به گزارش «نماینده» رژیم بحرین در ادامه اقدامات هتاکانه خود، روز گذشته حکم به سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم رهبر شیعیان این کشور داد و آتش زیر خاکسترِ شش ساله انقلاب مردم بحرین را بار دیگر شعلهور کرد. حالا شیعیان بحرین کفنپوش به خیابان آمدهاند تا زوال دنباله سعودی در این جزیره را سرعت بخشند.
این اقدام غیرقانونی دستگاه سرکوبگر آلخلیفه با واکنشهای شدیدی در جهان اسلام روبرو شد. حزبالله لبنان در بیانیهای با محکومیت سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم، هشدار داد مقامات بحرینی با حماقت و گستاخی خود ملت بحرین را به سمت گزینههای سختی که پیامدهای ناگواری را به همراه دارد، میکشانند.
به بهانه این اقدام خصمانه و حماقت رژیم آل خلیفه، در ادامه جمعبندی و مروری بر سوابق مبارزاتی رهبر شیعیان این کشور، داشتهایم.
در بحرين حدود ۱۵ حزب فعاليت ميکنند که اعضای آنها شيعه، سني، مليگرا، سکولار، بعثی و غيره هستند؛ البته با توجه به جمعيت اندک بحرين بعضاً اعضای اين احزاب به بيش از يکصد نفر نميرسد. در اين ميان "مجلس علمای شيعي" يک تشکل جدی و منسجم در بحرين به شمار ميآيد که "شيخ "عيسی قاسم" فرزند احمد، با نفوذترين روحانی بحريني، رئيس اين تشکل است.
* شيخ عيسی قاسم کيست؟
آيت الله حاج شيخ "عيسی احمد قاسم الدرازی البحراني" از برجستهترين علما و رهبران سياسی بحرين است که در روستای "دَراز"، از روستاهاي اطراف "منامه" در پايتخت بحرين ديده به جهان گشود و تحصيلات مقدماتی خود را در مدارس اين روستا به پايان رساند.
تحصيلات علوم دينی خود را در بحرين در دهه ۱۹۶۰ ميلادي با حضور در محضر شيخ "علوی الغريفي" آغاز کرد و سپس راهی نجف اشرف شد تا به تحصيل علوم دينی و از جمله فقه در آن بپردازد. وی از جمله دانشآموختگان آيت الله شهيد "سيد محمدباقر صدر" است.
با آغاز فعاليت برای تأسيس پارلمان بحرين که قصد داشت پس از شکلگيری کشور، کار تدوين قانونی اساسی بحرين را به انجام برساند، مردم بحرين از شيخ قاسم خواستند با بازگشت به اين کشور خود را برای حضور در اين پارلمان کانديدا نمايد و در عمل شيخ عيسی موفق شد با بالاترين رأی به پارلمان بحرين راه يابد و در کنار جريان اسلامگرای پارلمان، نقش مهمی در تدوين مواد و بندهای اسلامی در قانون اساسی بحرين ايفا کند.
در سال ۱۹۷۱ ميلادي، وی نامزد نمايندگی در مجلس ملی شد و با به دست آوردن آرای لازم به اين مجلس راه يافت و تا زمان انحلال اين مجلس با اخلاص و وفاداری هرآنچه در توان داشت، به مردم بحرين خدمت کرد.
* ادامه تحصيلات عاليه ديني
در سال ۱۹۷۱ ميلادی که جمعيت "بيداری اسلامي" در بحرين تأسيس شد، وی از جمله بارزترين و برجستهترين بنيانگذاران آن بود و در ادامه، در ابتدای دهه ۱۹۹۰ ميلادی برای اتمام تحصييلات عاليه دينی خود، عازم شهر مقدس قم شد و تحصيلات حوزوی و علوم دينی خود را در محضر اساتيدی چون آيات عظام مرحوم آيت الله "فاضل لنکراني"، "سيد محمود هاشمي" و "سيد کاظم حائري" ادامه داد.
وی تا هشتم مارس سال ۲۰۰۱ ميلادی در قم اقامت داشت و مشغول به تحصيل بود تا اينکه در اين سال خود را برای بازگشت به بحرين آماده کرد و پس از ورود به بحرين که با استقبال وسيع و شورانگيز مردم اين کشور انجام گرفت، رسالت تدريس و آگاه سازی و بيدارسازی شيعيان بحرين نسبت به ظلم و استبداد آل خليفه و اقامه نماز جمعه را برعهده گرفت.
* گزيده سخنان علمای بزرگ درباره شيخ
حضرت آيت الله العظمی "سيد علی خامنهاي"، رهبر معظم انقلاب اسلامي، آيت الله شيخ عيسی قاسم را "ستارهای در آسمان تشيع" توصيف نموده و فرمودند: «اينجانب به وجود شيخ افتخار ميکنم.»
