به گزارش هفته نامه «نماینده» نخستین روز مرداد ماه ۱۳۵۹ خبری در کشور منتشر شد که نشان میداد امام خمینی(ره) با پیشنهاد «بنیصدر» برای انتخاب حجتالاسلام حاج «سیداحمد خمینی» به عنوان نخستوزیر مخالفت کردهاند. در بادی امر این پیشنهاد بنیصدر، پیشنهادی ولایتمدارانه و برای تسریع امور تلقی میشد ولی با نگاه به مشی نخستین رئیسجمهور به خوبی عیان میشد که وی چه قصدی در سر داشته است. نخستین و اصلیترین این اهداف را میتوان در این جمله خلاصه کرد: «کمبودها و بیمبالاتیها ناشی از عدم مدیریت مناسب حاج سیداحمد خمینی و در نتیجه، امام است.» بعدها مشخص گردید که بنیصدر از هیچ کوششی در عیان و نهان برای شکست دولت شهید «رجایی» دریغ نمیکرد و بدیهی بود که این تلاشها را در صورت تصدی سیداحمد خمینی نیز انجام میداد چرا که بنیصدر در واقع به دنبال هدف دیگری بود و آن در اختیار گرفتن کامل ادارۀ امور کشور به دست خود، از مجلس شورای اسلامی گرفته تا قوۀ مجریه و قوۀ قضائیه!
مخالفت امام با پیشنهاد رئیسجمهور!
امام خمینی(ره) نخستین روز مرداد ۱۳۵۹ با پیشنهاد «ابوالحسن بنیصدر» رئیسجمهور مبنی بر نخست وزیری «سیداحمد خمینی» مخالفت کردند.
در بخشی از نامۀ امام خطاب به رئیسجمهور در این زمینه آمده است: «بنا ندارم اشخاص منسوب به من متصدی این امور شود. احمد، خدمتگزار ملت است و در این مرحله با آزادی بهتر میتواند خدمت کند.» گفتنی است بنیصدر در نامهای به امام پیشنهاد داده بود: «در اوضاع و احوال فعلی و با توجه به اینکه جامعۀ ما جامعۀ جوانی است و هیجان مثبت کار برای قرار دادن کشور در خط تولید و فعالیت، جنبۀ معنوی و هیجانآفرین را جنبۀ اصلی میگرداند، حاج احمد آقا یکی از مناسبترین اشخاص برای تصدی نخستوزیری است. در صورتی که موافقت فرمایید، عین صواب است. (۱)
البته این موضوع را میتوان از منظر دیگری نیز به تحلیل نشست.
بررسی شیوۀ برخورد امام خمینی(ره) با جریانات پیش آمده از آغاز ریاست جمهوری بنیصدر تا زمان عزل او، حکایت از تلاش ایشان تا حدامکان برای عدم دخالت در مسائل مختلف و اختلافات موجود بود. ایشان همیشه در مسیر بیطرفی، عدم دخالت مستقیم در مسائلی که از سوی مسئولین قابل حل بود و همچنین واگذاری مسائل به مجلس شورای اسلامی، حرکت میکردند، مگر اینکه واقعاً ادامۀ روند را به سود کشور و انقلاب نمیدیدند.
شاید یکی از مهمترین مسائلی که بنیصدر در دوران ریاست جمهوری خود با آن مواجه بود، انتخاب نخستوزیر بود. زمانی این مسئله برای بنیصدر دشوارتر میشد که در این انتخاب میبایست نظر مساعد مجلس که اکثریت آن را نمایندگان مخالف وی تشکیل میدادند نیز جلب میکرد. از اینرو او در ابتدا برای اینکه به گمان خود بتواند مجلس را در برابر عمل انجام شده قرار دهد، حجتالاسلام «سیداحمد خمینی» فرزند امام را انتخاب کرد که امام بلافاصله با این مسئله مخالفت کرده و اعلام نمودند که قصد ندارند اعضای خانوادهشان در امور حکومتی دخالت داشته باشند. البته بنیصدر، بعداً جلوگیری از بروز تجربۀ اختلاف بین مصدق و کاشانی در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت را در توجیه این اقدام خود بیان کرد! توجیهی که به عیان نشان میداد که وی خود را در مدار بالاتری میدید و هرگز در پیشنهاد نخست وزیری فرزند امام صداقت و خلوص نیت نداشت.
من به ضدم شناخته میشوم!
در هفتۀ نخست مرداد ۱۳۵۹، اعتبارنامۀ شهید دکتر «حسن آیت» در مجلس شورای اسلامی مطرح و به تصویب نمایندگان رسید ولی چه کسانی با اعتبارنامۀ آیت مخالفت کردند؟
شهید آیت در نطق خود در جلسۀ سوم مرداد ۱۳۵۹ به این سؤال پاسخ داده و به نکتۀ جالبی اشاره میکند که به آن پرداخته و میگذریم؛ آیت میگوید: «روزی که احمد سلامتیان به اعتبارنامۀ من اعتراض کردند، بسیاری در داخل مجلس خندیدند ولی تعجب نکردم. خوشحال شدم برای اینکه به مصداق تعرف الاشیاء به اضدادها من به ضدم شناخته میشدم. کسی که خواهیم دید در جبهه ملی دوم با شاهپور بختیار و خسرو قشقایی چه در خارج و چه در داخل همکاری داشته است، کسی که در جبهۀ ملی چهارم در سال ۱۳۵۷، آن جبهۀ ملی که امام اخیراً به حدی ناراحت بودند که فرمودند بروند گم شوند. هم سخنگو بود و هم معاون و کسی که الان دفتر به اصطلاح هماهنگی رئیسجمهوری و مردم را تشکیل داده و سنجش افکار این دفتر اعلام کرده است که امام خمینی(ره) در بین مردم ۴۸ درصد طرفدار دارد و دیگری ۶۸ درصد.»
نظر شما