شناسهٔ خبر: 126491 - سرویس تاریخ
نسخه قابل چاپ منبع: هفته نامه نماینده

خاطره خوانی؛

احترام و ادب شهید به مادرش

تفحص شهدای غواص

«نماینده» /دنبال سه شهید بودیم که پس از یک هفته تجسس، پیدایشان کردیم. آنها را داخل پارچه‌های سفید گذاشتیم و آوردیم مقر تا شناسایی شوند. به پدر و مادرهایشان اطلاع داده بودند که فرزندانشان پیدا شده‌اند.

مادری آمده بود و طوری زجه می‌زد که تا به حال در عمر چهل‌وشش‌ ساله‌ام، ندیده بودم. دخترش می‌گفت: «مادرم از زمانی که فرزندش مفقود شده، بیست‌وپنج سال است که حالش همین‌ طور است.»

ناگهان رفت داخل اتاق و روبه‌روی سه شهید ایستاد. به بچه‌ها گفتم: «کاری نداشته باشید.»

رفتیم و دوربین آوردیم. این مادر، یک شهید را بغل کرد و دوید سمت مسجد. به بچه‌ها گفتم: «بگذارید، ببرد.»

هنوز اطلاع دقیقی از هویت سه شهید نداشتیم. نمی‌دانستیم اصلاً همان سه نفر هستند یا نه؟ نامشان چیست؟...

آن مادر بر جنازة شهید نماز خواند و شروع کرد به صحبت کردن با او. دل‌تنگی‌های بیست‌وپنج ‌ساله‌اش را گفت؛ از تنهایی‌هایش، از اینکه پدرش فوت کرده، خواهر و برادرانش ازدواج کرده‌اند و سختی‌هایی که کشیده بودند. گفت: «می‌خواستند تو را به ما بفروشند به یک‌ میلیون، دو میلیون تومان. می‌آمدند به ما می‌گفتند، ماشین می‌خواهید، خانه می‌خواهید یا زمین؟»

پس از شش ساعت شهیدش را آورد و گفت: «این مال شما!»

بهش گفتم: «مادر چه ‌طوری فهمیدی این بچة شماست.»

گفت: «همان موقع که رفتم و در را باز کردم، دیدم پسرم با همان چهرة بیست‌و‌پنج سال پیش، که فرستاده بودمش منطقه، با همان تیپ و همان وضعیت بلند شد و به من سلام کرد و گفت، مادر منتظرت بودم...»

همة اینها را ضبط کردیم و نوار ویدیوئی‌اش موجود است.

صبح روز بعد، وقت نماز مادر دق کرد و از دنیا رفت. پس از فوت مادر شهید، رفتیم و شناسایی کردیم. پلاک شهید را در قفسة سینه‌اش یافتیم. تا اطلاعات را وارد رایانه کردیم، دیدیم که شهید، پسر خودش است.

شما اگر می‌خواهید بدانید شهدا چه‌ طور و با چه وضعیتی پیدا می‌شوند، بیایید توی گروه تفحص، در منطقة شلمچه تا چیزهایی ببینید که تا به حال ندیده‌اید. جبهه عالمی داشت، آمدن اسرا خودش دنیایی بود. پیدا کردن شهدا هم عالمی دارد و همة اینها از لطف خدا، حضرت فاطمه ‌زهرا(س)، امام حسین(ع) و امام زمان(عج) است.

خاطراتی از مسئول گروه تفحص شلمچه

برچسب‌ها:

نظر شما