شناسهٔ خبر: 126037 - سرویس جامعه
نسخه قابل چاپ منبع: هفته نامه نماینده

همسرم ناراحت شود، به خودم پرخاش می کنم

کوهکن

هفته نامه «نماینده» / در کافه گپ این هفته سراغ «محسن کوهکن» رفتیم و صحبت از ریزه‌کاری‌های زندگی این وکیل، عضو جبهه پیروان و نماینده باسابقه مجلس شورای اسلامی گپ‌وگفتی خواندنی را رقم زد.

*در دوران کودکی‌تان بیشتر چه تفریح و سرگرمی داشتید؟

در آن زمان عمدتاً تفریح‌هایی که بچه‌ها داشتند کم‌هزینه بود. پدر من معمار محلی بود و در حد خودمان وضع زندگی بدی نداشتیم اما با این وجود، هزینه‌ای برای تفریح بچه‌ها در نظر گرفته نمی‌شد. گاهی یک توپ پلاستیکی به‌صورت شریکی می‌خریدیم فوتبال بازی می‌کردیم. یا چیزی که در آن زمان خیلی رایج بود بازی به نام «لی‌لی» بود. همچنین یکی از کارهایی که بسیار مرسوم بود و در حال حاضر به دست فراموشی سپرده شده است «بادبادک‌بازی» بود که با خرید چند حصیر و یک کاغذ و نخ قرقره‌ای بادبادک درست و هوا می‌کردیم. گاهی هم بر سر بزرگ بودن یا بالا رفتن و اوج گرفتن بادبادک‌ها باهم رقابت می‌کردیم.

*چطور با همسرتان آشنا شدید و به چه وسیله‌ای ازدواجتان صورت گرفت؟

ما تا حدودی با خانواده همسرم آشنا بودیم. پدرشان به دیانت در شهر معروف بودند. همچنین با یکی از برادرهای ایشان دوست بودم. من از طریق برادرشان جلو رفتم. خیلی ساده من از او سؤال کردم شما من را می‌شناسید خواهر خودتان را هم خوب می‌شناسید به نظر شما ما به درد هم می‌‌خوریم؟ ایشان با این‌که آن زمان جوان بود جواب نداد و گفت بررسی می‌کنم، به شما می‌گویم بعد از چند روز گفتند من پاسخم مثبت است و پس از حرف ایشان با خانواده اقدام کردم.

*مراسم عروسی‌تان به چه شکل برگزار شد؟

ما مراسم عروسی برگزار نکردیم. در همان جلسه اول که خواستگاری رفتیم به دلیل شناخت خانواده‌ها خطبه عقد و محرمیت خوانده شد و بعد از آن یک عقد ساده گرفتیم که اقوام درجه‌یک هرکدام حضور داشتند. بعد از یکسال که عقد بودیم با یک سفر مشهد زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.

گاهی اوقات خانمم به طنز یا به جد که هنوز متوجه نشده‌ام، این حرف را می‌زند که شما خیلی راحت بدون گرفتن مراسم عروسی ازدواج کردید.

*در آن زمان شما چند سال داشتید و همسرتان چند ساله بودند؟

من ۲۲ سال و همسرم نزدیک ۱۵ سال داشتند.

*مهریه همسرتان چقدر بود؟

یک جلد کلام‌الله مجید، مقدار کمی طلا و یک فرش دستباف بود که حدود سال ۸۵ وقتی به نرخ روز محاسبه کردم حدود ۱۰ میلیون تومان می‌شد که من با رغبت و میل خودم بدون این‌که ایشان درخواست کنند این مهریه را افزایش دادم و سهمی از خانه‌مان شد.

*اوایل ازدواج و زندگی مشترک وضع زندگی‌تان به چه شکل بود؟

ما منزلی از خودمان نداشتیم طبقه دوم منزل پدری‌ام دو، سه اتاق داشت آن را آماده کردند و ما سالیان سال در آنجا زندگی می‌کردیم.

*شما چند فرزند دارید؟ به چه کاری مشغول هستند؟

سه فرزند دارم یک دختر و دو پسر. دخترم که فرزند آخر است روان‌شناسی می‌خواند و در حال تمام کردن درسش است و همسرش نیز کارمند یک اداره دولتی است. دو پسرم هم ادامه تحصیل می‌دهند هیچ‌کدام وارد کارهای دولتی و شبه‌دولتی نشدند.

* آیا فرزندانتان زود ازدواج کرده‌اند؟

همه در سن پایین ازدواج کردند فکر می‌کنم هر سه فرزندم زیر ۲۵ سالگی ازدواج کردند.