حجت الاسلام والمسلمين شيخ "اسد قصير" از اعضای دفتر استفتائات مقام معظم رهبری که مسؤوليت انتقال استفتائات مقلدان عرب زبان معظم له را بر عهده دارد، درباره ديدگاه ولی امر مسلمين در مورد شيخ قاسم گفته است: «اگر من هم در بحرين بودم خود را ملتزم به ديدگاه ها و مواضع سياسی حضرت شيخ عيسی می دانستم و اگر از سيدنا القائد نيز سؤال شود قطعاً پاسخ ايشان نيز همين خواهد بود.»
آيت الله "سيد کاظم حسينی حائري" از مراجع تقليد نيز درباره ايشان فرمودند که شيخ قاسم، "عالم رباني" و "شيخ جليل القدري" است که هرکس به وی اقتدا کند و از او هدايت جويد، رستگار ميشود.
آيت الله محمدتقی مصباح يزدی نيز درباره شيخ عيسی قاسم گفته است: «من پيش از سفرم به بحرين، شيخ عيسی را که از اعضای مجمع جهانی اهل بيت(ع) و نماينده آيت الله خامنهای مدظله العالی بودند، ميشناختم. سابقه آشنايی من با ايشان به جلسات مجمع و حضور ما در آنجا بازميگردد و من هيچگاه جز علم و تقوا و پرهيزگاری چيزی از ايشان نديدم و با هيچ يک از علمای بحرين به اندازه شيخ عيسی آشنا نيستم و نميتوانم آنها را با شيخ عيسی مقايسه کنم.»
وی می افزايد: «بيشک انتخاب ايشان توسط رهبر معظم انقلاب برای عضويت در مجمع جهانی اهل بيت(ع) به دليل ارجحيت شيخ بر ساير علمای کشور بحرين است و در يک کلام، بايد بگويم من مريد و دوستدار ايشان هستم و همواره برای آن شيخ جليل القدر دعای خير می کنم.»
آيت الله مصباح همچنين پيش از سفر به بحرين، تأکيد کرده بود که تنها زمانی پا به خاک اين کشور خواهم گذاشت که شيخ عيسی به من اذن دهد و پس از خوشامدگويی و اعلام آمادگی شيخ عيسي، وی اقدام به سفر به بحرين نمود.
علامه سيد عبدالله الغريفی که خود از علمای بزرگ و محبوب بحرين است درباره عظمت مقام شيخ قاسم می گويد: «من تا اين لحظه به هيچ شخصيت بزرگی به اندازه شيخ عيسی احمد قاسم، ايمان عميق نداشته ام و در مورد رهبری ايشان در چنين سطحي، به هيچ وجه نگران و مردد نيستم.»
حجت الاسلام شيخ علی سلمان، رئيس فراکسيون "الوفاق" بحرين که مقامات اين کشور تلاش بسياری دارند که با ترويج شايعات مختلف، روابط وی با شيخ را شکرآب توصيف کنند و به اين شايعه دامن بزنند، بارها در سخنرانی های مختلف خود، عظمت مقام شيخ قاسم را ستوده و به شاگردی وی افتخار کرده و مردم را به تبعيت از دستورات و فرامين شيخ توصيه اکيد کرده است.
* خصوصيات و ويژگيهای فردي
پرهيزگاري، تسلط بر مسائل و جريات روز کشور و جهان، در کنار مهربانی و مردمداري و علم فراوان و تسلط بر مسائل فقهي، موجب شده تا شيخ، جايگاه بسيار با نفوذی در ميان مردم بحرين بيابد و بجرأت بتوان گفت، محبوب ترين روحانی در ميان مردم بحرين باشد.
او از ميان مردم برخاست و اين مردم بودند که به وی اين جايگاه رفيع را بخشيدند. شهرت و معروفيت خود را از طريق رسانهها و راضی و خشنود کردن آنها به دست نياورده و به همين دليل، شيعيان بحرين، همواره مطيع و فرمانبر اوامر و دستورات و اشارات او هستند.
کسانی که سخنرانيهای شيخ را دنبال يا استماع کرده باشند، بخوبی ميدانند، زبان وي، زبان حال مردم است و هيچگاه کسی موفق نشده، او را از گفتن حق يا حقيقت يا دفاع از آن بازدارد.
از جمله ويژگی های شيخ، حمايت دائمی او از مسلمانان و مظلومان جهان، بويژه حمايت قاطع از جريانات مقاومت در منطقه از جمله حزب الله لبنان بوده و به همين دليل، مردم لبنان نيز علاقه زيادی به شيخ عيسی دارند.
* نقش مواضع شيخ در قيام مردم بحرين
با آغاز قيام مردمی بحرين در ۱۴ فوريه گذشته، شيخ عيسی قاسم که رهبر معنوی جنبش الوفاق بحرين به رياست شيخ "علی سلمان" و از جمله جنبشهای معارض بحرينی است، رهبری و هدايت مردم اين کشور را جهت تبيين اعتراضات مسالمتآميزشان نسبت به ظلم و ستم آل خليفه و مطالبه حقوق برحقشان از اين خاندان جائر برعهده گرفت و هرگاه آل خليفه با ترفند و توطئهای خواسته تا با فريب مردم و به بهانه انجام مذاکرات و گفت وگو با معارضان آتش قيام آنها را فرو بنشاند، شيخ عيسی قاسم در کنار ديگر علمای اين کشور با روشنگريهای خويش، اين ترفند آل خيلفه را نقش برآب ساخته است.
