آن است، اما من به واژه دیگری میاندیشم.
وی افزود: من فکر میکنم آن واژه گم شده و آن هم سنگصبور است. این عبارت در فرهنگ دهخدا اینطور تعریف شده که غمها و دردهای دیگران را میشنیده و حرفی نمیزده، برای امثال من، دوستی اینطور است که بده و بستان در آن باشد و کسی را برای دوستی انتخاب میکنیم که اینطور باشد. ما در نامههای صمد بهرنگی این موضوع را میبینیم، در واقع او سنگ صبور شخصی به نام یوسف خانبابایی بوده است، مطمئناً اگر بهرنگی در مسیر یوسف قرار نمیگرفت در نوجوانی تلف میشد و این سنگ صبور بودن سبب شد که مسیر زندگی یوسف عوض شود. همانطور که قیصر این نقش را در زندگی من ایفا کرد و پس از مرگ قیصر هم، من دست به نوشتن کتاب «قیصر امینپور در این کتاب قایم شده» زدم و کمکم باور کردم که او رفته است.
*شرفشاهی سنگ صبور است
حیدری گفت: پس از قیصر، آشنایی با شرفشاهی سبب شد که او جای قیصر را برای من پر کند و این واقعیتی است که بگویم قیصر برای من سنگ صبور بود. بعد از تصادف قیصر، دیگر سراغ او نرفتم چون نمیتوانستم او را روی بستر بیماری ببینم، زیرا من همیشه قیصر را سر پا دیده بودم. همین اتفاق پس از بیماری شرفشاهی نیز برای من افتاد و من نتوانستم به ملاقات او بروم، زیرا در باورم نمیگنجید که او را بیمار ببینم.
او اضافه کرد: شرفشاهی سنگ صبور من بود و من نتوانستم کاری برای او بکنم، در حالی که من حرفهایی که به هیچ کس نتوانستم بزنم به شرفشاهی گفتم. من هر وقت از حضور شرفشاهی بیرون میآمدم حس میکردم به شناخت تازهای رسیدهام.
*روایت یک نویسنده از هنرمندانی که در مترو دستفروشی میکنند
این نویسنده و شاعر با اشاره به مشکلاتی که نویسندگان و شاعران با آنها روبهرو هستند، گفت: حرفهایی در مورد معیشت نویسندگان هست که هر جایی نمیتوان عنوان کرد، اگر سنگ صبوری مانند شرفشاهی در وزارت ارشاد داشتیم، وضع هنرمندان به خصوص نویسندگان و شاعران بهتر بود، زیرا من معتقدم نویسنده و شاعر، هم بازیگر است، هم کارگردان است و هم همه نقشها را برعهده دارد، در حالی که در سینما یک بازیگر فقط یک بازیگر است.
وی افزود: وقتی ارشاد میخواهد به نویسندگان مستمری دهد، بیشتر شبیه یک لطیفه است و با تورم امروز که واقعاً شرایط افتضاحی را درست کرده، آن مستمری فاجعه است. نویسنده و شاعر از کجا بیاورد تا بیمه تکمیلی شود؟ سخن من با ارشاد است که هنرمندان چطور با این مستمری زندگی کنند و به نظر من ارشاد باید هنرمند را برای خود از نو تعریف کند. آیا نیاز است که در جامعه ما هنرمند در مترو دستفروشی کند؟ من هنرمندی را میشناسم که برگ درختان را با نان میخورد. من هنرمندی را میشناسم که به سختی اموراتش را میگذراند. من این سخنان را در رسانههای داخلی طرح کردم و آن را به خارج از ایران نبردم.
حیدری در پایان گفت: در این کشور عدهای به نان شب محتاج هستند، اما برخی نمیدانند با داراییهای خود چه کنند.
*نسبت به شعر و شاعر تعصب دارم
کامران شرفشاهی در پایان این مراسم با تشکر از شرکتکنندگان و برگزارکنندگان آن گفت: این جلسه من را یاد سالهای دهه شصت حوزه انداخت که فضای صمیمانه و دوستانهای برقرار بود. از صمیم قلب میگویم نسبت به شعر و شاعر و فعال فرهنگی تعصب دارم، زیرا آنها تلاش میکنند تا نشان دهند که میتوان دنیا را جای بهتری برای زندگی کردن کرد.
وی افزود: من هیچ شاعر و اهل قلمی را دست کم نگرفتهام و معتقدم هر حرکت آنها در جامعه تأثیرگذار است. هیچ وقت دنبال تأیید خود و تکذیب دیگران نبودم و به همه احترام گذاشتم، در حالی که جملهای معروف است که میگوید؛ انسان نیمی از عمرش را در معرفی خود و نیم دیگر را در تکذیب دیگران صرف کرده است و من تلاش کردهام دوستی و دلی را از خودم نرنجانم.
در پایان هشتاد و سومین «عصرانه ادبی فارس» از سی سال فعالیت ادبی و مطبوعاتی کامران شرفشاهی با حضور چهرههای مختلف ادبی تقدیر به عمل آمد.
نظر شما