گپوگفت با چهرهای که همیشه در قاب شهرت، دست نیافتنی به نظر میرسد، اینکه چگونه زندگی میکند و بیهیچ تکلّفی از دغدغههای ساده و روزمره زندگی شخصیاش بگوید، بیشک خواندنش نه تنها خالی از لطف نیست بلکه جذاب بهنظر میرسد.
در کافه گپ این هفته سراغ «نصرالله پژمانفر» رفتیم و بعد از یک روز کاری پر مشغله، بالاخره توانستیم ساعت ۱۱ شب هنگام استراحت در خانه با او مصاحبه کنیم. صحبت از ریزهکاریهای زندگی این نماینده مردم مشهد و کلات در دو دوره مجلس شورای اسلامی و رئیس کمیسیون فرهنگی بهقدری بیتکلف و صادقانه بود که گپوگفتی خواندنی را رقم زد.
*شما چند خواهر و برادر دارید، رابطهتان با آنها چگونه است؟
ما پنج برادر و سه خواهر بودیم که سه برادرم فوت شدند و دو برادر باقیماندهاند. خانواده مذهبی داشتم، پدرم کاسب بودند یعنی در تهران مغازه خشکشویی داشتند. قبل از آن هم کارهای آزاد انجام میدادند.
*در دوران کودکیتان بیشتر چه تفریح و سرگرمی داشتید؟
معمولاً برخی از بازیهای مرسوم را میکردیم. کمی که بزرگتر شدیم، به مدرسه میرفتیم و بعد از مدرسه هم دم مغازه کمک میکردیم. گاهی هم مسافرتی میرفتیم.
*چطور با همسرتان آشنا شدید و به چه وسیلهای ازدواجتان صورت گرفت؟
ایشان همسایه ما بودند. پدرشان را میشناختم. خواهر و مادرم با خانواده آنها رفتوآمد داشتند. یکی از خواهرهای بنده نیز با ایشان هم کلاس بودند. آشنایی ما از طریق خانوادهها بود و وصلت صورت گرفت.
*مراسم عروسیتان به چه شکل برگزار شد؟
مراسم عقدکنان سادهای داشتهایم. اعضای خانواده دو طرف آمده بودند، شاید حدود ۵۰ نفر بودیم و مراسممان بههمین سادگی برگزار شد.
*در آن زمان شما چند سال داشتید و همسرتان چند ساله بودند؟
من ۲۳ و ایشان ۲۱ سال داشتند.
*مهریه همسرتان چقدر بود؟
۱۴ سکه مهریه ایشان بود.
*اوایل ازدواج و زندگی مشترک وضع زندگیتان به چه شکل بود؟
من طلبه بودم و شهریه میگرفتم و تمام زندگیمان با همان ۲۳۰۰ تومان شهریه طلبگی میگذشت. از آن مقدار ۲۰۰۰ تومانش را اجاره میدادیم. یک قسط ۵۰۰ هزارتومانی داشتیم که وام ازدواج گرفته بودیم. توکل بهخدا شروع کردیم. مستأجر بودیم خدا را شکر شرایط بهتر شد و توانستیم یک خانه بخریم.
*تحصیلات همسرتان چیست؟
ایشان سطح سه حوزه دارند.
*شما چند فرزند دارید؟ به چه کاری مشغول هستند؟
من سه اولاد دارم. یک دختر و دو پسر دارم. دخترم و یکی از پسرانم متأهل هستند. یکی از فرزندانم نیز در قم طلبه است.
*فرزندانتان مانند پدر و مادرشان زود ازدواج کردند؟ مراسم عروسیشان چگونه بود؟
نه بهاندازه ما زود اما تقریباً آنها هم بهموقع ازدواج کردند. زندگی آنها خیلی ساده بود. مهریه دخترم و عروسم مهرالسنه بود. مهرالسنه یعنی کمتر از ۴ سکه بهار آزادی و زندگیشان را ساده شروع کردند.
*چقدر اهل خرید هدیه برای همسرتان هستید و فکر میکنید چه هدیهای ایشان را خیلی خوشحال میکند؟
خیلی زیاد عادت نداشتم. گاهی هدیهای برایشان خریداری میکردم. برای ایشان همین که بالاخره نشان دهم یادم نرفته، مهم و ارزشمند است.
*با توجه به مشغلههایی که دارید در کارهای منزل به همسرتان کمک میکنید؟
بله تا جایی که بشود کمک میکنم. در موقعیت و شرایط مختلف هر کاری لازم باشد، انجام میدهم. چه آن زمانی که بچهداری بود یا فعالیتهای داخل منزل بهاندازهای که میشد، کمکشان میکردیم. (خنده) سؤالهای سخت میپرسید.
*آشپزیتان هم خوب است. چه غذایی خیلی خوب درست میکنید؟
نه خیلی متوسط در حد کار راهاندازی بلد هستم.
*اگر وقت خالی داشته باشید، عموماً به چه کاری مشغول میشوید؟
اگر وقت خالی داشته باشم، بیشتر مطالعه میکنم. بههر حال در شرایط فعلی یکی از مسائل ضروری، کتاب خواندن است.
*آخرین کتابی که خواندید، چه کتابی بوده است؟
فکر میکنم کتاب نیمه پنهان بود. البته اخیراً هم مرکز پژوهشها کتابی در خصوص میراث فرهنگی داده بود که آن را هم خواندم.
*اهل ورزش کردن هم هستید؟
ورزشکارها را خیلی دوست داریم. (خنده)
*در خانه چقدر اهل عصبانیت هستید و اگر عصبانی شوید، چه میکنید؟
تقریباً سعی میکنم در خانه اینها را نداشته باشم. البته گاهی هم ممکن است کارهای ناخواستهای سر بزند.
* اهل دیدن فیلم هم هستید؟
خیلی زیاد. هم سعی میکنم سینما بروم و فیلم ببینم و هم برخی فیلمهای تلویزیون را تماشا میکنم.
*رابطهتان با فرزندانتان به چه شکل است، فکر میکنید اگر مشکلی برای فرزندانتان پیش بیاید با شما مطرح خواهند کرد؟
دقیقاً همین گونه است، بهقدری رابطهام با فرزندانم خوب است که مشکلاتشان را با من در میان میگذارند.
*هر دو نفر در اوج تفاهم هم که باشند، در زندگی مشترکشان اختلافنظر و دعوا پیش میآید. شما عموماً چگونه این اختلافات را حل میکنید؟
بله، مثل این زمان تازه ساعت ۱۱ شب به منزل میرسیم و به جای آنکه کنار ایشان تلویزیون ببینم و در کنار خانواده باشم، باید با شما مصاحبه کنم و پاسخ سؤالات شما را بدهم. (خنده) در زندگی مشترک گذشت حرف اول را میزند.
*سؤال پایانی که دیگر مزاحم شما هم نشویم، همسرتان هیچوقت از اینکه شما زیاد کار میکنید و ممکن است به خانواده کمتر برسید، گلهای نکردهاند؟
چرا طبیعی است. شرایط زندگیهای ما مقداری سخت است، ایشان همیشه و در همه حال تلاش کردهاند همراهی کنند اما من متوجه فشار روی ایشان هستم و سخت است.
نظر شما