به گزارش«نماینده»، قیصرامین پور، دوم اردیبهشت ۱۳۳۸ در گتوند دزفول به دنیا آمد. سال ۱۳۵۷ بود که در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد. اما بعد از مدتی انصراف داد و رشته دامپزشکی را رها کرد و تصمیم گرفت زبان و ادبیات فارسی بخواند.
به گزارش «نماینده»، قیصر امین پور، همه عمر نه چندان بلند خود را صرف ادبیات و شعر کرد و ۱۵ سال سردبیر ماهنامه «سروش نوجوان» بود. به قول خودش جوانی ۲۲ ساله بود که از پله های سروش بالا رفت و پیرمرد ۴۰ ساله ای بود که از همان پله ها پایین آمد.
«سروش نوجوان» به سردبیری قیصر امین پور، نقش بسیار مهمی در تربیت نسلی از شاعران، نویسندگان و تصویرگران کودک و نوجوان داشت تا آنجا که بعضی چون بیوک ملکی بر این باورند که توجه به جوهره شعری در شع نوجوان با قیصر آغاز شد.
شاعر مجموعه «مترسک عاشق بود» به اینکه بسیاری از شعرهای قیصر که برای نوجوانان سروده شده، تاریخ مصرف ندارد، اشاره و بیان میکند: «کودکان کربلا» آخرین شعر قیصر برای گروه سنی نوجوان است. به باور من این شعر تاریخ مصرف ندارد و کهنه نمیشود و این از تیزهوشی شاعری چون قیصر امین پور است که شعرش، در همه زمانها خواندنی است.
ملکی به روز بودن را یکی از ویژگیهای مهم هر شاعر و نویسندهای میداند و میگوید: زمانی محمود کیانوش، بهترین شاعر کودک و نوجوان روزگار خود بود اما شعرهای او با نوجوان امروز، ارتباط چندانی برقرار نمیکند گرچه شعری چون «گندمزار؛ تو بسیار زیبایی» همچنان تازه و خواندنی است چراکه تا بشر روی زمین زندگی میگند و گندمزاری هست، این شعر می تواند خواندنی و تازه باشد. به عبارتی خوب است شاعران در عین حال که به مسایل روز و آنچه پیرامونشان اتفاق میافتد توجه کنند به گونهای شعر بگویند که زمان و مکان را پشت سر بگذارند و بسیاری از شعرهای قیصر، این ویژگی را داشت.
شاعر مجموعه «آب و مهتاب» معتقد است: قیصر امینپور است که به شعر نوجوان سمت و سو میدهد. این گفته، به معنای آن نیست که شعر نوجوان با قیصر شکل میگیرد و معنا پیدا میکند. چراکه پیش از امینپور هم، شاعران بسیار برای نوجوانان، شعر گفتهاند اما اوست که به شعر نوجوان هویت می دهد و توجه به جوهره شعری و استفاده از صنایع ادبی با قیصر آغاز میشود.
جمالالدین اکرمی، نویسنده و پژوهشگر کودک و نوجوان هم معتقد است که «سروش نوجوان»، بنیانگذار یک مکتب در شعر نوجوان بوده است.
نویسنده کتاب «بازگشت پروفسور زالزالک»، گفتههای خود را با این پرسش ادامه میدهد که چرا نباید کاری که قیصر در «سروش نوجوان» کرد به یک مکتب تبدیل شود و میگوید: وقتی لوئی آراگون، مکتب دادائیسم را شکل میدهد، آندره برتون برای آن نظریه مینویسد و افرادی چون سالوادور دالی، پیکاسو و مارسل دوشان به جرگه دادائیستها میپیوندند و مکتبی را پدید میآورند. ما چه کم داریم؟ چرا به داشتههای خود اهمیت نمیدهیم؟ چرا نباید سروش نوجوان و کاری که امینپور کرد به یک مکتب تبدیل شود ومنتقدان درباره آن بنویسند؟ مگر نه اینکه یک منتقد، نقاشی سزان را دید و گفت: چه کوبای قشنگی و اینگونه بود که سبک «کوبیسم» شکل گرفت؛ چگونه است که ما نمیتوانیم سبک و مکتبی تازه به نام خود و برای خود خلق کنیم؟
اکرمی به تاثیر نشریه «سروش نوجوان» به سردبیری قیصر امینپور اشاره و بیان میکند: نشریات امروز کودک و نوجوان، کارکرد خود را از دست دادهاند و هیچکدام از کسانی که امروز سردبیر نشریات کودک و نوجوان هستند، تاثیرگذاری افرادی چون قیصر امینپور را ندارند. قیصر به تنهایی بر روند شعر نوجوان ما تاثیر گذاشت و به آن سمت و سو داد. اما دریغ که پس از او کسی به قدرت و توان قیصر نتوانست بر شعر نوجوان سایه افکند.
نظر شما