*زيرکی سياسی شيخ
زيرکی در عمليات های روانی و تبليغاتی و مانورهای سياسی و فرهنگي، از ديگر ويژگی های شيخ است. عيادت از خانواده شهدا و جانبازانی که در حملات وحشيانه آل خليفه مجروح شده اند و در بيمارستان ها و منازل شان بستری هستند، يکی از اشتغالات شيخ در روزهای جاری است که اين اقدام وي، به کابوسی برای رژيم آل خليفه و سعودی ها تبديل شده و آرامش روانی را از آنها گرفته است.
خطبه های وی در نماز جمعه بحرين نيز همواره يکی از نگرانی های آل خليفه بوده است، زيرا صدور يک کلام از سوی شيخ، برای مردم به منزله موضع ولايت امر و مراجع تلقی می شود و می تواند در ظرف زمانی کوتاهي، سرنوشت منطقه را تغيير دهد.
جنايات و فجايعی که رژيم آل خليفه تا اين لحظه آفريده است در شرايطی است که انقلابيون به رهبری شيخ عيسی قاسم، تا اين لحظه از اقدامات خشونت آميز منع شده و تنها به تحصن و اعتراضات مدنی بسنده کرده اند.
انقلاب بحرین در یک نگاه؛ از استاد آغازگر انقلاب تا زن شکنجهگر آل خلیفه
تاریخ بحرین در چند دهه گذشته همواره مواجه با اعتراضات مداوم مردم علیه رفتار تبعیض آمیز و تمامیت خواه رژیم سلطنتی آل خلیفه بوده است به نحوی که این کشور کمتر روی آرامش و ثبات سیاسی به خود دیده است. انقلاب ۱۴ فوریه ۲۰۱۱ ميلادی مردم بحرین هر چند سه روز پس از سقوط حسنی مبارک در مصر و همراه با موج خیزشهای مسلمانان علیه رژیمهای دیکتاتوری آغاز شد اما با نگاهی دقیقتر این انقلاب مردمی را حداقل باید از دهه ۱۹۷۰ ميلادی و نوع رفتار خاندان حاکم بر این کشور با مردم مورد مطالعه قرار داد.
آل خلیفه و بحران مشروعیت
پس از استقلال بحرین در سال ۱۹۷۱ ميلادی چالش اصلی خاندان حاکم آل خلیفه کسب مشروعیت سیاسی و تحکیم پایه قدرت خود بود. از اینرو خاندان حاکم تلاش کرد با تدوین قانون اساسی و برگزاری انتخابات پارلمانی در نیمه اول دهه ۱۹۷۰ ميلادي، با انگیزه قانونی ساختن حاکمیت خود و مشارکت نسبی مردم زمینه این مشروعیت را فراهم آورد. اما دیری نگذشت که با مخالفت پارلمان با تصویب " قانون امنیت دولتی" در سال ۱۹۷۵ ميلادي، امیر بحرین پارلمان را منحل کرد. بر اساس این قانون هرگونه اقدام یا موضع گیری علیه دولت، مخالفت با امنیت کشور تلقی می شد و حکومت اجازه داشت افراد مظنون را به سرعت بازداشت و بدون محاکمه زندانی کند. این ماجرا آغاز کشمکشهای مردم و حاکمیت بود و برخوردهای طولانی دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ ميلادی را به دنبال داشت.
منشور اصلاحات ملی
با مرگ شیخ عیسی بن سلمان و به قدرت رسیدن فرزند وی "حمد بن عیسی" پادشاه کنونی بحرین، تلاشهای جدیدی برای پایان دادن به کشمکش ها و ایجاد ثبات سیاسی از سوی آل خلیفه از سرگرفته شد. حمد بن عیسی در فوریه ۲۰۰۱ تصمیم به برگزاری همه پرسی در خصوص منشور ملی اصلاحات گرفت.
منشور اصلاحات حمد بن عیسی با رای ۹۸.۴ در صدی در سال ۲۰۰۱ ميلادی به تأیید مردم بحرین رسید. در این منشور، تأسیس پارلمان منتخب، تفکیک قوا، استقلال قوه قضائیه، حمایت از حقوق سیاسی زنان و آزادی های مدنی وعده داده شده بود. شیعیان امیدوار شدند که در پرتو این اصلاحات به جایگاه در خوری در ترکیب سیاسی این کشور دست یابند و منشور ملی آغازی بر پایان دوره محرومیت سیاسی آنها باشد.
تحریم انتخابات سال ۲۰۰۲ ميلادي
آنها حاکمیت را به تزویر و سوء استفاده از اعتماد مردم به وعده های پیش بینی شده در منشور متهم کردند و در مقابل، حاکمیت استدلال می کرد که مردم با رأی بالای خود به منشور، اختیار اصلاحات و تأسیس نظام مشروطه سلطنتی را به پادشاه تفویض کرده اند. سرخوردگی اپوزیسیون موجب شد تا آنها نخستین انتخابات پارلمانی را در سال ۲۰۰۲ ميلادی تحریم کنند.
