شناسهٔ خبر: 123606 - سرویس فرهنگ
نسخه قابل چاپ منبع: جهان نیوز

«بیمار استاندارد»، مارادونای رسانه ملی است/ زندگی مدرن آدم‌ها را روانی می کند!

بیمار استاندار «بیمار استاندارد» به عنوان اثری متفاوت و آوانگارد بین سریالهای ساخته شده در ایران، می تواند موجب تحول تولیدات رسانه ملی در سال های آتی شود.

«نماینده» - آخرین سریال سعید اقاخانی، اثری متفاوت نسبت به سایر سریال های پخش شده از صدا و سیما است. نام سریال برگرفته از یکی از متدهای استفاده شده در علم روان شناسی برای سنجش میزان دانش و توانایی دانشجویان سال آخر این رشته دانشگاهی است.

«بیمار استاندارد» نوشته بهرام توکلی، داستان جوانی است که حین بازی کردن نقش «بیمار استاندارد»، وارد ماجراهایی می شود که زندگی او را تحت تاثیر قرار می دهد. شخصیت اصلی این فیلم حلقه واسط بیت چند داستانک در ظاهر جدا از هم است که در ادامه روایت آنها به شیوه ای شبکه ای به یکدیگر گره می خورد.

مناسبات زندگی مدرن آدم‌ها را روانی می کند!

سریال به دنبال هجو کردن مناسبات دنیای مدرن و معاصر است. ظاهر کمدی سریال برابر دیدگان مخاطب عامه، حکم پرده ای را دارد که از نمایش محتوای آن بصورت مستقیم جلوگیری کرده است. بسیاری از قوانین و مناسبات به ظاهر منطقی زندگی اجتماعی دستمایه نویسنده قرار گرفته است، تا آنها را وسیله ای برای به رخ کشیدن حماقت حاکم بر شخصیت های داستان معرفی کند. بسیاری از اتفاقاتی ناخوشایندی که برای شخصیت های فیلم رخ می دهد تحت تاثیر همین مناسبات اجتماعی است.

در فیلم جامعه ای تصویر شده است که بهنام(نقش اول آن) که از لحاظ روانی شخصیتی سالم است، توسط سایر اعضای جامعه که عموما خود تعادل روانی ندارند به درگیر بودن با مشکلات روحی و روانی متهم می شود و این مساله موجب رجوع وی به مطب یک روانشناس می شود.

راز موفقیت هیچکاک پست مدرن ایرانی در چیست؟

سعید آقاخانی در فیلم حضوری هیچکاکی دارد! وی بدون وارد شدن به داستان قصه در بعضی نماها وارد قاب می شود؛ کاری که به امضای هیچکاک در آثارش معروف شده بود.
 
بیمار استاندارد، در نگاهی کلی در کارگردانی نمره قابل قبولی گرفته است. نورپردازی آن خوب است و قاب هایی که سعید آقاخانی برای به تصویر کشیدن فیلم نامه انتخاب کرده و همچنین روش تدوین آن، بصورت کامل در تبعیت از فیلمنامه برای انتقال هرچه بهتر مفاهیم آن است. میزانسن و دکوپاژ فیلم نیز برای انتقال مفاهیم مورد نظر، بخوبی طراحی شده اند.

«بیمار استاندارد»، مارادونای رسانه ملی است

فیلمنامه این سریال بر مبنای اصول فیلمنامه نویسی «خورده پیرنگ» نوشته شده است. در آن قهرمانی وجود ندارد و شخصیت اصلی همان سهمی را در روایت داستان دارد که باقی شخصیت ها دارند. ریتم فیلمنامه بشدت تند است؛ در هر قسمت شاهد روایت بسیاری از حادثه ها و اتفاقات در هر کدام از خرده قصه ها هستیم و در تدوین فیلم نیز بخوبی تمام خورده پیرنگ ها به نمایش درآمده اند.

 ایجاد هماهنگی و شباهت در خورده پیرنگ ها و خورده قصه ها از جمله مهمترین تمهیدات کمیکی است که در فیلمنامه به آن توجه شده است. برای نمونه می توان به شباهت «حماقت» تمام شخصیت ها و گروه های حاضر در فیلم مختلف اشاره کرد.

بهرام توکلی، از مجموعه ای از متدها و الگوهای مدرن و پست مدرن در بیان درام و روایت این سریال استفاده کرده است. چیزی که شاید چندان برای مخاطب بومی ما قابل درک نباشد و در نتیجه در کاهش مخاطبین آن تاثیر بسزایی داشته باشد. «من دیگو مارادونا هستم» نمونه اعلای سینمایی این سریال است که با وجود کیفیت بالایی در تمامی ابعاد فرمی و فنی داشت نتوانست مخاطب را با خود همراه کند. البته باید در نظر گرفته این آثار به عنوان آثار پیشرو در سینما و تلوزیون مطرح شده اند و ادامه ساخت این آثار می تواند موجب تغییر و ارتقای ذائقه مخاطب شود.

