شناسهٔ خبر: 124816 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ منبع: مهر

حال و هوای کربلا در میلاد علمدار دشت کربلا

حضرت عباس.jpg کربلای معلی-کربلا امشب محو تماشای قمر ماه بنی هاشم است، که چه زیبا در آسمان این سرزمین عشق می تابد، امشب همگان آمده اند و لبیک یا ابوالفضل چه عاشقانه بین الحرمین را پر کرده است.

«نماینده»/ حکم ازلی این بود که هر دلی به عشقی زنده باشه و اصلا هر دلی که عاشق نیست گل هست و دل نیست و خدایی توی همه عشق ها رخ نمایی می کند؛ اما امشب در کربلا عشقی دیگر در حال رقم خوردن است، این عشق ابالفضله که دل ها رو یه جور جوش در آورده را عاشقان و گرد این کعبه عشق جای داده است.

چه زیبا امشب مردمان حاضر در کربلا تبلور ماه قمر بنی هاشم را درک کردند، امشب به زیبایی این بزرگمرد تاریخ اسلام بر دل های حاجتمردان در کربلا می تابد، وصف بین الحرمین و حرم سردار عشق سخت است، مردم چنان عاشقانه این مکان را در برگرفته اند که واژه از تفسیرش عاجز است.

بگذار من هم بوی بهشت را از سرزمین کربلا حس کنم، دلم امشب در هوای کوچه پس کوچه های کربلا بد گره خورده است، نمیدانم چگونه تفسیرت کنم، امشب این دیار با حضور عاشقانت حال و هوای عجیبی دارد، امشب آدمی عاشق تر می شود.

عباسم تفسیرت سخت است، تو برخاستی و امواج عصیان، شرمنده و تهی بر زمین افتاد، تو برخاستی و قد و قامت نماز عاشوراییان، در قامت بلند و نستوهت معنا شد، تو برخاستی و یکرنگی و زلالی و جوشش در رودهای جهان، به نظاره نشست و روشنایی آب‌ها از راز و نیاز کام تشنه تو روییدن گرفت.

هنوز دستان بریده‌ات، نماد قنوت بی‌ریای عاشقانه توست، هنوز آن دستان بریده، دست‌های زمین است که بار معنویت آسمانی، ثمره آن‌ است؛ درود و بدرود ما بر این دستان بریده که چونان آیه‌های کتاب الهی، پربار است، نه درود و بدرود ما که درود و بدرود تمامی کائنات و نخل‌های سایه‌گستر عالم بر تو ای عباسم.

عباسم، با این‌همه، هنوز و همواره حیرانم که کدامین جسم پریشان و بیمار، ژرفای رازآلود جان بیدار و نستوهت را تاب نیاورد؟ کدامین عقل حسابگر در میدان پرشور عشق‌بازی تو رسوا شد که اینچنین در رکاب مولایت، سرافرازی در فنای تو معنا شد؟

عباسم! تو امروز روسپید نیستی؛ که از ازل صبحی سپید بر جبین تو حک شد، یا ماه بنی‌هاشم که نور عالم‌آرایت شب‌های تیره و تارمان را روشنا می‌بخشد! هر آینه‌ هماره و تا کنون روسپیدی.

عباسم، امروز رسوایی، اندوه و پریشانی، سهم ناچیز دشمنان دین جد تواست، آنان که هرگز و هیچ‌گاه بر قرار و پیمان‌شان دل نبستی؛ آنان که امان‌نامه تو را در اسارت و عسرت مولایت مقرر داشتند و تو چه بی‌پروا فرومایگی دنیایشان را به سخره گرفتی.

عباسم، در شگفتم که چنین بی‌حد و بی‌شما‌ر، از همه چیز و هرچیز رسته‌ای، چنان‌که بودن و ماندن را ذره‌ذره در همراهی حسین(ع) گستردی، تو را در کدامین دقیقه ناب و دل‌انگیز این واقعه‌ به نظاره ننشینیم که روح منتشر در لحظه‌ لحظه آنی؟! و چنین مرور یادگاران نبردت، تجلی آشنای حضور و شور و شهود توست و اینچنین گرم و بی‌دریغ برای حسین(ع) برادر بودی.
 