راهیابی نمایندگانی از مناطق شیعه نشین که فاقد پایگاه مردمی بودند به اضافه عوامل دیگری در صحنه داخلی این کشور ، از جمله دو دستگی بین شیعیان و طرفدار مشارکت و شیعیان طرفدار تحریم ، سرانجام الوفاق را به این نتیجه رساند که در تصمیم خود مبنی بر تحریم انتخابات تجدید نظر کرده و در انتخابات سال ۲۰۰۶ مشارکت نمایند.
شرکت الوفاق در انتخابات سال ۲۰۰۶ ميلادي
جمعیت الوفاق به عنوان مهم ترین گروه شیعی در انتخابات سال های ۲۰۰۶ و ۲۰۱۰ شرکت کرد و توانست به ترتیب ۱۷ و ۱۸ کرسی از مجموع ۴۰ کرسی پارلمان را به دست آورد. البته سایر گروه های معارض با غیر واقعی و نمایشی خواندن اصلاحات حمد و همچنین تبعیض در توزیع کرسی های پارلمان در مناطق شیعه و سنی در انتخابات شرکت نکردند و عملاً اختلاف مشی الوفاق و سایر گروههای معارض آشکار شد.
اعتراض اصلی گروه های تحریمکننده انتخابات، به قدرت کمک مجلس نیابتی در برابر مجلس شورا و مهندسی توزیع کرسیهای مجلس نیابتی است به نحوی که هیچگاه شیعیان بیش از ۱۸ کرسی نمیتوانند کسب کنند.
البته این اعتراضات و احساس محرومیت فقط به عدم امکان مشارکت اثربحش در انتخابات پارلمانی محدود نمیشود. بلکه این گروههای معارض با محرومیتهای اداری، اقتصادی و اجتماعی و سیاستهای تبعیضآمیز آل خلیفه علیه شیعیان نیز مواجهند. به نحوی که شیعیان هیچ گاه پستهای کلیدی مانند وزارت دفاع، دادگستری، خارجه و کشور را نمیتوانند کسب کنند و همچنین سهم شیعیان از پستهای عالی و میانی نیز به نسبت جمعیت ایشان اندک است. همچنین نباید فراموش کرد که یکی از اعتراضات دائمی این گروهها به سیاست اعطای تابعیت بحرینی به غیر بحرینیهای مهاجر همگرا با حاکمیت و تغییر ترکیب جمعیتی این کشور به نفع خاندان آل خلیفه است.
انشعاب و شکلگیری جنبش حق
انتخاب مشی مبارزه سیاسی و حضور در انتخابات پارلمانی از سوی الوفاق سبب شد تا استاد "حسن المشیمع" از چهرههای روحانی برجسته شیعه مخالف آل خلیفه به همراه جمعی دیگر از معارضان، "حرکة حق" را راه اندازی کنند. البته برخی دیگر از چهرههای سیاسی بحرین نیز با انشعاب از سایر گروهها به این جریان پیوستند که از میان آنها می توان به "علی رابع" از دیگر رهبران حرکت که پیش از حرکت حق با جمعیت اقدام دموکراتیک ملی در ارتباط بوده است، اشاره کرد. "حرکة حق" قانون اساسی جدید بحرین را غیر قانونی و تحمیل شده بصورت یکجانبه از سوی شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه میداند.
از جمله اهداف اعلامی این جنبش عبارتند از:
۱. اجرای اصلاحات سیاسی واقعی و تلاش برای برپایی دولتی قانونمند و سازمانهای مردمی
۲. برپایی انتخابات عادلانه پس از اصلاح قانون اساسی و توزیع عادلانه کرسیهای پارلمان بر اساس تراکم جمعیت
۳. انتخاب وزار کابینه بر اساس چینش کرسیهای پارلمانی
۴. اصلاح ساختار قضایی
۵. مبارزه با طائفهگرایی و تبعیض به هر شکل ممکن
۶. رعایت حقوق بشر و ارزشهای انسانی
استاد مشیمع در ژوئن سال ۲۰۱۰ ميلادی به صورت غیابی به اتهام تأسیس یک سازمان تروریستی به همراه ۲۵ فعال شیعه معارض محاکمه شد. وی پیش از این چهار مرتبه دستگیر شده بود. پس از شروع انقلاب ۱۴ فوریه ۲۰۱۱ ميلادی رژیم آلخلیفه در راستای آرام کردن اوضاع و جلب رضایت معترضان استاد مشیمع و ۲۵ فعال دیگر را عفو کرد و وی به بحرین بازگشت و مورد استقبال مردم قرار گرفت اما پس از شروع سرکوب گسترده مردم توسط رژیم، استاد مشیمع به همراه سایر رهبران انقلابی دستگیر و زندانی شد و در دادگاه نظامی به حبس ابد محکوم گردید. رژیم آل خلیفه اقدامات وی و طرفدارانش را عامل اصلی اعتراضات مردمی و شکل گیری انقلاب ۱۴ فوریه میداند.