مدرن یا پست مدرن؟ مساله این است

روایت غیرخطی، نوع شخصیت پردازی و فلش‌بک‌های بیمار استاندارد از جمله الگوهای مدرنی است که توکلی در نگارش فیلم نامه از آن بهره برده است.
در مقابل فاصله گذاری با مخاطب، از روش های پست مدرنی است که در آثار تصویری ار آن استفاده می شود. بر خلاف عموم آثار هنری که به دنبال ایجاد فضایی جهت القای «بی‌واسطگی» بین خود و مخاطب هستند، در این روش سعی می شود به مخاطب یادآور شود فیلم با زندگی شخصی آنها فاصله دارد و به نوعی به دنبال از بین بردن بی واسطگی حاکم بر آثار هنری دنیای مردن است. برای نمونه، بهنام(بابک حمیدیان) در قسمتی از فیلم برای تایید حرف خود به حضور گلسفیدی (مدیر فیلمبرداری این سریال) و در جریان بودن وی اشاره می کند. با این وجود شاید مخاطب عامه کماکان درکی از اتفاقات اینچنینی رخ داده در سریال نداشته باشد و اصلا متوجه آنها نشود.

در فیلم از روش شخصیت پردازی معکوس استفاده شده است. بسیاری از اتفاقات رخداده و دیالوگ های بیان شده، در قسمت های بعدی معنا پیدا می کنند و با کنارهم قرارکرفتن آنها به تدریج ابعاد شخصیت ها و سیر داستان سریال برای مخاطب آشکار می شود.

جهان عینی همان ذهنی عینی ما است

بازی با مفهوم عینیت و ذهنیت نیز یکی از مهمترین موضوعاتی است که در سریال از آن استفاده شده است. نمونه ای بسیار مشهود از آن تجریه عینی اتفاقاتی است که بهنام شخصیت اصلی سریال زمان بیهوشی خود با آنها روبرو شده بود.
 
این مساله بصورت کامل در یکی از دیالوگ های سریال بیان شد؛ جایی که بهنام با فردی به نام جهان که پیش تر وی را در دنیای ذهنی و زمان بیهوشی خود دیده بود، در دنیای مدرن روبرو می شود و می گوید: «این جهان، همون جهانه». ابتدا نام فرد به ذهن متبادر می شود ولی هدف اصلی نویسنده ایجاد پیوند بین دو جهان عینی و ذهنی است.
 
موقعیت های کمیک فکر شده جای هجو و هزل را گرفته اند

برای افزایش بار کمیک فیلم، شخصیت های فیلم بصورت اغراق شده، با رفتارهایی احمقانه و کودکانه تصویر شده اند. استفاده از گزاره های اخلاقی در دنیای شلوغ، احمقانه و کودکانه سریال نیز روش دیگری است که در فیلم برای بوجود آوردن موقعیت طنز از آن استاده شده است.

استفاده از دست مکانیکی برا گره گشایی

یکی از عجیب ترین نقش های فیلم که خارج از اتمسفر و فضای تقریبا رئال حاکم بر سریال تصویر شده است، شخصیت شعبده باز است. وی حکم «دستی مکانیکی» در فیلمنامه را دارد. خارج سیر معمولی وارد بعضی از قسمت های داستان می شود و نقشی بعضا تاثیرگذار در روند آن ایفا می کند. مهمترین حضور وی زمانی است که بهنام هیچ راه منطقی  خاصی برای رهایی از دستان شخصیت منفی فیلم ندارد؛ در این زمان شعبده باز بصورت کاملا غیر منطقی وارد فیلم می شود و با غیب کردن بهنام باعث نجات وی از خطر مرگ می شود.

روش دیگری که در فیلم از آن استفاده شده است، آشنایی زدایی از موقعیت های مختلف است. بهترین و واضح ترین نمونه این مساله جایی نمایان می شود که تبهکارترین شخصیت فیلم، متین ترین و هنرمندترین آنها است.

***

با وجود تمامی نوآوری هایی که بیمار استاندارد در حوزه سریال سازی دارد نمی توان آن را سریال مناسبی بری ایام نوروز دانست. هرچند ریسک مدیران سازمان برای بها دادن به سریال آقاخانی، حرکتی قابل تقدیر و آینده نگرانه است ولی پخش آن در ایام نوروز بزرگرتین اشتباه مدیران رسانه ملی بود. مخاطب نوروزی صدا و سیما نمی تواند نگاهی متمرکز بر برنامه های پخش شده در این ایام داشته باشد. باوجودآنکه سعید آقاخانی برای جذب مخاطب عامه، از بازیگران مشهوری در فیلم استفاده کرده است، ولی حقیقت آن است که نمی توان انتظار داشت مخاطبی که در ایام نوروز بصورت گذرا به تماشای بیمار استاندارد می نشیند، آن را سرگرم کننده ترین ویژه برنامه نوروزی رسانه ملی بداند. با این وجود می توان بیمار استاندارد را با اختلافی فاحش، بزرگترین قربانی ایام نوروز نامید!

نظر شما