پنجره ای به عاشورا

برخیز! برخیز و بالا را نگاه کن! ملکوت را می گویم! همان جا که گمان می داری پرنده اندیشه ات، توان پرواز بدن را نخواهد داشت. راهت را بازیاب و قیامت آغاز کن! از این که به سمت مشرقِ آفتاب گام برمی داری و سرشار از روشنی می شوی و سنگلاخ ها را در زیر گام هایت لِه می کنی، برخود ببال!

برخیز! آن گونه که نشستن و ماندن، پیش رویت دست و پا بزند و خواب، در بستر تنهایی بیارامد.

آن گونه برخیز که برخاستن با تو برخیزد و قیام تو، بهار را از خاک برخیزاند. آن گونه برخیز که چشم ها، چون اشک، از چشمان و اشک ها چون آب، از چشمه ساران برخیزند.

برخیز که نفسِ گرم پیامبران پیشین، به تو روح بخشیده است و خونِ شهیدان عشق، همراه با سپیده، چهره تو را سرخ و سفید خواسته است. برخیز که قیام مصلحان تاریخ، تو را قامت آفریده است و همت دلیرمردان دشت جنون، تو را بازوان فراخ ساخته است، برخیز که خون دل های باغ فضیلت، در سینه تو شقایق شده است و ملکوتِ نیایش شب زنده داران عشق، روح تو را پرنده کرده است.

برخیز! برخیز و پنجره ای رو به عاشورا بگشا؛ پنجره ای به حماسه، پنجره ای به عرفان، پنجره ای به احساس و پنجره ای به هر چه پنجره! برخیز و پای در خنکای فرات نه تا دلت از گرمای نخل های سوزان کربلا آتش بگیرد. برخیز و دست در خاک های تفتیده کربلا فرو بر تا به خنکای بی وفایی نامردْ مردمان کوفه، نفرین روانه سازی. برخیز! برخیز که برخاسته بمانی.

با وجود گذر چهارده چشمه از چشمه های قرون و اعصار متمادی و محو و ناپدید شدن آن ها ، هنوز حتی یک حرف از حروف نام زیبا و بلند آوازه ی   «ابا الفضل » حتی کمرنگ هم نشده ، چه برسه به اینکه بخواد محو بشه ....

عباسم، چگونه ترسیمت کنم، چگونه تو را که مهد وفائی به تحریر در بیاورم، عباسم ایثار و جانبازی، راز و رمز تعالی تو است،

موکب ها، میعادگاه عشق ورزی هستند

موکب مکان، خانه، چادر، مسجد و یا محلی است که می تواند حسب نیاز، به زائران خدمت رسانی کند، در هر محله، خیابان و جاده شهرهای منتهی به کربلا، در روزهای گرامیداشت اعیا شعبانیه جمعیت زیادی از خردسالان، نوجوانان، جوانان و افراد میانسال و مسن، در حد توان در این موکب ها در حال تدارک، تهیه، توزیع و تقدیم بهترین انواع پذیرایی ها به زائران هستند.

کربلا از دیروز شاهد ورود میلیون‌ها زائر از سراسر دنیا برای برپایی مراسم اعیاد شعبانیه و سالروز میلاد امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل(ع) بود، این زائران در میان تدابیر شدید امنیتی، امدادی و پزشکی وارد کربلا شدند.

اکنون کاروان‌ها و دسته های مولودی خوانی در سراسر کربلا به ویژه در بین‌الحرمین میان حرم امام حسین (علیه السلام) و حضرت عباس (علیه السلام) مستقر شدند و طواف عشق انجام می دهند.

مولودی خوانی، حنابندان، گلریزان از مهم ترین و جالب ترین مراسم هایی بود که توسط مردم و زائران در بین الحرمین به اجرا در آمد همچنین تمامی مکان های اداری و تجاری کربلا مزین به گل آرائی و شمع آرائی شدند که جلوه ای زیبا را به این شهر بخشیده است.

کعبه عاشقگی

این روزهای عاشقان کربلا این کعبه عشق را در بر گرفته و طواف عشق را به زیبایی انجام دهند، عباسم، آری ما تشنه و سوخته و بی ‌قرار عنايت توایم و هر آن چه از فرات عشق بنوشيم، تشنه ‌تر و بی قرارتر می گرديم.

گر چه بی دستم ولی من دستگير دست هايم

نام من عباس و  مفتاح در باب الشفايم

مادرم قنداقه ام را دور بيرق تاب داده  

من ابوالفضلم دوای درد های بي دوايم

لبیک یا ابوالفضل.

برچسب‌ها:

نظر شما