انقلاب ۱۴ فوریه ۲۰۱۱ و دو دستگی معارضان
پس از خشونت های میدان اللؤلؤ و سرکوب معترضان توسط رژیم آل خلیفه، تظاهرات و اعتراضات مردمی گستردهتر شد و بخش عمده ای از مردم به جمع انقلابیون پیوستند. همچنین در این شرایط نمایندگان جمعیت الوفاق نیز از پارلمان استعفا کردند. در این مرحله گروههای مختلف درخواست رژیم برای گفت و گو را با پیش شرط هایی رد کردند. از جمله این پیش شرط ها استعفای دولت و نخست وزیر،شیخ خلیفه، عموی پادشاه -که از سال ۱۹۷۱ نخست وزیر این کشور بوده و به فردی مستبد و ضد شیعه معروف است- پایان حضور ارتش در خیابان ها و پذیرش ایده سلطنت مشروطه بود که از سوی الوفاق مطرح شد. در این برهه گروه های معارض بحرینی با توجه به خواسته های خود به دو دسته تقسیم شدند. دسته اول به رهبری الوفاق با تاکید بر رویکرد واقع بینانه و عدم امکان انقلاب و سرنگونی رژیم در بحرین به دلیل شرایط خاص جغرافیایی، جمعیتی این کشور و حمایت های آمریکا، انگلیس و عربستان سعودی از رژیم آل خلیفه، خواستار اصلاح نظام و ایجاد حکومت سلطنت مشروطه و دولت منتخب بودند و دسته دوم با شعار «التحالف من أجل الجمهوریة» یا «همپیمانی برای جمهوری» متشکل از سه گروه «تیار الوفاء الاسلامی»، «حرکة حق» و «حرکة الاحرار البحرین الاسلامیة» رویکرد واقع بینانه را در عبرت از تجربه اصلاحات در دهه گذشته و وعدههای نمایشی آل خلیفه دانسته و گزینه اسقاط نظام و ایجاد نظام جمهوری دموکراتیک را مطرح ساختند. این اختلاف در گروههای معارض بحرینی از آسیب های جدی انقلاب بحرین محسوب میشود.
زندگی و سوابق رهبران انقلابيون بحرين
«استاد» آغازگر انقلاب بحرين
"عبدالوهاب حسين" اين انقلابی ۵۸ ساله، دارنده مدرک کارشناسی رشته فلسفه و جامعهشناسی از دانشگاه کويت است که به جرم "قانونشکني"، "شرکت در توطئه تغيير نظام" و "برقراری تماس با گروههای خارجي" از سوی رژيم آل خليفه به حبس ابد محکوم شده است.
وی که در بين انقلابيون بحرينی عموماً با لفظ «استاد» و لقب "مُفجّر الثورة (آغازگر انقلاب)" خطاب ميشود رهبر و مؤسس گروه انقلابی «تيار الوفاء الإسلامي» است. اين گروه را شايد بتوان از حيث نظری و عملی نزديكترين گروه به مبانی انديشگی انقلاب اسلامی ايران دانست. وی پيشتر همراه گروه "الوفاق" بود ولی پس از مماشات نسبی اين گروه با رژيم بهويژه در تحولات سال ۲۰۰۵ ميلادی از اين گروه جدا شد و به انزوا رفت.
وی همچنين در روزهای بعد در ميدان لؤلؤ حاضر شد و پس از انجام خطابههای تند برضد رژيم و خصوصاً سخنرانی روز ۱۲ مارس، در هفدهم همان ماه و در روزهای اول شروع انقلاب دستگير شد.
در همين رابطه درباره "عبدالوهاب حسين" نقل شده که در زندان يکی از مسؤولان حکومتی با وی ديدار کرد و از وی درخواست کرد که از پادشاه و نخستوزير عذرخواهی کند تا همانند اعترافات "آيات القرمزي" از وی تصويربرداری و منتشر شود که وی در پاسخ عنوان ميکند: "...اما مسأله عذرخواهی محال است که انجام شود بلکه آن کس که در حق ملت ستم کرده بايد عذر بخواهد."
ستاره آسمان شيعه/ شيخ عيسی قاسم کيست؟
آيت الله حاج شيخ "عيسی احمد قاسم الدرازی البحراني" از برجستهترين علما و رهبران سياسی بحرين است که در روستای "دَراز"، از روستاهاي اطراف "منامه" در پايتخت بحرين ديده به جهان گشود و تحصيلات مقدماتی خود را در مدارس اين روستا به پايان رساند.
تحصيلات علوم دينی خود را در بحرين در دهه ۱۹۶۰ ميلادي با حضور در محضر شيخ "علوی الغريفي" آغاز کرد و سپس راهی نجف اشرف شد تا به تحصيل علوم دينی و از جمله فقه در آن بپردازد. وی از جمله دانشآموختگان آيت الله شهيد "سيد محمدباقر صدر" است.
