به گزارش هفته نامه «نماینده» در کافه گپ این هفته، سراغ «حسین فدایی» رفتیم و صحبت از ریزهکاریهای زندگی «دبیر کل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی»، گپوگفتی صمیمی را رقم زد
چند خواهر و برادر دارید و زندگیتان قبل از ازدواج به چه شکل بود؟
پدر و مادرم خانوادهای مذهبی بودند، پدرم کشاورز بود و از کارگری کارش را شروع کرده بود. ده خواهر و برادر هستیم که یکی از برادرانم شهید و یکی دیگر از خواهرانم نیز فوت شدهاند.
زندگی ما نیز مانند همه مردم فراز و نشیب داشته است. زندگی متوسطی داشتیم اما طعم فقر را نیز چشیدهایم.
چگونه شما ازدواج کردید؟ مراسم ازدواجتان به چه سبکی بود؟
من دقیقاً روز اول انقلاب یعنی ۲۲ بهمن ۵۷ از زندان آزاد شدم. در آن زمان حدوداً ۲۱سال داشتم. در دورانی که زندانی بودم دوستان، اشخاصی را برای ازدواج معرفی میکردند و از آن زمان به فکر این موضوع بودند. پس از انقلاب همان دوستانم همسرم را معرفی کردند و من بار اول تنها به خواستگاری رفتم.
چرا تنها و با پدر و مادر نرفتید؟
الان توضیح میدهم (خنده) ابتدا تنهایی به خواستگاری رفتم، خودم را معرفی کردم که آیا چنین فردی با این ویژگیها را به عنوان داماد میپذیرند چرا که اول انقلاب شغلم مشخص نبود و به دلیل درگیریهایی که هنوز وجود داشت، آینده کشور نیز نامعلوم بود. پس از آنکه کلیات را مشخص کردیم همراه با مادر و خواهرانم به خواستگاری رفتم.
روزی هم که برای خواستگاری رفتم گفتم کل موجودی من یک ۱۰۰ تومانی است و با وجود آنکه وضع پدر و مادرم بد نیست اما علاقهای ندارم که متکی به آنها زندگی کنم و میخواهم مستقل باشم. شغلم هنوز مشخص نیست و شاید فردا بنا بر نیاز انقلاب به سیستان و بلوچستان، کردستان یا حتی افغانستان سفر کنم. پس از اینکه خواستیم تشکیل زندگی بدهیم ۷۰۰ تومان پول جور کردم و به شهید قلمرو که یکی از دوستان و با جناق من نیز بود، دادم تا زحمت تهیه وسائل خانه را بکشند. یک خانه سه طبقه اجاره کردم که هر خانه سه اتاق داشت و به دوستان جوان تازه عروس و دامادم یک اتاق برای شروع زندگی مشترکشان میدادم. محل عروسی ما نیز در یک حسینیه به صرف شربت بود. من شوخی میکنم با دوستانم گاهی و میگویم روزی که ما عروسی کردیم از منزل خانم ما در نازی آباد تا منزل خودمان در شهر ری مردم چراغانی کرده بودند چرا که شب نیمه شعبان بود (خنده) فردای ازدواجمان هم عازم سیستان و بلوچستان شدم.
مهریه همسرتان چه قدر بود؟
وقتی که به قول شما در مورد مهریه با نامزدم صحبت کردم هر دو خیلی راحت پذیرفتیم که مهر السنه فاطمه زهرا(س) باشد و وقتی که برای عقد پیش شهید شاهآبادی رفتیم، ایشان خطبه عقد ما را خواندند و پیشنهاد دادند مهریه خانمم بیان تفسیر یک سوره قرآن باشد. البته بیانش و نه کتاب تفسیر قرآن!
حاج خانم آن موقع چند سالشان بود؟
تقریباً سنمان نزدیک به هم بود، یکی دو سال از من کوچکتر بودند.
چند تا فرزند دارید، ازدواج کردهاند؟
من چهار فرزند دارم، سه پسر و یک دختر، دو پسرم که طلبه هستند و دخترم ازدواج کردهاند. یکی از پسرانم خیلی برای ازدواج سخت میگیرد و هنوز ازدواج نکرده است.
