شناسهٔ خبر: 123401 - سرویس اقتصاد
نسخه قابل چاپ منبع: نسیم

برنامه ششم را بر اساس"برجام" ننویسید

 راغفر عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا با انتقاد از نگاه بیش از حد ِ دولت به خارج گفت: عدم برنامه ریزی دولت در پساتحریم فقط به نفع خارجی ها است و باعث خواهد شد ما واردات را از آنها افزایش دهیم. مصداقش هم افزایش واردات ماشینهای لوکس با قیمت نازل تر از گذشته است!

به گزارش «نماینده»، حسین راغفر، اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا با بیان اینکه در طول سال های گذشته نتوانسته ایم برای کشور یک برنامه خوب بنویسیم، معتقد است: در طول سال های گذشته هر آنچه که تحت عنوان برنامه نوشته شده متاسفانه برنامه نبوده است. آنچه که دولت نوشته برنامه اقتصادی نبوده بلکه یکسری آمال و آرزوست. این رویه در تمامی برنامه ها بوده و در برنامه ششم نیز به طرز محسوس تری موجوئد است.

وی، با انتقاد از نگاه بیش از حد ِ دولت به خارج گفت: عدم برنامه ریزی دولت در پساتحریم فقط به نفع خارجی ها است و باعث خواهد شد ما واردات را از آنها افزایش دهیم. مصداقش هم افزایش واردات ماشینهای لوکس با قیمت نازل تر از گذشته است! این اقتصاددان در ادامه از تدوین کنندگان برنامه در کشور به خصوص برنامه ششم خواست که برنامه را بر اساس "برجام" ننویسند.

گفتگو با حسین راغفر اقتصاددان بخوانید.
 

با نگاه به برنامه پنجم و آسیب شناسی آن، به نظر شما دولت برنامه ششم را در چه فرآیندی باید بنویسد؟ هرچند دولت پیش نویس هایی را نوشته است اما از قرار معلوم این فرضیات خیلی هم به مذاق منتقدان خوش نیامده است. به نظر جنابعالی ضرورت ها و نکاتی که باید در برنامه ششم در نظر گرفته شود چه مواردی است؟
 متاسفانه باید اذعان کنم که در طول سال های گذشته هر آنچه که در قالب برنامه نوشته شده، اصلا برنامه نبوده است. آنچه که دولت نوشته برنامه اقتصادی نبوده، بلکه یکسری آمال و آرزوست. این رویه در تمامی برنامه ها بوده و متاسفانه در برنامه ششم هم هست. برنامه نیازمند یکسری منابع است که در برنامه دولت این منابع دیده نمی شود.  در حال حاضر در خصوص برنامه های دولت حرف هایی گفته می شود که تحقق این برنامه ها نیازمند به منابع است که اکثر مواقع این حرف ها قابل تامین شدن نیست. به طور مثال در برنامه ششم فقط اصول راهنمای برنامه ششم ۸۰ بند را تشکیل می دهد که اگر قرار باشد هر کدام از این حکم اجرایی ۱۰ بند نیز به آن اضافه شود رقم آن به ۸۰۰ بند می رسد. دولت عملا برای این برنامه ها پولی ندارد و از طرفی مجلس نیز نمی‌توان بر چنین برنامه هایی نظارت داشته باشد. لذا عملا این پروژه محدود شده و بعد از آن نیز به اتمام می رسد. مشکل اساسی این برنامه ها پروژه بودن آنها است که تحقق عملی آنها هیچ وقت امکان پذیر نبوده است که اگر به دولت گفته شود چرا این برنامه انجام نشد می گوید بودجه نداشتم و فرد دیگری نمی تواند دلیلی را مطرح کند. زیرا واقعیت این است که این ها برنامه نیست. برنامه ها باید دارای محورهای مشخص و بر روی حوزه های محدودی متمرکز باشند و از سویی همه منابع معطوف و تحقق بر روی موضوعات و پروژه های خاص شود. منتهی وقتی چنین امری تحقق نمی یابد انتخاب به عهده مجریان واگذار می شود و مجریان نیز تحت فشارهای مختلف سیاسی قرار می گیرند که از جمله آنها می توان به توابع نمایندگان اشاره نمود، که همه این مسائل دست به دست هم می دهند تا هیچ برنامه و جهت گیری خاصتی در برنامه ها صورت نگیرد.
مشکل اصلی کشور ما این است که برنامه نویسی بلد نیستم یا برنامه هیچ جایگاهی بر ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور ندارد به عبارتی دیگر از روی رفع تکلیف یک چیزی نوشته می شود؟
 متاسفانه در کشور هیچ‌گاه برنامه توسعه نداشته‌ایم. البته با تمامی همه ضعف ها و چالش هایی که در برنامه نویسی وجود دارد، همین برنامه ای هم که نوشته می شود بهتر از بی‌برنامگی است. در فضای عمومی جامعه به ویژه در بین برخی از سیاست مداران این موضوع فرض شده که ساختن کارخانه و ساخت‌ و‌ساز محور برنامه‌های توسعه کشور است و می‌توان با ساخت‌ و‌ساز توسعه پیدا کرد. قبل از انقلاب برنامه‌های عمرانی داشتیم؛ یعنی بحث ساخت‌ و‌ساز و عمران مترادف با توسعه در نظر گرفته می شد. این تلقی بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرده است. به اعتقاد من موفق‌ترین برنامه قبل از انقلاب، برنامه سوم بود که به جنبه‌های اجتماعی هم توجه داشت. به طور کلی برنامه نویسی بیشتر به صورت یک تکلیف اداری در کشور است. واقعیت این است که این نوشته ها برنامه نیست، زیرا برای نوشتن یک برنامه پنج یا شش محور اصلی را باید در نظر گرفت.