با آغاز فعاليت برای تأسيس پارلمان بحرين که قصد داشت پس از شکلگيری کشور، کار تدوين قانونی اساسی بحرين را به انجام برساند، مردم بحرين از شيخ قاسم خواستند با بازگشت به اين کشور خود را برای حضور در اين پارلمان کانديدا نمايد و در عمل شيخ عيسی موفق شد با بالاترين رأی به پارلمان بحرين راه يابد و در کنار جريان اسلامگرای پارلمان، نقش مهمی در تدوين مواد و بندهای اسلامی در قانون اساسی بحرين ايفا کند.
* گزيده سخنان علمای بزرگ درباره شيخ
حضرت آيت الله العظمی "سيد علی خامنهاي"، رهبر معظم انقلاب اسلامي، آيت الله شيخ عيسی قاسم را "ستارهای در آسمان تشيع" توصيف نموده و فرمودند: «اينجانب به وجود شيخ افتخار ميکنم.»
حجت الاسلام والمسلمين شيخ "اسد قصير" از اعضای دفتر استفتائات مقام معظم رهبری که مسؤوليت انتقال استفتائات مقلدان عرب زبان معظم له را بر عهده دارد، درباره ديدگاه ولی امر مسلمين در مورد شيخ قاسم گفته است: «اگر من هم در بحرين بودم خود را ملتزم به ديدگاه ها و مواضع سياسی حضرت شيخ عيسی می دانستم و اگر از سيدنا القائد نيز سؤال شود قطعاً پاسخ ايشان نيز همين خواهد بود.»
آيت الله "سيد کاظم حسينی حائري" از مراجع تقليد نيز درباره ايشان فرمودند که شيخ قاسم، "عالم رباني" و "شيخ جليل القدري" است که هرکس به وی اقتدا کند و از او هدايت جويد، رستگار ميشود.
آيت الله محمدتقی مصباح يزدی نيز درباره شيخ عيسی قاسم گفته است: «من پيش از سفرم به بحرين، شيخ عيسی را که از اعضای مجمع جهانی اهل بيت(ع) و نماينده آيت الله خامنهای مدظله العالی بودند، ميشناختم. سابقه آشنايی من با ايشان به جلسات مجمع و حضور ما در آنجا بازميگردد و من هيچگاه جز علم و تقوا و پرهيزگاری چيزی از ايشان نديدم و با هيچ يک از علمای بحرين به اندازه شيخ عيسی آشنا نيستم و نميتوانم آنها را با شيخ عيسی مقايسه کنم.»
وی می افزايد: «بيشک انتخاب ايشان توسط رهبر معظم انقلاب برای عضويت در مجمع جهانی اهل بيت(ع) به دليل ارجحيت شيخ بر ساير علمای کشور بحرين است و در يک کلام، بايد بگويم من مريد و دوستدار ايشان هستم و همواره برای آن شيخ جليل القدر دعای خير می کنم.»
آيت الله مصباح همچنين پيش از سفر به بحرين، تأکيد کرده بود که تنها زمانی پا به خاک اين کشور خواهم گذاشت که شيخ عيسی به من اذن دهد و پس از خوشامدگويی و اعلام آمادگی شيخ عيسي، وی اقدام به سفر به بحرين نمود.
ساده زيستي و تواضع شيخ، زبانزد مردم است
علامه سيد عبدالله الغريفی که خود از علمای بزرگ و محبوب بحرين است درباره عظمت مقام شيخ قاسم می گويد: «من تا اين لحظه به هيچ شخصيت بزرگی به اندازه شيخ عيسی احمد قاسم، ايمان عميق نداشته ام و در مورد رهبری ايشان در چنين سطحي، به هيچ وجه نگران و مردد نيستم.»
حجت الاسلام شيخ علی سلمان، رئيس فراکسيون "الوفاق" بحرين که مقامات اين کشور تلاش بسياری دارند که با ترويج شايعات مختلف، روابط وی با شيخ را شکرآب توصيف کنند و به اين شايعه دامن بزنند، بارها در سخنرانی های مختلف خود، عظمت مقام شيخ قاسم را ستوده و به شاگردی وی افتخار کرده و مردم را به تبعيت از دستورات و فرامين شيخ توصيه اکيد کرده است.
نقش مواضع شيخ در قيام مردم بحرين
با آغاز قيام مردمی بحرين در ۱۴ فوريه گذشته، شيخ عيسی قاسم که رهبر معنوی جنبش الوفاق بحرين به رياست شيخ "علی سلمان" و از جمله جنبشهای معارض بحرينی است، رهبری و هدايت مردم اين کشور را جهت تبيين اعتراضات مسالمتآميزشان نسبت به ظلم و ستم آل خليفه و مطالبه حقوق برحقشان از اين خاندان جائر برعهده گرفت و هرگاه آل خليفه با ترفند و توطئهای خواسته تا با فريب مردم و به بهانه انجام مذاکرات و گفت وگو با معارضان آتش قيام آنها را فرو بنشاند، شيخ عيسی قاسم در کنار ديگر علمای اين کشور با روشنگريهای خويش، اين ترفند آل خيلفه را نقش برآب ساخته است.