پسرانتان هم به سادگی شما ازدواج کردند؟
به سادگی من که نه، فکر میکنم مشابه عروسی ما کم نظیر باشد. اما همان مشی را دارند و با وجود آنکه شاید امکانات مالی مناسبی داشتیم، از بچهها خواستیم ساده برگزار کنند. همچنین در زندگی خودمان به گونهاي رفتار کردهایم که از متوسط مردم بالاتر زندگی نکنیم.
نوه هم دارید؟ چند سالشان است و رابطه شما با آنها به چه شکل است؟
بله نوه هم دارم. یکی از آنها سوم دبستان است. یکی حدوداً چهار ساله است و سومین نوهام حدوداً شش ماهه است. وقتی شب خسته به منزل میآیم خستگی من را آنها در میکنند.
اهل خرید هدیه برای حاج خانم هستید و فکر میکنید بهترین هدیهای که خوش حالشان میکند، چیست؟
بله، اما وقتش را نداریم (خنده) کارهایی که برای انقلاب انجام میدهیم ایشان را خیلی خوشحال میکند. در واقع خودشان رو شریک میدانند.
هیچ وقت از شما بابت کار و مشغلههای زیادتان گله کردهاند؟
ممکن است گه گاهی گله کنند اما خیلی جدّی نیست و واقعاً دلگیر نمیشوند. یعنی میبینند که ما برای مردم کار میکنیم ناراحتیشان بر طرف میشود. ولی خب بالاخره من دو دوره نماینده مجلس بودم و حتی روزهای جمعه که روز خانواده است، مردم به ما مراجعه میکردند تا مشکلاتشان را بر طرف کنیم و عموماً نمیتوانستم در مهمانیها شرکت کنم و یا مهمانی بدهم.
شما در کارهای خانه کمک همسرتان میکنید؟
اگر برسم حتماً. هر کاری هم که باشد انجام میدهم، از جارو کردن تا ظرف شستن.
آشپزی هم میکنید؟
نه، بلد نیستم، یعنی در حد نیمرو و تخم مرغ بلدم که بهش آشپزی نمیگویند.
غذای مورد علاقه شما چیست؟
ما یکی از رسوم زندگیمان این است که غذا از بیرون تهیه نمیکنیم و غذای ساده خانه را ترجیح میدهيم. یکی از دلایل آن محبتی است که خانم در پختن غذا صرف میکند را در بهترین غذاهای بیرون نمیتوان یافت.
اصلاً از نفس اینکه خانم و یا بچهها غذا تهیه میکنند، لذت میبرم.
اهل کتاب خواندن هم هستید؟
اگر وقت اضافهای داشته باشم کاری جز کتاب خواندن ندارم. الان بیشترین موضوعات مورد مطالعهام مباحث انتخاباتی، سیاسی و تحرکات دشمن است.
عموماً وقت خالی داشته باشید چه کار میکنید؟
ما وقت خالی نداریم. من حتی در زندان انفرادی با اینکه کتاب هم در دسترس نبود، وقت کم میآوردم چرا که زمانم را تقسیم کرده بودم و تفکر میکردم.
حاج آقا به هر حال هر دو نفری در اوج تفاهم هم که باشند ممکن است به اختلاف بر بخورند، در طول زندگی اگر هم که اختلاف ایجاد میشده است، چگونه حل میکردید؟
اختلاف خانوادگی ناشی از ضعف است و خب ما هم ضعیف هستیم. البته خودم رو عرض میکنم. اگر مسائل اخلاقی و تقوایی داشته باشم حتماً به اختلاف منجر نمیشود اما اگر موضوعی پیش بیاید که به اختلاف منجر شود، جز خویشتنداری و سازش که راه الهی است، راه دیگری نیست.
شما اهل ورزش هم هستید؟
در حال حاضر خیر، اما در گذشته مفصل اهل ورزش بودم. از فوتبال، والیبال و ورزش باستانی گرفته است تا شنا و پینگ پنگ.
نظر شما