*عروسی فرزندانتان هم به‌سادگی شما برگزار شد؟

سعی کردم که این‌گونه باشد ولی به سادگی ما که نبود (خنده) به‌هرحال حق خودشان بود که چگونگی مراسم را انتخاب کنند اما آن‌ها حتی به سمت مراسم نیمه تجملی هم نرفتند و مراسم در حد اقشار متوسط جامعه بود. در کل زندگی فرزندانم معمولی است پسرهایم از خودشان خانه ندارند و ماشینی که سوار می‌شوند هم ماشین آن‌چنانی نیست. پسر بزرگم دنا ایران‌خودرو، پسر کوچک‌ترم سمند و دامادم نیز یک تندر دارد.

* چند تا نوه دارید؟

سه نوه قدونیم‌قد دختر دارم که خیلی هم دوستشان دارم. اولی که فرزند دخترم است پنج سالش تمام می‌شود و دو نوه‌ دیگرم سه و دو سال دارند.

*چقدر اهل خرید هدیه برای همسرتان هستید و فکر می‌کنید چه هدیه‌ای ایشان را خیلی خوشحال می‌کند؟

همسر من چندان اهل خرید نیست و نسبت به این مظاهر دنیایی بی‌رغبت است. فکر می‌کنم هدیه‌های معنوی بیشتر خوشحالشان می‌کند عموماً هم اگر از من درخواست خرید چیزی داشته باشند سفارش کتاب می‌دهند.

*با توجه به مشغله‌هایی که دارید، در کارهای منزل به همسرتان کمک می‌کنید؟

من مقید هستم تا آن میزان که وقت اجازه می‌دهد به‌عنوان وظیفه کار کنم. عموماً در جمع کردن سفره و به‌خصوص در شستن ظرف‌ها کمک می‌کنم.

*آشپزی‌تان هم خوب است. چه غذایی خیلی خوب درست می‌کنید؟

در حدی که اگر ایشان وقت نداشته باشد غذایی درست کنم بلد هستم اما نه اینکه یک چلوخورشت خوشمزه جلوی مهمان بگذارم.

*اگر وقت خالی داشته باشید، عموماً به چه کاری مشغول می‌شوید؟

قبلاً روزنامه می‌خواندم یا اگر فرصتی می‌کردم، کتاب می‌خواندم؛ اما باید اقرار کنم از زمانی که در فضای مجازی اخبار و همه‌گونه اطلاعاتی آمده است وقتم را صرف این جعبه جادویی می‌کنم که گاهاً موجب گلایه نیز می‌شود.

*همسرتان هیچ‌وقت از اینکه شما زیاد کار می‌کنید و ممکن است به خانواده کمتر برسید، گله‌ای نکرده‌اند؟

شاید گاهی اوقات یادآوری می‌کردند اما به‌صورت گلایه نه. تقریباً صد درصد زحمات بزرگ کردن بچه‌ها را ایشان کشیدند. این را یک حسن نمی‌دانم و این اشکال به من وارد است به دلیل مشغله‌های فراوان به آن میزان که باید برای خانواده‌ام وقت نگذاشته‌ام و ایشان تنهایی از پس خیلی از کار‌ها برآمدند.

*هر دو نفر در اوج تفاهم هم که باشند، در زندگی مشترکشان اختلاف‌نظر و دعوا پیش می‌آید. شما عموماً چگونه این اختلافات را حل می‌کنید؟

زمان‌هایی من از دست ایشان دلخور می‌شوم یا اینکه ایشان مطلبی را یک یا دو بار بگویند و من مشغول کاری باشم و دیر جواب بدهم موجب ناراحتی‌شان می‌شود، در این مواقع من به خودم پرخاش می‌کنم و خودم را نفرین می‌کنم، ایشان ورود پیدا می‌کنند که چرا این حرف را می‌زنی خدا نکند! و همین رفتار همانند آبی بر آتش باعث می‌شود دلخوری‌هایمان یادمان برود...

* عموماً افطار و سحر برنامه ماه رمضانتان به چه شکل است؟

معمولاً دیگران افطار دعوت می‌کنند و از آن جایی که احساسم این بوده اگر جایی دعوت می‌کنند، من نروم تلقی خوبی نخواهد داشت با خانمم تفاهم کرده‌ا‌م و ایشان هم می‌دانند که اغلب افطار‌ها من خانه نیستم؛ اما سحرها همیشه در کنار هم غذای سبکی مانند نان، پنیر گردو یا نیمرو و ... می‌خوریم.

نظر شما