زيرکی سياسی شيخ
زيرکی در عمليات های روانی و تبليغاتی و مانورهای سياسی و فرهنگي، از ديگر ويژگی های شيخ است. عيادت از خانواده شهدا و جانبازانی که در حملات وحشيانه آل خليفه مجروح شده اند و در بيمارستان ها و منازل شان بستری هستند، يکی از اشتغالات شيخ در روزهای جاری است که اين اقدام وي، به کابوسی برای رژيم آل خليفه و سعودی ها تبديل شده و آرامش روانی را از آنها گرفته است.
از قم تا منامه؛ از فوتبال تا انقلاب/ شيخ علی سلمان کيست؟
در ۱۵ ژانويه ۱۹۹۵ ميلادي، "شيخ علی سلمان" روحاني جوان بحريني، در همان هواپيمايی مينشيند که شيخ "حمزه الديري" و شيخ "حيدر الستري" از انقلابيون بحرين را برای تبعيد به لندن ميبرد؛ شيخ الديری به او گفت: به خدا ما که تصورش را هم نمی کرديم که تو هم زبان داشته باشي!»
هيچ کس، تصورش را هم نميکرد او روزی زبانی برای سخن گفتن داشته باشد. شخصيت آرام و کم صحبت و ساکتي بود که به اذعان خودش، در نخستين خطبهای که طی سالهای تحصيلش در قم ايراد کرد، از شدت خجالت، از هوش رفت.
* طلبهها هنوز هم می پرسند او کيست؟
او "علی سلمان احمد" است که در سال ۱۹۶۵ ميلادي، در روستای "البلاد القديم" ديده به جهان گشود. کسانی که با "البلاد القديم" آشنايند، ميدانند اين روستا به چهار بخش شمال و جنوب؛ و شرق و غرب با باغها و بوستانها تقسيم ميشود و بوستان "عين قصاري" بخش شرقی را از بخش جنوبی آن جدا ميکند.
بخش شرقی در واقع بخش بزرگتر را تشکيل ميدهد. کسی نميداند، اين تقسيم بندی چگونه به وجود آمد و شکل گرفت و بيانگر چه بود، آيا واقعا فقط برای جدا کردن و مناطق از يکديگر جهت بازشناختن آنها از هم يا اينکه نقشه اي...؟ کسی چيزی نميداند.
اما شيخ علی سلمان که ما درصدد آشنايی با او هستيم، در خانهای زندگی ميکند که گاه جزء منطقه شرقی و زمانی جزء منطقه شمالی به شمار ميآمده است.
هر بخش دارای دو تيم فوتبال بود که مدام با يکديگر مسابقه ميدادند، گاهی اين پيروز ميشد و گاهی آن. تنها دو جا بود که دو بخش روستا را در يکجا گرد ميآورد: مدرسه و صندوق خيريه.
نخستين تجربه هدايت و رهبري
هدايت تيم فوتبال روستا، درسهای بسياری به او داد. به گفته شيخ، اين رهبری و راهبري، کار بسيار خطير و سختی بود. رهبری تيم فوتبال روستا به او آموخت که تحت هيچ شرايطی دورانديشی و عقل و حکمت را فراموش نکند. همچنين به او آموخت که چگونه با هرکس با توجه به خصوصيات اخلاقی و شخصيتی و روان شناختياش برخورد کند و مهم تر از آن، چگونه انتقادها و سرزنشها و توبيخها را بشنود و آرامش و متانت خود را از دست ندهد.
شايد بتوان گفت، هدايت و رهبری تيم فوتبال روستا، بهانهای شد تا شيخ جوان، هرآنچه را که برای به دست گرفتن رهبری بزرگترين جمعيت سياسی بحرين در آينده نياز است، فراگيرد.
در سال ۱۹۷۲ ميلادی که اعتصابات کارگری در بحرين اوج گرفت، يکی از دانشآموزان مدرسه که هم به لحاظ سنی و هم جثه، بزرگتر از بچههای ديگر بود، وارد کلاس ميشود، روی ميز ميکوبد و ميگويد: نميخواهيم درس بخوانيم..! همه از کلاسها بيرون ميريزند و به خيل اعتصاب کنندگان ملحق ميشوند، اما نيروهای امنيتی آنها را متفرق ميکنند.
در سال ۱۹۸۲ ميلادي، شيخ علی سلمان، در رشته رياضيات، وارد دانشکده رياض، پايتخت عربستان سعودی ميشود. در آنجا نيز خوی آرام و ميتن و محبوب و مورد احترام خود را از دست نميدهد و هدايت تيمهای فوتبال دانشکده را تا سال ۱۹۸۵ ميلادی برعهده ميگيرد تا اينکه در اين سال، شاهد وقوع آن تحول بزرگ در زندگياش ميشود.
روز يازدهم محرم؛ روستای الدَراز؛ با اِعلام ممنوعيت خروج دستههای عزاداری در روستا از سوی رژيم آل خليفه؛ روستا به محاصره نيروهای امنيتی درميآيد.