به طور مثال در صنعت نفت و گاز که یکی از محورهای اصلی آن بحث انرژی است که باید هدف گذاری و مشخص شود تا به ما بفهماند یک سال دیگر باید در چه جایگاهی قرار گیریم.
در حال حاضر بیش از ۱۰۷ سال است که در کشور نفت استخراج می کنیم اما هنوز ما به یک جایگاهی در بین شرکت های مختلف دنیا نرسیده ایم و علت آن این است که دولت ها یک نقشه راهی برای این صنعت مهم مملکت ندارند. بنابراین برنامه ها باید طوری تنظیم شوند که گام به گام برنامه های کشور را مشخص کنند تا مردم این کشور از لحاظ اقتصادی بدانند درطی ۱۵ سال آینده در چه جایگاهی قرار خواهند گرفت، باید چگونه به آن جایگاه رسید، این برنامه ها چه شاخص های کمی دارد، چگونه باید این برنامه ها سال به سال تحقق پیدا کند و اگر یک مقطعی وجود داشته باشد تا برنامه ۵ ساله آن، ۵ ساله باشد و همین طور در صنایع اصلی دیگر مانند صنایع نساجی، بخش کشاورزی، بخش تامین غذا، صنایع فولاد و بخش الکترونیک است که برنامه نباید بیش از ۵ یا ۶ محور را تحقق ببخشد.

بنابراین پیشرفت این برنامه باعث پیشرفت حوزه های دیگرِ صنعت می شود و از سویی زمینه ای برای پرسود کردن فعالیت ها و تقاضای کافی در بازار ایجاد کند. آن موقع بخش خصوصی نیز وارد آن می شود. البته دولت نیز در این حوزه باید حمایت کند و بخش خصوصی نیز باید راهنمایی کند، چارچوب های را بدهد، اهداف را به طور کمی تعین کند، بعد از تحقق آنها را دنبال کند. دولت نیز برای تحقق این کار باید از بخش خصوصی حمایت های مادی و معنوی کند و از آنها تعهد بگیرد که ادامه این حمایت ها منوط بر تحقق اهداف کمی سال به سال و یا ۶ ماه یک سال است و ارزیابی حمایت ها براساس این موارد باشد. متاسفانه در کشور ما هیچ کدام از این موارد تحقق نیافته است و علت آن عدم وجود استراتژی توسعه در کشور است. بنابراین ما نمی دانیم باید چه کاری را انجام دهیم.
با توجه به تغییراتی که در بخش اقتصاد و سیاست ایران شکل گرفته به نظر جنابعالی اگر دولت بخواهد در برنامه ششم چند محور را انجام دهد باید به چه نکاتی توجه کند؟
 جهت گیری برنامه ششم باید به سمت تولید باشد، تا آنجا که بنده میدانم این گونه نیست. از طرف دیگر اگر نگارش برنامه ششم حول محور شرایط پساتحریم و برجام صورت پذیرد، اشتباه است. دولت باید در برنامه ششم توسعه تصمیمات خیلی سختی را بگیرد و تکلیف قانون بهبود فضای کسب و کار را روشن کند و قوای دیگر هم باید در این زمینه به دولت کمک کنند. به نظر من از جمله محورهای مهمی که باید در برنامه مورد توجه قرار گیرد، حمایت از بنگاه های کوچک و متوسط و حمایت از صنایع اصلی کشور است. البته نباید این ها به عهده خودشان واگذاشته شوند.

