در کافه گپ این هفته سراغ «نیره پیروز بخت » رفتیم و صحبت از ریزهکاریهای زندگی رئیس سازمان ملی استاندارد، گپوگفتی خواندنی را رقم زد.
*شما چند خواهر و برادر دارید و در چه خانوادهای بزرگ شدهاید؟
من در یک خانواده متوسط مذهبی بزرگ شدم. یک خواهر و یک برادر دارم که متأسفانه برادرم در اوایل جوانی فوت شد.
*در دوران کودکیتان بیشتر چه تفریح و سرگرمی داشتید؟
اگر مطرح کنم ممکن است حمل بر تظاهر شود اما من خیلی به کتاب خواندن علاقه داشتم و آن زمان من در کانون فرهنگی و پرورشی کودک و نوجوان عضو بودم و بزرگترین سرگرمیام گرفتن کتاب از آنجا یا شرکت در فعالیتهای متفرقه مثل کلاسهای روزنامهنگاری بود. بخش دیگری هم همان تفریحات آن زمان بچهها و بعضاً تماشای تلویزیون بود.
*چطور با همسرتان آشنا شدید و به چه وسیلهای ازدواجتان صورت گرفت؟
من و همسرم هر دو دانشجوی دانشگاه علموصنعت بودیم که البته ایشان سال بالایی من بودند. در دانشگاه دورادور به عنوان یک همکلاسی از هم شناخت داشتیم اما بعد از آنکه دانشگاه تمام شد، من در مؤسسه استاندارد آن زمان و سازمان استاندارد فعلی مشغول به کار شدم. ایشان به عنوان ارباب رجوع به سازمان مراجعه کردند که من را به جا آوردند و آشنایی ما در آنجا شکل گرفت و منجر به ازدواج شد.
*مراسم عروسیتان به چه شکل برگزار شد؟
مراسم ما بسیار ساده برگزار شد. من حدود 26 سال پیش ازدواج کردم. آن زمان این تشریفات فعلی نبود و تنها یک مراسم گرفته میشد. ما در یکی از تالارهای معمولی با فامیلهای نسبتاً نزدیک دور هم جمع شدیم. شاید مجموع مهمانان عروسی ما 150 نفر هم نمیشد. متأسفانه جوانهای ما خیلی به سمت تجملات پیش میروند و همین موضوع متأهل شدن را سخت کرده است.
*در آن زمان شما چند سال داشتید و همسرتان چند ساله بودند؟
من 30 و همسرم 37 سال داشتند.
*اوایل ازدواج و زندگی مشترک وضع زندگیتان به چه شکل بود؟
زندگی ما بر اساس یک سری مشترکات مادی و معنوی شکل گرفت. وضع زندگی ما در حد متوسط و سادهای بود. اوایل زندگی مشترک ما صاحب ماشین و خانه نبودیم. با کمک خانوادهها خانهای کرایه کردیم و حدود 10 سال پس از شروع زندگی مشترکمان ما اجارهنشین بودیم. ماشین هم نداشتیم و پس از به دنیا آمدن فرزند اولمان احساس ضروت کردیم و با قرض و فروش طلاهای عقد، ماشین هم خریدیم.
*شما چند فرزند دارید؟ به چه کاری مشغول هستند؟
دو فرزند دارم. یک دختر و یک پسر. پسرم اخیراً درس خود را تمام کرده است و لیسانس مهندسی مواد از دانشگاه علم و صنعت دارد. دخترم نیز دانشجوی مهندسی صنایع از دانشگاه امیرکبیر است.
*فرزندانتان پس درس خوان هستند.
(خنده) بله تقریباً به خودمان رفتند چرا که هم من و همسرم هر دو درسخوان بودیم. در خانوادههایمان هم مطالعه بسیار رواج دارد.
*فرزندانتان متأهل هستند؟
متأسفانه هنوز خیر
*همسرتان چقدر اهل خرید هدیه برای شما هستند؟ چه هدیهای شما را بیشتر خوشحال میکند؟
همسرم که خیلی اهل خرید هدیه است یعنی شاید خنده تان بگیرد از آن جایی که من عموماً وقت نمیکنم برای خود چیزی بخرم، همسرم بسیاری از مایحتاجهای من حتی مانتو و ... را به صورت هدیه برای من خریداری میکند. من هم بنا بر مناسبتهایی که پیش میآید برایشان هدیه تهیه میکنم.
*هیچ وقت فرزندانتان از اینکه شما شاغل هستید و کمتر درخانه حضور دارید، گله نکردهاند؟
نه الحمدالله؛ از ابتدا وضعیت زندگیام به گونهای بود که چندان با مشکل مواجه نشدم. با خانواده خودم رابطه و رفتوآمد قوی داشتیم و تا مدتها همسایه بودیم و خب هم به نوعی کمکمان میکرند. ضمن اینکه همسرم همیشه همراه من بود و برنامهریزیمان به نوعی بود که به بچهها سخت نگذرد.
*فعالیتهای اجرایی سنگین و کارهای خانه سخت نیست؟ فرزندان و همسرتان در کارهای منزل کمک میکنند؟
بچهها تا زمانی که کوچک هستند بیشتر مراقبت فیزیکیشان حساسیتزا است. آن موقع کمی اذیت میشدم اما وقتی بزرگ شدند نگرانیهای این دست برطرف شد اما خب دلشورههای دیگری جایگزین شد. (خنده) اما با بزرگ شدنشان فشار روی من کمتر شد چرا که فرزندانم هم در کارهای خانه کمک میکنند.
*آخرین کتابی که خواندید چه بوده است؟
به غیر از کتابهای مرتبط به کار و رشتهام، به ادبیات و فلسفه علاقهمند هستم. اخیراً کتاب «در ساحت سخن» از استاد ابراهیم دینانی و یک رمان خواندهام.
* اهل دیدن فیلم هستید؟
سینما چندان وقت نمیکنم بروم اما در منزل فیلم یا سریال خوب را دنبال میکنم و میبینم. برخی از فیلمهای شبکه خانگی را هم بچهها میخرند، من هم میبینم.
* اهل ورزش هم هستید؟
الان متأسفانه خیلی وقت نمیکنم و فقط پیادهروی میکنم. اما جوانتر که بودم، والیبال بازی میکردم یا گاهاً استخر میرفتم.
*هر دو نفر در اوج تفاهم هم که باشند، در زندگی مشترکشان اختلافنظر و دعوا پیش میآید. شما عموماً چگونه این اختلافات را حل میکنید؟
الحمدالله این مسئله برایمان خیلی کم پیش میآید ولی مواقعی هم که رخ میدهد از دو روش استفاده میکردیم. اوایل ازدواج بیشتر برای هم نامه مینوشتیم اما الان بیشتر گفتوگو میکنیم و مسائلمان را حلوفصل میکنیم یا گاهی هم سکوت میکنیم و کنار میکشیم (خنده) ولی نمیگذاریم اختلافات باقی بماند.
نظر شما