در سالن باشگاه، تيم روستا برای شرکت در مراسم عزاداري، راه "الدراز" را پيش ميگيرد. اين اولين باری بود که سلمان در مراسم عزاداری خارج از روستای کوچکشان شرکت ميکرد. جلوی برگزاری مراسم گرفته ميشود، با اين حال عزاداران به سوگواری خود ادامه ميدهند. نيروهای امنيتی از گاز اشکآور استفاده و چند تن از عزاداران را بازداشت ميکنند.
بازگشت به بحرين و جانشينی شيخ "عيسی قاسم"
سال ۱۹۹۲ ميلادی است و شيخ سلمان پس از آنکه اجازه مييابد؛ به ميهن بازميگردد. ابتدا قصد نداشت، اقامتش در بحرين به درازا بکشد؛ ميخواست برای ادامه تحصيل دوباره به قم بازگردد اما خواست خدا و روند امور، سرنوشت ديگری را برای وی رقم زده بود.
در آن سال "شيخ عيسی قاسم" تصميم ميگيرد، به قم سفر کند و همين موجب ميگردد تا شيخ علی سلمان برای ادای نمازو خطابه در مسجد "الخواجه" و همچنين جامع "الدراز" به جانشينی شيخ قاسم انتخاب شود.
شيخ سلمان، به جاي شيخ عيسی قاسم، امامت جماعت شيعيان را برعهده گرفت
فاصله ميان شيخ قاسم و شيخ سلمان فراوان است. سن، روش خطابه و جايگاه علمی ـ مذهبی آن دو قابل مقايسه نيست؛ يکی آيت الله و مجتهد جامع الشرايط است و ديگري، حجت الاسلام و نماينده مجلس؛ يکی رهبر است و يکی سرباز گوش به فرمان؛ اما هر دو از محبوبيتی مشابه بين مردم بحرين برخوردارند. خودش در اينباره می گويد: برای حضور در اين فضا آمادگی نداشتم. چون نه سخنران و خطيب بودم و نه تمايلي به ايراد سخنرانی و خطابه داشتم. در اولين خطبهای که در قم ايراد کردم، از هوش رفتم، چون با خصوصيات و ويژگيهای اخلاقی و روحيام منافات داشت. بيشتر به دنبال سکوت و آرامش و تأمل و تفکر بودم.
شکنجه گران شیعیان را بشناسید
ناصر بن حمد آل خلیفه:
وی در هشتم ماه مه سال ۱۹۸۷ متولد شده است. با وجود سن کم، پست فرمانده گارد پادشاهی بحرین را برعهده دارد. وی ریاست شورای عالی جوانان و ورزش و کمیته المپیک بحرین را نیز در اختیار دارد.
وی چهارمین فرزند ذکور حمد بن عیسی بن سلمان آل خلیفه از همسرش شعاعه بنت حسن الخریشی العجمی است.
خالد بن حمد آل خلیفه:
وی متولد سال ۱۹۸۹ و پنجمین فرزند شاه بحرین است و با درجه ستوان دومی در نیروی دفاع بحرین فعالیت می کند. همسر وی سحاب دختر ملک عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود شاه سعودی است.
نوره بنت ابراهیم آل خلیفه:
وی در اداره مبارزه با مواد مخدر فعالیت می کند و در شکنجه علیه مردم، یورش به منازل، تعدی به زنان و کودکان دخالت زیادی دارد.
خلیفه بن احمد آل خلیفه:
وی مدیر کل اداره پلیس استان جنوبی بحرین است.گفته می شود که این سرهنگ وابسته به آل خلیفه در یورش به منازل، ایجاد رعب و وحشت در میان ساکنان منازل، تعدی به زنان و کودکان، ترور مخالفان، اعمال محدودیتها علیه زندانیان سیاسی و اقدامات بی شمار دیگر علیه مخالفان دخالت دارد. وی در سپتامبر ۲۰۱۱ به علت شکایتهای مربوط به حقوق بشر از کار برکنار شده بود.
فرزندان پادشاه بحرین با وجود سن کم؛ پستهای عالی در اختیار دارند و حقوقی که دریافت می کنند حق افسران شایسته است.
حضور فرزندان حمد نشانه این است که افراد بر اساس لیاقتهای خود به پست و مقام در بحرین نمی رسند.
ناصر بن حمد از سال ۲۰۰۰ که گارد شاهی تشکیل شده است ریاست آن را برعهده گرفته است.
در برنامه ویژه ای که از تلویزیون بحرین پخش شد ناصر بن حمد ورزشکاران شرکت کننده در تظاهرات ضد رژیم را به طور مستقیم تهدید کرد.
وی ضمن نادیده گرفتن حق تظاهرات مسالمت آمیز از یک رسانه رسمی برای ایجاد فتنه و تهدید وحدت ملی استفاده کرد.
همچنین پایگاههای اینترنتی از مشارکت ناصر بن حمد در سرکوب تظاهرات جزیره ستره بحرین پرده برداشتند.
نظر شما