به طور مثال باید در صنعت نساجی اهداف جدیدی تعین شود. زیرا زنجیره تولید نساجی یک زنجیره طولانی است که از تولید پنبه، پرورش کرم ابریشم وتولید ابریشم آغاز می شود و بعد به الیافت، پارچه و بعد از آن نیز به مد و لباس تبدیل می شود. بنابراین این چرخه خیلی طولانی است با ارزش افزوده فوق العاده ای زیاد که شغل های بسیاری را نیز خلق می کند. لذا در این مورد قاچاق بسیار زیادی صورت می گیرد. برای این که برنامه ششم موفق باشد باید روی صنعت و تولید تاکیدات موکدی داشته باشد، آن هم نه برای همه صنایع، بلکه برای صنایعی که نه نقش پیش بنده و محوری را ایفا می کنند.
یکی دیگر از موضوعات مهم این است که هدف گذاری دولت در برنامه ششم باید بر روی تامین اشتغال و رشد اشتغال باشد. بنابراین فرصت اشتغالی باید با کمترین هزینه شغل پایدار شکل گیرد تا بتواند در تعریف این اهداف و در جهت آنها قرار گیرد. برنامه های ما باید مبتنی بر استراتژی توسعه صنعتی باشد و برای دسترسی به آن اهداف توسعه صنعتی و مساله نیروی کار نقش بسیار کلیدی و تعیین کننده ای دارد تا براساس آن بررسی شود که نیروی کار ماهر، ساده و یا اشکال دیگر چه نیازهایی دارند؟ برای ایجاد بعضی از مشاغل در صنایع پتروشیمی  ممکن است نزدیک ۱ میلیارد تومان پول لازم شود. بنابراین خلق شغل در صنایع های دیگر می تواند ارزانتر صورت گیرد. صنایع غذایی مثل صنایع فناوری محصولات غذای که سالانه مقدار زیادی از میوه، سیب زمینی و دیگر محصولات غذایی دیگر که در کشور ما تلف می شود که فرآوری این محصولات با هدف صادرات یا تامین نیازهای داخلی شود و می تواند از جمله هدف هایی را داشته باشد که اشتغال زایی زیادی را دارند و از طرفی نیاز خلق شغل در این صنایع، به هزینه بری زیاد سرمایه در صنایع پیشرفت نیست.

دولت باید در این زمینه ها به بخش خصوصی کمک کند تا این گردگیری ها باعث شود بخش خصوصی کار کند اما دولت باید برنامه روشنی بر این منظور داشته باشد و اهداف این برنامه ها به صورت کمی باید تعین، مشخص و روشن شود. یکی دیگر ازاهدافی که دولت باید در خصوص هر کدام از صنایعی که تعریف می کند در نظر بگیرد ارتقاء بهره وری است. متاسفانه بحث صنعت خودرو را نگاه کنید، مدتی است به شدت رها شده و همین رهاشدگی، امروزه ما را شاهد ورود خودروهای خارجی با قیمت خیلی نازل کرده است. لذا فقدان برنامه ریزی دولت در پساتحریم، فرصتی را که برای حضور غربی ها در کشور ایجاد نموده است فقط به نفع آنها رقم خواهد زد. علی رغم شعارهایی که در کشور داده می شود تحولی که ما در صنایع خودروسازی شاهد آن هستیم به اسم خودرو سازی که عمده این محصولات مونتاژ است نشان دهنده آن است که یک بازار بزرگی را در داخل کشور سامان می دهد که عملا اتفاق خاصی در کشور تاکنون نیفتاده است. دولت باید برنامه روشنی داشته باشد تا مشخص شود در صنعت خودرو سازی  چه زمانی کشور ما می تواند یک ماشین ملی با  کیفیت و استاندارهای قابل قبول جهانی و با تجربه های قابل حضور در بازارهای جهانی تعریف و تولید کند. متاسفانه هیچ کدام از این برنامه ها مشخص نیست، به همین دلیل نیز می تواند تحت تاثیر نوسانات رفت و آمدها و انفعالات قرار بگیرد که این مسائل عوارض بسیار جدی برای کشور در پی خواهد داشت.
با توجه به شناختی که از عملکرد تیم اقتصادی دولت دارید، دولت و تیم اقتصادی اش چه میزان به باید ها و نبایدهایی که شما فرمودید، ملزم است و در نگارش برنامه به آن توجه می نماید؟
 در حال حاضر آنچه که تهیه شده تکرار برنامه های گذشته است و با برنامه های گذشته هیچ تفاوتی ندارد. به نظر من از این برنامه نیز برنامه قابل قبولی بیرون نخواهد آمد و بنده به این برنامه امیدوار نیستم.
در اجرای برنامه یا در نوشتن برنامه؟
  آنچه که تاکنون وجود دارد تکرار برنامه گذشته است. یک برنامه جامع که برای اجرای آن پولی نداریم و این که کدام قسمت از برنامه ها باید اجراء شود همه "دل بخواهی" خواهد بود و در آخر اهدافی که می خواهد تحقق پیداکند معلوم نیست چه اهدافی است. بنابراین به همان سال های گذشته برمی گردیم.

نظر شما